eitaa logo
کانال #داستان و #طنز حال خوش
4.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
110 فایل
#خواندنی ، #دیدنی و #خندیدنی ، 🔴🔴نظر، انتقاد ، پیشنهاد @abasalialmasi 🔵کپی پستها با ذکر #صلوات آزاد 👈در این کانال ❌ تبادل ❌ تبلیغ ⛔️ نداریم ✅کانالهای دیگرما👇 🆔 @Basirat_E 🆔 @hzrt_mahdi 🆔 @tavasolnameh 🆔 @Imam_zamani 🆔 @menbar_kotah
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 (4) 🔹مکیال‌المکارم (به عربی: مكيال المكارم في فوائد الدعاء للقائم)) کتابی است که سید محمدتقی موسوی اصفهانی معروف به فقیه احمدآبادی به عربی نوشت و ترجمه شده و چندین بار تجدید چاپ شده‌است. 🔸این کتاب که به صورت فرهنگ تألیف شده دارای بخش‌های مختلفی است؛ و به ترتیب الفبا موضوعات را بیان می‌کند. این کتاب هشت بخش دارد: • ۱. وجوب شناخت امام مهدی ؛ • ۲. امام زمان ما حضرت مهدی است؛ • ۳. بخشی از حقوق‏ امام مهدی بر شیعیانش؛ • ۴. ویژگی‌‏های حضرت که مستوجب دعای مردم در حق او است؛ • ۵. فواید دعا برای فرج امام مهدی ؛ • ۶. اوقات و حالاتی که در آن‌ها دعا برای او و تعجیل فرج تأکید شده‌است؛ • ۷. چگونگی دعا برای تعجیل فرج و پاره‌ای از دعاهای مأثور؛ • ۸. در بقیه اموری که سبب قرب به امام مهدی می‌‏شود و او را خوشحال می‌‏کند و نزد او پر ارزش است 🔹در بخشی از این کتاب به قلم مؤلف آمده است: بهترین امور در زمان غیبت آن حضرت: انتظار فرج آن بزرگوار و دعا کردن برای تعجیل فرج او و اهتمام به آنچه مایه خشنودی آن جناب و مقرّب شدن در آستان او است. 🔸خود سید محمدتقی موسوی اصفهانی در این مورد می‌نویسد: «به فکر افتادم کتاب جداگانه ای در این باره بنگارم که آن فواید را دربر گیرد، و به سبک جالبی آن را به رشته تحریر درآورم؛ ولی حوادث زمان و رویدادهای دوران و ناراحتی‌های پی در پی، مانع از انجام این کار می‌شد. تا این که کسی را در خواب دیدم که با قلم و سخن نتوان او را توصیف نمود، یعنی مولا و حبیب دلِ شکسته ام و امامی که در انتظارش هستیم. او را در خواب دیدم که با بیانی روح‌انگیز چنین فرمود: 🍃این کتاب را بنویس و عربی هم بنویس و نام او را بگذار: مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم .. . . 📕مجله حوزه شماره ۵۸، ۱۳۷۲ کانال 🔻 https://eitaa.com/joinchat/1752760485Cd9f38c222f
(7) 🔵داستان تشرف به محضر حضرت ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف نام و شهرت ایشان آقا سیدکریم محمودی بود و در گوشه‌ای از بازار تهران به پینه دوزی و پاره دوزی مشغول بود، به همین جهت مشهور به این عنوان شد. آقا سیدکریم با وجود آن مقامات ولایی و توحیدی، تا حدودی گمنام بود و در زمان حیاتش فقط خواص و علمای اهل معنای تهران از حالات و مقاماتش باخبر بودند. ایشان ارادت ویژه‌ای به حضرت سیدالشهداء علیه السلام داشتند. نقل است آقا سیدکریم پینه دوز همچون آقا و مولایش حضرت بقیة الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر روز به صورت دائم در هر صبح و شام دقایقی را به یاد سرور و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام گریان می گشته است و بدون استثناء در طول سال، در هر صبح و شام قطره های اشکی جانسوز از دیدگانش سرازیر می شده‌ است. آقا سیدکریم، در پرتو ارتباط خاص ولایی با امام زمان علیه السلام ، به مقامات والای عرفانی و توحیدی دست یافته بود؛ تا آنجایی که بیشتر علمای اهل معنای تهران معتقد بودند که حضرت بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه به مغازه کوچک آن جناب تشرف می‌برده و با او هم صحبت می‌شدند. جناب شیخ عبدالکریم حامد نقل می‌کند که از جناب سیدکریم پینه دوز که هر هفته به ملاقات مولا توفیق می‌یافت، پرسیده شد: «چه کرده‌ای که به چنین توفیقی دست یافته‌ای؟» او در جواب گفت: «شبی در خواب بودم جدم پیامبر ختمی مرتبت صلی الله علیه واله را در عالم رویا دیدم. از ایشان تقاضای ملاقات امام عصر عجل الله تعالی فرجه را نمودم. آن حضرت فرمود:«در طول شبانه روز دو مرتبه برای فرزندم سیدالشهداعلیه السلام گریه کن!» از خواب بیدارشدم و این برنامه را به مدت یک سال اجرا نمودم تا به خدمت آن حضرت نایل آمدم. علیه السلام داستانهای بیشتر در 🔻 https://eitaa.com/joinchat/1752760485Cd9f38c222f
🌸 🌺تشرف شیخ حسن عراقی 🔸یکی از علماء اهل سنت که علاوه بر اهل سیر و سلوک بودن پهلوان هم بوده و ۱۳۰ سال عمر کرده بنام شیخ حسن عراقی داستانش را اینگونه نقل کرده است من در اوایل جوانی که هنوز ریش به صورتم نرویده بود و بسیار زیبا بودم و در شام عبا می بافتم. من با افراد نابابی رفاقت داشتم. روزهای جمعه به تفریح و گردش و لهو و لعب سپری می کردیم. روزی از روزها که به بیرون شهر رفته و سرگرم بازی بودیم. یک مرتبه مطلبی به دلم القا شد و در این فکر رفتم که به راستی؛ آیا ما به خاطر همین کار ها به دنیا آمده ایم؟! بازی و لهو و لعب و خوردن و مستی و … یک مرتبه تکانی خوردم و گفتم: « نه برای این کارهای حیوانی به این دنیا نیامده ایم.» از رفقا فاصله گرفتم و به شهر برگشتم و هر چه رفقا صدایم زدند توجّه نکردم … اتّفاقا چون روز جمعه بود در مسجد جامع بنی امیه (مسجد جامع اموی در شام) وارد شدم که در آن نماز جمعه خوانده می شد. خطیب در حال سخنرانی بود و به مناسبتی از حضرت مهدی علیه السلام و اوصاف او سخن می گفت سخنانش دل مرا زیر و رو کرد و محبّت عجیبی در دلم پیدا شد . با خود گفتم: ای کاش مهدی را می دیدم. به دعای در سجده مشغول شدم که خدای متعال مرا به دیدار او برساند و مرا به مصاحبت او نایل کند. یک سال به این حال گذشت و من دائما در طول این مدّت بر همین روش عمل می کردم. شبی بعد از نماز مغرب . . . بقیه این داستان خواندنی در 🔻 https://eitaa.com/joinchat/1752760485Cd9f38c222f
🌸 🔸تشرف جناب شیخ انصاری رحمه الله عالم ربانی میرزا حسن آشتیانی، که از جمله شاگردان فاضل شیخ انصاری(ره) بود فرمود: « روزی با عده ای از طلاب در خدمت شیخ انصاری(ره) به حرم حضرت امیرالمومنین علیه السلام مشرف شدیم. بعد از دخول به حرم مطهر، شخصی به ما برخورد و به شیخ انصاری سلام کرد و برای مصافحه و بوسیدن دست ایشان جلو آمد. بعضی از همراهان برای معرفی آن شخص به شیخ عرض کردند: ایشان نامش فلان است و در جفر یا رمل مهارت دارد و ضمیر اشخاص را هم می گوید. شیخ چون این مطلب را شنید، متبسم شد و برای امتحان، به آن شخص فرمود: من چیزی در ضمیرم گذراندم اگر می توانی بگو چیست؟ آن شخص بعد از کمی تأمل، عرض کرد: ادامه این داستان خواندنی 🔻 https://eitaa.com/joinchat/1752760485Cd9f38c222f