eitaa logo
کانال #داستان و #طنز حال خوش
4.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
117 فایل
#خواندنی ، #دیدنی و #خندیدنی ، 🔴🔴نظر، انتقاد ، پیشنهاد @abasalialmasi 🔵کپی پستها با ذکر #صلوات آزاد 👈در این کانال ❌ تبادل ❌ تبلیغ ⛔️ نداریم ✅کانالهای دیگرما👇 🆔 @Basirat_E 🆔 @hzrt_mahdi 🆔 @tavasolnameh 🆔 @Imam_zamani 🆔 @menbar_kotah
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 👈 وضوی عارفانه نقل میکنند وقتی ابا عبدالله علیه‌السلام وضو می‌گرفتند، تَغیّر لونُه و ارتَعَدت مفاصِلُه رنگ صورتشان عوض می‌شد و پاهای مبارکشان مى‌لرزید وقتی از ایشان دلیلش را سؤال می‌کردند، آقا می‌فرمودند: «حقٌ لمَن وَقفَ بین یَدىِ الملِکِ الجباّر اَن یصفرَ لونُه و تَرتعدَ مفاصلُه.» سزاوار است براى کسى که در مقابل خداى با جبروت ایستاده رنگش زرد شود و پاهایش بلرزد. 📚 جامع الأخبار ، ص 76 کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 👈نماز عاشقانه امام سجّاد عليه السلام نقل فرمود : كه حضرت اباعبدالله‏ عليه السلام همانند پدرش حضرت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در شب و روز هزار ركعت نماز مي‏خواند. امام حسين عليه السلام به عبادت بسيار علاقه مند بودند، به طور مثال شخصي خطاب به حضرت سجاد عليه السلام عرض كرد، يا بن رسول الله! چرا پدرت امام حسين عليه السلام كم اولاد است؟ حضرت فرمودند: تعجب مي كنم كه من چگونه متولد شده ام؛زيرا پدرم امام حسين عليه السلام در هر شب و روزي هزار ركعت نماز به جاي مي آورد. 📚بحارالانوار، ج 82، ص 311. کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ☑️مناجات با حضرت ولی عصر ارواحنا فداه در روز اول 👈حجت الاسلام عباسعلی الماسی @hal_khosh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ☑️کلام رسول خدا صلی الله علیه وآله در باره گریه برای علیه السلام 👈حجت الاسلام عباسعلی الماسی @hal_khosh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ☑️دعای حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه برای عزادار حضرت علیه السلام 👈حجت الاسلام عباسعلی الماسی @hal_khosh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳نمایی زیبا از دریای ابر هزار مسجد در بهار ۱۴۰۳ کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄                        @khandehpak
آیت‌الله بهجت: تار مویی از محبت اهل‌بیت برای نجات کافیست @BisimchiMedia
👈🏻پند آموزنده آمدم دنیا کمی آدم شوم اما نشد همنشین با‌ امت خاتم شوم اما نشد رفت شیطان در وجودم ذره ذره‌؛ ای دریغ خواستم با مَحرمان؛ مَحرم شوم ؛ اما نشد پا نِهَم در وادی عشق و جنون؛ بی ادعا با اناالحق دم به دم همدم شوم؛ اما نشد هر کجا رفتم ندیدم مثل خود؛ ای وایِ من خواستم از غم، کمی بی غم شوم؛ اما نشد این من و بار گُنه، شرمنده هستم ؛ رُو سیه خواستم توبه کنم ، آدم شوم ، اما نشد (بیقرارم ) غرق عصیانم، پشیمانم ولی خواستم شیدا شوم، محرم شوم، اما نشد 🌸 بیقرار اصفهانی (پرویز بیابانی) زمستان سال ۹۸ کانال 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
قبلاً خانمها می گفتند دکتر محرم آدمه بعد گفتن کاسب محل محرمه بعدش کم کم عکاس و فیلمبردار و عاقد و پسرخاله و برادر شوهر و شوهر خواهر و همکار و رئیس هم محرم شدن....😐 الان که فقط موقع نماز چادر سر میکنن ظاهراً فقط خدا نامحرمه!😑 یه صلوات 😂
💠تشریف بیاورید 🔹زمان : ازیکشنبه اول محرم از اذان صبح تاهفت و سی دقیقه 🔸مکان : خیابان هشت بهشت غربی ، حد فاصل چهارراه ملک و گلزار ، منزل حاج عباس صدر ارحامی
💠 🕌مسجدی که به خاطر یک حبه انگور ساخته شد ✍️حجت الاسلام قرائتی می فرمود : روزی شخص ثروتمندی یک من انگور میخرد و به خدمتکار خود میگوید انگور را به خانه ببر و به همسرم بده و به سر کسب و کاری که داشته میرود، بعد از ظهر که از کارش به خانه برمیگردد به اهل و عیالش میگوید لطفا انگور را بیاور تا دور هم با بچه ها انگوربخوریم. 🔸همسرش باخنده میگوید: من و فرزندانت همه انگور ها را خوردیم ،خیلی هم خوش مزه و شیرین بود... مرد با تعجب میگوید: تمامش را خوردید؟ زن لبخند دیگری میزند و میگوید بله تمامش را... مرد ناراحت شده میگوید: یک من(سه کیلو)انگور خریدم یه حبه ی اون رو هم برای من نگذاشته اید ؟ 🔹الان هم داری میخندی جالب است . خیلی ناراحت میشود و بعد از اندکی که به فکر فرو میرود... ناگهان از جا برخواسته از خانه خارج میشود... همسرش که از رفتارش شرمنده شده بود او را صدا میزند... ولی هیچ جوابی نمی شنود. مرد ناراحت ولی متفکر میرود سراغ کسیکه املاک خوبی در آن شهر داشته... به او میگوید: 🔸یک قطعه زمین میخواهم در یک جای این شهر که مردمش به مسجد نیاز داشته باشند و آنرا نقدا خریداری میکند، سپس نزد معمار ساختمانی شهر رفته، و از او جهت ساخت و ساز دعوت بکار میکند...و میگوید: بی زحمت همراه من بیایید... او را با خود بر سر زمینی که خریده بود برده و به معمار میگوید: میخواهم مسجدی برای اهل این محل بنا کنید و همین الان هم جلو چشمانم ساخت و ساز را شروع کنید.... 🔹معمار هم وقتی عجله مرد را می بیند... تمام وسایل و کارگران را آورده و شروع کرد به کار کردن و ساخت و مسجد میکند...، مرد ثروتمند وقتی از شروع کار مطمئن میشود به خانه برمیگردد. همسرش به او میگوید: کجا رفتی مرد ؟ چرا بی جواب چرا بی خبر؟ مرد در جواب همسرش میگوید..: 🔸هیچ رفته بودم یک حبه انگور از یک من مالی که در این دنیا دارم برای سرای باقی خودم کنار بگذارم، و اگر همین الان هم بمیرم دیگر خیالم راحت است، که حداقل یک حبه انگور ذخیره دارم. همسرش میگوید چطور... مگه چه شده؟ اگر بابت انگورها ناراحت شدید حق با شما بوده ما کم لطفی کردیم معذرت میخواهم.... 🔹مرد با ناراحتی میگوید: شما حتی با یک دانه از یک من انگور هم بیاد من نبودید و فراموشم کردید البته این خاصیت این دنیاست و تقصیر شما نیست... جالب اینست که این اتفاق در صورتی افتاده که من هنوز بین شما زنده هستم، چگونه انتظار داشته باشم بعد از مرگم مرا بیاد بیاورید و برایم صدقه دهید؟؟؟ وبعد قصه خرید زمین و ساخت مسجد را برای همسرش تعریف میکند.... 🔸امام جماعت تعریف میکرد که طبق این نقل مشهور بین مردم شهر الان چهارصد سال است که این مسجد بنا شده، ۴۰۰ سال است این مسجد صدقه جاریه برای آن مرد میباشد ،چون از یک دانه انگور درس و عبرت گرفت... 🚨ای انسان قبل از مرگ برای خود عمل خیر انجام بده و به انتظار کسی منشین که بعد از مرگت کار خیری برایت انجام دهد، محبوب ترین مردم تو را فراموش میکنند حتی اگر فرزندانت باشند... 🌷 از الان بفکر فردایمان باشیم. @Dastanhaeamozande
🏴السلام علیک یا ابا عبدالله 🏴 ▪️پرچمت را هر کجا دیدم دویدم یا حسین زیر این پرچم همیشه خیر دیدم یا حسین ▪️من زمین گیرم ولی تو دستگیرم بوده ای غیر خوبی از شما چیزی ندیدم یا حسین ▪️هر کسی که ذکرتان را گفت ، آقای من است از کسی که دور بود از تو بُریدم یا حسین ▪️کودکی ام خوب یادم هست که بارِ نخست از لب بابای خود نامت شنیدم یا حسین ▪️خاطرات کربلا هر لحظه همراه من است یاد لحظه لحظه اش آهی کشیدم یا حسین ▪️یاد باد آن روزگاری که میان صحنتان چون کبوتر دور گنبد می پریدم یا حسین ▪️بهترین ایام عمرم در حرم بود و گذشت حال ، اما از فراقش من خمیدم یا حسین رضا قاسمی کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیت‌الله بهجت(ره): مجلس روضه را حساب بکنید که کربلاست. آن آقا بالای منبر می‎گفته است: «[وقتی که] می‎خواهید به روضه بروید، [اگر] از شما سؤال کردند که کجا می‎خواهید بروید، نگویید می‎خواهید بروید روضه، بگویید می‎خواهیم برویم کربلا». 📚رحمت واسعه، ص348 @BisimchiMedia https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠 🍀برگ سبز 🔷آیت الله اراکی (ره) فرمودند: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت. ☀️پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت: خیر. سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت: نه با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟ ✨جواب داد: هدیه ی مولایم حسین (ع) است!✨ گفتم چطور؟ ☀️ با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید. 🌺 ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند اینهمه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد. آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند علیه السلام آمد و فرمود: ✨به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی. این هدیه ما در برزخ باشد تا در قیامت جبران کنیم!✨ همیشه برایم سوال بود که امیرکبیر که در کاشان به شهادت رسید چگونه با امکانات آن زمان مزارش در کربلاست. جواب، عشق به مولایش امام حسین علیه السلام بود کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠 👈 ادب برآوردن حاجت مؤمن مردی انصاری نزد علیه السلام آمد و خواست تا حاجت خود را مطرح کند. امام فرمود: ای برادر انصاری، آبروی خود را از خواریِ درخواست کردن نگاه دار و حاجتت را در برگه ای بنویس که من در این باره کاری می کنم که اگر خدا بخواهد شادمانت کند. آن مرد نوشت : ای اباعبدالله، فلان کس پانصد دینار از من بستانکار است و به من فشار می آورد. پس با او گفتگو کن که تا زمان توانایی ام بر پرداخت، به من مهلت دهد. چون امام حسین علیه السلام برگه را خواند، وارد خانه اش شد و کیسه ای حاوی هزار دینار آورد و به او فرمود با پانصد دینارش، بدهی خود را بپرداز و از پانصد دینار دیگر، در رویارویی با روزگار کمک بگیر و حاجتت را جز نزد یکی از این سه نفر مبر: دیندار، جوانمرد و خانواده دار (با اصل و نسب). زیرا دیندار، دینش را پاس می دارد و به تو کمک می کند. جوانمرد، از جوانمردی خویش خجالت می کشد. و خانواده دار، می داند که تو آبروی خود را در پای حاجتت ریخته ای، پس او آبرویت را نگه می دارد و تو را حاجت ْناروا باز نمی گرداند. 📚تحف العقول، ابن شعبه حرانی کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای رسول تُرک و چشیدن مهربانی حضرت زهرا(س) و امام حسین(ع) کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄                        @khandehpak
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸خیلی قشنگه !!!!!!!!!!🔸 گنهکار نوشت: دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت جایی ننوشته است گنهکار نیاید . گلدسـته نوشت: در آفتاب حشر که از آن گریز نیست ما را بس است سایه گلدسته های تو . جوان نوشت: یک جوان حاجتش این بود:که زن میخواهم رفت...تا اینکه شبی پیش تو بابا برگشت . شاه نوشت: صبح محشر هر کسی دنبال یاری می دود یار ما باشد اگر شاه خراسان بهتر است . ضامن نوشت: ضامن آهوی صحرا شدنت جای خودش اینکه در روز جزا ضامن مایی عشق است . دلتنگ نوشت: خوب یا بد، هرچه باشد، عیبِ دلتنگی ست این من به هرکس میرود مشهد، حسادت میکنم . بی پناه نوشت: زائری بارانی ام آقا به دادم میرسی؟ بی پناهم، خسته ام، تنها؛ به دادم میرسی؟ . امـید نوشت: نیاز بر که بیارم تو حاجتی تو نیازی امید بر که ببندم تو آرزو تو امیدی . مرگ نوشت: تو خودت خواسته ای داروندارم باشی لحظه مرگ بیایی و کنارم باشی بدهکار نوشت: ﻣﻦ ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﺗﻮﺍﻡ ، ﺑﺎﺯ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﻄﻠﺒﯽ؟ ﺷﺮﻁ ﺁﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﺗﺮ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﮐﻨﯽ! باب الرضا نوشت: این بلا تکلیفی اش ارثیه کرب و بلاست یک طرف باب الرضا و یک طرف باب الجواد . عفو نوشت: صدها هزار نامه ی آلوده از گناه با یک نگه عفو تو تطهیر میشود . آهو نوشت: سوال می کند از خود هنوز آهویی که بین دام و نگاهت کدام صیاد است . پابوس نوشت: بهتر از اين؟ كه كسی لحظه ي پابوسی تو نفس آخر خود را بكِشد پا نشود کربلا نوشت: من هوای تو را به سر دارم تو هوای دلِ مرا داری یکی از اهل کربلا می گفت :خوش به حالت امام رضا داری . فقیر نوشت: فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی که جز ولای تو ام نیست هیچ دست آویز . دلخسته نوشت: به خراسان ببری یا نبری حرفی نیست تو نگیر از منِ دلخسته "رضا گفتن" را . طعمه نوشت: آخر به عشق اینکه خودت ضامنم شوی یک شب به عمد طعمه صیاد میشوم . کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92