بسم الله الرحمن الرحیم  اختیار و اضطرار  (قسمت هفتم) حکم شرعی نیست مگر در آنجا اختیار است و نیست اختیاری مگر حکم خدا آنجا استوار است . مختار حقیقی جز خدا نیست و هرکه تخلّق و تقرّب او به خدا بیشتر، اختیار عرضی و مجازی او بیشتر، و هرکه دور تر کمتر، تا آنکه به حیوان رسد و دامن برچیند ( یعنی تا جایی که آدمی به حد حیوان تنزّل کند و اختیار او زایل شود) ممکن است کسی بگوید که خدا به من عقل داده و من به حکم عقل عمل می کنم فارغ از احکام شرعی، پس این هم اختیار انسانی است، پاسخش این است که خداوند این عقل را به حیوان هم داده، و به تو مرتبه عالی تر آن را داده چون انتظارش از تو چیز دیگری است، اگرتو این عقل عالی را تنزّل دهی و آن را در خدمت اسب خود بگیری، این دیگر نه عقل انسانی است نه اختیار، بلکه عین اضطرار است. همنشین خر شدست این عقل پست  فکرش اینکه چون علف آرد بدست  (مثنوی مولوی) خداوند این عقل عالی را به انسان داده، لوازم آن را هم داده، خدایی که این عقل را داده آیات بیّنات را هم داده تا نور عقل تو باشد، و احکام را تشریع کرده تا میزان عقل تو گردد، تا تو که سوار بر مرکب تن هستی با نور عقل خود را از اسارت نفس برهانی ، صراط را بیابی، مرکب تن را ادب کنی و در اختیار بگیری و بر شاهراه صراط برانی تا به او برسی، نه اینکه این عقل را تنزّل دهی وعاجز کنی و در خدمت اسب تن بگماری. به قول نویسنده کتاب کاشف الاسرار، مرحوم مولی نظر علی طالقانی «عقل پیامبر درونی است و انبیاء الهی پیامبران بیرونی، عقل فقط کلیّات را می داند و بر جزئیات واقف نیست، این پیامبردرونی و آن پیامبران بیرونی که انبیاء الهی باشند هر دو رسولان خدا هستند، به همین دلیل است که عقل سلیم شرع را تصدیق می کند، و این است معنی ما حَکمَ بهِ الشّرع حکم به العقل» بشنوید این حدیث زیبا را از امام صادق علیه السلام که فرمود:  حیاة الانسان بالروح و حیاة الروح بالعقل و حیاة العقل بالعلم و حیاة العلم بالعمل و حیاة العمل بالاخلاص یعنی عقل بدون تعلیمات الهی، عقل مرده است. معلوم است که منظور از حیات در حدیث فوق الذکر، حیات معنوی است، یعنی عقل بدون تعالیم الهی، عقل مرده است، لاجرم روح کسی که عقلش مرده است نیز روح مرده است، و لذا خود آن فرد نیز به لحاظ معنوی مرده است، ولو اینکه ظاهراً زندگی می کند. به همین خاطر است که خداوند در قرآن کریم، بعضی انسان ها را به اموات نیز تشبیه کرده. پس خداوند که این چراغ عقل را به انسان داده، نور این چراغ را هم خودش داده و خودش هم آن نور را زیاد و زیاد تر می کند. خداوند در سوره نور آیه 40 فرموده :  وَمَن لَّمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ کسی را که خدا نوری به او نداده باشد، او را نوری نیست. چشم اسبان جز گیاه جز چرا هر کجا خوانیش گوید نه چرا؟ چشم اسب از چشم شه رهبر بود  چشم او بی چشم شه مضطر بود نور حس را نور حق تزیین بود  معنی نورٌ علی نور این بود (مثنوی مولوی) در سوره ضحی آیات 7 الی 10 فرمود :  وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ، فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ، قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا ، وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا. قسم به نفس (حقیقت انسان) و آنکه آن را ساخت، سپس تباهکاری و پرهیزگاری اش را به او الهام کرد، به راستی رستگار شد هر کس که آن را (حقیقت انسانی را) تزکیه کرد ، و به راستی نومید و بی بهره شد هر کس که آن را فرومایه داشت. یعنی این حقیقت انسانی که عقل جزء آن و چراغ راه آن است، و خوب بد نیز به او الهام شده است، اینطور نیست که خود به خود راه بجایی ببرد و به رستگاری برسد، بلکه همانطور که در آیات فوق تصریح شده، شرط دارد، شرط آن هم تزکیه است، و تزکیه هم بدون عبودیت الله ممکن نیست، اگر ممکن بود دیگر ارسال انبیاء و آوردن احکام و شریعت از طرف خداوند چه لزومی داشت ؟  چون بنا به تصریح آیاتی که قبلا گذشت انسان همواره بر سر دو راهی اطاعت از شیطان و طاعت الله قرار دارد، اطاعت از شیطان بواسطه ترک احکام شریعت و پیروی از هوای نفس و یا پیروی از هرکس و هر چیزی که خداوند امر به اطاعت آن را نکرده، حاصل می شود، و طاعت الله بواسطه ترک هوای نفس و هرچیز و هر کس که خداوند امر به پیروی از آن را نکرده، و تبعیت از احکام شریعت و پیروی از انبیاء و اولیاء الهی ممکن می گردد. خداوند در چند جای قرآن کریم تصریح فرموده که علت بعثت انبیاء همین امر بوده، یعنی انبیاء را فرستاد که انسان ها به مدد شریعت و احکام الهی بتوانند خود را تزکیه کنند، تا آمادگی پذیرش علوم متعالی وحکمت در آنها ایجاد شود. اول ای جان دفع شرّ موش کن  بعد از آن در جمع گندم جوش کن مثلاً در سوره آل عمران آیه 164 فرموده: 

لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ و به تحقیق که خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که پیامبری از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات خود را بر ایشان بخواند و ایشان را تزکیه کند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد، و به تحقیق که پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند. پس اینطور نیست که مثلاً خداوند به انسان ها عقل را داد مثل یک چراغی که نه نور آن زیاد می شود و نه کم و نه خاموش، آنگاه این انسان ها را به حال خود رها کرد و فرمود که بروید به عقل خود عمل کنید، نه شیطانی هست که شما را گمراه کند و نه هدایتی از من صادر می شود که شما را هدایت کند، بروید به حال خود تا بعداً در روز قیامت شما را ببینم، البته که اگر این حرف را به کودکان بزنی تمسخر خواهند کرد ولی عجیب اینجاست که فی الواقع انسان های بالغی را می بینیم مدعّی روشنفکری که دائماً دم از علم وعقل می زنند، با سخنانی پر طمطراق، که زبان حال ایشان همین است. خلق طفلانند جز مست خدا  نیست عاقل جز رهیده از هوا (مثنوی مولوی) ادامه دارد… التماس دعا سید حمید 

🔺 تاج گذاری امیرالمومنین... به کلماتی که میگوید دقت کنید : تاج گذاری امیرمومنان... برخلاف تصور خیلی ها، غرب اتفاقا به وقتش ایدئولوژی ، مذهب و باور های محکمی دارد که وطن فروش های تحت امرش هم موظف هستند از آن پیروی کنند. داعش خلیفه ی خود را امیر مومنان می دانست. بریتانیای صغیر هم درباره پادشاه خود چنین نگاهی دارد... @mrtahlilgar1

🔺 وقتی پیرمرد را دلقکِ خود کرده اند نتیجه میشود این / گفته اند : حضرت مولانا ، شما مبارز راه آزادی هستی ! بی سواد را هم جو گرفته ، امده جلوی دوربین ، دست به دعا نعره میزند : یالا ما بشریم و نیاز داریم به آزادی به این 15 ثانیه خوب دقت کنید جناب مولانا ، سواد رسانه ای و از این حرف ها ندارد ، کلاس زبانِ بدن و این چرت و پرت ها نرفته ، او برای باور پذیر تر شدن نعره اش هم ، چشمان را بسته بعد روی هم چشمان را فشار میدهد و میگوید : یا لا ما نیاز داریم به آزادی ، یا لا ما نیاز داریم به انصاف ، یا لا ما نیاز داریم به حقوق .... منظور او از "یا لا" همان کلمه ی "یا الله" است... @mrtahlilgar1

🔺 دم آن کسی که این فیلم را گرفته گرم تا فیلمی از غرب منتشر میکنی میگویند: حالا یک خیابان هم بوده که کمی وضعش بد بوده، همه ی غرب بهشت است. شما فقط آن یک خیابان را دیدید؟ این رفیقمان رفته 500 ثانیه در خیابان های ونکوور قدم زده و فیلم گرفته ... 500 ثانیه کافیست یا بگیم بیشتر بگیرد؟😁😂🤦‍♂️ کانادا هم از جمله کشورهایی است که به شدت بر حمایت از اوکراین تاکید دارد شاید خوب باشد کمی در یکی از خیابان های ونکوور کانادا قدم بزنیم... پرچم بالاست🇮🇷✌️ @mrtahlilgar1

🔺 اینجا کویت است، قدم زدن در این خیابان ها این حس را به آدم میدهد که وارد کشوری جنگ زده است... همین حالا اگر با برخی دوستان صحبت کنی میگویند: کشورهای منطقه نفت زیاد و وسعت و جمعیت کم دارند و همین آنها را از هر مشکل و بدبختی و چالش به دور کرده است. لزوما اینگونه نیست. هم کویت، هم قطر، هم عربستان و امارات، از تک تک اینها فیلم هایی وجود دارد که نشان میدهد حتی در رفع مشکلاتی مثل گاز کشی و مسئله ی معابر و ... مانده اند.... پرچم بالاست ✌️🇮🇷 @mrtahlilgar1

🔺 تا چشم کار میکند مردم را می بینی که دوشادوش هم در کنار خیابان نشسته اند این البته نشانه ی همدلی یا هم نوعی آنها نیست ! چاره ی دیگری نداشته اند. از زندگی عادی خارج شده و خیابان نشین شده اند. اینجا ایالات تگزاس امریکاست... بین آنچه رسانه از غرب روایت میکند با آنچه واقعیت است بی حد تفاوت وجود دارد. پرچم بالاست ✌️🇮🇷 @mrtahlilgar1

به این توصیه ی حال خوب کن گوش کنیم و با عمل به اون، در خودمون حالت ثابت ایجاد کنیم ... قدردان بزرگترین نعمت عالم باشیم ... رحمت و رضوان الهی نثار مرحوم #علامه_مصباح_یزدی که پدرانه و از روی صدق، دعوتمون میکنه به توجه به این سرمایه ی عظیم الهی یعنی نعمت محبت و توسل به ساحت قدسی آل الله علیهم صلوات الله، در کوران مشکلات و گرفتاری های معنوی و مادی ... #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #مادر #چادر #دختر #محرم_دل #سلامتی_و_فرج_امام‌زمان_عج_صلوات به کانال ما بپیوندید 👇👇👇 🔅__________________🔅 🇮🇷 @mahram_e_del 🇮🇷 🔅__________________🔅

حرف حساب

🎧«تفاوت نعمت، رزق و برکت»👆 🕟۴ دقیقه 👌 جالب و شنیدنی ┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈

📲💭 ترس بنداز و حکومت کن! 😳 از «برجام» تا «دوقطبی حجاب» چطور از عنصر ترس استفاده میشه؟ قبلا مردمو میترسوندن الان مسئولینو هم دارن میترسونن! احتمالا تا حالا از این زاویه به موضوع نگاه نکرده باشین. ✍سعیدیسم 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo

👌 صدها #کشیش مسیحی دسته جمعی در یک کلیسا #مسلمان شدند و #شهادتین را به #عربی و #انگلیسی قرائت کردند. •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• کپی کن #روشنگری = گسترش آگاهی 👇👇 👉 @Roshangarii 🚩

🎶🎵 تاثیرات رسانه و موزیک بر مغز و رفتار انسان ⬇️⬇️ 🟧 ذهن ما مانند کامپیوتری است که داده های دنیای اطراف را جمع‌آوری می کند، با گذشت زمان آنقدر برنامه‌های مخرب در ذهن انسان ذخیره می شود که انسان را کلافه می کند، بدون آن که شخص کلیدی برای پاک کردن آنها بیابد... 🟨 تصور کنید فرد یا گروهی بتوانند بدون آن که که متوجه شویم پیامی که دلشان می خواهد را به ضمیر ناخودآگاه ما منتقل کنند و ما در کل این فرآیند هیچ کنترلی نداشته باشیم، مطمئنا این موضوع هر کسی را می ترساند، زیرا دیگر کنترلی بر زندگی خود نخواهیم داشت... 👈 چگونه صاحبان قدرت با استفاده از سابلیمینال های منفی مغز انسان ها را کنترل می کنند؟! ♻️ برای رسیدن به پاسخ به هیچ وجه دیدن این ویدئو را از دست ندهید... ✅ دوازده دقیقه، مملو از آگاهی👌 گروه قرارگاه سایبری عمار عضوشوید🇮🇷 #Emar_Cyber_Camp 👇👇👇 🇮🇷گروه قرارگاه سایبری عمَّار💯 https://eitaa.com/joinchat/3594191136C4451efaed6

بسم الله الرحمن الرحیم  اختیار و اضطرار  (قسمت هشتم) حکم شرعی نیست مگر در آنجا اختیار است و نیست اختیاری مگر حکم خدا آنجا استوار است . مختار حقیقی جز خدا نیست و هرکه تخلّق و تقرّب او به خدا بیشتر، اختیار عرضی و مجازی او بیشتر، و هرکه دور تر کمتر، تا آنکه به حیوان رسد و دامن برچیند ( یعنی تا جایی که آدمی به حد حیوان تنزّل کند و اختیار او زایل شود) دفع ضرر و کسب منفعت که ضروری عقل است را همه حیوانات نیز دارند، هیچ حیوانی نیست که فاقد این مطلب باشد، بلکه بعضی از حیوانات برای این امر تدبیرهای پیچیده ای هم می کنند، پس مزیّت انسان در این مطلب کجاست ؟  تفاوت عقل و اختیار انسانی و عقل و اختیار حیوانی که مشترک انسان و حیوان است در کجاست ؟  برای این موضوع یک مثال مصداقی طرح می کنیم . اگر شخصی در جایی در مقام شهادت قرار گیرد و بنا شود که به حق شهادتی بدهد که به ضرر خودش یا برادرش، یا دوستش، یا حزبش، یا اقوامش و یا امثال آن، خواهد بود، حکم عقلی اینجا چیست ؟ عقلی که دفع ضرر و کسب منفعت ضروری آن است. در اینجا با دو حالت مختلف مواجه می شویم، یکی اینکه شخص برای دفع ضرر از خود و یا کسانی که تعلقی به او دارند حق را کتمان کند و شهادت دروغ بدهد، در اینجا او بر مبنای اصل دفع ضرر، به حکم عقل عمل کرده، امّا کدام عقل ؟  حالت دوم این است که شخص ضرر دنیایی را بسیار کوچکتر از ضرر اخروی می بیند و میداند که حکم خدا این است که باید شهادت به حق داد ولو اینکه بر علیه خود و خودی ها باشد، و می پندارد که خسارت و ضرری که از سرپیچی از حکم خدا و کتمان حق به حقیقت انسانی او وارد می شود بسیار عظیم تر است از ضرر دنیایی گذرا و غیر ماندگار، یکطرف خسارت عظیم و ماندگار و طرف دیگر خسارت ناچیز و غیر ماندگار، لذا به حکم عقل شهادت حق می دهد ولو بر علیه خودش، پس این نیزدر اینجا برای دفع ضرر به حکم عقل عمل کرده، امّا کدام عقل ؟  در حالت اول نهی خدا بود و در حالت دوم امر خدا، شخص در موقع تصمیم گیری بر دو راهی اختیار و اضطرار بود، اولی با تصمیم خود از وادی اختیار و آزادی خارج، و وارد در وادی اضطرار و اسارت گردید، دومی در وادی اختیار و آزادی باقی ماند.  اولی به ظاهر دفع ضرر کرد و سود برد ولی در حقیقت متحمّل خسارتی جبران ناپذیر شد، دومی به ظاهر ضرر کرد ولی در حقیقت ضمن دفع ضرر عظیم و جبران ناپذیر، نفعی برد غیر قابل تصوّر. هر دو به حکم عقل عمل کردند ولی میان این عقل تا آن عقل، تفاوت از زمین تا آسمان است. خداوند فلسفه زندگانی دنیا که عالم موت و حیات، عالم بود و نبود، عالم نور و ظلمت، عالم صحت و سقم، و عالم اضداد است را در قرآن کریم در سوره ملک آیه 2 اینگونه بیان فرمود:  الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ همان (خدایی) که مرگ و زندگی را ایجاد کرد تا بیازماید شما را که کدامتان بهتر عمل می کنید و اوست عزیز و آمرزنده. به عبارتی خداوند این زندگانی دنیا را بر مبنای سیستم موت و حیات بنا کرده برای امتحان انسان، و اختیاری را که داده منحصراً به همین منظور است و کاربرد آن نیز در همین مطلب خلاصه می شود ولا غیر. مختار حقیقی جز خدا نیست و هرکه تخلّق و تقرّب او به خدا بیشتر ، اختیار عرضی و مجازی او بیشتر، و هرکه دور تر کمتر ، تا آنکه به حیوان رسد و دامن برچیند ( یعنی تا جایی که آدمی به حد حیوان تنزّل کند و اختیار او زائل شود) . الحمدلله الذّی یَفعَلُ ما یَشاء وَ لا یَفعَلُ ما یَشاءُ غَیرُه حمد خدایی را که هرچه بخواهد می کند و کسی جز او نیست که هرچه بخواهد بکند. انسانی که لا یَملِکُ لِنَفسِهِ نَفعاً وَ لا ضرّاً، نه مالک نفع خود است نه مالک ضرر خود، وَ لا مَوتاً وَ لا حَیاةً وَ لا نُشوراً، و نه مالک مرگ خود، نه مالک حیات خود و نه مالک حشر خود، پس باید بیندیشد و ببیند اختیاری که خدا به او داده چیست و در کجا مصداق پیدا می کند. پس دوبار این جمله را بیاد بیاوریم که :  حکم شرعی نیست مگر در آنجا اختیار است و نیست اختیاری مگر حکم خدا آنجا استوار است . ادامه دارد… التماس دعا سید حمید

♨️ آیت الله مجتهدی تهرانی: توی کربلا تمام داش مشتی ها رفتند کمک امام حسین علیه‌السلام و شهید شدند ! مقدس ها استخاره کردند ، استخاره هاشون بد اومد و نرفتند!؟👇 🌷سلام : یکی از افتخارات اینجانب این بوده که مدتی که در جبهه بودم، زلفم گره خورده بود به یه سری بچه رزمنده ی داش مشتی، که لات بودند ولی ادای لات‌ها را در نمی آوردند، از سلسله جنبان لات و لوت های عاقبت بخیر شده نظیر، حاج طیب رضایی، شاهرخ ضرغام و ....تا سید ابوالفضل کاظمی که یه مدت پیش میهمان امام حسین (ع) شد و از میان ما پر کشید. برای یادآوری خاطرات این حیدر تهرون ، بخشی از مصاحبه ایشون را هدیه می کنم ، خدمت شما سروران گرامی 👇 🌷یه حدیث جدید : الشهداء شمرون افضل من شهداء جنوب تهرون😂 حتما حتما حتما ببینیدو منتشر کنید ♦️هرچند که شاید دیده اید،ولی ارزش چند بار دیگه دیدن هم دارد. @jahadetabeen8 #گردان_داش_مشتی_ها #گردان_میثم_لشگرمحمدرسول_الله #درودخدا_برشرف_وغیرتشان شادی روح امام، شهدا، خصوصا لات و لوت ها و بچه مشتی هابی که شهید شدند،بخوانید فاتحه مع الصلوات التماس دعا، #ناصرکاوه

بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام خدمت دوستان گرامی، میخواستم یک مطلبی را با شما عزیزان درمیان بگذارم و درخواست کنم نظر خود را درباره آن ارائه کنید. خواهش میکنم مطلب آتی را مد نظر قرار دهید. عزیزان همه ما ان شاء الله به وجود شیاطین و نقش آنها در گمراه کردن انسان و صدّ عن سبیل الله اعتقاد داریم. شیاطین جن و شیاطین انس و اینکه این دو با یکدیگر ارتباط دارند، کما اینکه خداوند در قرآن فرموده که «يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ» یعنی با یکدیگر به نوعی ارتباط دارند، و حتماً می‌دانید که حضرت آقا نیز به این مطلب اشاره ای داشتند. پس اگر ما امروز در این جنگ بی سابقه فرهنگی، اعتقادی و حتی اقتصادی که از سوی شیاطین انس بر ما تحمیل شده، نقش شیاطین جن را نادیده بگیریم و از آن غفلت کنیم، و در این تقابل فقط به اسباب علل دنیایی مثل روشنگری در رسانه ها، کانال ها و گروه ها بسنده کنیم، سخت در اشتباهیم. شیاطین انس با الهام گرفتن آگاهانه و غیرآگاهانه از شیاطین جن کار رسانه ای می کنند، اعم از خبر، گزارش، تحلیل، تحریف، هنرهای مختلف بخصوص موسیقی و امثالهم، و از طرف دیگر شیاطین جن مستقیماً بر روی ذهن مردم خصوصا جوان های ما کار می کنند، و این دو مطلب مکمل یکدیگرند و کاملا هماهنگ. چرا ما از این مهم غافل شده ایم؟ آیا تاثیر آشکار شیاطین جن را روی مردم خود اعم از دختر و پسر و زن و مرد نمی بینیم؟ آیا این تاثیر را روی سلبریتی ها نمی بینیم؟ آیا ما باید به این مسئله نگاه تک بعدی داشته باشیم؟ این تهاجم یک تهاجم دو بعدی است، و دفاع ما هم باید دو بعدی باشد. چه میخواهم بگویم؟ بگذارید حرف آخر را اول بزنم. ما باید برای دفع شیاطین جن و آثار فعالیت های آنان، بطور خاص به چهارده معصوم متوسل شویم. یک خاطره ای دارم، حیف است که برای شما بازگو نکنم: من یک مدتی در کشور اندونزی با این شیعیان مستبصر (تازه شیعه شده) حشر و نشر داشتم، یک روز عصر سه شنبه یکی از این برادران آمد دنبال من گفت میخواهیم برویم خانه فلانی، گفتم چه خبر است، گفت مشکلی برایش پیش آمده، میخواهیم در خانه او دعای توسل بخوانیم تا مشکلش حل شود. خب رفتیم و این هفت هشت نفر شروع کردند به خواندن دعای توسل و تضرع، با نیت حل شدن مشکل صاحب آن خانه، و از قضا مشکل آن شخص، از نوع ماورائی بود. این صحنه مرا تکان داد، با خود گفتم که این ها تازه شیعه شده اند، ما مملکت شیعه هستیم با آن قدمت، این ها ایران و نظام جمهوری اسلامی و رهبری را تقدیس می کنند و ما را امام و پیشرو قلمداد می کنند و بسیاری از مسائل را از ما سوال می کنند، ولی گویا این ها از ما شیعه ترند و صفای قلب این ها از ما بیشتر است. راستی چرا ما در ایران چنین سنتی نداریم؟ نه اینکه دعای توسل نداریم، ولی به این سبک و سیاق من در ایران ندیدم. مضافاً ما معمولاً می رویم به دعای توسل برای حاجات شخصی خودمان. عزیزان اطاله کلام نکنم، بنده شخصاً تصمیم گرفتم این سنت را ترویج کنم، یعنی سه شنبه شب عده ای از دوست و آشنا به هر تعداد، حتی دو، سه، پنج، کمتر یا بیشتر، در یک خانه جمع شوند و دعای توسل بخوانند و حاجتشان فقط دفع شر شیاطین جن از سر مردم ایران و کل ممالک محور مقاومت باشد، و البته مدد خواستن در توفیق کارهای رسانه ای خودمان، همچنین جلسه ای برای خواندن حدیث کسا، جوشن صغیر، دعای هفتم صحیفه سجادیه و امثال ذلک به همین منظور. عزیزان حدیث کسا را دست کم نگیرید. مطمئن باشید که حاجات شخصی هم اندر تبع روا خواهد شد ان شاء الله. لذا از همه دعوت می کنم که این سنت را ترویج و عمل کنند. نیازی نیست حتماً در مسجد یا حسینیه باشد، می تواند و بلکه بهتر است علاوه بر مساجد، در همه خانه های مومنین نیز صورت گیرد، و نیازی نیست حتماً مداح حرفه ای در کار باشد. لطفاً نظر دهید و ارشاد کنید. والسلام علیکم و رحمة الله التماس دعا سید حمید

بسم الله الرحمن الرحیم  اختیار و اضطرار  (قسمت نهم) حکم شرعی نیست مگر در آنجا اختیار است و نیست اختیاری مگر حکم خدا آنجا استوار است . مختار حقیقی جز خدا نیست و هرکه تخلّق و تقرّب او به خدا بیشتر، اختیار عرضی و مجازی او بیشتر، و هرکه دور تر کمتر، تا آنکه به حیوان رسد و دامن برچیند ( یعنی تا جایی که آدمی به حد حیوان تنزّل کند و اختیار او زایل شود) یک مطلبی را در رابطه با موضوع عقل در کتاب کاشف الاسرار نوشتۀ مولی نظر علی طالقانی رحمة الله علیه مطالعه کردم، تصمیم گرفتم بخشی از آن را عیناً در این قسمت از مقاله که موضوع عقل انسان مورد بررسی قرار گرفت، درج نمایم، و آن بشرح زیر است :  بدان که معلومات فطری عقل که همه عقول در آن متّفقند کم است و چندان نیست، و سرمایۀ همه در جمیع علوم و مطالب از برای هر کسی همان معلومات است، و بدیهیّات و ضروریات که مرجع همه نظریات است همان معلومات است. پس عمده مقصود از ارسال رسل یعنی فرستادن انبیاء و کتب و دین ها تمیز مصادیق و جزئیّات همین کلّیات است که بالفطره معلومند، و اگر در تمیز مصادیق رجوع به عقل شود (صرفا رجوع به عقل شود)، شخص آفتاب پرست، ستاره پرست، گوساله پرست یا بت پرست شود، و یا جبری و تفویضی و قائل به صفات زائد شود و هکذا. پس پیغمبر (ص) آمده تا بیان کند که آن معبود کاملی که تو بالفطره اقرار داری، او کیست و معنی کمال او چیست، و آن تواضع و بندگی که تو بالفطره نسبت به بزرگتر از خود اقرار داری، بیان کند که بزرگتر از تو و ولی النعم تو کیانند و طریقه بندگی و تواضع چگونه است، که آن به صوم صلوة و حجّ و جهاد و کذا و کذا است، و آن اعانت و مواسات که تو بالفطره با همسران (هم ردیفان) قائلی، کیفیت او چیست، و آن احسان و تربیت که با زیردستان بالفطره داری، طریقۀ او چگونه است، از عقد و طلاق و انفاق و تربیت اطفال، و هکذا کرم و احسان که گویی خوب است، مورد او کجاست، و جای غیرت و عصبیّت کجاست. پس آنچه پیغمبر (ص) گوید و ما دانیم تأیید عقل ما نموده و آنچه گوید و ندانیم تأسیس نموده. پس عمده احتیاج به معصوم در تمیز این مصادیق و دانستن تفصیل این مجملات است. درست بفهم چه گفتم. اگر این فطریات و کلّیات و مجملات را نداشتی، تصدیق پیغمبر(ص) نمی کردی. پس عمده کار پیغمبر(ص) بیان تمیز مصادیق و جزئیات و صغریّات است، و کُبریّات و کلیّات را تو خود می دانی. پس آنچه در شریعت ها آورده اند، یا بیان تهزیب اخلاق و تدبیر منزل است، و یا بیان سیاست مدن است، و یا بیان شناختن و صفات خدا و بزرگان و کوچکان و همسران (هم ردیفان) و بیان بندگی و ادای حقوق ایشان است. این است معنی آنچه بزرگان و علما فرموده اند که : واجبات شرعیه لطف است در واجبات عقلیه، یعنی شرع نزدیک کننده است به طاعتی که عقل گفته و دور کننده است از گناهی که عقل گفته. یعنی شرع بیان و تفصیل مطالب عقل است زیرا که عقل از مقام تفصیل و تمیز موارد و بیان جزئیات عاجز و جاهل است، زیرا که عقل از عالم جمع است و ادراک نکند مگر کلّیات را، و جزئیات را به آلات دریابد، نه بالذّات. و این است معنی آنچه فرموده اند : کلّ ما حَکمَ بِه العقل حکم به الشّرع و بالعکس، یعنی هرچه شرع فرموده، عقل نیز همان را گوید و غیر آن نگوید به شرطی که پرده را از چشم عقل برگیرند و به او نشان دهند که این حکم جزئی شرعی، از افراد و داخل کدام کلّی است (از مفردات کدام یک از کلّیات عقلی است) و آنچه عقل به آن حکم کرده از مجملات و کلّیات، شرع نیز همان را گوید و تصدیق عقل نماید. یعنی حق تعالی عقل را آینۀ واقع نما و حقیقت بین آفریده، پس نبیند مگر آنچه واقع است و نگوید جز آنچه حق است. بلی عقل نبیند الّا کمی که همان کلّیات باشد، و ایضاً این است معنی آنچه فرموده اند که عقل پیغمبری است جزئی و باطنی، و پیغمبر (ص) عقلی است کلّی و ظاهری، یعنی هر دو دست به دست هم داده، تصدیق همدیگر نمایند و سخن از یک مطلب رانند و هر دو واقع بینند و همان بینند و غیر آن نبینند زیرا که هر دو آینۀ خدا آفریده اند، اگر یک صورت در هزار آینه افتد همه مطابق هم باشند مگر آنکه آینه معیوب باشد. پس این ها همه اشاره شد به همان فطرت خدا که خلق را به فطرت واقع بینی و واقع نمایی آفرید، و دانستی که کمیت عقل همه غیر از معصوم (ع) در فهم جزئیات و فهم موارد گنگ است و کوتاه و جاهل است و اگر این نبودی محتاج به پیغمبر نبودی، و عقل همه مثل عقل پیغمبر(ص) بودی. و در کلّیات عقول، همه دانا و متّفقند و اختلاف ندارند، از اینجا معلوم شد که آنچه عقول بر آن اتّفاق دارند، یقیناً حق است و حجّت است و واقع همان است، و الّا در آینۀ عقول مرکوز نمی شد ، و معلوم شد که آنچه اختلاف دارند، بر او اعتمادی نیست و رفع اختلاف را باید به شرع انور نمود و رجوع به شرع کرد، پس اگر رجوع به شرع نکردی و به حدس وظنّ و تخمین عقل راضی شدی، آماده حساب و عقاب باش که خلاف کرده ای و رخنه در دین نموده ای.

و هم ظاهر شد که اجماعیات شریعت هم بالبدیهه حجت است و کشف می کند که او را صاحب شرع فرموده، و در خلافیات شرع نیز چاره ای جز رجوع به شرع نیست و شارع در این مقام هم میزانی قرار داده، و اگر آن میزان هم خلافی باشد و ترجیح درمیان نیاید، حکم عقل در اول مرحله جز احتیاط و توقف نیست، و اگر این ممکن نشد تخییر خواهد بود، و هوالعالم.  ادامه دارد… التماس دعا سید حمید 

😄کمی بخندیم

🎧 آیت‌الله میرباقری | سخنرانی پرنکته دربارۀ نتایج لیبرالیسم اقتصادی، ۱۴‌۰۲/۲/۱۸ ◀️ دوگانۀ «توحید و شرک» تا دوگانۀ «پیشرفت و توسعه» و تا الگوهای اقتصادی، امتداد دارد. ◀️ اگر رباخواری زیاد شود، فحشا توسعه پیدا می‌کند. ◀️ اگر از لیبرالیسم اقتصادی تبعیت کنیم، پیامدهای فرهنگی و سیاسی‌اش را، از جمله در حوزۀ حجاب، به ما تحمیل خواهد کرد. ◀️ مثال مهم سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی ☑️ @mirbaqeri_ir

🎧 آیت‌الله میرباقری | سخنرانی پرنکته دربارۀ نتایج لیبرالیسم اقتصادی، ۱۴‌۰۲/۲/۱۸ ◀️ دوگانۀ «توحید و شرک» تا دوگانۀ «پیشرفت و توسعه» و تا الگوهای اقتصادی، امتداد دارد. ◀️ اگر رباخواری زیاد شود، فحشا توسعه پیدا می‌کند. ◀️ اگر از لیبرالیسم اقتصادی تبعیت کنیم، پیامدهای فرهنگی و سیاسی‌اش را، از جمله در حوزۀ حجاب، به ما تحمیل خواهد کرد. ◀️ مثال مهم سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی ☑️ @mirbaqeri_ir

تاثیراتی که شنیدن قرآن بر روح و روان انسان دارد... صفحات‌مجازی محمدعلی رامین 👇 eitaa.com/maramin ایتا splus.ir/mohammadali_ramin سروش

بسم الله الرحمن الرحیم  اختیار و اضطرار  (قسمت دهم) حکم شرعی نیست مگر در آنجا اختیار است و نیست اختیاری مگر حکم خدا آنجا استوار است . مختار حقیقی جز خدا نیست و هرکه تخلّق و تقرّب او به خدا بیشتر، اختیار عرضی و مجازی او بیشتر، و هرکه دور تر کمتر، تا آنکه به حیوان رسد و دامن برچیند ( یعنی تا جایی که آدمی به حد حیوان تنزّل کند و اختیار او زایل شود) ممکن است کسی بگوید که پس وجدان چه ؟ ممکن است کسی به حکم وجدان همین کار حق را انجام دهد (یعنی مثلا شهادت حق بدهد ولو برعلیه خودش)، فارغ از احکام الهی، پاسخش این است که اولّاً وجدان یا همان نفس لوّامه ( ملامت کننده فطری که از درون ندا می دهد)، نسبت به بدی واکنش نشان می دهد و صاحب خود را ملامت می کند، پس اول باید بدی و خوبی برای او درست تعریف شده باشد، درست است که خداوند طبق آیه ای که قبلا ذکر شد، تباهکاری و پرهیزگاری انسان را در اول به او الهام کرد ولی در همین آیه تداوم و نفع این مطلب را مشروط کرد به تزکیه نفس، و تزکیه نفس ممکن نیست مگر با عبودیت الله، چنانچه مأموریت انبیاء الهی همین مطلب بوده است، که توضیح آن قبلاً گذشت، پس نفسی که تزکیه نشده و در این دار فساد ( دنیا) فارغ از احکام الهی پرورش یافته احتمال سالم ماندن فطرت او بسیار کم است، و اگر فطرت سالم نباشد چه بسا آن خوب و بد فطری که خدا الهام کرده، یا از بین رفته و یا در اعماق وجودش دفن شده باشد، کما اینکه هم در طول تاریخ سابقه داشته و هم در جهان امروز که در بعضی جوامع برخی کار هایی که قبح ذاتی و قبح عقلی دارد، به راحتی انجام می گیرد و ندایی از نفس لوّامه احدی هم درنمی آید، مثل قمار، فحشا، هم جنس بازی و غیرذلک، اینکه می گویم ندایی از وجدان کسی در نمی آید یعنی مثلاً یک قمار باز حرفه ای پولی را از جیب دیگری به جیب خود می ریزد هیچ عذاب وجدان ندارد، یا همجنس بازان در غرب دیگر نه خجالت می کشند و نه عذاب وجدان دارند، ثانیاً به فرض اینکه کسی پیدا شود که از احکام الهی بی خبر بوده ولی فطرت او نسبتاً سالم است، بد و خوب فطری را میداند و لذا نفس ملامت کنندۀ او، از درون ندا می دهد و او را تحت فشار می گذارد و او را وادار می کند که مثلاً شهادت حق بدهد ولو به ضرر خودش، یا اینکه اول شهادت دروغ بدهد بعد گرفتار عذاب وجدان شود و در اثر فشار نفس ملامت کننده بازگردد و شهادت حق بدهد (که البته هر دو نادر است)، صد البته که در هر دو صورت این فرد کار انسانی کرده و او قطعاً به سوی رستگاری و آزادی قدم گذاشته و چه بسا همین عمل وی باعث شود که خداوند او را هدایت و رستگار کند، ولی اولاً می توان گفت که نفس لوّامه و یا وجدان او بر اساس همان خوب و بدی که خداوند به حقیقت انسان الهام کرده است، حکم به حق کرده، لذا این مطلب خدشه ای به اصل مبحث ما وارد نمی کند، ثانیاً فرق است بین عملی که انسان آزادانه بر اساس حکم عقلی و شرعی انجام می دهد و عملی که در اثر فشار عذاب وجدان. و همینگونه است کارهایی که ما از روی ترحم و دلسوزی انجام می دهیم، البته منظور از دلسوزی در اینجا خیرخواهی نیست، بلکه منظور مفهومی است که مثلاً می گویند دلم برایش سوخت.  البته بر خواننده عزیز روشن است که ما نمیخواهیم در اینجا ارزش ترحم و دلسوزی و یا ارزش وجدان انسان را کوچک جلوه دهیم، و بدیهی است که همه این ها اوصاف انسانی است، بلکه منظور این است که اختیار انسانی را تبیین کنیم و بگوییم که مهمترین چیز و بهترین شاخصی که می تواند انسان را از حیوان متمایز کند همین اختیار است، و نیست اختیاری مگر آنجا حکم خدا استوار است ادامه دارد… التماس دعا  سید حمید