🤲 ربنا آتنا شهادت 🩸
꧁☫꧂꧁☫꧂꧁☫꧂꧁☫꧂ ارباً ارباً شده بود . چیزی شبیه به پیکر قطعه قطعه شده علی اکبر(ع) . یک تکه از بدنش در
🌷─┅═✧بِسمِ ربّ شُّهدا✧═┅─🌷
💫 چند_روایت ؛؛؛؛
🔸 چند بُرش از زندگی فرمانده دوست داشتنی غرب ،...
🌼 #قرآن_جیبی ، محسن یه قرآن جیبی داشت که همیشه صبح رو با خوندنش آغاز میکرد. مقید بود قرآن رو با ترجمه بخونه . اونقدر این قرآن رو ختم کرد که جای انگشتاش روی اون حک شده بود . توی صحبتهاش هم اگه میخواست آیهای رو از رو بخونه ؛ جوری مسلط بود که همون سوره رو سریع میآورد . عادت داشت قبل از خواب هم حتماً قرآن بخونه . حتی اگه توی مقر نبود ؛ یه چراغ قوه جیبی داشت که زیر نور اون قرآن میخوند .
🌼 #ادعیه ، دعای کمیل و ندبه رو از حفظ بود . یه صبح جمعه که با هم رفتیم سرکشی ؛ دیدم پشت فرمون شروع کرد دعای ندبه رو از حفظ خوندن .
🌼 #خاکی ، فرمانده بود ؛ ولی هیچکس ندید جلوی تویوتا بشینه . یه تکه ابر داشت عقب تویوتا . هرجا میخواست بره ، اگه خودش راننده نبود ، میدوید مینشست پیش تویوتا روی همون تکه ابر . کسی هم اصرار نمیکرد که بیاد جلو ؛ چون میدونست فایدهای نداره .
🌼 #تکلیفگرا ، رفته بودیم دوره آموزشی و محسن ارشد گروهان ما بود . همون موقع مادرش به رحمتخدا رفت . اما فقط یه روز برا مراسم مادرش رفت و سریع برگشت ؛ اصلاً نذاشت توی کار آموزش خودش وقفهای ایجاد بشه .
🌼 #مردمی_بود ، اونقدر به مردم بومی منطقه محبت و رسیدگی میکرد که به شدت عاشقش بودند . مشکلات معیشتی ؛ کاری ؛ و ،... اونا رو حل میکرد . یه بار یکی از رزمندهها هنگام تردد با ماشین ؛ یه گوسفند رو زیر گرفت . محسن رفت هم پولش رو داد؛ و از صاحبش دلجویی کرد . اونقدر تو دل مردم جا داشت که سالها بعد از شهادتش ، مردم منطقه میگن : محسن برا ما برادری کرد .
🌷 شهید محسن حاجی بابا 🌷
🩸#سالروز_شهادت 🕊
☫« لَاحَوْلَوَلَاقُوَّةَإِلَّابِاللَّهِالْعَلِیِّالْعَظِیمِ »☫
اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ"💌
↶↯🅹🅾🅸🅽🅸🅽↯↷
³¹³┄┅•═༅☫ ربنـا آتنـا شـهـادت ☫༅═•┄┅³¹³
https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313
✅ خاطراتی از زندگی شهیده سیده طاهره هاشمی ؛ دخترِ لایقِ شهادت ،...🩸
🌼 #جهاد ،... اهل مطالعه بود و همیشه میگفت : اگر برادران ما در جبههها میجنگند ، جنگ ما با قلم است .
🌼 #تکلیفگرا ،... هنوز به سن قانونی برا رأی دادن نرسیده بود ، اما یه صندوق توی خونه درست کرد . بعد همسن و سالهاش رو آورد ؛ به صف شدند و رأى دادند . شاید میخواست از بچگی خودش و دوستاش رو توی مسیر انقلابیگری حفظ کنه .
🌼 #خودسازی ،... فرمان خودسازی امام برا رعایت مسائلی مثل نماز اول وقت ، روزههای مستحبی ، پرهیز از غیبت و دروغگویی ، حفظ حجاب و ،... که صادر شد ؛ طاهره یه جدول خودسازی برا خودش کشید و اونا رو انجام میداد .
🌼 #اخلاص ،... مادرش میگفت : طاهره بدون اینکه به کسی بگه دوشنبهها و پنجشنبهها روزه میگرفت و فقط لحظهی اذان مغرب بود که همه متوجه میشدند روزه بوده ،...💔
🌼 #کتابخانه ،... یه کتابخونه توی مدرسه راهاندازی کرد ، با هدف رسوندن کتابهایِ مناسب به دستِ هم سن و سالهاش . اونقدر هم خوب کار کرد که منافقین تحمل نکردند و کتابخانه رو آتش زدند . اما طاهره دوباره با جمعآوری پول از کسبه و اهالی شهر کتابخونه رو راه انداخت .
🌼 #چادر ،... تنها دختر چادری مدرسه بود . یه بار توی کوچه بازی میکردیم و با چادر نمیشد اون بازی رو انجام داد ؛ حاضر نشد چادرشو در بیاره . وایستاد و بازی ما رو مدیریت کرد . شهید هم که شد هنوز چادرش محکم سرش بود .
🌼 #رویای_صادقه ،... یه شب قبل از شهادت ؛ خوابِ شهید بهشتی و یارانش و دو شهید دیگه رو دید . اونا بهش مژده شهادت دادند .
➥🅹🅾🅸🅽🅸🅽⤵️
https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313