eitaa logo
🇵🇸 حاج آقا سلام
1.7هزار دنبال‌کننده
24.1هزار عکس
20.2هزار ویدیو
174 فایل
کانال حاج آقا سلام در مجازی سخنرانی های شیخ سجادقهرمانی مطالب ناب و درجه یک دین تبیین سیاسی روشنگری و فضا سازی برای ظهور از اینکه دوستان خودتون رو دعوت می کنید سپاسگزارم انتقادات و ارسال مطالب جهت بارگذاری در کانال https://eitaa.com/hajagha_salam67
مشاهده در ایتا
دانلود
🛑 وقتی بی حجابی وارد می شود. قسمت 1️⃣ ‼️ گفتیم که بی حجابی از یک مسئله صرفاً تبدیل به مسئله ای شده. 🔺مشخصاً نقش سرویس های اطلاعاتی بیگانه و شبکه های رسانه ای معاند در ترویج بی حجابی به صورت به عنوان یک نماد مقابله با اسلام و انقلاب اسلامی مشهود است. 🔺سکوت و انفعال در مقابل بی حجابی سبب جری تر شدن مروجین این پدیده خطرناک و عادی سازی کامل آن و تسری به سایرین می شود. 🔺شک نکنید بی حجاب ها یک اقلیت محدود و کوچک اند که فقط «جلوه و ظهورشان» زیاد است، به این معنا که خیلی به چشم می آیند و دیده می شوند!! اصلأ گویا «مأموریت ویژه» دارند و باید بدون حجاب همه جا دیده شوند، در اتوبوس، مترو، پارک، پاساژ، خیابان، ماشین و...لذا گاهی این خطا به ذهن متبادر می شود که تعدادشان زیاد است و کار از دست در رفته، در حالی که اینچنین نیست. 🔺باید دقت کنیم که پروژه دشمنان برای ترویج فساد و بی حیایی در جامعه و مقابله با انقلاب اسلامی ایران، به «کشف حجاب» ختم نمیشود، لذا انفعال و کوتاه آمدن در این ماجرا، به معنای فراهم کردن بیشتر فضای بی عفتی و ولنگاری‌ در جامعه و آغاز فازهای بعدی این پروژه خطرناک توسط دشمنان است. ♦️♦️ ... ❖═▩ஜ•🍃🌸🍃••ஜ▩═❖ ✅ با ذکر یک صلوات ، عضو کانال شوید 👇🔻👇🔻👇🔻👇🔻👇🔻👇 ┈••✾•🌿❣️🌿•✾•• @khezreznde ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
✍قسمت_اول من یک دختر 22 ساله هستم و خواستم داستان دردناک زندگیمو بازگو کنم.... من تو یک خانواده بسیار سختگیری بزرگ شدم البته منظورم از سختگیری بخاطر نماز و حجاب هست، پدر مادرم خیلی واسه حجاب نمازمون تلاش میکردند مامانم همیشه میگفت بعضی از مادرا دخترشون اگه کوچیک باشه رقص یاد بگیره یا یه آهنگی رو حفظ کنه خوشحال میشن افتخار میکنن ولی من اگه دخترام یه سوره حفظ کنن خوشحال میشم و بهشون افتخار میکنم الحمدلله ماهم تابع حرفها و پندهای والدینمون بودیم از 9 سالگی مارو ب نماز روزه حجاب وا داشتند من هم کلاس قرآن میرفتم هم مدرسه دولتی تا اینکه 14 سالم ڪه شد واسم خواستگار میومد البته خواستگارام چن تاشون آدمای عادی بودند ولی یکیشون خوب بود...... پدر مادرم منو به اون آقا دادن منم راضی بودم ولی طرز فکرمون برعکس بود شش ماه نامزد بودیم بعد ازدواج کردیم اوایل خیلی خوب بود منم خیلی باهاش خوشبخت بودم پدرمادرش پیر بودن و چون شوهر من بچه آخر بود با ما زندگی میکردن منم هیچ مشکلی باهاشون نداشتم مثل پدرمادر خودم دوسشون داشتم ولی مادرشوهرم خیلی اذیتم میکرد نابینا هم بود ولی خیلی مغرور و از خود راضی بود بیماری زیاد داشت آخرای عمرش بود ولی هنوز دست از عذاب دادن من برنمیداشت اصلا خوبی ب چشمش نمیومد همیشه شوهرمو وادار میکرد منو بزنه میگفت اگه نزنیش شیرمو حلالت نمیکنم😳 شوهرم بخاطر اینکه مادرش فرزند عاقش نکنه منو جلو مادرش میزد و از ناراحتی که الکی بدون دلیل منو میزد ناراحت بود و از خونه میزد بیرون تاشب نمیومد مادرشوهرم چون نابینا بود من حتی غذاهم مثل بچه ڪوچیڪ دهنش میدادم چون بیماری قند داشت شبی چن بار میبردمش دستشویی من سنی هم نداشتم 14سالم بود هنوز آمادگی جم کردن زندگی سختی اونم با یه پدرشوهر افتاده تو خونه و یه مادرشوهر نابینارو نداشتم💔 ✍..... https://eitaa.com/hajagha_salam ما رو به دوستانتون معرفی کنید
✍قسمت دوم شوهرم ڪه منو میزد میرفت بیرون شبا ڪه میومد وقتی تو اتاقمون تنها بودیم ازم معذرت میخواست و ازدلم درمیاورد منم چون میدونستم شوهرم تقصیری نداره ڪینه ای ازش به دل نداشتم و باهاش دعوایی چیزی هم نداشتم و باهاش زود آشتی میڪردم فقط صبر میڪردم ڪه صبر بهترین نعمت خداوندی هست صبر میڪردم چون میدونستم ڪ پشت هر سختی یڪ آسانی هست میگفتم خدایا خودت منو در مقابل این سختیا استوار نگه دار تا بتونم زیر این امتحان و سختی ک واسم در نظر گرفتی بتونم از پسش بربیام همیشه از خداوند صبر جمیل میخواستم شوهرم منو دوس داشت ولی گرگای اطراف نمیزاشتند مادرشوهرم همیشه میگفت زن مث ڪفش میمونه ڪهنه ڪ شد میتونی بندازیش دور خودم میبرمت ی جایی دومادت میڪنم اینقد توی گوشش خوند شوهرمو جدی جدی ازم گرفت یک سال گذشت از ازدواجمون خدابهمون ی پسر داد ولی شوهرم از نصیحتای مادرش خیلی باهام بد شد دیگه شوهرم بدون گفتن مادرش منو میزد دیگه شوهرم وقتی شبا تو اتاقمون تنها بودیم ازم معذرت نمیخواست. شوهرم از زمین تا آسمان اخلاقش فرق ڪرده بود خیلی بی محبت و سرد باهام رفتار میڪرد شبو روزم شده بود گریه آه خدای من درددل زیاده شوهرم واسه خودش ی دوس دختر پیدا ڪرده بود و باهاش رابطه داشت جلوی من باهاش اس ام اس بازی میڪرد حرف میزد منم نمیتونستم چیزی بگم بخاطر بچم بیشتر صبر میڪردم ڪ مبادا طلاقم بده بچم بی مادر بشه خیلی با رفتارای بدش و ڪاراش افسردگی گرفته بودم تو اون روزا خیلی احتیاج ب محبت داشتم ولی.....شوهری داشتم ڪ ب ڪس دیگه ای محبت میڪرد.... منم ڪم ڪم شوهرم از دلم میرفت دیگه دوسش نداشتم.... .چهار سال از زندگیم گذشت خداوند ی اولاد دیگه بهمون داد ی دختر ڪ واقعأ عاشقش بودم البته اولاد فرق نمیڪنه ولی نمیدونم چرا دخترمو اینقد دوس داشتم حتی ڪ وقتی میخوابید بیدارش میڪردم دلم واسش تنگ میشد عاشق بچه هام بودم باخودم عهد ڪردم گفتم حالا ب جای یڪی دوتا بچه دارم بخاطر اینام ڪ شده بیشتر دربرابر سختیا صبور باشم همونطورم شد خدا دلی بزرگ و صبور بهم داده بود مادرشوهرم پدرشوهرم از همه مهمتر شوهرم سه نفری منو عذاب میدادن ولی صبر میڪردم ی روز ڪ داشتم از خونه خالم میومدم ی پسره تا تو ڪوچمون دنبالم ڪرد هی اصرار داشت شمارشو بردارم منم ڪ رفتار شوهرمو میدیدم بی محبتیاشو میدیدم شمارشو برداشتم😰 ✍.... https://eitaa.com/hajagha_salam ما رو به دوستانتون معرفی کنید
✍قسمت سوم ببینید بی محبتیای شوهرم چی به سرم آورد دختری که تو یه خانواده پاک بزرگ شده بود چه آدمی شد بخاطر محبت حاضر شدم با یه نامحرم صحبت کنم خدا منو ببخشه💔 پسره جوون خوشگل خوشتیپ بود ولی من فقط بخاطر چند کلمه محبت آمیز و سرگرمیم باهاش حرف میزدم ولی هرچی از رابطمون میگذشت انگار کم کم عاشقش میشدم آخه خیلی رفتارش باهام خوب بود خیلی بهم محبت میکرد منم هرچی از رابطمون میگذشت بیشتر و بیشتر عاشقش میشدم یک روز ازم درخواست قرار کرد ولی من میترسیدم موقعیتشم نداشتم بخاطر مادر شوهرم که نابینا بود نمیتونستم زیاد از خونه برم بیرون خلاصه اینقد التماسم کرد قسم خورد که اگه بیایی حتی بهت دست نمیزنم من همچین آدمی نیستم منم که بخاطر قسمی که خورده بود قبول کردم ولی بهش گفتم هروقت شوهرم بره جایی میام ولی شوهرم که اینجا باشه نمیتونم بیام اونم قبول کرد خلاصه چند وقتی گذشت و شوهرم بهم گفت با دوستاش چند روزی میره منم از فرصت استفاده کردم و به طرف گفتم و باهم یه قرار گذاشتیم خلاصه روز قرار فرا رسید راستشو بخوایین اولش میترسیدم چون برای بار اول بود که با یه نامحرم قرار گذاشتم هرچند که اصلا حتی بهم دست هم نزد ولی بازم میترسیدم الحمدلله به سلامتی برگشتم خونه من که دیدم اینقد پسر سنگین و قابل اعتمادی هست ماهی چند بار قرار میزاشتیم همدیگرو میدیدم ولی خداییش اصلا بهم دست نمیزد خیلی از این رفتارش خوشم میومد...تا اینکه یه روز ازش تعریف کردم گفتم از این که باهاش قرار میزارم و بهم کاری نداره خیلی خوشحالم اونم گفت بخاطر این بهت دست نمیزنم چون میخوام باهات ازدواج کنم منم که طاقت جدایی بچه هامو نداشتم رابطمو باهاش قطع کردم و گوشیمو خاموش کردم اون دید که گوشیمو خاموش کردم هر روز بعد از ظهر میومد رو به رو در حیاطمون وای میستاد تا وقتی منو از دور نمیدید نمیرفت .منکه کسی در میزد درو باز میکردم میدیدم رو به رو وایستاده همینکه منو میدید اونم بافاصله خیلی دور دیگه میرفت... خلاصه این جداییمون یه ماهی طول کشید از بس میومد تو کوچمون دلم سوخت گوشیو روشن کردم بهش گفتم اینقد نیاد تو کوچمون رابطمون تموم شد...دیدم گریه میڪنه التماس میڪنه که رابطمونو قطع نکن من بدون تو میمیرمو دوست دارمو فلانو فلان منم که بی مهری های شوهرمو میدیدم بی محبتیاشو میدیدم باز رابطمو باهاش شروع کردم ✍.... https://eitaa.com/hajagha_salam ما رو به دوستانتون معرفی کنید
✅ پاسخ رهبر معظم انقلاب به شبهات مربوط به فلسطین «ما از فلسطینیها که فلسطینی تر نیستیم!» 🔹بنده از زمان ریاست جمهورىِ خودم این چالش را با بعضی از این کشورهای عربی داشتم. حرفی را مطرح کردم، اما دولتهای این کشورها میگفتند ما از فلسطینیها که فلسطینیتر نیستیم! هرچه خود آنها بخواهند، باید انجام شود. البته آن وقت مذاکرات سازش به این شکل مطرح نبود؛ اما نشانه‌های سازش پیدا بود. اوّلاً مسأله فلسطین، یک مسأله دنیای اسلام است. غیر از جنبه‌های سیاسی و امنیتی و اقتصادی، مسأله تکلیف الهی و اسلامی است. بالاتر از همه، مسأله خدایی است. اما اگر کسی به خدا هم اعتقادی نداشته باشد و بخواهد فقط برای مردم فلسطین کار کند، باید ببیند آحاد مردم فلسطین چه میگویند. امروز ملت فلسطین همانهایی هستند که دستگیر شده‌هایشان در زندانهای دولت غاصب هستند و دهها برابر آنها در خیابانها و در مسجدالاقصی و در بازارها و در سرتاسر سرزمین غصب شده شعار میدهند و عملیات میکنند. یک اقلیتِ کوچکِ تطمیع شده که رفتند سازش کردند، ملت فلسطین نیستند که ما بگوییم ما از فلسطینیها فلسطینیتر نیستیم. در همان سیزده، چهارده سال پیش، من یادم است یکی از دولتهای عرب - حالا نمیخواهم اسم بیاورم - که آن روز نشان نمیداد یک دولت رو به فسادی است - چون سوابق انقلابی داشت - این حرف را زد. بنده همان وقت استشمام کردم اینها انحراف پیدا میکنند؛ بعد هم انحرافشان آشکارتر شد. که حالا دیگر نمیخواهیم بعضی از خصوصیات را ذکر کنیم.... 🔹امروز بعضیها میخواهند این‌طور وانمود کنند که مسأله فلسطین خاتمه یافته است! بنده عرض میکنم که مسأله فلسطین به هیچ وجه خاتمه یافته نیست. این‌طور نیست که شما خیال کنید تا ابد باید فلسطینیها - صاحبان سرزمین - خود و اولادشان بیرون از سرزمین خودشان باشند؛ یا اگر در آن داخلند، به‌صورت یک اقلیّتِ مقهور زندگی کنند و آن بیگانه‌های غاصب در این‌جا بمانند؛ نه، چنین چیزی نیست. کشورهایی که صدسال در تصرّف قدرتی بودند - همین قزّاقستانی که الان شما ملاحظه میکنید، همین گرجستانی که الان شما ملاحظه میکنید؛ این کشورهای تازه استقلال یافته آسیای میانه - بعضی در اختیار شوروی، بعضی قبل از شوروی در اختیار روسیه - آن وقتی که هنوز شوروی به‌وجود نیامده بود - اینها دوباره مستقل شدند و برگشتند و متعلّق به مردم خودشان شدند؛ بنابراین هیچ بُعدی ندارد و حتماً باید این‌کار اتّفاق بیفتد و ان‌شاءاللَّه اتّفاق خواهد افتاد و فلسطین به مردم فلسطین برمیگردد. لذا مسأله خاتمه یافته نیست؛ این خطاست. ــــــــــــــــ 🚩 در پرتگاه مجازی، مجهز باش... 🆔https://eitaa.com/hajagha_salam
پاسخ رهبر انقلاب به شبهات مربوط به فلسطین اصل ماجرای فلسطین چیست؟ اصل ماجرا این است که یک عده از یهودیان متنفّذ در دنیا به فکر ایجاد یک کشور مستقل برای یهودیها افتادند. از فکر اینها دولت انگلیس استفاده کرد و خواست مشکل خود را حل کند. البته آنها قبلاً به فکر بودند به اوگاندا بروند و آن‌جا را کشور خودشان قرار دهند. مدّتی به فکر افتادند به طرابلس، مرکز کشور لیبی بروند؛ لذا رفتند با ایتالیاییها - که آن وقت طرابلس در دست آنها بود - صحبت کردند؛ اما ایتالیاییها به اینها جواب رد دادند؛ بالاخره با انگلیسیها کنار آمدند. انگلیسیها آن وقت در خاورمیانه اغراض بسیار مهمِ‌ّ استعماری داشتند؛ دیدند خوب است که اینها به این منطقه بیایند. اوّل به عنوان یک اقلیت وارد شوند، بعد بتدریج توسعه پیدا کنند و گوشه‌ای را، آن هم گوشه حسّاسی را بگیرند - چون کشور فلسطین در نقطه حساسی قرار دارد - و دولت تشکیل دهند و جزو متّحدین انگلیس باشند و مانع شوند از این که دنیای اسلام - بخصوص دنیای عرب - در آن منطقه اتّحادی به‌وجود آورد.... تصرّفشان هم این‌طوری بود: اوّل با جنگ نیامدند؛ اوّل با حیله آمدند، رفتند زمینهای بزرگ فلسطین را که زارعان و کشاورزان عرب روی آنها کار میکردند و خیلی هم سرسبز و آباد بود، با قیمتهای چند برابر قیمت اصلی، از صاحبان و مالکان اصلی این زمینهای بزرگ - که در اروپا و امریکا بودند - خریدند؛ آنها هم از خدا خواستند و زمینها را به این یهودیها فروختند. البته دلاّلهایی هم داشتند که نقل کرده‌اند یکی از دلالهایشان همین «سیّدضیاء» معروف، شریک رضاخان در کودتای ۱۲۹۹ بود که از این‌جا که به فلسطین رفت، آن‌جا دلاّل خرید زمین از مسلمانان برای یهودیها و اسرائیلیها شد! زمینها را خریدند؛ زمینها که ملک اینها شد، با روشهای واقعاً بسیار خشن و همراه با سبعیّت و سنگدلی، بتدریج شروع به اخراج زارعان از این زمینها کردند. در جایی میرفتند، میزدند، میکشتند و در همین هنگام افکار عمومی دنیا را هم با دروغ و فریب به طرف خودشان جلب میکردند. این تسلّط غاصبانه صهیونیستها بر فلسطین سه رکن داشت: یک رکنش عبارت از قساوت با عربها بود. برخوردشان با صاحبان اصلی، با قساوت و با سختی و خشونت شدید همراه بود. با اینها هیچ‌گونه مدارا نمیکردند. رکن دوم، دروغ به افکار عمومی دنیا بود. این دروغ به افکار عمومی دنیا، یکی از آن حرفهای عجیب است. این قدر اینها به‌وسیله رسانه‌های صهیونیستی که دست یهودیها بود، دروغ گفتند - هم قبل از آن و هم بعد از آن، این دروغها گفته میشد - که به خاطر همین دروغها بعضی از سرمایه‌داران یهودی را گرفتند! خیلیها هم دروغهای آنها را باور کردند. حتّی این نویسنده فیلسوف اجتماعی فرانسوی - «ژان پل‌سارتر» - را نیز که خودمان هم در جوانی چندی شیفته‌ی این آدم و امثال او بودیم، فریب دادند. همین «ژان پل‌سارتر» کتابی نوشته بود که بنده در سی سال قبل آن را خواندم. نوشته بود: «مردمی بی سرزمین، سرزمینی بیمردم»! یعنی یهودیها مردمی بودند که سرزمینی نداشتند؛ به فلسطین آمدند که سرزمینی بود و مردم نداشت! یعنی چه مردم نداشت؟ رکن سوم هم ساخت و پاخت، مذاکره - و به قول خودشان «لابی» - است. بنشین با این دولت، با آن شخصیت، با آن سیاستمدار، با آن روشنفکر، با آن نویسنده، با آن شاعر، صحبت و ساخت و پاخت کن! کار اینها تا به‌حال سه رکن داشته است که توانسته‌اند این کشور را با این فریب و با این خدعه بگیرند. ــــــــــــــــ 🚩 در پرتگاه مجازی، مجهز باش... 🆔https://eitaa.com/hajagha_salam