#تلنگر
✍اگر یک شخص ثروتمند که به او اطمینان و اعتماد داری به تو بگوید نگران نباش وغصّه ی بدهی هایت را نخور، خیالت راحت باشد، من هستم؛ ببین این حرف او چقدر به تو آرامش می بخشد و راحت می شوی
خدای مهربان که غنی و تواناست به تو گفته است: ألَیسَ اللهُ بِِکافٍ عَبدَهُ آیا خداوند برای کفایت امور بنده اش بس نیست؟ یعنی ای بنده ی من ، بـرای همه ی کسری و کمبودهای دنیوی و اخروی ات من هستم. این سخن خدا چقدر تو را راحت می کند و به تو آرامش می بخشد؟!
«ألا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ،»
دلها با یاد خدا آرامش می یابد.
خدا مهربانتر از آن چیزیست که تو فکر میکنی.
💕💙💕
پیشرفت تو خاندان ما این شکلیه که
بابام پراید خرید ۵ میلیون تومن،
من خریدم 25 میلیون تومن
و پسرم خرید 250 میلیون تومن!
#خندیدنی
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
یاد بگیریم
باهم باشیم
بدون تصاحب یکدیگر
همنوا باشیم
بدون تصرف اندیشه یکدیگر
همراه باشیم
بدون خدشه دار کردن راه یکدیگر
همکار باشیم
بدون دخالت در کار یکدیگر
همدل باشیم
بدون راهیابی به راز یکدیگر
همنشین باشیم
بدون تجاوز به مرزهای یکدیگر
خلاصه : مهربان باشیم فقط همین
امروز و هر روزمان یادمان باشد همیشه :
مرنج و مرنجان
#خواندنی
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
11.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این هم برای خنده اعضای محترم کانال
#خندیدنی
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🌸اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
إِذْ نَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِينَ
[ ﻳﺎﺩ ﻛﻦ ] ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﻭ (حضرت لوط علیه السلام ) ﻭ ﻫﻤﻪ ﺍﻫﻠﺶ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩﻳﻢ
ایه شریفه ۱۳۴ از سوره مبارکه صافات
💠پیام ها و نکته ها :
آیه به نجات مؤمنین توسط خداوند اشاره دارد .
هدف از آفرینش رسیدن انسان به کمال است
انسانی که به کمال برسد درهای رحمت به رو او باز است ،
این انسان سعادت دنیا و آخرت را خواهد داشت ودر پیچ و خم زندگی ،خداوند یاری دهنده او خواهد بود ،
خداوند در آیات مختلف یاری دادن مؤمنین را یادآور شده است "
ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا كَذَٰلِكَ حَقًّا عَلَيْنَا نُنجِ الْمُؤْمِنِينَ
ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ [ ﺭﻭﺯ ﻧﺰﻭﻝ ﻋﺬﺍﺏ ] ﻣﻰ ﺭﻫﺎﻧﻴﻢ ، ﻫﻤﻴﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻓﺮﻳﻀﻪ ﻭ ﻟﺎﺯم ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﻫﻴﻢ .( یونس /١٠٣)
1️⃣خداوند هر كس را در جاى خود كيفر و پاداش مىدهد. نَجَّيْناهُ ..
2️⃣خداوند یاری دهنده مؤمنین است "نَجَّيْناهُ"
🌻قال رسول الله صلی الله علیه و آله :
مَنِ انتَقَلَ لِیَتَعَلَّمَ عِلما غُفِرَ لَهُ قَبلَ أن یَخطُوَ ؛
پیامبر خدا حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله فرمود :
🌹آن که در پی آموختن دانش به راه افتد ، پیش از آن که گام بردارد ، آمرزیده می شود .
📚الجامع الصغیر ، ج 2 ، ص 582 .
#خواندنی
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
✅امروز فرداییست که دیروز نگرانش بودی
🌸زندگی ! با نگاه آغاز می شودبا دل ادامه می یابد.
🌸زندگی ! بامحبت محکم و بارصداقت راست می شود
🌸زندگی !باتبسم آرام وبا عشق زیبامی شود 🌺
#خواندنی
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠#داستان
👈بندگی خدا...
آیت الله شیخ محمدتقی بهلول میفرمودند:ما با کاروان و کجاوه به«گناباد» میرفتیم.
وقت نماز شد.مادرم کارواندار را صدا کرد و گفت:کاروان را نگهدار میخواهم اول وقت نماز بخوانم.
کاروان دار گفت: بیبی! دوساعت دیگر به فلان روستا میرسیم.آنجا نگه میدارم تا نماز بخوانیم.
مادرم گفت:نه! میخواهم اول وقت نماز بخوانم.
.کارواندار گفت:نه مادر.الان نگه نمیدارم.
مادرم گفت:نگهدار.
او گفت:اگر پیاده شوید، شما را میگذارم و میروم.
مادرم گفت:بگذار و برو.
.من و مادرم پیاده شدیم.
کاروان حرکت کرد.
وقتی کاروان دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد؟من هستم ومادرم.دیگر کاروانی نیست. شب دارد فرا میرسد وممکن است حیوانات حمله کنند.
ولی مادرم با خیال راحت با کوزهی آبی که داشت،وضو گرفت و نگاهی به آسمان کرد،رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند.
لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر میشد.
در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم.دیدم یک دُرشکه خیلی مجلل پشت سرمان میآید.
.کنار جاده ایستاد و گفت:بیبی کجا میروی؟
مادرم گفت:گناباد.
او گفت:ما هم به گناباد میرویم.بیا سوار شو.
یک نفس راحتی کشیدم.گفتم خدایا شکر.
مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت مسافر درشکه نشسته و تکیه داده.به سورچی گفت:من پهلوی مرد نامحرم نمی نشینم.
سورچی گفت:خانم! فرماندار گناباد است. بیا بالا. ماندن شما اینجا خطر دارد. کسی نیست شما را ببرد
.مادرم گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمینشینم!
در دلم میگفتم مادر بلند شو برویم. خدا برایمان درشکه فرستاده است؛
ولی مادرم راحت رو به قبله نشسته بود و تسبیح میگفت!
آقای فرماندار رفت کنار سورچی نشست. گفت مادر بیا بالا.اینجا دیگر کسی ننشسته است.
مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم ورفتیم.
دربین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم.
.عزیزان...
اگر انسان بندهٔخدا شد،بيمه مىشود و خداوند امور اورا كفايت و كفالت مىكند.
#خواندنی
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92