🌸🌼🌺🌼🌸🌺
📕کتاب«شهید عزیز»،مجموعه خاطرات شهید مدافعحرم محمود رادمهر
💐جبهه الحاضر که بودیم وقت ناهار،هرکس که میتوانست خودش را به سفره ناهار یا شام میرساند.بچه های با صفایی بودند که وقتی دور هم مینشستند،حال و هوای بینظیری بین دوستان ایجاد میشد.محمود هم خودش را به سفره میرساند.وقتی میآمد با شوخطبعی بینظیری که داشت،جمع ما را گرم میکرد.گاهی از شوخیهایش آنقدر میخندیدیم که ریسه میرفتیم.
🧃آن ایام موقع ناهار و شام به ما نوشابههای پپسی هم میدادند.برخی دوستان معتقد بودند که این نوشابه ها تحت مالکیت صهیونیستها است و استفاده از آن به نوعی حمایت مالی از اسرائیل محسوب میشود؛آنها تاکید میکردند پول این نوشابهها تبدیل به گلوله میشود و به قلب مسلمانان فروخواهد رفت.برای همین خودشان نمیخوردند و به دیگران هم توصیه میکردند از آنها استفاده نکنند.
🍹محمود با اینکه با نظر آنها موافق بود،گاهی سر به سرشان میگذاشت و وقتی سر سفره میآمد،به یکی از همسفرهایها میگفت:«داداش!یکی از اون پپسیهای اصل اسرائیلی رو بده! ».آن را میگرفت و دربش را باز میکرد و سر میکشید و بعدش یک«سلام بر حسین!»بلند میگفت.
🧃بعدش هم خندهکنان میگفت: «چه حالی میدهد نوشابه اسرائیلی بخوری وآخرش بگویی سلام بر حسین علیه السلام!».با این حرفها آنقدر ما را میخنداند که نمیفهمیدیم کِی غذایمان را خوردیم.
🌷#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_محمود_رادمهر🕊
🎂#سالروز_ولادت🎀
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊#لاله_های_زینبی
🌴همرزمانش میگفتند: صبح رفته بودیم عملیات. دو سه کیلومتر با مقر دشمن بیشتر فاصله نداشتیم. گروه که به خط مقدم اعزام شده بود در نبرد فرمانده اول و دوم مجروح شدند. گروه و فرمانده دستهها مانده بودند. دشمن هجوم سنگینی آورده بود و نیروهایی که فارسیزبان نبودند به عقب برگشتند. در نزدیکی دشمن بودیم، اما عقبنشینی نکردیم. بدون ماشین و امکانات و بدون اینکه حتی زبان عربی را بفهمیم همانجا ماندیم. هجمه دشمن زیاد شده بود. کنار هم جمع شدیم که کاری بکنیم ناگهان خمپارهای به کنارمان خورد.
🌷 یکی از رزمندههای طلبه میگوید: ما از اصابت خمپاره به هوا پرت شدیم. وقتی به زمین افتادم پایم قطع شده بود و دیدم که پرویز بر زمین افتاد. ترکش به سرش خورده بود و هنوز نفس میکشید. برادر همسرم پیکر پرویز را به آغوش گرفته بود که خمپاره دوم آمد و شش نفر از جمله پرویز آن روز به شهادت رسیدند.🕊😭
✍به نقل از :خواهر شهید
🌹#پاسـدار_مدافع_حرم
#شهید_پرویز_بامری پور
#سالروز_شهادت🕊
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🥀🕊#لاله_های_زینبی
✍هر وقت حمید آقا از هیئت برمےگشت من و مادرش میگفتیم ڪمـتر سینه بزن سینه ات درد میگیره.
💐ولی به مامانش لبخند میزد و مےگفت آخه مامان سینه زنی خیلی خوبه.
🏴بعد ڪه میرفتیم منزل به من میگفتن شما نگو سینه نزن!من بهت قول میدم این سینه ڪه براے اباعبدالله سینه زده روی آتیش جهنم رو نمیبینه.
🌷بعد شهادت وقتی رفتم معراج شهدا تعجب ڪردم.
🌹آقا حمید دست ها و پاهاش و شکمش و سمت چپ صورتش پر بود از ترکش های ریز و درشت ڪه باعث شده بود مثل حضرت ابالفضل العباس(ع) به شهادت برسه.
🕊ولی تنهـا جایی که سالم بود سینه اش بود.وقتی دیدم یاد حرفش افتادم دستم رو روی سینه اش گذاشتم ببینم قلبش میزنه،ولی💔
🥀قفسه سینه اش سالم سالم بود در حالی ڪه ڪل بدنش دچار جـراحـت هاے شدید بود.اربا اربا بود.
✍راوی:همسر شهید
🌹#پاســدار_مدافـع_حـرم
#شهید_حمید_سیاهڪالی_مرادی
#سالروز_شهـــادت🕊
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🌷🕊#لاله_های_زینبی
💐من وشهیدذکریا خیلی باهم صمیمی بودیم به خاطرهمین اگه میخواستیم جایی بریم باهم میرفتیم.پدر یکی از همکارامون که خونشون تویکی از روستاهاے شهرستان الموت بود فوت کرده بود وسنگ قبر پدرشو تو قزوین سفارش داده بود.همکارمون بخاطر اینکه شهیدذکریا وانت داشت،به ذکریا گفته بود که سنگ قبرو ببره.قرار بر این شد که من وذکریا باهم سنگ قبرو ببریم این شهیدبزرگوار به قدری به دوستان و همکاراش ارزش قائل بود که باوجود اصرار همکارمون بخاطرحمل سنگ قبر حتی کوچکترین هزینه اےقبول نکرد و گفت رفاقت به درد همین روزا میخوره.
🥀موقع برگشتن باشهید ذکریا کنار درختی که بین مسیرمون بود نگه داشتیم براےاستراحت،من از ذکریا پرسیدم که آیا دوست دارےشهید بشی، براےچندمین بار بود که میپرسیدم شهید ذکریادرجوابم گفت:مگه میشه دوست نداشته باشم،کی ازشهادت بدش میاد، من آرزومه که شهید بشم،اماشهادت دل میخواد،لیاقت میخواد.بعداز شهادتش ثابت کرد که هم دل داشت هم لیاقت و به آرزوش که شهادت بود رسید.
✍به نقل از:دوست شهید
🌹#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_ذکریا_شیری
#سالروز_شهادت🕊
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊#لاله_های_زینبی
🍃بسیار اهل بازےکردن با بچهها بود؛ دخترمان فاطمه وابستگی زیادےبه پدرش داشت وزمانی که همسرم به شهادت رسید،۹ساله بود.
🌾در عین حال اگر اشتباه بچهها را میدید براحتی از آن نمیگذشت؛مثلا یکبار بچهها چیزےاز پدرشان خواستند اما ایشان قبول نکرد وبا اینکه خودش هم ناراحت بود ولی اینکار را به صلاح بچهها میدانست،محبتش به بچهها باعث نمیشد از خطاهاےآنان براحتی بگذرد و این از ویژگیهای خوب اخلاقی اش بود.
🎋خصوصیت دیگرش دل بزرگ،صاف و سادهاش بود؛همکارانش میگویند نماز اول وقتش رابه هیچ عنوان ترک نمیکرد.
📿سرنماز حالت خاصی داشت ودر قنوت دستش را طورےبالا میآورد که به شوخی میگفتم همه چیز را برای خودتان میخواهید!!میگفت خدا فرموده همه چیز را از من بخواهید.
🌷روے بیتالمال خیلی حساس بود؛مدتی در محل کار مسئول خرید شدهبود؛ جالب اینجاست براےخرید وسایل سرکار همه تلاشش را میکرد که کمترین پول بیتالمال را خرج کند اما برای وسایل منزل اینطور حساس نبود.
✏️راوی:همسر شهید
🌹#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_جاویدالاثر_الیاس_چگینی
#سالروز_شهـادت🕊
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊#لاله_های_زینبی
🌾همرزم شهید نقل می کند:جمعه ظهر (۶ آذر ۹۴)توی سنگر بودیم. اگر ایستاده نماز📿 می خواندیم دشمن ما رو میزد. علیرضا نمازش📿 رو بصورت نشسته توی سنگر ما خوند.ده الی بیست دقیقه بعد از نماز ظهر بود که تیر خورد بالای چشم چپش،با اینکه کلاه سرش بود تیر از کلاه رد شد و پیشونی اش رو شکافت. سریع سوار ماشینش کردیم، هنوز نبضش میزد و داشت خس خس می کرد.توسل کردیم به حضرت زهرا،اماعلیرضا انتخاب شده بود و فدای زینب سلام الله علیها شد.وقتی می خواستیم دفنش کنیم انگار به خواب رفته بود. آرامش توی چهره اش موج میزد.😭
❤️#میشود_باتو_دل_به_دریا_زد...
🌷به همه دوستان
توصیه می نمـایم
ڪہ راه " شهـدا " را
سرلوحه کار و حرکت خود
قرار دهند ، چرا ڪہ راه آنان
راه خدا ، ائمه و امام (ره) است.🌷
📖#کلام_شهید
🥀#پاسـدار_مدافع_حـرم
#شهید_علیرضـا_قلی_پور
#سالروز_شهادت🕊
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
✅#سیره_شهدا
🌼همرزم شهید نقل میکنند:باحامد زیاد ماموریت رفتم.شایدنزدیک به یکسال باهاش زندگی کردم؛هروقت که باهم همسفر میشدیم،میدیدم حامد هرشب بعد از اینکه ازعملیات میومدیم،قبل از خواب یهو غیبش میزد!
🦋میرفتم ومیدیدم یه گوشه نشسته و دور از چشم بقیه با اون قرآنی که همیشه همراهش بود،مشغولِ خوندنِ قرآنه!بهش گفتم:حامدجون!خیلی بهت دقت کردم!تو این همه ماموریت،هرشب میری یه گوشه وقرآن میخونی!
🌼گفت:ببین داداش!قرآن رو بخون حتی شده شبی یهصفحه!اونوقته که تأثیرش روتو زندگیت میبینی!این پیوسته قرآن خوندن مسیر آدم رو مشخص وعاقبت بخیرت میکنه!نیازی نیست آنقدر بخونی که خسته بشی!توبخون!شبی یهصفحه ولی بخون حتما!
🦋بعدهاکه حامد شهید شد،وسایل توی جیبش روکه درآوردم،وقتی دیدم ترکش ها تمام وسایلش روسوراخ کرده بود، بگذریم.ازلحظه شهادتش به بعدتصمیم گرفتم قرآن روبخونم!حتی یه صفحه!
🎀🎈امروز روز تولد توست
و ما هر روز بیش از پیش
به این راز پی می بریم
ڪہ تو خلق شده ای
تا راه آسمان را به ما نشان دهی ...💎
🌺#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_حامد_سلطانی🌺
🎊#سالروز_ولادت💟
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
23.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کلیپ
این خبر را برسانید به کنعانیها
« یوسف گمگشته باز آمد »
🌹رجعت پیکر مطهر
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهـید_علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطـومان
#پس_از_۸سال_انتظار
#خــوش_آمــدی
#مسـافر_خانطــومان🕊
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
14.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀🕊از پیکر چاک چاک اثر آوردند
زان یار سـفر کـرده ؛
خـبر آوردند . . .😭
🌹رجعت پیکر مطهر
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهـید_علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطـومان
#پس_از_۸سال_انتظار
#خــوش_آمــدی
#مسـافر_خانطــومان🕊
🆔 @shahidaghaabdolahi
┄┅═✼🍃🌺🍃✼═┅┄
11.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🕊مهرش نشست ؛
در دل و دیده جا گرفت
آری گرفت هر چه ز مهر رضا گرفت
🌷بِسمِ رَّبِ الشَهید🌷
🥀🕊 دوباره کوچــه کوچــه شهــرمان پر میشود از عطــــر شهـــید.
بوی شهـــادت فضای مشهدالرضــا(ع) را عطــــرآگـــین مــیکنـــد.
قهرمان خوشنامی که مهمان ما هست.
❣#عشق داره بر میگرده
🕊استقبال از پیکر مطهر شهید مدافع حرم علی آقاعبداللهی
🌹#السلامعلیکیاعلیابنموسیالرضا
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهـید_علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطـومان
#پس_از_۸سال_انتظار
#خــوش_آمــدی
#مسـافر_خانطــومان🕊
🆔 @shahidaghaabdolahi
┄┅═✼🍃🌺🍃✼═┅┄
🥀🕊#لاله_های_زینبی
💐فرزند شهید نقل میکند:مادر و پدرم عاشق هم بودند.پدرم در کارهای خانه خیلی به مادرم کمک میکرد.در خانه غذا درست میکرد و ظرف میشست.عموی من هم در دوران هشتسال دفاعمقدس شهید شده است.مادربزرگم که پیش از این هم مادر شهید بود،طبقهی بالای خانهی پدرم زندگی میکرد.صبح به صبح،پدرم میرفت بالا،برایش نان داغ میبرد.گاهی خم میشد روی پای مادرش و پای مادربزرگم را میبوسید.
🌷دست همه را میگرفت.هر کسی به او بدی میکرد میگفت:«اشکالی ندارد،شما خوب باشید».هرکسی زنگ میزد و میگفت:«آقای عباسی!گره به کارمان افتاده»،پدرم دستش را میگرفت و هر کمکی از دستش برمیآمد،انجام میداد. پدر در فکرِ رفتن به سوریه نبود اما یک خواب باعث شد برود.خواب دیده بود که یک راه سبزیاست وهمه دارند میروند که انتهایش به حرم حضرت زینب میرسد. آنجا دوستانش را که شهید شده بودند، دیده بودکه به اوگفته بودند"حاج منصور جا نمانی"!
🌹#رزمنده_دیروز_مدافع_امروز
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_منصور_عباسی_هفشجانی
#سالروز_شهادت🕊
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯
🥀🕊#لاله_های_زینبی
💐همسرشهید نقل میکنند:یکروز تو خیابون احمدآباد مشهد درحال راهرفتن بودیم که حسینآقا از اوضاع حجاب و پوشش خانمها دراون مکان بهشدت ناراحت شد؛گفت:جرات نمیکنم حتی لحظهای،چشمهام رو به روم رو نگاه کنه!مگر این خانمها که اینطور وارد خیابان میشن برادر یا شوهر یا پدر ندارند؟!
🌷بعد متوجه صدای اذان مغرب شد و گفت:که دیگه امر به معروف و نهی از منکرِ زبانی فایده نداره رفت واز جلو یک مغازه یک کارتُن آورد ومن متعجب او را نگاه میکردم!کارتن رو باز کرد وایستاد و باصدای بلند شروع کردبه اذانگفتن؛مردم همه نگاه میکردن؛اصلا نگاههای مردم براش مهم نبود؛شروع کرد به نماز📿خواندن؛من خیلی خجالت کشیدم؛رفتم یک متر اون طرف تر ایستادم؛کاش اون. روز میرفتم وبا افتخار کنارش می ایستادم؛آدمهایی که درحال رفت و آمد بودند،مثل آدمهای متحجّر به اونگاه میکردند.نمازش که تمام شد کارتُن رو برداشت وگذاشت سر جاش وگفت الان باید باکار عملی امر به معروف را انجام داد ومن الآن معنی حرف آنسال او را میفهمم.
🥀#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_حسین_محرابی
#سالروز_شهـادت🕊
╭━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╮
@hamafzaeieshohadaei
╰━━⊰🦋°🇮🇷°🦋⊱━━━━━╯