eitaa logo
حال ____دل
457 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
25 فایل
دلنوشته هایی از یه جامانده.. کپی آزاد با ذکر صلوات در تعجیل آقا صاحب الزمان💚 #اللهم_بارک_لمولانا_صاحب‌الزمان🥀 تبادل نداریم میشنویم👇 https://harfeto.timefriend.net/17053009006916
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قبل از اینکه به بچه‌هاتون نماز خوندن یاد بدید، یه کار مهم‌تر هست که اولویت با اونه...👌🌾 داستان خوندن❗️ "ﷺ" @halle_dell
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ پروردگارا ٺو را بہ پاڪۍ مۍستاییم مسلما ما ستمڪار بودھ‌ایم...☝️🏻🌾 ۲۹ @halle_dell
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍 پیام‌تبریک‌میلاد‌حضرت‌محمد‌ص‌ توسط‌ریحانه‌جون‌وفاطمه‌الزهرا😍🤗 دخترای‌گل‌یکی‌از‌اعضای‌گروه‌جهادیمون🌾 دوتا گوله نمک😍🤗 ص 😍 @halle_dell
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺چرا هرچی می‌دوم، به چیزی (یا کسی) که دوستش دارم، نمی‌رسم؟! 💫 ویژه‌ی ولادت علیه‌السلام🌾 @halle_dell
 گریستن زیر عبای پیامبر نیمه شب بود، زنی عرب سمت راستم نشسته بود و مردی هلندی سمت چپم و در فاصله هایمان ساک بود و کوله پشتی و چمدان. من بالشتکی نیز داشتم که بر پهلوی راستم گذاشته بودم تا درد دنده هایم را تسکینی باشد. سالن فرودگاه دراز و ساکت بود، سقف بلند بود و هواپیما پشت شیشه ها خوابیده بود. نور سفید سقف انگار که اندوه بیمارستانی را بر ما می پاشید. ناگهان از انتهای راهرو صدای جیغ آمد و پیچید در طول و عرض سالن فرودگاه. دخترکی مو پریشان می دوید و زنی با چادری سیاه و ماسکی سیاه به دنبالش. دخترک‌ فریاد می زد: تو رو خدا، تو روخدا، فقط یک لحظه شالم افتاد، این خانم کارت پروازم را گرفته، لپ تاپم را گرفته، نمی گذارد که سوار هواپیما شوم. هروله ای بود و صفا و مروه ای. با حجاب و بی حجاب دنبال هم می دویدند و جیغ می کشیدند. دختر پرید در آغوش ماموری ریش دار و گفت: آقا نجاتم بده! ماموری دیگر از آن طرف گفت: جو‌ّ می دهد برای تلویزیون های خارج، کسی فیلم نگیرد، کسی فیلم نگیرد. من جایی بودم بین سُکر و صحو، جایی میان بیداری و خواب، در برزخ بود و‌ نبود. به طرفه العینی گریختم و رفتم در غاری که همچون کوله ای بر دوشم است، عنکبوتی بر غار تار تنیده بود. تارها را کنار زدم و گفتم یا رسول الله پیامبر مهاجرین را صدا کرد، انصار را صدا کرد، افراد قبیله اوس را صدا کرد، افراد قبیله خزرج را، مومنان را صدا کرد، کافران را صدا کرد. دختر با حجاب را صدا کرد، دختر بی حجاب را صدا کرد، ماموران فرورگاه امام را صدا کرد، خلبان را صدا کرد، مهمانداران را صدا کرد، همه مسافران را صدا کرد و گفت: من برای ایلاف قریش که نیامدم من برای ایلاف انسان آمده ام، با هم آشتی کنید. من گفتم: یا رسول الله چه خوب شد که شما آمدید، چه خوب شد که مبعوث شدید وگرنه ما همیشه با هم می جنگیدیم، ما همه با هم قهر بودیم. پیامبر عبایش را بر سر ما کشید. من چشم هایم را بستم و زیر عبا ماندم تا واقعیت را نبینم اما در زیر عبا هم صدای جیغ دختر می آمد، صدای ماموران فرودگاه، صدای شکستن قلب انسان و استخوان ایمان… من زیر عبا می گریستم، پیامبر نیز گریه می کرد.🌾 إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاقِ. مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی ازین آیین بی‌دینان پشیمانی پشیمانی مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆متن از کتاب《 امروز پیامبری از خانه ما رد شد 》 🖋 ص @halle_dell
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حال ____دل
منم‌امسال‌همش‌زیر‌قبه‌امام‌حسین‌ علیه‌السلام‌،همین‌دعارا‌میکردم😍👌 🤲🌾 تا‌من‌،منم‌ضمیرتو‌پیدا‌نمیشود باید‌برای‌دیدن‌تو،انقلاب‌کرد...👌🍂 @halle_dell
حال ____دل
 گریستن زیر عبای پیامبر نیمه شب بود، زنی عرب سمت راستم نشسته بود و مردی هلندی سمت چپم و در فاصله
‏‎پیامبری از کنار خانه ما رد شد. باران گرفت. مادرم گفت: چه بارانی می آید. پدرم گفت: بهار است و ما نمی دانستیم باران و بهار نام دیگر آن پیامبر است. پیامبری از کنار خانه ما رد شد. لباسهای ما خاکی بود. او خاک روی لباسهایمان را به اشارتی تکانید. لباس ما از جنس ابریشم و نور شد و ما قلبمان را از زیر لباسمان دیدیم. پیامبری از کنار خانه ما رد شد. آسمان حیاط ما پر از عادت و دود بود. پیامبر کنارشان زد. خورشید را نشانمان دادو تکه ای از آن را توی دستهایمان گذاشت. پیامبری از کنار خانه ما رد شد و ناگهان هزار گنجشک عاشق از سر انگشت های درخت کوچک باغچه روییدند و هزار آوازی را که در گلویشان جا مانده بود به ما بخشیدند و ما به یاد آوردیم که با درخت و پرنده نسبت داریم. پیامبری از کنار خانه ما رد شد. ما هزار در بسته داشتیم و هزار قفل بی کلید. پیامبر کلیدی برایمان آورد ؛ اما نام او را که بردیم، قفل ها بی رخصت کلید باز شدند. من به خدا گفتم: امروز پیامبری از کنار خانه ما رد شد؛ امروز انگار اینجا بهشت است. خدا گفت: کاش می دانستی هر روز پیامبری از کنار خانه تان می گذرد و کاش می دانستی بهشت همان قلب توست.... برگرفته‌از‌کتاب 🌾 🖋 ص @halle_dell
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•| وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ |•° و شمٰـا را جز خــ|💖|ـــدا سرپرسٺ و یاورۍ نیـس👌🌾 ۱۱۶ @halle_dell ‌ ‌
‌‎ ••بِنَفْسِی أَنْتَ مِنْ مُغَیَّبٍ لَمْ یَخْلُ مِنَّا••✨ جانم به فدای آن پنهان شده ای ڪه از ما بيرون نيستـــــ👌🌾 @halle_dell
میگفت↓ اگہ‌این‌گوشی‌باعث‌میشه‌گناه‌کنی بزارش‌ڪناردنبال‌ِجهادفرهنگی‌ام‌نباش" یادت‌باشه! تا‌خودتو‌درست‌نڪنی نمیتونے‌بقیه‌رو‌هم‌درست‌کنی!👌🌾 @halle_dell
حال ____دل
#تلنگرانه میگفت↓ اگہ‌این‌گوشی‌باعث‌میشه‌گناه‌کنی بزارش‌ڪناردنبال‌ِجهادفرهنگی‌ام‌نباش" یادت‌باشه! تا
یه‌نشدن‌هایـی‌هست‌ که‌اولش‌ناراحت‌میشی ولی‌بعدا‌میفهمی چه‌شانسی‌آوردی‌که‌نشد! خداحواسش‌بهت‌هست که‌اگه‌تومسیرش‌باشی...‌ツ 👌🌾 @halle_dell