اندیشه
#خاطرات_مستر_همفر (قسمت چهاردهم): ⭕️ وزارت دستور داد بار دیگر به سوی عراق روانه شوم تا کار را با #م
#خاطرات_مستر_همفر(قسمت آخر) :
با هم قرار گذاشتیم که من بنده ی او باشم!!!!! بنده ای که از بازار خریده است.من دو سال با او بودم
و ما زمینه ی آشکار کردن دعوت را فراهم نمودیم .من بر گرد وی گروهی توانمند گرد آوردم که به آنها پول می دادیم ؛ هرگاه آنها را دربرابر دشمنان ناتوان می دیدم عزمشان را سخت می کردم ، هرچه دعوتش را بیشتر میکرد دشمنانش بیشتر می شدند .گاهی به دلیل شایعاتی که علیه او می ساختند تصمیم به باز گشت از راهش می گرفت اما من هر بار اراده ی او را سخت می کردم.من به وسیله ی جاسوسان و پول توطئه ها را درهم می شکستم ...
شیخ به من قول داد برنامه های ما را اجرا کند اما بعید می دانست بتواند #کعبه را ویران کند و#قرآن #تازه_ای را درست کند.او از حاکمان مکه و استانبول می ترسید و می گفت آنان لشکریانی به سوی ما گسیل خواهند کرد که ما توانایی دفاع در برابر آنها نخواهیم داشت .من عذر او را پذیرفتم زیرا واقعا زمینه آماده نبود.
پس از سالها کار، وزارت توانست " #محمدبن_سعود" را هم به سوی ما سوق دهد. #دین از #محمدعبدالوهاب و قدرت از #محمدالسعود. اینچنین شد که قدرت بزرگی در سوی ما گرد آمد، ما "الدراعیه"را پایتخت حکومت ودین تازه قرار دادیم و وزارت ، پنهانی حکومت نو را #پول کافی می رساند.من و یازده تن دیگر از وزارت که زبان عربی و جنگ ها ی بیابانی آموخته بودند در اجرای برنامه همکاری می کردیم و دو محمد هم با ما پیش می رفتند .
ما همگی با دختران عشایر ازدواج نمودیم وچه شگفت زده شدیم از #یکرنگی_زن_مسلمان با شویش!!!!!!!! اینگونه ما با عشایر هم پیوسته شدیم .
اینک #پیشرفت کارها هر روز از روز پیش #بیشتر است و ..به گونه ای که اگر فاجعه ای ناگهانی روی ندهد بذرهای کاشته شده چنان رشد می کند که میوه های مطلوب به بار خواهد نشست .
"پایان"
🔻دلواپس قلب آسمانم این درد به دل نیاز دارد
🔻این شرح تمام ماجرا نیست این قصه سر دراز دارد
#بی_بی_سی_سخنگوی_استعمار_پیر #تفرقه #دروغ #جهل
🆔 @hamandish
اندیشه
؛༻❁﷽❁༺ #چگونهایرانتبدیلبهقدرتموشکیبرترجهانشد؟ #اعزامنیروهابهسرپرستیطهرانیمقدمبهسور
؛༻❁﷽❁༺
#چگونهایرانتبدیلبهقدرتموشکیبرترجهانشد؟
#پایانآموزشتیمایراندرسوریه(قسمتهفتم)
🔰 باورود تیم سیزده نفرهی تهرانیمقدم به دمشق #سوریها استقبال بسیار گرمی از بچههای ایرانی به عمل آوردند ولی هرگز باور نمی کردند این تعدادجوانان اندک که بعضیشان هنوز محاسنشان سبز نشده برای چنین آموزش بززگی آمده باشند...
آموزشها از ۱۲ آبان ماه سال ۶۳ در پادگان تیپ ۱۵۵ موشكی ارتش سوریه در #دمشق آغاز شد. پیش از آن مقدم برای یارانش دردل هایی کرد:
"ما برای دفاع از #دین، #انقلاب و #کشورمون، این همه سختی را به جون خریدیم هر جور شده باید این آموزش رو خوب یاد بگیریم... بار امانتی که #شهدا رو دوش ما گذاشتن باید به سرمنزل مقصود برسونیم... #توکلمونبهخدا باشه ..در کنار هدف اصلیمون که یادگیری موشکه به دو مسئلهای دیگه هم باید توجه کنیم. اول از #تاثیرمعنوی روی سوریها غافل نشیم. معنویت توی #جبهههامون رو باید به فضای پادگان سوریه منتقل کنیم. دوم حتما به جمعآوری اطلاعات موشکی اهمیت بدیم. ما کار بزرگی رو شروع کردیم. دشمن بزرگی داریم. در حد دشمن بزرگ بایستی #کاروتلاش کنیم سپس دستهایش را به سوی آسمان بلند کردو و با صدایی بلندتر، دعا کرد: اللهم اغفرلی و لوالدی و ارحمهما کما ربیانی صغیرا."
══༻❈❁❁❈༺══
🔰موضوع آموزشها، شلیك موشك غول پیكری به نام #اسكادبی بود، موشكی كه تاكنون هیچ كدام از اعضای تیم ایرانی نمونه آن را حتی از نزدیك ندیده بود و این، كار را كمی دشوار كرد.
اما با وجود همه مشكلات حسن طهرانی مقدم و تیمش، کار یک تیم ۳۰ تا ۴۰ نفری درمدت #یکسال را با یک تیم ۱۳ نفره به مدت #سهماه با "کاروتلاش" شبانه روزی و "ایمان واخلاص" با موفقیت به پایان رساند.
══༻❈❁❁❈༺══
🔰 این تیم به سفارش #حافظاسد رئیس جمهور وقت سوریه در مهمترین پادگان موشكی این كشور بدون اینكه كسی مانع آنها شود وبا آزادی کامل ، به #ذاغههایمهمات، #انبارهایموشكی و . .. سركشی میكردند تا از نحوه نگهداری موشكها هم آگاه شوند.
══༻❈❁❁❈༺══
🔰دوره #سهماهه آموزش موشكی ۳۰ آذرماه سال ۶۳ به پایان رسید اما به پیشنهاد سوریها، نحوه آماده سازی و شلیك #راكتهایفراگ هم به افسران جوان ایرانی آموزش داه شد.
⚜پاسداران جوان ایرانی كه حالا دیگر اولین #افسرانموشكیجمهوریاسلامیایران بودند، ۱۱ دی ماه سال ۶۳ راهی تهران شدند.
@hamandish
💠⚪️💠⚪️💠⚪️💠⚪️
یک جامعه و یک کشور و یک ملت بیدار، از #مسئولینش این چیزها را #مطالبه میکند:
مطالبهی #عدالت،
مطالبهی #انصاف،
مطالبهی #خدمت،
مطالبهی ارتباط صمیمی با مردم،
مطالبهی #دین،
پایبندی به ارزش های دینی.
#امام_سید_علی_خامنه_ای
༻❈❁❁❈༺
@hamandish