eitaa logo
🤲 ربنا آتنا شهادت 🩸
2.4هزار دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
11.6هزار ویدیو
37 فایل
☫﴿﴿ خُِـَِבَِاَِیَِاَِ شُِکَِرَِتَِ ﴾﴾☫ 💫 اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ 💫 ❣️جانم ؋ــבاے رهبر ،...🩸 🌷 پاﯾاﻧموטּ:شه‍ادتموטּِ اِن شاءاللّٰه‍ :)🕊 💧ارتباط با خادم کانال : @Hamid691Roshanaei
مشاهده در ایتا
دانلود
🏷 🌷 ▫️سال ۱۳۹۵ بواسطه فعالیتی که در صفحه ی اینستاگرام با پیج دوستت دارم شهید داشتیم ، پنج شنبه هر هفته در استوری عکس شهیدی رو میزاشتیم و براش ختم صلوات میگرفتیم.یک هفته عکس شهید زنگی آبادی رو گذاشتم (دقیقا عکس سمت چپ) و ذکر کردم که تعداد صلوات و برامون بفرسین.همین حین تو ذهنم گذشت که این کارها چیه ! اینا خودشون تو بهشت دور هم عشق میکنن و ما اینجا اینهمه فعالیت ، نه بهمون نگاه میکنن و نه میبینن این کارهامونو ، ده دقیقه بعد همون حالت که نشسته بودم انگار یکی چشمام و بست.دیدم تو منطقه م.از زمین و زمان تیر و ترکش میاد ، گرد و غبار ، کلا کپ کردم ، هر لحظه منتظرم یه تیر بخوره بهم و تموم شه. ▫️همین حین دیدم یکی مچ دستم و محکم گرفت و شروع کرد به دویدن.چهره شو نمیدیدم ، ذره ای ترس نداشت و یک لحظه خم نمی‌شد؛ در حالی که من از ترس سر نمیتونسم بلند کنم.دولا دولا میرفتم.من و رسوند به یک سنگر و پرت کرد داخلش.جو آرومی داشت اونجا ، دیدم کنج سنگر یکی نشسته با باندی که به سرش پیچیده.احمد کاظمی بود.گفتم عه شهید کاظمی.برگشتم ببینم کی منو نجات داد.دیدم زنگی آبادی با همون سر و وضع و لباسی که تو عکس بود.رو کرد به کاظمی و گفت حاجی میشناسیش؟شهید کاظمی گفت بله،آقای فلانی دیگه.وقتی دیدم احمد کاظمی منو میشناسه،شروع کردم همون افکاری که تو بیداری به ذهنم زده بود و بهش گفتن.لبخند قشنگی زد و گفت بیا جلو .بغلم کرد و بوسید و گفت:(( شما میکنین ما به شما نیست.لحظه به لحظه شما جلو ماست.هر کاری هم که برامون میکنین ما ممنون دار ،. ( 📝 احمدی اتویی ) ➥🅹🅾🅸🅽🅸🅽⤵️
خاطراتی از زندگی شهیده سیده طاهره هاشمی ؛ دخترِ لایقِ شهادت ،...🩸 🌼 ،... اهل مطالعه بود و همیشه می‌گفت : اگر برادران ما در جبهه‌ها می‌جنگند ، جنگ ما با قلم است . 🌼 ،... هنوز به سن قانونی برا رأی دادن نرسیده بود ، اما یه صندوق توی خونه درست کرد . بعد هم‌سن و سالهاش رو آورد ؛ به صف شدند و رأى دادند . شاید می‌خواست از بچگی خودش و دوستاش رو توی مسیر انقلابیگری حفظ کنه . 🌼 ،... فرمان خودسازی امام برا رعایت مسائلی مثل نماز اول وقت ، روزه‌های مستحبی ، پرهیز از غیبت و دروغگویی ، حفظ حجاب و ،... که صادر شد ؛ طاهره یه جدول خودسازی برا خودش کشید و اونا رو انجام می‌داد . 🌼 ،... مادرش می‌گفت : طاهره بدون اینکه به کسی بگه دوشنبه‌ها و پنجشنبه‌ها روزه می‌گرفت و فقط لحظه‌ی اذان مغرب بود که همه متوجه می‌شدند روزه بوده ،...💔 🌼 ،... یه کتابخونه توی مدرسه راه‌اندازی کرد ، با هدف رسوندن کتابهایِ مناسب به دستِ هم سن و سالهاش . اونقدر هم خوب کار کرد که منافقین تحمل نکردند و کتابخانه رو آتش زدند . اما طاهره دوباره با جمع‌آوری پول از کسبه و اهالی شهر کتابخونه رو راه انداخت . 🌼 ،... تنها دختر چادری مدرسه بود . یه بار توی کوچه بازی می‌کردیم و با چادر نمیشد اون بازی رو انجام داد ؛ حاضر نشد چادرشو در بیاره . وایستاد و بازی ما رو مدیریت کرد . شهید هم که شد هنوز چادرش محکم سرش بود . 🌼 ،... یه شب قبل از شهادت ؛ خوابِ شهید بهشتی و یارانش و دو شهید دیگه رو دید . اونا بهش مژده شهادت دادند . ➥🅹🅾🅸🅽🅸🅽⤵️ https://eitaa.com/hamid_roshanaei_313