فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ با این روش و تکنیک همسرت و بچه هات رو اصلاح کن
#دکتر_عزیزی
🇮🇷#همه_چیزستان 👇👇
💁♂ @hamechizestan313
17.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ورزشگاه هایی که با دیدنشون سرت گیج میره!
میگن ۵۰ ساله که ورزشگاه نساختیم
حتما ببینید جالبه
🇮🇷#همه_چیزستان 👇👇
💁♂ @hamechizestan313
یکی گفت:
😒چه دنیای بدی
حتی شاخه های گل هم خار دارند!
دیگری گفت:
😊چه دنیای خوبی
حتی شاخه های پر خار هم گل دارند!
👌 *باور کنیم که دید ما است،که می تواند حال وهوای موقعیت های سخت زندگی را تغییر دهد*
🍃🌹 *کافیست به جای دیدن خارهای زندگی به شکوفه های ریز وحتی درشتی که به چشممان نمی ایند نگاهی بیندازیم،*
✳️واین را بدانیم و باور کنیم که یکی از قوانین الهی همین نکته است که 👇👇👇
💟 *شکر نعمت ،نعمتت افزون کند*.
🇮🇷#همه_چیزستان 👇👇
💁♂ @hamechizestan313
18.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 حافظه تاریخی، یادمان نرود ...
‼️بسیار مهم⁉️
🇮🇷#همه_چیزستان 👇👇
💁♂ @hamechizestan313
22.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نوستالژی😍
کیا اینا رو یادشونه؟!
🇮🇷#همه_چیزستان 👇👇
💁♂ @hamechizestan313
عجب خلاقیت جالبی😂
🇮🇷#همه_چیزستان 👇👇
💁♂ @hamechizestan313
#سیاست_زنانه
❌ خانوم ها با شوهرتون اصلا دستوری صحبت نکنین.😞
مردها از اینکه از خانمشون دستور بشنون خوششون نمیاد.😟
علاوه بر این، دستوری صحبت کردن از لطافت زنانهتون کم میکنه.🥲
از حرف هایی مثل؛ عزیزم، ممکنه ، میشه ،لطف میکنی ... استفاده کنین.🥰
استفاده از این کلمات حرفتون رو موثر میکنه
═══♥️♥️═══
🇮🇷#همه_چیزستان 👇👇
💁♂ @hamechizestan313
‼️ وفاقیون لبنان هم برای پایان اشغالگری اسرائیل، دست به دامن #غرب شدند!
📌 ماکرون رئیسجمهور فرانسه در دیدار جوزف عون رئیسجمهور جدید لبنان: ارتش #اسرائیل باید به شکل کامل از خاک #لبنان خارج شود! لبنان باید حاکمیت خود را بر اراضی خود به صورت کامل به دست گیرد (خلع سلاح حزب الله و عدم حضور آنها در جنوب لیتانی) و این مسئله شرط تداوم توافق آتشبس است.
✍ اسرائیل تا قبل از #آتش_بس ۶۰ روزه، با مقاومت حماسی #حزب_الله فقط توانسته بود در چند روستای مرزی این کشور (روستاهای مسیحینشین مرز که حزبالله در آنها حضور ندارد) پیشروی کند؛ اما با سازش جریانهای غیرشیعی، وارد برخی روستاهای جنوب رود لیتانی در #جنوب_لبنان شده و هنوز هم آنرا تخلیه نکرده!
✍ جریان #وفاق (آمریکالیسها و غربزدهها)، عملا لبنان را دودستی تقدیم صهیونیستها کردهاند!
✍ قدرت در #لبنان به شکل سیستم پارلمانی فدرالی است که در آن: رئیسجمهور (جوزف عون) باید مسیحی مارونی باشد. نخستوزیر (نواف سلام) باید مسلمان سنّی باشد. رئیس پارلمان (نبیه برّی) نیز میبایست مسلمان شیعه باشد. کرسیهای پارلمان بین مسیحیان و مسلمانان تقسیم میشود و به نسبت فرقههای مختلف در هر دین و مذهبی، تقسیم میشود. پستهای دولتی و مناصب بخش عمومی نیز بین فرقههای اکثریت تقسیم میشود!
✍ رئیسجمهور و نخستوزیر منتخب جدید، هر دو #غربزده هستند!
🇮🇷#همه_چیزستان 👇👇
💁♂ @hamechizestan313
همه چیزستان
📕#رمان امنیتی و جذاب سپر سرخ 🔴 قسمت بیست و چهارم ▪️نورالهدی و ابوزینب در خوزستان همچنان مشغول خد
📕#رمان امنیتی و جذاب سپر سرخ
🔴قسمت بیست و پنجم
▫️بیتفاوت نگاهش میکردم و این موضوع دل او را سوزانده بود که با غصه آغاز کرد: «دفعه اولی که رفت آمریکا، همیشه فکر تو بود و نتونست ازدواج کنه اما بعد از اینکه تو رو دوباره دید و فهمید دیگه دوسش نداری، برگشت آمریکا و با یه دختر مهاجر سوری ازدواج کرد.»
▫️احساس میکردم دلش برای عروسشان بیشتر میسوزد که آهی کشید و با لحنی غرق غم ادامه داد: «دختره از آوارههای سوری بود که اومده بود آمریکا تا درسش رو ادامه بده اما عامر...»
▪️حالا نه به هوای سرنوشت عامر که میخواستم بدانم چه بلایی سر همسرش آمده است و نورالهدی بیتعارف همه چیز را تعریف کرد: «عامر خیلی اذیتش میکرد، کتکش میزد. دختره هر بار زنگ میزد به من، درد دل میکرد ولی من هرچی به عامر میگفتم بدتر میکرد و آخرم طلاقش داد.»
▫️روزهای آخر عصبی بودن عامر را به چشم دیده و دلم برای دختر بینوا میسوخت که نگاهم غمگین به زیر افتاد.
▪️انگار حرفهای دیگری هم روی دل نورالهدی سنگینی میکرد و دیگر خجالت کشید ادامه دهد که قصۀ غمبار عامر را در چند کلمه خلاصه کرد: «ای کاش هیچوقت نرفته بود آمریکا...»
▫️حرفی برای گفتن نداشتم که همین رفتن او، باعث شد سختترین روزهای زندگیام را سپری کنم و نمیدانستم ساعتهایی از این سختتر در انتظارمان نشسته که همان شب ابوزینب به خانه آمد.
▪️دخترانش از دیدن پدرشان بعد از چند روز، پَر درآورده و نورالهدی از خوشحالی گریه میکرد و خبر نداشتیم همین امشب، دنیا را روی سرمان خراب میکنند.
▫️با آمدن ابوزینب و آرامش نورالهدی، باید فردا صبح آمادۀ رفتن میشدم و همین که خواستم با پدرم تماس بگیرم، زمین زیر پایمان لرزید و شیشههای خانه همه در هم شکست.
▪️من وحشتزده از اتاق بیرون دویدم و در میان خاک و دودی که خانه را پُر کرده بود، دیدم نورالهدی کنج آشپزخانه پناه گرفته و دو دختر کوچکش از ترس در آغوشش میلرزند.
▫️رنگ از صورتش پریده بود، با بدن باردار و سنگینش نمیتوانست تکان بخورد و دلواپسِ همسرش، با لب و دندانهایی لرزان التماسم میکرد: «ابوزینب کجاس؟»
▪️نمیفهمیدم چه اتفاقی افتاده است؛ خرده شیشهها کف فرش پاشیده و صدای نالۀ ابوزینب از حیاط میآمد که سراسیمه تا حیاط دویدم و دیدم غرق خون، میان باغچه افتاده است.
▫️شاخههای گل همه زیر تنش شکسته و بدن او از شدت زخم و جراحت رنگ گل شده بود و تا چشمش به من افتاد، مردانه حرف زد: «نترس! نارنجک انداختن تو حیاط!»
▪️از وحشت آنچه پیش چشمانم بود و نارنجکی که میان خانه انداخته بودند، تمام استخوانهای بدنم میلرزید و جیغهای وحشتزدۀ نورالهدی را میشنیدم که پشت سرم خودش را به حیاط رسانده و از دیدن همسر مجروحش، داشت قالب تهی میکرد.
▫️نمیدانستم چه کسی به قصد کشتن اهالی این خانه با نارنجک به جانمان افتاده است، گریۀ دختران نورالهدی و نالههای خودش دلم را زیر و رو میکرد و فقط تلاش میکردم با دستهای لرزانم با اورژانس تماس بگیرم.
▪️ابوزینب نگران همسر و کودکانش، تمنا میکرد به آنها برسم و من میدیدم ترکشهای نارنجک چه با بدنش کرده است که پشت تلفن خودم را به در و دیوار میزدم: «من نمیدونم چی شده... نارنجک انداختن تو خونه... یکی اینجا زخمی شده... فقط توروخدا زودتر آمبولانس بفرستید... خیلی خونریزی داره...»
▫️نورالهدی توانش تمام شد که در پاشنۀ در روی زمین نشست، با همان حال زارش تلاش میکرد دخترانش را آرام کند و من میخواستم تا آمدن اورژانس، خونریزی ابوزینب را کم کنم که در تاریکی حیاط و نور زرد لامپ کوچکی که به دیوار آویخته بود، روی بدنش دنبال کاریترین زخمها میگشتم.
▪️یکی از ترکشها شانهاش را شکافته و خونریزی همین یک زخم کافی بود تا جانش را بگیرد که تلاش میکردم با مچاله کردن لباسش، راه خونریزی را ببندم و همزمان صدای آژیر آمبولانس، سکوت ترسناک کوچه را شکست.
▫️نورالهدی نفسی برای همراهی نداشت که خودم چادر عربیام را به سر کشیدم و کنار برانکارد ابوزینب، سوار آمبولانس شدم.
▪️نورالهدی با گریه التماسم میکرد مراقب همسرش باشم و ابوزینب با جانی که برایش نمانده بود، زیرلب زمزمه میکرد: «عزیزم! آروم باش! فدات بشم نترس!»
▫️کنار بدن مجروح ابوزینب در آمبولانس نشسته و میشنیدم از شدت درد زیرلب حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را صدا میزند.
▪️دعا میکردم زودتر به بیمارستان برسیم و انگار این مسیر انتها نداشت که هر چه آمبولانس ویراژ میداد، به جایی نمیرسیدیم و در یکی از خیابانها ماشین متوقف شد.
▫️هیچ چیز نمیدیدم جز هیاهوی ترسناک افرادی که دور آمبولانس را گرفته بودند، ضربات محکمی که به بدنۀ ماشین میخورد و قدرتی که تلاش میکرد درِ آمبولانس را باز کند...
📖 این داستان ادامه دارد...
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
منطقه #چلپا اندیمشک؛ سرزمین ارتفاعات سر به فلک کشیده و خانه امن کل و بزهای کوهی، در آغوش دریاچه رؤیایی سد دز
سلام
صبحتون بخیر و خوشی🌺
#ایران_زیبا
🇮🇷#همه_چیزستان 👇👇
💁♂ @hamechizestan313
آهن موجود درتخمه آفتابگردان با جوانه گندم، جگر و زرده تخم مرغ رقابت میکند 👌
تخمه آفتابگردان بمب اسیدفولیک و آهن است و یک مشت از آن 90% نیاز روزانه به ویتامین E را تامین میکند !
🇮🇷#همه_چیزستان 👇👇
💁♂ @hamechizestan313
6.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥دستگیری دعانویسی که روزانه ۵۰ میلیون تومان درآمد داشت!
🔹او با تحصیلات پنجم ابتدایی روزانه بیش از ۱۵۰ مراجعه کننده داشت و از هر نفر ۲۰۰ هزار تا یک میلیون تومان دریافت میگرفت.
🇮🇷#همه_چیزستان 👇👇
💁♂ @hamechizestan313