eitaa logo
🤲 ربنا آتنا شهادت 🩸
2.4هزار دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
11.6هزار ویدیو
37 فایل
☫﴿﴿ خُِـَِבَِاَِیَِاَِ شُِکَِرَِتَِ ﴾﴾☫ 💫 اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ 💫 ❣️جانم ؋ــבاے رهبر ،...🩸 🌷 پاﯾاﻧموטּ:شه‍ادتموטּِ اِن شاءاللّٰه‍ :)🕊 💧ارتباط با خادم کانال : @Hamid691Roshanaei
مشاهده در ایتا
دانلود
🤲 ربنا آتنا شهادت 🩸
꧁☫꧂꧁☫꧂꧁☫꧂꧁☫꧂ ارباً ارباً شده بود . چیزی شبیه به پیکر قطعه قطعه شده علی اکبر(ع) . یک تکه از بدنش در
🌷─‌┅═‎✧بِسمِ ربّ شُّهدا✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌🌷 💫 چند_روایت ؛؛؛؛ 🔸 چند بُرش از زندگی فرمانده دوست‌ داشتنی غرب ،... 🌼 ، محسن یه قرآن جیبی داشت که همیشه صبح رو با خوندنش آغاز می‌کرد. مقید بود قرآن رو با ترجمه بخونه . اون‌قدر این قرآن رو ختم کرد که جای انگشتاش روی اون حک شده بود . توی صحبت‌هاش هم اگه می‌خواست آیه‌ای رو از رو بخونه ؛ جوری مسلط بود که همون سوره رو سریع می‌آورد . عادت داشت قبل از خواب هم حتماً قرآن بخونه . حتی اگه توی مقر نبود ؛ یه چراغ‌ قوه جیبی داشت که زیر نور اون قرآن می‌خوند . 🌼 ، دعای کمیل و ندبه رو از حفظ بود . یه صبح جمعه‌ که با هم رفتیم سرکشی ؛ دیدم پشت فرمون شروع کرد دعای ندبه رو از حفظ خوندن . 🌼 ، فرمانده بود ؛ ولی هیچکس ندید جلوی تویوتا بشینه . یه تکه ابر داشت عقب تویوتا . هرجا می‌خواست بره ، اگه خودش راننده نبود ، می‌دوید می‌نشست پیش تویوتا روی همون تکه ابر . کسی هم اصرار نمی‌کرد که بیاد جلو ؛ چون می‌دونست فایده‌ای نداره . 🌼 ، رفته بودیم دوره‌ آموزشی و محسن ارشد گروهان ما بود . همون موقع مادرش به رحمت‌خدا رفت . اما فقط یه روز برا مراسم مادرش رفت و سریع برگشت ؛ اصلاً نذاشت توی کار آموزش خودش وقفه‌ای ایجاد بشه . 🌼 ، اونقدر به مردم بومی منطقه محبت و رسیدگی می‌کرد که به شدت عاشقش بودند . مشکلات معیشتی ؛ کاری ؛ و ،... اونا رو حل می‌کرد . یه بار یکی از رزمنده‌ها هنگام تردد با ماشین ؛ یه گوسفند رو زیر گرفت . محسن رفت هم پولش رو داد؛ و از صاحبش دلجویی کرد . اونقدر تو دل مردم جا داشت که سالها بعد از شهادتش ، مردم منطقه میگن : محسن برا ما برادری کرد . 🌷 شهید محسن حاجی بابا 🌷 🩸 🕊 ☫« لَاحَوْلَ‌وَلَاقُوَّةَإِلَّابِاللَّهِ‌الْعَلِیِّ‌الْعَظِیمِ »☫ اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ"💌 ↶↯🅹🅾🅸🅽🅸🅽↯↷ ³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•‏┄┅³¹³ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
خاطراتی از زندگی شهیده سیده طاهره هاشمی ؛ دخترِ لایقِ شهادت ،...🩸 🌼 ،... اهل مطالعه بود و همیشه می‌گفت : اگر برادران ما در جبهه‌ها می‌جنگند ، جنگ ما با قلم است . 🌼 ،... هنوز به سن قانونی برا رأی دادن نرسیده بود ، اما یه صندوق توی خونه درست کرد . بعد هم‌سن و سالهاش رو آورد ؛ به صف شدند و رأى دادند . شاید می‌خواست از بچگی خودش و دوستاش رو توی مسیر انقلابیگری حفظ کنه . 🌼 ،... فرمان خودسازی امام برا رعایت مسائلی مثل نماز اول وقت ، روزه‌های مستحبی ، پرهیز از غیبت و دروغگویی ، حفظ حجاب و ،... که صادر شد ؛ طاهره یه جدول خودسازی برا خودش کشید و اونا رو انجام می‌داد . 🌼 ،... مادرش می‌گفت : طاهره بدون اینکه به کسی بگه دوشنبه‌ها و پنجشنبه‌ها روزه می‌گرفت و فقط لحظه‌ی اذان مغرب بود که همه متوجه می‌شدند روزه بوده ،...💔 🌼 ،... یه کتابخونه توی مدرسه راه‌اندازی کرد ، با هدف رسوندن کتابهایِ مناسب به دستِ هم سن و سالهاش . اونقدر هم خوب کار کرد که منافقین تحمل نکردند و کتابخانه رو آتش زدند . اما طاهره دوباره با جمع‌آوری پول از کسبه و اهالی شهر کتابخونه رو راه انداخت . 🌼 ،... تنها دختر چادری مدرسه بود . یه بار توی کوچه بازی می‌کردیم و با چادر نمیشد اون بازی رو انجام داد ؛ حاضر نشد چادرشو در بیاره . وایستاد و بازی ما رو مدیریت کرد . شهید هم که شد هنوز چادرش محکم سرش بود . 🌼 ،... یه شب قبل از شهادت ؛ خوابِ شهید بهشتی و یارانش و دو شهید دیگه رو دید . اونا بهش مژده شهادت دادند . ➥🅹🅾🅸🅽🅸🅽⤵️ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313