یا علیم
#درباره_نشست
#نشست_هفتم
🔰 گفتمان با "گفت"، با کلام، مفاهیم، معنا، واژه، خطاب و ... نسبت دارد، گفت و بیان از "وضعیت"، از "واقعیت" و ... اما وجه مهمترش "عزم" است. گفتمان، گفتی است که بنا دارد برانگیزاند، بپیونداند. از سوی دیگر "روایت" نیز با بیان و شرح در نسبت است. روایت تلاش راوی است برای تشریح وضعیتی که میبیند و میفهمد. حال چه با زبان گزارشگری و چه با زبان قصه و داستان بخواهد آن را بیان کند. روایت نسبتی برقرار میکند بین دنیای راوی که به واقعیتی دست یافته، با دنیای مخاطبش که #مردم است. روایت را حتی اگر افسانه هم بدانیم، بدون ارتباط با واقعیت، بر جان مخاطب نمینشیند. اما این واقعیت نه یک پدیده واحد، تک و جداافتاده، که واقعیت کل جامعه است.
🔰 در نشستهای سهگانهی اول تا حدی تلاش شد به ساختار خود روایت پرداخته شود؛ از این که موضوع روایت در "روایت پیشرفت" چه باید باشد و اگر آن را انسان انقلاب اسلامی و انسان جدیدی که در انقلاب و بعد از انقلاب ظهور کرده میدانیم، چگونه باید او را نشان داد. از ساخت روایت چه در نقطهی ساختش توسط راوی، چه در نقطهی ساخت اجتماعیاش که چه شرایط و امکانهایی بخصوص در نسبت با واقعیت نیاز است، تا "روایت پیشرفت" و خلقش به عنوان #روایت_کلان اجتماعی ممکن شود.
🔰 در این نشست "روایت پیشرفت" در نسبت با "گفتمان پیشرفت" محل بحث است. بخصوص این که حدود یک دهه و کمی کمتر است که جریان "روایت پیشرفت" شکل گرفته است. برای رشد و گسترش این جریان باید به چه بیاندیشیم و چه مسائلی پیش روی ماست، چه به لحاظ وضعیت بیرونی و موانع و امکانات آن و چه به لحاظ درونی در فرآیند تولید روایت پیشرفت. مسیری که غایتش ایجاد عزم عمومی و ایجاد گفتمان پیشرفت باشد.
🔰 در ادامهی این سوال؛ یعنی نسبت بین روایت و ایجاد عزم عمومی، واکاوی نمونههای روایت و دستهبندیاش در نسبت با اهداف و کارکردشان اهمیت مییابد. دلیل بحث از دستهبندی روایت، به جهت نیاز به این تمایز بخشی است. همیشه در مقابل جنس اصل، جنس بدل هم وجود دارد و به جهت اثربخشی و کارکردی حتی ضد آن هم وجود دارد. با توجه کردن به ضرورت مضاعفی که امروز برای وجود روایت پیشرفت داریم، یعنی بودن در میدان مبارزهای که رقیب دائماً تلاش دارد روایتی از وضعیت به ما دهد که حرکتمان در جهت و سوی مدنظر خودش قرار گیرد، این تمایز بخشی اهمیت بیشتر مییابد.
🔰 یکی از منطقهای تقسیمکننده روایتها در میان کنشگران این صحنه، منطق دوگانه "پیشرفت" و "توسعه" است. اما به نظر میرسد این منطق با این دو نسبت تباینی که فهم میشود، در این لایه راهگشا نیست. چرا که این تمایز در لایهی مصادیق و واقعیت، تباینی نیست و حتی نمیتوان نسبت منطقی بینشان برقرار کرد. به این صورت که یک پدیده را سلاخی کنیم و یک بخش را توسعه بدانیم و بخشی دیگر را پیشرفت. بلکه در واقعیت ما از یک #چرخش_نسبت میتوانیم صحبت کنیم که تا حدی در نشست پیشین در این مورد صحبت شد.
🔰 به عبارتی هر چند حتما بین "توسعه" و "پیشرفت" در لایهی مبانیمان تمایز روشنی داریم، اما در نسبت با واقعیت نیاز به برقراری نسبتی بین آنچه پیشرفت یا آنچه توسعه میدانیم، داریم و روایت پیشرفت اگر میخواهد روایت "پیشرفت" کند، این نسبت را باید توضیح دهد. یک نقطهی مشترک، حتماً انسانی است که این وضعیت را خلق میکند و انسانی که در این وضعیت خلق میشود.
🔰 اما در گفتوگو در باب انواع روایت، کمی از این نزاع میگذریم، و با نگاه وسیعتری به #صحنهی_روایت_پیشرفت در نسبت با همهی مولفههایش از جمله مردمی که بنا است روایت را بشنوند، از گونههای روایت و از کارکرد هر کدام و جایگاهی که در ایجاد گفتمان پیشرفت دارند، بحث خواهیم کرد.
#گفتگو_های_انتقادی
#نشست_های_هم_عزم
#گفتمان_سازی_پیشرفت_از_معنا_تا_فرآیند
✅ @hamazm