مردی از کنار جنگلی رد می شد، شیری را دید که برای شغالی خط و نشان می کشد. شغال به خانه رفت و در را بست ولی شیر همچنان به حرکات رزمی اش ادامه داد و شغال را به جدال فرا خواند . مرد سرگرم تماشای آنان بود که کلاغی از بالای درخت از او پرسید چه چیز تو را این چنین متعجب کرده است؟
مرد گفت: به خط و نشانهای شیر فکر می کنم ،شغال هم بی توجه به خانه اش رفته بیرون نمی آید!
کلاغ گفت ای نادان آنها تو را سرگرم کرده اند تا روباه بتواند غذایت رابخورد!
مرد دید غذایش از دستش رفته از کلاغه پرسید روباه غذایم را برد شیر و شغال را چه حاصل؟
کلاغه چنین توضیح داد: روباه گرسنه بود توان حمله نداشت، غذایت را خورد و نیرو گرفت، شیرهم بدنش کوفته بود خودش را گرم کرد تا هنگام حمله آماده باشد و شغال هم خسته بود رفت خانه تا نیرویی تازه کند تا آن زمان که جلوتر رفتی هرسه به تو حمله کنند و تو را بخورند!؟
مردپرسید: از اطلاعاتی که به من دادی تو را چه حاصل؟
کلاغ گفت: آنها کیسه زر تو را به من وعده داده بودند تا تو را سرگرم کنم
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇
💠و درود خدا بر او فرمود: آن کسی که تو را هشدار داد، مانند كسی است كه تو را مژده داد.
📒 #نهج_البلاغه #حکمت59
🎇🌹🕊
🎇🌿🌹
🎇🎇🎇🎇
سلام خدای نازنینم
هرصبـح برمیخیــزم
روبه دریاے سخاوتت
در امتـداد آسمان لطفت
آرزو میکنم
لبهایـمان پرخنده
دستانمان بخشنـده
دلمان سرزنـده باشد
و سپاسگزارم که هر روز بالبخندت بر دعایم مهر تایید میزنی
سلام عزیزان صبح روز بارونیتون بخیر و شادی 🌸🌺🌸
💐 به امام صادق عليه السلام گفتند:
كار خود را به چه اساسىاستوار ساختهاى؟
فرمود: بر چهار بنيان:
🔸 [اول] دانستم كه عمل مرا كسى ديگر انجام نمى دهد پس تلاش نمودم
🔸 [دوم] دانستم كه خداى بر من آگاه است پس حيا كردم.
🔸 [سوم] دانستم كه روزى مرا ديگرى نمى خورد پس آرام گرفتم
🔸 [چهارم] دانستم كه پايان كار من مرگ است پس براى آن آماده شدم.
📚 بحارالانوار جلد78 صفحه228