💥{انفجار بزرگ در کارآفرینی کشور}💥     🔊 !!   خط تولید فیلترهوا خودرو    !!🔊 _تضمین و بستن قرارداد فروش محصولات _راه اندازی در فضای 20 الی 30 متر _قابلیت تبدیل به شرکت بزرگ‌تولیدی ⭐️ _آینده بسیار روشن در افزایش تقاضای بازار ⭐️ _میزان درآمد؟  ماهانه ۴۵ الی ۵۵ ميليون 💵 _پشتیبانی 24ساعته از کارگاه ها توسط شرکت _آموزش، نصب و راه اندازی بوسیله شرکت قیمت خط تولید 199 میلیون https://filtersazanesabz.com 📞 09128956549 📞 02144283905

ز دوری تو نمردم، چه لاف مِهر زنم؟ که خاک بر سر من باد و مهربانی من🚶🏿‍♀

❌لاغری بدون رژیم و ورزش تاعید🙄 دیگه تاعیدنوروزچیزی نمونده همونطورکه واسه عیدخونه تکونی میکنی وقتشه که یه تکونی هم به خودت بدی ویک اندام خوب برای خودت بسازی😉 یه لاغری اصولی وبدون عوارض💪 اگه توهم میخوای تاعید خودتو باربی کنی بیااینجاتابهت بگم بایدچیکارکنی🤔 عکس قبل وبعدمشتری هامون هست میتونی ببینی😉 👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2057306409C5b0a3c03e0 #لاغری_تضمینی #ارسال_رایگان

#پارت153 #بارکد حمید داشت دنبال اسلحش می گشت. خون جلوی چشممو گرفت.کیانم بی جون روی زمین افتاده بود. به زور بلند شدم وایسادم.جیغ کشیدم: حمید.می کشمت. حمید نفس نفس می زد.گفت: جرئتشو نداری. یه تیر زدم تو اون یکی دستش.آخ اول رو که گفت زدم تو پای راستش.دوباره خوردزمین. اون لحظه به هیچ کس جز کیان فکر نمی کردم. واسم مهم نبود قراره چه بلایی سرم بیاد.صدای داد و هوارش بلند شد. مثل خودش گفتم: همینه.دلم می خواد عذاب کشیدنت روببینم. تا اومدبه سمتم شلیک کنه زدم تو شکمش. به لطف خودش تیر اندازی روهم خیلی خوب بلد بودم. کلا رو زمین ولوشد.گفتم: فکرشو می کردی یه روز کسی که دست پروردته این بلا رو سرت بیاره؟ حمید از درد به خودش می پیچید. اومدم تیر خلاصی رو بزنم یه عالمه پلیس ریخت بالا. همه هم مسلح بودن.بی توجه بهشون اسلحه رو انداختم ورفتم پیش کیان.

#پارت153 بخش دوم #بارکد چشماش بسته بود.سریع گوشمو چسبوندم به قلبش. اگه نمی زد منم همونجا قلبم می ایستاد.خیلی ضعیف می زد. رنگش سفید شده بود.دو تا پرستار با یه برانکارد اومدن بالا سرش.با هق هق بلند گفتم: تو رو خدا بجنبین. داره از دست می ره. مهرداد همه رو کنار زد و اومد بالا سرش.با دیدنش آستین لباسشو گرفتم و گفتم: مهرداد تو رو خدا سریع برسونینش بیمارستان. مهرداد:نگران نباش.همه چی تموم شد. کیانو گذاشتن رو برانکارد. خواستم منم بلند شم باهاشون برم اما دیگه پام توان نداشت.مهرداد پامو که دید گفت: تو هم تیر خوردی؟ می تونی بلند شی؟ _نه.ضعف دارم. مهرداد بی سیمش رو در آورد و گفت یه برانکارد دیگه هم بیارن.اطرافو نگاه کردم.حمید نبود.گفتم: حمیدو بردن؟ _آره. چند دقیقه بعد دو نفر با برانکارد اومدن با کمکشون دراز کشیدم روش. مهرداد داشت کنارم میومد.گفتم: تو رو خدا برو پیش کیان.حالش بده.

این سه تا کار رو نَــــکـُــــــــــن🚫 با بوی #پیازداغ استقبال شوهرت نــــرو🥴 با لباس خونگی تو تخت خواب نــرو😒🤦🏻‍♀️ از هر کانالی لباس زیر نـــخـــر🙅🏻‍♀️ به جاش #لباس_خواب👙 های این👇 کانالو بپوش... دلش رو ببر 😍 https://eitaa.com/joinchat/4192665852C1dbc5b3790 میخوای چهار چشمــــــ👀ـــــی نگات کنه⁉️ بیا اینجا☝️☝️

#پارت153 بخش سوم #بارکد _نگران نباش.اون هفت تا جون داره. با بغض گفتم: مهرداد خوب می شه؟ _انشالله. یه چیزی کشیدن سرم بعد از ساختمون خارج شدیم. سرم خیلی گیج می رفت. همه چی رو دوتا می دیدم.هرلحظه ممکن بود باز غش کنم. وقتی رفتیم پایین دیدم کیانو گذاشتن تو یه آمبولانس.حمیدم تو یکی.همه جا رو پلیس برداشته بود. منم سوار یه آمبولانس کردن.یه ماسک گذاشتن رو دهنم.کم کم خوابم گرفت و دیگه چیزی نفهمیدم. الیاس:آرام تومقصری.تو. نه الیاس.من مقصر نیستم. _چرا.تو عشقمو ندیدی.خداحافظ برای همیشه. _نه الیاس.نه.نـه. با صدای جیغ خودم بیدار شدم.نشستم رو تخت.سریع در با شد و یه پرستار اومد تو. با دیدنم گفت: بالاخره به هوش اومدی؟چی شد چرا داد زدی؟ زبونم بند اومده بود.نمی تونستم حرف بزنم.خودش فهمید ترسیدم . اومد یه لیوان آب ریخت و داد دستم.یکم خوردم.هی به خودم گفتم همش خواب بود.آروم باش.

‌ ↜سوتین اسپرت🌸🌿 💕┊سایز بندی از ٦٥الي ۱۲۰ 💕┊کاملا راحت خوش دوخت 💕┊جنس پارچه نخ پنبه تریکو گرم بالا 💕┊مناسب برای استفاده روزمره مجالس و دوران شیردهی 💕┊بدون قزن و ایستادگی بالا برای سفارش و راهنمایی اینجا منتظرتونم ‌ به صورت عمده وتک 🌷😍😍 لینک کانال تولیدی هفت رنگ هانا https://eitaa.com/joinchat/196477327Cc0d1791387 آیدی جهت سفارش @IMAN16