eitaa logo
144 دنبال‌کننده
478 عکس
122 ویدیو
5 فایل
سلام.این کانال برآن است تا به سهم خود به تبیین اهداف وافشای ماموریت های نظام سلطه در تقابل با انقلاب اسلامی بپردازد.
مشاهده در ایتا
دانلود
رابعدازشکنجه توسط داعشیان اغتشاشگربا این شناختم!چقدر آشناست 🖤🌷👆 @hamidvalipour_sokhaneman
✍سخن من:♦️در پروژه های مشترک بنیادهای غربی علیه نظام جمهوری اسلامی موضوع "توانمندسازی جامعه مدنی ایران " جایگاه ویژه ای یافته است، ودر این میان بنیاد موسوم به هیفوس (HIVOS) که مخفف نام "موسسه توسعه همکاری های انسان دوستانه" (Humanist Institute for Development Cooperation) در چهارچوب استراتژی کلان کشورهای سلطه گر با هدف نفوذ اجتماعی در ایران وتغییر نظام ارزشی ودر نهایت براندازی نرم جمهوری اسلامی ایران فعالیتهای ویژه ای را تدارک کرده است. هیفوس۴۹ سال پیش در شهر لاهه هلند بنا نهاده شد، بنیادی که با شعار "انسان بدون مرز" هدف خود را گسترش همکاری ها وکمک های مالی انسان دوستانه به کشورها وسازمان های آفریقایی، آمریکای لاتین وآسیا اعلام کرده است. بیشترین تمرکز این کمک ها وحمایت ها در" حوزه تغییرات اجتماعی"، "فعالان فضای مجازی "و "ابتکارات محلی" است.این بنیاد اساسا "بنیادی غیر مذهبی "یا به عبارت دقیق تر "ضدمذهبی " است،یکی از دلائل اصلی تشکیل خودرا مقابله با سازمان های مذهبی هلند عنوان می کند.هیفوس در حال حاضر در۴۳ کشور دنیا دارای دفاتر منطقه ای ومحلی فعال است که در حوزه هایی همچون "توانمندسازی زنان"، "برابری حقوق جنسی"،"آزادی بیان"، "شفافیت وپاسخگوئی"فعالیت می کنند.🔸️منابع مالی هیفوس:نکته مهم در باره این بنیاد نحوه حمایت های مالی آن است.سهامداران هیفوس به دو دسته تقسیم می شوند:۱-بخشی از سهام هیفوس متعلق به فعالان مدنی وسیاسی هلندی(جامعه مدنی) است.۲-بخش دیگری از آن هم برای دولت ومجلس هلند وسازمان های دولتی است.در بخش عمومی کمک های مالی به این بنیاد اعانه هایی است که از سوی مردم به صورت خیریه به این سازمان ها داده می شود. 👈در بخش دولتی این سازمان غیر دولتی، براساس قوانین ملی مرتبط با این گونه موسسات،عمدتا از سوی وزارت خارجه هلندبه هیفوس تعلق می گیرد،👈اما منابع مالی این سازمان به شکل دیگری نیز تامین می شود وآن هم دریافت بودجه از سوی" بنیادهای اروپایی وآمریکایی "است که به این بنیاد پول تزریق می کنند. از جمله این حامیان در میان بنیادهای آمریکایی می توان به شبکه امید یار ،اتحادیه اروپا،بنیاد فورد،بنیاد جامعه باز(سوروس)وچندین سازمان غیردولتی فراملی دیگر اشاره کرد. بنیادهایی با اساسنامه های مشابه واهداف یکسان نیز از همراهان هیفوس در برنامه های این بنیاد برای کشورهای در حال توسعه هستند.در ادامه به"فعالیت های هیفوس در حوزه ایران" خواهم پرداخت. @hamidvalipour_sokhaneman
✍سخن من:♦️فعالیت های"هیفوس"در ایران به سال های پس از۱۳۷۸ باز می گردد، زمانی که این بنیاد توانست ارتباط نزدیکی با سازمان های مردم نهاد داخلی برقرار کند،اما با آشکارشدن ارتباط این بنیاد با عناصر ضدانقلاب وبراندار که در ادامه به برخی ار آن ها اشاره خواهم کرد وفعالیت های ضد نظام جمهوری اسلامی ایران ،دولت ایران در سال۱۳۸۵ نام هیفوس را به سیاهه سازمان های برانداز افزود وهرگونه فعالیت این بنیاد در ایران یا همکاری با آن را ممنوع اعلام کرد. درمقابل سازمان غیردولتی هیفوس نیز نام ایران را از فهرست کشورهای مورد حمایت خود حذف کرد ودرحال حاضر وبا مراجعه به سایت این سازمان نام ایران از بخش دریافت کننده های کمک های آسیایی حذف شده است. با این وصف در ادامه نشان خواهم داد که این بنیاد برعکس مواضع رسمی خود همچنان در حوزه ایران فعال است. برنامه های سازمان غیردولتی هیفوس درایران بیشتر برحوزه "حقوق بشر" متمرکز شده ودر سه محور "حقوق زنان" ، "حقوق همجنسبازان" ،و "زندانیان" با مشارکت دوگروه دنبال می شود. این بنیاد با شعار "توانمند سازی زنان" واستقلال زنان از مردان حتی در امر بچه دارشدن یکی از اصلی ترین حامیان پدیده هایی چون "زندگی مجردی" ، "ازدواج سفید" ،و "خانواده تک والدی" وترویج وتشویق آن در کشورهای هدف خود است.این اهداف از طریق شبکه ر سانه ای وابسته به هیفوس در خارج وبرخی نیروهای داخلی وهمچنین با استفاده از نیروهای مخالف داخلی وبرخی فعالان جامعه مدنی دنبال می شود. طبق شواهد و اسناد موجود فعالیت های این سازمان حتی بعد از بسته شدن دفتر آن در ایران باز هم ادامه داشته است، به عنوان مثال در سال ۲۰۱۱ این بنیاد با ابراز نگرانی از وضعیت همجنسگرایان در ایران ، برای بهبود وضعیت آنان در ایران رقمی برابر با ۸۱۰ هزار یورو هزینه کرده است... @hamidvalipour_sokhaneman
✍سخن من:♦️ بنیاد "هیفوس" درگزارش فعالیت های مستقیم خود در ارتباط با ایران عنوان نموده که در سال۲۰۱۲ با تربیت وآموزش ۶۰۰ متخصص کامپیوتر واینترنت، آن ها را برای ایجاد دسترسی به اینترنت آزاد وبدون فیلتر در ایران به کار گرفته است. همچنین این سازمان در اقدامی بر ضد امنیت جمهوری اسلامی وبه منظور اثر گذاری بر وقایع داخل ایران از طریق تغذیه فکری مخالفان نظام جمهوری اسلامی ایران، 👈دست به تولید نرم افرارهای فیلتر شکن وارائه آن به کاربران ایرانی کرده است. به اذعان خود هیفوس،تنها در یک مورد بیش از پنجاه هزار کاربر آن را دریافت وتکثیر کرده اند. هزینه بنیاد هیفوس در این سال در ارتباط با پروژه های انجام شده درقبال ایران رقمی نزدیک به۱/۳۰۰/۰۰۰ یورو بوده است. این سازمان در سال۲۰۱۳ نیز مبلغی بالغ بر ۲/۶۰۰/۰۰۰ یورو در جهت انجام پروژه های خود مانند دفاع از حقوق بهائیان و همجنس گرایان وتهیه و گزارش وارائه آن به سازمان های حقوق بشری مانند "دیده بان حقوق بشر" کرده است. هدف این سازمان از تهیه وارائه این نوع از گزارش ها تخریب چهره حقوق بشری ایران در مجامع بین المللی والقای فضای تبعیض ونادیده گرفتن حقوق اقلیت ها در داخل کشور به منظور ایجاد "گسست اجتماعی" بوده است. @hamidvalipour_sokhaneman
✍سخن من:♦️درگزارش عملکرد سال ۲۰۱۴ "هیفوس" در باره فعالیت های این بنیاد در ایران آمده است که هیفوس تلاش می کند کمک های فنی واقتصادی وایجاد ظرفیت برای سازمان های ناظر وگزارش دهنده نقض حقوق بشر را در ایران فراهم کند، همچنین بر روی قوانین جایگزین و اجرای اصلاحات از طریق استفاده از ابزار سازمان های غیردولتی داخلی وکمپیین ها در کنار تبلیِغات منفی علیه کلیت نظام فعالیت می نماید. 👈در قسمتی دیگر از همین گزارش به صراحت اعلام شده است که بازدید هیئت های اروپایی از ایران که برخی ار اعضای مجلس ومقامات وزارت خارجه هلند در آنان حضور دارند، به منظور اطلاع پیداکردن از وضعیت محکومان امنیتی، زندانیان سیاسی و همچنین جنبش های حمایت از همجنس گرایان از طریق ارتباط گیری با سازمان های غیردولتی ایرانی وافراد خاص است تا از طریق گزارش های تهیه شده توسط این افراد بتوانند برنامه های آتی "هیفوس" را تدوین کنند. نکته جالب در ارتباط با این بنیاد هزینه مبلغی بالغ بر دومیلیون یورو در برنامه های مختص به ایران است. 👈در همین راستا می توان به دیدار پرحاشیه "ماریجه ریجکه" نماینده هلندی مجلس اروپا که اساسا به عنوان یک فعال حقوق بشر وحقوق زنان شناخته می شود، از ایران ودیدار با محکومین امنیتی فتنه۸۸ و معارضان سیاسی داخلی از قبیل "نسرین ستوده "و "جعفر پناهی" واهدای جایزه "ساخاروف" به این افراد را در جهت پیگیری اهداف ذکر شده وزارت خارجه هلند وبنیاد هیفوس در ایران ارزیابی کرد. حتی بدپوششی وی در بازدید از ایران ودیدار با مقامات رسمی کشورمان(رییس مجلس وقت /علی لاریجانی) را می توان به نوعی در جهت ساختار شکنی فرهنگی وترویج اهداف مدنظر سازمان های غیر دولتی ونهادهای رسمی هلند در ایران ارزیابی کرد.👈 این نکته را نیز لازم است یادآور شوم که وی به عنوان یکی از اعضای هیئت مدیره سازمان "عدالت برای ایران" با مدیریت "شادی امین" از فعالان فممینیسم در خارج از کشور فعالیت می کند. @hamidvalipour_sokhaneman
ساختارشکنی ماریجه ریجکه وبد پوششی در دیدار رسمی با مقامات وقت جمهوری اسلامی ایران👆👆👆👆👆👆 @hamidvalipour_sokhaneman
✍سخن من:♦️برنامه ریزی "بنیاد هیفوس" برای اوقات فراغت جوانان ایرانی نیز نکته قابل تاملی است. این سازمان در سال ۲۰۱۵ برنامه ای را برای👈 ساخت چهار بازی رایانه ای با تمرکز بر جوانان ایرانی وبه منظور انتقال مفهوم"دفاع از حقوق مدنی"در دستور کار خود قرار داده است. داستان 👈این بازی ها در قالب زندگی یک نوجوان تهرانی وارائه دروغین تبعیض وخشونتی است که بر او می رود وراه های رهایی خود را در مقابل "حکومت" تمرین می کند.👈این اقدام به نوعی در تغییر تفکر وجهت دهی به افکار جوان ایرانی در راستای "نافرمانی های اجتماعی" قدم بر می دارد. طبق گفته این سازمان در حال حاضر این بازی در دسترس جوانان ایرانی قرار دارد وبالغ برپنج هزار بار دانلود شده است! این بنیاد در سری دوم فعالیت های خود در حوزه ایران وبرای رسیدن به مقاصد خود به طور غیرمستقیم واز سازمان های غیردولتی دیگر استفاده می کند. یکی از نزدیک ترین سازمان های همکار با بنیاد هیفوس ، سازمان غیر دولتی "عدالت برای ایران" به مدیریت "شادی امین" (بانام اصلی سهیلا امین ترابی) و "شادی صدر" دو فمینیست ایرانی ساکن انگلستان است. یکی از این برنامه ها، "گزارشی جامع از ابراز خشونت جنسی وشکنجه در زندان ها" در حمایت از همجنس بازی وهمجنس بازان در ایران بود که بنیاد هیفوس با همکاری وزارت خارجه هلند با اختصاص مبلغ ۱۸۰ هزار یورو، از اواخر ۲۰۱۲ کلید زده است. 👈شادی امین، در اصل به عنوان مسئول سایت عدالت برای ایران به عنوان" رسانه سازمان غیر دولتی هیفوس "برای تبلیغ همجنس گرایی ودفاع از همجنسگرایان در ایران وارائه گزارش های غیرواقعی از این ناهنجاری اجتماعی در ایران عمل می کند. در همین راستا شادی امین با تاسیس سایت "شش رنگ" به ترویج همجنسگرایی در میان جوانان ایرانی می پردازد. پروژه سایت شش رنگ در ادامه پروژه "نه با جنسیت اجباری" تعریف شده که از پروژه های مورد حمایت سازمان هیفوس در ارتباط با ایران بوده است. @hamidvalipour_sokhaneman
✍سخن من:♦️ بنیاد هیفوس در ادامه تلاشهایش برای تخریب چهره حقوق بشری ایران می کوشد با استفاده از ابزارهای رسانه ای خود که در فضای مجازی در حال فعالیت است، مسئله "حضور بهائیان در ایران" را پیش کشیده واز این موضوع به عنوان اهرم فشاری علیه انقلاب اسلامی در فضای بین الملل استفاده کند.👈از موضوعات دیگری که این سازمان غیردولتی بر آن تمرکز دارد "مسئله حجاب زنان ایران" است، که در تمام گزارش های خود، آن را برای زنان ایران امری اجباری ونه اختیاری عنوان می کند واز این طریق سعی در بالا بردن فشار مجامع حقوق بشری بر ایران در موضوع زنان دارد. همچنین از دیگر چهره ها ونیروهای مخالف و برانداز جمهوری اسلامی که با بنیاد هیفوس همکاری نزدیک دارند می توان به "شیرین عبادی" ، "محبوبه عباسقلی زاده" و "مسهود بهنود" اشاره کرد.👈درمجموع بنیاد هیفوس در" پروسه استحاله درونی "نظام اسلامی ایران در مدت دو دهه فعالیت مستقیم وغیر مستقیم خود، باهدف تغییر الگوها وایجاد مفاهیمی جدید در راستای "نفوذ و ومهندسی اجتماعی در حوزه زنان وجوانان "سعی در برهم زدن پایه های فکری-اعتقادی وزمینه سازی برای دور ساختن بخشی از بدنه اجتماعی ودر نهایت رویارویی این بخش با نظام حاکم داشته است. @hamidvalipour_sokhaneman
✍سخن من: 🛑 موسسه توانمند سازی زنان ⏪ گروهی از فعالان فمینیست،محققان وطرفداران سیاسی که در شبکه های منطقه ای و بین المللی در مورد مسائل مختلف توانمندسازی زنان فعال بودند⬅️ ذیل عنوان "موسسه توانمندسازی زنان" فعالیت های جدیدی را شروع کردند. موسسه فوق در بیستم می۲۰۰۸ (۱۳۸۷) درهنگ کنگ به ثبت رسیده و ⏪وزارت خارجه هلند و موسسه هیفوس جزء حامیان مالی آن می باشند. ⏪موسسه توانمندسازی زنان استراتژی اصلی خود را ایجاد وحفظ یک فضای فراگیر باز برای به اشتراک گذاری وهمکاری حول مسائل کلیدی مربوط به توانمندسازی زنان در زمینه های گوناگون اعلام نموده است. اعضای موسسه شامل فمینیست ها،فعالان،روشنفکران ومحققانی می شود که در هنگ کنگ،اندونزی،مالزی،پاکستان سنگاپور،تایلند،استرالیا، ایران ،کانادا وآمریکا زندگی یا کار کرده وبادانش وتجربه خود با زنان در جوامع به حاشیه رانده شده کار می کنند.⬅️برخی از پروژه های موسسه توانمند سازی زنان بدین شرح است:🔸️احیاء زنان وباز تعریف فرهنگ ها(IWAE)-(بابودجه دولت هلند)🔸️شبکه جایگزین رادیو تلویزیون زنان ایرانی(IWAE)-زنان تی وی/رادیو مارجین(بابودجه موسسه هیفوس)🔸️رادیو مارجین(رادیوی گروه های به حاشیه رانده شده جوانان ایرانی)-(بابودجه موسسه هیفوس)🔸️برنامه ظرفیت سازی چند کشوره- (بابودجه دولت هلند)🔸️توانمندسازی ورهبری توسعه زنان برای دموکراسی سازی (WELDD)- (بابودجه وزارت امور خارجه هلند)... @hamidvalipour_sokhaneman
✍سخن من:♦️شبکه فمینیستی یلدا⏪ این پروژه به صورت آنلاین ، توسط "وبسایت یلدا " -(به آدرس اینترنتی www.yaldanetwork.org) کلید خورده است. شروع فعالیت سایت مذکور از سال۱۳۹۳ بوده است. ⏪مدیر این پروژه "فاطمه حقیقت جو" نماینده خارج نشین مجلس ششم، از محکومین فتنه وپژوهشگر "مرکز زنان در سیاست وسیاست گذاری" دانشگاه هاروارد آمریکا است. ⬅️وی مدیریت "موسسه خشونت پرهیزی برای دموکراسی" (NID) را برعهده دارد. گروه یلدا کلاس های آموزشی متنوعی را در حوزه های "تشکیل ستاد انتخابات موفق" و "رهبری و مدیریت شخصی وحرفه ای "، "حاکمیت مشارکتی"و "مسئولیت اجتماعی شرکت ها" و...برگزار کرده و می کندتا بدین ترتیب شانس تاثیر گذاری ونفوذو پیروزی هدفمند زنان مدنظر را در انتخابات مجلس و شوراها و...افزایش دهد.⬅️دفتر مرکزی پروژه مذکور در شهر بوستون ایالت ماساچوست آمریکا می باشد.حمایت علمی ومحتوایی شبکه یلدا بر عهده آموزشکده توانا و وحمایت رسانه ای ومحتوایی آن نیز برعهده (NED)موسسه خشونت پرهیزی برای دموکراسی است.⏪شناسایی،جذب، آموزش(تربیت مربی)،حمایت وشبکه سازی گروه های فمینیستی جوان فعال در داخل کشور از اهداف اصلی شبکه یلدا به شمارمی رود .برخی اهداف جزئی این شبکه را نیز می توان به ترتیب ذیل برشمرد:🔸️تهیه لیست وشناسایی افراد شاخص ومستعد در حوزه بانوان وتشویق آنان به کاندیداتوری در انتخابات مجلس وشورای شهر وروستا (با تمرکز برشهرها وروستاهای کوچک) باشعار ده زن،یکصد زن،هزار زن🔸️آماده سازی زنان وجریانات سیاسی مدنظر🔸️انجام فرآیند نشان،جذب و آموزش زنان کاندیدا برای موضوعات مختلف🔸️ سرمایه گذاری وجلب همکاری تشکل های فعال داخل کشوردر مسائل زنان بویژه ملی مذهبی ها،جنبش سبز،جریان موسوم به اعتدال و...🔸️ کودکان کار ومحیط زیست🔸️ تربیت مربی،لیدر ،شبکه سازی🔸️ آموزش و ارتباط گیری در شهرهای کوچک وحتی روستاها🔸️ ایجاد کمپیین هایی برای افرایش حضور زنان به اصطلاح دموکراسی خواه در انتخابات مجلس و شورای شهر در ایام انتخابات🔸️آماده سازی زنان به صورت انفرادی وجمعی برای اجرای مجموعه اهداف: اقتصادی،سیاسی،اجتماعی،فرهنگی وبین المللی به ویژه به منظور تاثیر گذاری برمحاسبات وتغییر افق سیاسی ،تدوین برنامه های توسعه ایی وتصمیم گیری در ایران🔸️استفاده از جایگاه وموقعیت زنان شاخص برای تقرب به مسئولین وتصمیم سازان حوزه زنان کشور ایران🔸️ آماده سازی زنان برای پذیرش مناصب اجرائی یا قانون گذاری🔸️انجام مصاحبه های هدفمند با کاندیداهای انتخاباتی زن مدنظردردوره های قبل وانتشار مصاحبه و ضریب دهی به آن در فضای مجازی🔸️ بسیج نیروهای معترض جامعه به ویژه جوانان ونوجوانان برای مطالبات غیرقانونی واغتشاشات در کمپیین های خیابانی با استفاده از زنان ودختران🔸️ برگزاری کنفرانس ها وکارگاه های آموزشی محرمانه برای زنان ایرانی در کشور های مختلف... @hamidvalipour_sokhaneman
✍سخن من:🛑 تاریخچه تلاش برای توانمند سازی جامعه مدنی ایران به عنوان سیاست راهبردی جریان معارض انقلاب اسلامی داستانی دراز دامن است. رویکرد به این موضوع پس از شکست های پی درپی دشمنان در میادین نبردباجمهوری اسلامی ایران وتهیه برآورد و ارزیابی های منفی کارشناسان اتاق فکرهای غربی از انجام نا موفق پروژه در دست اقدام "جامعه مدنی در ایران" که توسط روشنفکران دینی اجرا شده بود مطرح گردید. روزهای پایانی دهه ۱۳۷۰ و مقارن برگزاری هشتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ،سعید حجاریان در ملاقاتی به سید محمد خاتمی اعلام کرد: اصلاحات به سبب "فقدان نیروی اجتماعی" در حال فروپاشی است، وچون شما از رهبری اصلاحات امتناع کردید واین چنین "جنبش،بی سر شد" به زودی "اصلاحات" در ایران خواهد مرد! وی از خاتمی خواسته بود همزمان "نقش رهبر اپوزیسیون" را نیز بازی کند تا "جنبش نمیرد" ،اما خاتمی پاسخ می داد که "از سرنوشت بنی صدر می ترسد" ونمی خواهد مانند او شود ، زیرا بنی صدر می گفت: در دنیا فقط من هستم که هم رئیس جمهورم وهم رئیس اپوزیسیون! بنابراین پروژه اصلاحات کمتر از نیم دهه خاکستر شد وحجاریان خبر مرگ آن را به رئیس جمهور خاتمی داد .دراینجا لازم می دانم یادآورشوم که با اتکا به زیرساخت های پروژه ای به نام"جامعه مدنی"در مرکز مطالعات دموکراسی در دانشگاه سنت مینستر لندن که توسط پروفسور جان کین ، نظریه پرداز MI6 بازتولید گشت ودر آغار دهه ۱۳۷۰ نیزبه پروژه اصلی روشنفکران سکولار ایران بدل شد،چگونه ودرچه فرآیندی دشمنان ملت ایران به ضرورت تقویت وتوانمند سازی پروژه جامعه مدنی ایران رسیده وتا اکنون نیزآن را در دستور کار خودقرار داده اند. فصلنامه ایران نامه ارگان مطبوعاتی بنیاد مطالعات ایران به ریاست عالیه اشرف پهلوی در واشنگتن.دی.سی اجزاء بنیادین "پروژه جامعه مدنی ایران" را ابتدا از مرکز انگلیسی مطالعات دموکراسی سن مینستر لندن اقتباس کرد وتحقق این پروژه را شرط لازم فروپاشی ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی اعلام داشت. پژوهشگران این بنیاد مانند علی بنو عزبزی اعتقاد دارند که ساختارهای"جامعه مدنی"به گسترش سکولاریسم در ایران کمک می کند ، دراین راستافصلنامه کنکاش شماره۶ چاپ اروپا در مقاله ای با عنوان "در غربت تجدد ماندن" نیز به سرعت ،خط یک مبارزه ایدئولوژیک در داخل کشور را ترسیم ساخته و نوشت : آنان در جسنجوی خلق دونیروی موازی روشنفکری به عنوان اهرم های پروژه کودتای ایدئولوژیک هستند، نشریه کنکاش در باره کارکرد واحد این دو نیرو نوشته بود: "اصلاح دین" باتوجه به تلاش "دونیروی موازی" صورت پذیراست: متفکرین اصلاح طلب دینی با تاثیر پذیری از ارزش ها وفرهنگ جدید، تجدد را در دستور کار خود قرار خواهند داد وروشنفکران غیردینی (سکولار) از فرصت های مناسب بهره جسته و دست به تقدس زدایی در حوزه های سیاسی واجتماعی خواهند زد. دقیقا شش ماه پس از نشر این نظریه، ماهنامه های "نگاه نو وکیان" در یک فصل روی کیوسک های مطبوعاتی قرار گرفتند.و پاییز۱۳۷۰ هردو به سرعت تبدیل به پایگاه گسترش "علوم انسانی سکولار" شدند.این دو مجله از "یک مشر ب سیاسی" وآن هم مشرب فیلسوفان یهودی پیروی می کردند. ⏪"ماهنامه نگاه نو " به مثابه تریبون روشنفکران سکولار👈 "سر آیزایا برلین" (فیلسوف انگلیسی) رابه عنوان پدر فکری خود برگزید وبه تبلیغ مداوم آن پرداخت. وآن دیگری یعنی "ماهنامه کیان" نیز به عنوان ارگان "روشنفکران دینی" اندیشه👈"کارل پوپر"راسرلوحه تکاپوهایش قرار داده وبرای نهادینه سازی آن می کوشید، اماعلاوه برمشرب سیاسی، هر دومجله پشتیبانی مالی خود را از یک تیم اقتصادی وبا استفاده ⏪از بودجه دولت سازندگی با محوریت غلامحسین کرباسچی شهردار وقت تهران و👈محمد تقی بانکی تامین می کردند. بانکی،صاحب امتیاز نگاه نو،دانش آموخته مدیریت از دانشگاه هوستون آمریکا واز رفقای نزدیک بهزاد نبوی ومحمد محسن سازگارا بود. او در دولت میرحسین موسوی رئیس سازمان برنامه وبودجه وسپس وزیر نیرو شد. آبان۱۳۶۵ موسسه صراط را به همراه محمد مجتهد شبستری وعبدالکریم سروش تاسیس کرد ودر دولت مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی نیز به مدیرعاملی شر کت ملی فولاد ایران رسید. او همزمان با سکولارهای دوآتشه مانند خشایار دیهیمی می نشست، هم عضو حلقه روشنفکران دینی بود، هم مانند کرباسچی "دولتمرد تکنوکرات " دولت های هاشمی رفسنجانی وسید محمد خاتمی! نگاه نو وکیان در جستجوی هدف واحدی بودند وهریک ار نقطه عزیمتی به سوی این هدف حرکت کردند. نیروی نگاه نو متکی به حلقه ای بود که فردی به نام علی میرزائی (مدیر مسئول) و خشایار دیهیمی (دبیر شورای نویسندگان) درشش شماره نخست آن را ساماندهی کردند.⏪عناصری چون:عزت الله فولاد وند، مصطفی رحیمی ،بهاءالدین خرمشاهی،فخرالدین عظیمی،فریبرز رییس دانا،عبدالحسین آذرنگ،هرمز همایون پور، @hamidvalipour_sokhaneman
عبدالله توکل ،رضا رضایی،مراد فرهادپور،نادر انتخابی،کریم امامی،گلی امامی،فاطمه ولیانی و..بدنه شورای نویسندگان را تشکیل می دادند وبه تدریج نیز روشنفکران سکولار مقیم اروپا وآمریکا نیز به جمع آنان پیوستند،کسانی مانند:ژانت آفاری(فمینیست بهایی وعضو ارشد بنیاد اشرف پهلوی) بزرگ نادرزاد(معاون وزیر فرهنگ رژیم پهاوی)،حورایاوری (پژوهشگر مقیم نیویورک)،رامین جهانبگلو(نویسنده مقیم فرانسه)،محمدرضا نیکفر(فلسفه دان لائیک مقیم آلمان) مهرداد درویش پور(جامعه شناس لائیک اروپا). ⏪بدنه حلقه کیان را نیر دوسطح از فعالان سیاسی در بر می گرفت،یکی بدنه تئوریک نشریه شامل چهره هایی مانند: عبدالکریم سروش،محمد مجتهد شبستری،رضا تهرانی ابراهیم خلیفه سلطانی،محمد جواد غلامرضا کاشی،ناصر هادیان،آرش نراقی،سید مرتضی مردیها،محمد تقی فاضل میبدی، ودیگری چهره های سابق و لاحق وزارت اطلاعات یا مدیران ارشد دولتی مانند: عطاءالله مهاجرانی،سعید حجاریان،محسن آرمین،عباس عبدی،حسین قاضیان،محسن امین زاده،مصطفی تاج زاده،محسن کدیور،اکبر گنجی،عماد الدین باقی وعلیرضا علوی تبار ... @hamidvalipour_sokhaneman
✍سخن من:🛑با انتشار ماهنامه های نگاه نو وکیان،پروژه روشنفکری دینی گام به گام نیمه پنهان خود را آشکارکرد، زوج سروش وخاتمی گزینه های مقبول غربی هابرای بازی در نقش جدید سیاستمداران سکولار ارزیابی شدنداردیبهشت ۱۳۷۰ خاتمی که آن زمان برصندلی وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی تکیه زده بود در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران به قیاس شالوده های نظام اسلامی با سیستم فلسفی سرمایه داری لیبرال پرداخت وگفت:غرب پس از طی پروسه ای طبیعی، "خود را با واقعیت محک زده" و "مبانی امروز غرب مبتنی بر آزادی است" . او نتیجه گرفت دنیای غرب "دنیایی واقعی است وآزادی محور" که "باطبع بشر سازگار است،اما دنیای اسلام قرن ها از صحنه زندگی دور بوده است" و "گرفتار خلاء تئوریک" ، بنابراین اسلام "پاسخگوی نیازهای بشر" نیست!! کمتر از یک ماه بعد از سخنرانی خاتمی،سید الشهدای اهل قلم ایران،شهید سید مرتضی آوینی با انتشار مقاله "تجدد وتحجر؟" در ماهنامه سوره به نقد آن پرداخت ونوشت: این "آزادی" که وزیر محترم ارشاد آن را مطرح کرده اند،مطلوب انسان های بدوی است وبشر امروز "بدوی گری"را به مثابه متضادی برای مفهوم"تمدن" می شناسد ولذا از این سخنان در حیرت فرو خواهد شد... برخلاف آنچه وزیر محترم ارشاد فرموده اند،خلاء مبتلا به ما(مسلمانان)در نظم اجتماعی وروابط بین انسان ها،"خلاء تئوریک" نیست.اسلام در مقام نظر هیچ نقصی ندارد و نقص-هرچه هست-از آنجاست که تمدن امروز،محصولی منقطع از "وحی" است...مشکل امروز ما"غرب زدگی" نیست، "عوام زدگی" است...(برای مطالعه متن سخنرانی سید محمد خاتمی ونقد شهید سید مرتضی آوینی بر آن.نک:-آوینی،سید مرتضی."تجدد وتحجر" در:حلزون های خانه به دوش،تهران:نشر ساقی،۱۳۷۶.صص۸۹-۷۷.).اشتراکات فکری خاتمی وسروش به تدریج آنان را نزد اپوزیسیون برانداز خارج از کشور در جایگاه "سیاستمداران تجدید نظرطلب" قرار داد،وتا آن جا پیش رفت که در مرداد۱۳۷۱،ماهنامه کار (ارگان گروهک سازمان فدائیان خلق) با چاپ سرمقاله بهروز خلیق در باره "نیروهای رفرمیست درون حاکمیت اسلامی" نوشت: حجت الاسلام "محمد خاتمی" وزیر سابق ارشاد که از عناصر "روشن بین" جناح اسلامی است! نظرات ودیدگاه هایی را نیز از چند سال قبل مطرح نموده است.او معتقد است که اسلام قرن ها از صحنه زندگی به دور بوده و در آن مواردی که به نظم اجتماعی وروابط بین انسان ها بر می گردد "دچار خلاء" است.لذا "فقه" باید "تحول" پیدا کند تا با نیازهای زمان متناسب شود. یکی از شخصیت های دیگری که پرچم "رفرم در شریعت اسلامی" را برداشته است، "عبدالکریم سروش" است. سروش در حقیقت به این امر معترف است که مدیریت فقهی ناتوان از اداره جامعه کنونی وپاسخگویی به نیازهای بشر امروز است.در زمینه ولایت مطلقه وآزادی،نظرات سروش مبتنی بر نفی ولایت وقدرت مطلقه است. حجت الاسلام "محمد جواد حجتی کر مانی " نیز در سلسله مقالاتش با عنوان "نقش زمان در تطور فقه" که در "روزنامه اطلاعات"، چاپ می شود،در صدد امروزی کردن دین است.⏪تحولات جدید همراه با دورانی گشت که به روایت نویسنده کتاب انقلاب وروشنفکران "غرب در جستجوی واسطه" از داخل ایران بود.⬅️هوشنگ امیر احمدی،رئیس شورای ایرانیان-آمریکائیان نیز در ماهنامه ایران فردا(به مدیریت عزت الله سحابی، سرکرده ائتلاف برانداز موسوم به ملی مذهبی ها) ضمن شرح پروژه "جامعه مدنی" از عبدالکریم سروش به عنوان "سخنگوی اصلی" جریانی نام برد که"به طور منطقی با هر گونه تفسیر مطلق از دین مخالف است." به نوشته امیر احمدی،سروش در مسند روشنفکری مدرن بر این باور است که "خرد گرایی باید جلوی ایدئولوژی را بگیرد وحکومت دینی،تنهاوتنها در جامعه مدنی میسر است".(امیراحمدی،هوشنگ."جامعه مدنی در ایران".ماهنامه ایران فردا.تیرماه۱۳۷۱،شماره۲۷،ص۹). سال ۷۳مجید تهرانیان، از رابطان برجستهCIA که در دهه۱۳۵۰ به همراه منوچهر گنجی،سید حسین نصر،شجاع الدین شفا شائول بخاش،داریوش مهرجویی و...در "کمیته ملی ایران" (برای گسترش"پیوندهای ایران وآمریکا"به ریاست همسر ریچارد نیکسون)حضور داشت،با تایید رویکرد امیر احمدی به "نتایج سیاسی پروژه سروش در ایران"پرداخت. تهرانیان صریحا گفت:من فکر می کنم اگر طرز تفکر سروش گسترش بیابد،رفته رفته مسئله ولایت فقیه مورد تجدید نظرهای جدیدتری قرار خواهد گرفت ونتایج سیاسی مهمی در پی خواهد داشت. ⬅️بهمن ماه سال۱۳۷۴ انتشار مقاله"در جستجوی میانجی"در ماهنامه پر ارگان رسمی بنیاد صهیونیستی پر/شماره۱۲۱،صص۵-۲(چاپ آمریکا)به قلم رامین احمدی راز گشایی کلیدی ای به شمار می رفت. ⏪دیگر تردیدی باقی نماند که پروژه"روشنفکری دینی"صرفا یک تکاپوی سیاسی است،نه یک کوشش آکادمیک.⬅️احمدی باشرح"نقش کلیدی حلقه های میانجی"در میان روشنفکران یهودی وتاثیر آنان بر پروژه صلح خاورمیانه،به تاثیر گذاری سیاستمداران میانجی برای"تغییر ساختارهای کلان جمهوری اسلامی"می پردازد و می نویسد: @hamidvalipour_sokhaneman
شاید کسی که در جستجوی "میانجی" به ساختار هیئت حاکمه جمهوری اسلامی ایران و گروه بندی های سیاسی و اجتماعی آن طیف می نگرد، حداقل بر روی دوگروه تامل می کند: ⏪اول"نهضت آزادی"و گروه بازرگان؛ ⏪دوم "عبدالکریم سروش" وپیروانش در "مجله کیان". ⬅️چند سال بعد یکی از ستون نویسان روزنامه عصر آزادگان،بر تحلیل رامین احمدی صحه گذاشت وسروش وکیان را یک "حلقه اتصال" دانست.محمد قوچانی در مقاله موسوم به "۱۰۷ نفر" که در کتاب ⬅️پدر خوانده وچپ های جوان ،نشر نی،سال۷۹،ص۷۷ آمده است نوشت: "کیان" اما فراتر از یک نشریه تئوریک(که دستگاه تئوری پرداز"روشنفکران دینی"عمل می کرد)-"حلقه اتصال"جریان های متفاوت نسل جدیدی شد که در حال قوام وشکل گیری بود... @hamidvalipour_sokhaneman
سخن من
شاید کسی که در جستجوی "میانجی" به ساختار هیئت حاکمه جمهوری اسلامی ایران و گروه بندی های سیاسی و اجتم
✍سخن من:🛑رسوایی امنیتی جاسوسان آکادمیک با آغاز هفته دوم تیرماه۱۳۷۴ عبدالکریم سروش به آلمان رفت تا به سخنرانی ای درباره "تقابل ارزش های غرب با ارزش های انقلاب اسلامی ایران" بپردازد و در نشستی سری با مقامات دولتی اروپا حضور یابد. خبر سفر سروش در بامداد ۱۳ تیر ماه۱۳۷۴ از فرودگاه مهرآباد به مقصد فرودگاه فرانکفورت را هیچ نشریه ای چاپ نکرد! ،وهمه جوانب احتیاطی برای پنهان ماندن آن توسط یک "حلقه امنیتی" با تجربه رعایت می گشت!! با گزارش دهی یک منبع موثق به حسین شر یعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان در مورد جلسه سری سروش با "انجمن سیاست خارجی آلمان" در شهر بن پیگیری های خبری آغاز شد. یکی از اعضای هیئت مدیره انجمن مذکور به نام "هوبل" گفته بود: به درخواست سروش خبرنگاران و افراد غیر در این جمع "حق شرکت" ندارند وتاکید خیلی زیادی کردند که موضوعات مطروحه در این گرد همایی نیز "نباید به هیچ وجه" در مطبوعات انعکاس یابد، که البته خبر این سخنرانی محرمانه سروش در انجمن سیاست خارجی آلمان در تلکس ویژه خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران(ایرنا) به شناسه ۱۴۴۵ در تاریخ ۱۳ تیرماه ۱۳۷۴ منتشر شد. البته در ابتدا متن تحریف شده سخنرانی او در برخی مجلات خارجی وماهنامه کار(ارگان سازمان فدائیان خلق) انتشار یافت، اما بعدها مشخص گشت، عبدالکریم سروش در آن جلسه محرمانه با سیاستگذاران وزارت خارجه آلمان و اعضاءپیوسته انجمن سیاست خارجی آلمان گفته بود: موضع کنونی طیفی از سیاستمداران کشورایران در برابر غرب در قیاس با اوائل انقلاب "تعدیل" و تا حدود قابل ملاحظه ای "منطقی" شده است. سروش گفته بود: سیاست غرب گریزی کور مقاطع اولیه انقلاب! که در بین روشنفکران ایران به سنت بدل شد، اینک با روی آوردن به فلسفه غرب فلسفه مارتین هایدگر و هگل به مرزکشی آگاهانه بین هویت اسلامی وغرب تبدیل گشته است. او در این، نشست سری مقولاتی از قبیل راسیونالیسم لیبرالیسم،تقدم جان بر عقیده،سعادت دنیوی،شک گرایی و سکولاریرم را از ارکان "فرهنگ مدرن" بر شمرد ویقین گرایی، تقدم عقیده بر جان و میل به سعادت اخروی را از "ارکان اندیشه دینی" معرفی کرد. در ادامه وی نکته مهمی را به سیاستگذاران آلمانی مژده داد واز "تمایل "سیاستمداران پرنفوذکشور و روشنفکران موثر ایرانی به تز "تجدید نظر طلبی سکولار" به تفصیل اشاره کرد و آن را نمونه ای بارز از آهنگ شتابان پروژه "فروپاشی ازدرون" در ایران دانست. وی در نقش پدر معنوی اصلاح طلبان ایرانی در شهر بن به دولتمردان برجسته آلمانی مانند "هلموت کهل" مژده داد: مسئله "تجدید نظر در نهاد حکومت" بین روشنفکران وحتی سیاستمداران پرنفوذ(کارگزاران سازندگی) به بحث وتبادل نظری جدی دامن زده که برای آینده حکومت اسلامی ایران بسیار مهم است. ایجاد دموکراسی درایران تنها از طریق تمایز گذاری بین "ذات مذهبی شریعت " و "ذات سیاسی حکومت" ممکن است. "در آمیختگی شریعت وسیاست" برای اسلام وحکومت، هردو زیان بخش است. از ابتدای دهه ۷۰ زنگ خطر توسط دلسوزان رسانه ای به صدا در آمده بود وحتی یک هفته پس از سفر محرمانه سروش هفته نامه کیهان هوایی روز ۲۳ تیرماه گزارشات مفصلی از اهداف وانگیره های آن به چاپ رساند. طبیعتا افشای یک جلسه محرمانه که با ترتیبات امنیتی منحصر به فرد برنامه ریزی وبرگزار شده است، سیستم اطلاعاتی کشور را حساس می کرد وسروش را در موقعیت یک "سوژه امنیتی" قرار می داد. از این رو چند اقدام سلسله وار برای سرپوش گذاشتن روی ماجرای "رسوایی امنیتی سروش" انجام شد. اتفاق اول به فاصله کوتاهی رخ داد . در۳مرداد ۱۳۷۴ انتشار "نامه سرگشاده ۱۰۷ نویسنده،روشنفکر وسیاستمدار" به رئیس جمهور وقت در حمایت از سروش بستر تازه ای را برای تحلیل ابعاد دیگر ماجرا به وجود آورد. نقش آفرینی چهره های شاخص سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در تهیه و نشر این نامه سرگشاده نقشی برجسته به چشم می آمد، خصوصا این که با حضور "بهزاد نبوی، محسن آرمین، مصطفی تاج زاده، هاشم آغاجری ومهمتر از آنان کسی که کنار سروش می توانست یک "حلقه سیاسی " بسازد: سعید حجاریان که روزگاری با سعید امامی معروف به (سعید اسلامی)عنصر برجسته امنیتی ومتهم در قضیه قتل های زنجیره ای در وزارت اطلاعات همکاری داشت وبا اسم مستعار "جهانگیر صالح پور" در ماهنامه "کیان" می نوشت.غیر از امضاءمدیران "مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری" مثل محسن کدیور وعباس عبدی، این نامه امضاء یک سیاستمدارمرموز دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی یعنی"محمد تقی بانکی"(رئیس شرکت ملی فولاد ایر ان) را پای خود داشت.گفتنی است: فقط یک سال بعد بسیاری از این افراد در ستاد انتخاباتی معروف به "به آفرین" برای حمایت از کاندیداتوری "سید محمد خاتمی" گرد هم آمدند.امضاء کنندگان نامه "۱۰۷ نفر" ....👇 @hamidvalipour_sokhaneman
✍سخن من:🛑نامه سرگشاده۱۰۷ نفره حامیان سروش امضاءکنندگان نامه "۱۰۷نفر" به رئیس جمهور وقت از محدودیت های عبدالکریم سروش برای سخنرانی در دانشگاه های کشور شکایت کردند ومرحوم هاشمی رفسنجانی نیز در حاشیه نامه خطاب به سید مصطفی میرسلیم وزیر وقت فرهنگ وارشاد اسلامی دستور داد : "بازرسی شورای عالی انقلاب فرهنگی سریعا پیگیری کند." فردای انتشار نامه،حسین شریعتمداری مدیرمسئول کیهان با انتشار یادداشتی درصفحه دوم روزنامه کیهان درتاریخ۳ مرداد ۱۳۷۴ تحت عنوان "چاره جویی از سرناچاری" صراحتا موضع گیری کرده واین نامه اصلاح طلبان را سرپوش گذاری بر روی یک رسوایی امنیتی دانست وپرسید: "اگر موضوع سخنرانی آقای سروش مباحث"علمی"بوده است چرا درخواست"جلسه سری"و"محرمانه"کرده اند؟!مگر مطالب علمی را در گوشی وسری مطرح می کنند؟! بالاخره بعد از افشای این ماجرا- که هرگز احتمال آن را نمی دادند- وبعد از روبه رو شدن با سئوالات فراوانی که در باره این اقدام مشکوک مطرح شده بود، آقایان به فکر چاره افتاده وبرای آنکه این "ماجرای رسوا کننده" را تحت الشعاع قرار دهند،با"دستپاچگی" اعلامیه(نامه)فوق الذکر را تهیه وپخش کرده اندتا به زعم خود "علاج واقعه" را قبل از وقوع کرده باشند! سرانجام "وزارت امور خارجه آلمان" وادار گشت تا با صدور بیانیه ای در باره این جلسه جنجالی توضیح بدهد. بیانیه صریحا تایید کرد که سفر عبدالکریم سر وش به دعوت رسمی "دولت آلمان" وبرای رایزنی مقامات وزارت خارجه این کشور با این شخصیت ایرانی انجام شد ه است.بلافاصله اتفاق بعدی افتاد، و رسانه های انگلیسی به نقل از یک مقام امنیتی نوشتند برجسته ترین روشنفکر دینی ایران در این نشست برای اروپایی ها روشن ساخت "آنچه اکنون مورد بحث است،عدم وجود و امکان بروز وبیان عقاید متفاوت نیست، بلکه مسئله وجود یک مرجع تقلید به عنوان "ولایت فقیه"است که در نهایت، حرف اول را می زند." پس از این رسوایی امنیتی،سروش مجبور شد تا در برابر افشاگری های پیاپی دلسوزان رسانه ای،بویژه روزنامه کیهان واکنشی از خود نشان بدهد، والبته جوابیه اش این بار خواندنی وقلمش با استحکام به نظر نمی رسید وسخن خود با شریعتمداری را چنین پایان برد: "خانم(انه ماری شیمل) اسلام شناس برجسته آلمانی در جلسه "انجمن سیاست خارجی آلمان" حاضر بودند پس از پایان سخنرانی به من وزبان فارسی گفتند"چشم بد دور!".انتشار"جوابیه دکتر سروش وسخن ما "درروزنامه کیهان ۱۷ مردادمهمترین مقدمه آغازین یک فصل سیاسی جدی در تاریخ سیاسی معاصر انقلاب اسلامی در یک رسانه پرنفوذ داخلی ومنطقه ای بود،که به افشای پروژه امنیتی ماموری پرداخت که نقش"مارتین لوتر اسلام"را بازی می کرد وبه تدریج ایده های ترجمه ای او به مبنای ایدئولوژیک اصلاح طلبان داخلی بدل می گشت.بنابراین جناح سیاسی حامی سروش با رسوایی نا به هنگامی مواجه شدند،که نه یک رسوایی ساده، یک رسوایی سیاسی امنیتی که بلا فاصله معنای"جاسوسی آکادمیک"رابه ذهن ناظران وتحلیل گران زبده اطلاعاتی متبادر می ساخت... @hamidvalipour_sokhaneman
✍سخن من:🛑 بازیگران پروژه حلقه های میانجی CIA افشای پروژه امنیتی سروش و موضوع مهم وبحث انگیز "جاسوسی آکادمیک" حامیان داخلی وخارجی وی رابه تکاپو انداخت تا وی را از ذیل عنوان مذکور خارج کنند. در همین راستا، هفته نامه نیمروز (لندن) مقارن با ایام موصوف، مصاحبه "مهرزاد بروجردی" تاریخدان سیاسی را با بخش فارسی رادیو آمریکا منتشر کرد. بروجردی که خود با یک واسطه از بازیگران پروژه هایCIA در حیطه مدیریت حلقه های میانجی و روشنفکری ایران است، در اوج خامی کوشید تا مثلا با یک تیر دو هدف رابزند : ابتدا سروش را از اتهام "جاسوسی برای جمهوری اسلامی" تبرئه کند. سپس به خیال خود تحلیل گران سیاسی و مقامات دولتی ایران را "فریب" دهد واز او چهره یک روشنفکر غیر سیاسی با شخصیت معتدل -نه برانداز- را بسازد. این عضو ارشد "بنیاد مطالعات ایران "(به ریاست اشرف پهلوی) در مصاحبه ای با مانوک خدابخشیان که در هفته نامه نیمروز چاپ لندن شماره۳۵۲، بهمن۱۳۷۴ منتشر شده گفته بود:به این عنوان که "عبدالکریم سروش" دراوایل انقلاب اسلامی بخشی از "ماشین حکومتی" بوده است، نمی شود "مهر طرد" بر او زد. "اکثریت مردم" به جای آنکه افکار "متفکرین جامعه" را ببینند، "مهر طرد" بر آن ها که مخالفشان بودند، زدند. این درست نیست که ما بیندیشیم استبداد سیاسی، رکود فکری را هم به دنبال دارد. چنین نیست، چون محدودیت های فرهنگی جمهوری اسلامی نمی تواند جلوی پیشبرد قشر "روشنفکر" را بگیرد. دکتر سروش قصد "براندازی حکومت" را ندارد.او خود را یک "فرد سیاسی" نمی داند. او فقط در "معرفت" و "اصلاح دینی" نظرهایی را عنوان کرده است.پرواضح بود ،اتفاقاتی که در صحنه سیاسی وامنیتی داخل ایران می افتاد، روی تحلیل ها وتخمین های چهره هایی مثل مهرزاد بروجردی یکسره خط قرمز می کشید. "دیوید هرل" فیلسوف سیاسی معاصر استدلال جالبی در باره "اصلاح طلبی لیبرال" دارد.ا و که در دانشگاه فلوریدا مقام استادی داشته است ،نظریه قابل تاملی را بشرح زیر ارائه می دهد: دعوت به"پلورالیسم"،"کثرت گرایی غربی"و"جامعه مدنی" توسط دو گروه سیاسی مختلف صورت می گیرد: یکی توسط گروه سیاسی جدیدی که برای دستیابی به"قدرت" مبارزه می کنند ، دیگری به وسیله گروهی از شخصیت ها که بر مسند قدرت نشسته اند، اما پیش بینی می کنند که به زودی قدرت را از دست بدهند. نیمه دهه۱۳۷۰ وضعیت سیاسی اصلاح طلبان در داخل کشور در مرز همان دو گروهی بود که " پروفسور هرل" در نظریه جنجالیش ترسیم کرده است،یعنی طیفی که یک سویش مانند "سروش" و "محمد مجتهد شبستری" با ژست های آکادمیک شعار "روشنفکران: قدرتمندان بی مسند" راسر می دادند، اما در پشت پرده با کارگزاران دولت سازندگی از "محمد تقی بانکی" تا" غلامحسین کرباسچی" پیوندهای تنگاتنگی داشتند، وسوی دیگرش کاملا برعکس: اعضاءحزب کارگزاران ایران به عنوان"صاحب منصبان دولتی"و"سیاستمداران تکنو کرات" مثل "سید حسین مرعشی" از "مدیریت انتقال قدرت" پس از پایان دوره دوم ریاست جمهوری مرحوم هاشمی رفسنجانی می گفتند.در عین حال طیف های لیبرال/سکولار موسوم به "اصلاح طلب" نه تنها از "سیاست زدگی مفرط "بلکه از یک "آوارگی معرفتی" دررنج به سر می بردند تا جایی که حتی "رسول نفیسی" سرپرست ایران پژوهان "کالج استریر درویرجینیای آمریکا" با انتشار نتایج پروژه تحقیقاتی خود اعلام کرد: "روشنفکران دینی" اقتباس ناقص وپر غلط از معنا ومبنای "جامعه مدنی"و "پلورالیسم" انجام داده اند، در نتیجه تئوری های آنان فاقد حداقل استانداردهای علمی واصول معتبر فلسفی است". @hamidvalipour_sokhaneman
✍سخن من:اتفاقاتی که در صحنه سیاسی و امنیتی می افتد برروی تحلیل ها و تخمین ها و خیالات چهره هایی مثل "مهرزاد بروجردی" که پروژه"روشنفکری دینی"رایک "پروژه معرفتی غیرسیاسی" می خواند یکسره خط قرمز می کشد. به تدریج از "حامد الگار" استاد مسلمان دررشته ایران شناسی دانشگاه برکلی گرفته تا "شورای روابط خارجی آمریکا " یا "ماهنامه پر"، "ماهنامه راه آزادی" و...هر یک به نوعی اذعان دارند که : "پروژه روشنفکری دینی" یک پروژه سراپا "سیاسی" با "مدیریت خارجی" برای تحقق هدف " براندازی نظام" ایران است. برای نمونه، دی ماه۱۳۷۴ "بابک امیرخسروی"عضو شورای مرکزی حزب توده ایران در نیمه اول دهه۱۳۶۰ یادداشتی در ماهنامه راه آزادی، ارگان حزب دموکراتیک مردم ایران چاپ کرد.او در یاداشت "جبهه جمهوری خواهان دمکرات"تحلیلی از چگونگی "ائتلاف" میان اپوزیسیون خارج نشین با نیروهای سیاسی داخل ایران ارائه داد.او ابتدا سروش وسپس حبیب الله پیمان و عزت الله سحابی را ۳چهره سیاسی برتر به عنوان حلقه های اتصال این ۲ جریان(داخلی و خارجی) معرفی کرد. در این برهه مثلث سرویس های جاسوسیCIA،MI6و موساد نیزبه شدت به دنبال آلترناتیو بودند،لیکن در وزن کشی جریان های سیاسی درون ایران دچار خطاهای استراتژیک و اشتباهات محاسباتی وتوهمات بیش ازپیش شدند.بازتاب این خطاها صبح روز چهارشنبه۱۲بهمن۱۳۷۴روی تیتر عجیب صفحه اول"روزنامه گاردین"به چشم می خورد:"لوتر ایرانی(لقبی که به سروش داده بودند)پایه های اسلام را به لرزه در آورده است. " این روزنامه انگلیسی در اقدامی دیگر گزارش "رابین رایت" را در تاریخ ۱فوریه۱۹۹۶ چاپ کرد که مدعی بود، برآوردهای سیاسی نشان می دهد "آینده خاورمیانه دردستان دکترسروش وپیروان اوست." بدتر از این، رایت می نویسد " آن مرد معقول ومتین(سروش)پایه های دین اسلام راکه یک میلیارد نفر پیرو دارد، به لرزه درآورده است!" (همین تخمین های غلط، یک سال بعد به مقدمه یک "تصمیم پرهزینه" و "ارزیابی فاجعه بار" از روند سیاسی ایران در شورای روابط خارجی آمریکا تبدیل شد.)روزنامه گاردین گزارش خود را خیلی آماتور به پایان برد وحتی دست به پیش بینی شگفت انگیزی هم زد چون از "تغییر حیرت آور" معادله قدرت در خاور میانه به نفع "رهبران سکولار" خبر داد: "ترکیب گفته های عبدالکریم سروش هم اکنون ازچارچوب "مذهب" فراتر رفته است. نوشته های او هنوز بحث درباره "تغییرات سیاسی" رانه تنها در "ایران" بلکه در "کل خاورمیانه" فراهم آورده است، زیرا هیچ ایده ای بیش از "رابطه اسلام و دموکراسی" در شکل گیری منطقه در آینده تاثیر ندارد... از نظرسروش، یک جمهوری ایده آل اسلامی به وسیله "رهبران غیر مذهبی" اداره می شود، نه به وسیله روحانیون و ملاها! سروش عملا نقش "جدایی مذهب و دولت" (سکولاریسم) راتثبیت می کند و این برای "دین اسلام" یک تغییر مسیر"حیرت آور"است.عصر۱۵مرداد۷۵ حامد الگار از بزرگترین اسلام شناسان معاصر دانشگاهی خارج کشور واستاد دانشگاه برکلی از آمریکا با حسین شریعتمداری تماس گرفته وضمن سپاسگزاری از کیهان به سبب خط مشی اش در نقد جریان های روشنفکری خبری می دهد: آقای شریعتمداری! من نامه"حمایت۵ اسلام شناس برجسته از دکتر سروش"را که اخیرا"ماهنامه کیان"چاپ کرده،اصلا امضاء نکرده ام.آقایان در"کیان"کار بسیار غیر اخلاقی ای کردند و من خوشحالم که با شما صحبت می کنم،چون به دنبال راهی بودم تا این تکذیب را برای همه روشن کنم و بگویم که این نامه را امضاء نکرده ام...در آخر هم کیان راضی نشد که اصل جوابیه من را چاپ کنند،گفتند: چون "خیلی به ضررما، تمام می شود!".صبح۱۶ مرداد۷۵ وفردای این تماس تلفنی،پرفسور حامد الگار با ارسال نامه ای از طریق فکس خطاب به "نماینده رهبر انقلاب درکیهان" رویکرد او را مجددا ستایش وتصدیق کرد. الگار از شریعتمداری خواست تا نامه اش را در روزنامه کیهان به چاپ رساند. استاد دانشگاه برکلی آمریکا در مهمترین بخش نوشتار خود نتیجه گرفت: "این افراد در "ماهنامه کیان"زیر پرده روشنفکری وتجدد و"اصلاح دینی"در پی "براندازی" اساس جمهوری اسلامی هستند. @hamidvalipour_sokhaneman
✍سخن من:🔸️ رسوایی های مدیران "ماهنامه کیان" ادامه یافت، زیرا آنان پاسخ قانع کننده ای برای اقداماتی مانند "جعل امضاء" حامد الگار پای "بیانیه حمایت ازسروش" نداشتند، ولی "ماهنامه پر" چاپ آمریکا به سرعت در ویژه نامه تابستانی خود به دفاع از"روشنفکران دینی"پرداخت.این نشریه وگردانندگانش به نحو علنی با لابی های امنیتی اسرائیل در آمریکا برای "براندازی نرم" جمهوری اسلامی تعامل داشتند ، و ایرانی تبارهای صهیونیستی مانند"رویا حکاکیان" و همسرش"رامین احمدی" آن نشریه را اداره می کردند. ماهنامه پر در شماره۱۲۷ خود دلیل پشتیبانی لابی های یهودی خارجی را از سروش شرح داده وخیلی واضح وروشن نوشته بود: "در پروژه "جامعه مدنی" که روشنفکران سکولار در ایران دنبال می کنند، به هیچ وجه بحث علمی و فلسفی موضوعیت ندارد. اینکه آنان "بی سواد" هستند یا نه، مهم نیست، بلکه "فرجام پروژه" آنان مهم است، چون "نتایج ناشمرده، پنهانی وخطرناکی" برای حکومت اسلامی ایران دارد. درست درنیمه دهه۱۳۷۰ "روشنفکران دینی" در ائتلاف با احزابی مانند کارگزاران سازندگی،سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ومجمع روحانیون مبارز یک چهره سیاسی را که "زوج فکری" عبدالکریم سروش به شمار می رفت، به میدان رقابت انتخاباتی فرستادند. " سید محمد خاتمی " کاندیدای ریاست جمهوری شد وسرانجام بر رقیب اصلی خود "علی اکبر ناطق نوری" فائق آمد، اما آیا چنانکه معاون وزارت امور خارجه آمریکا تابستان۱۳۷۵ در مقدمه "گزارش شورای روابط خارجی" نوشت: این جریان که بخشی از یک حرکت فراگیر تر جهت متلاشی کردن اقتدار دینی جمهوری اسلامی است.. می توانست به فروپاشی حکومت ایران بینجامد؟ البته مدتی قریب به ۵ سال بعد وبا آغاز دهه۱۳۸۰ همه چیز دود شد وبه هوا رفت. "سعید حجاریان" صراحتا به "سید محمد خاتمی" گفت: " اصلاحات به سبب "فقدان نیروی اجتماعی" درحال فروپاشی است وعن قریب "اصلاحات" در ایران خواهد مرد.در این زمان بود که مسئله ای با عنوان"رهبری اصلاحات در ایران" برسر زبان ها افتاد. @hamidvalipour_sokhaneman
✍سخن من:🛑 در میان جامعه شناسان سیاسی " آلن تورن" استاد دانشگاه پاریس وموسس"مرکز مطالعات جنبش های اجتماعی"مسئله(رهبری اصلاحات در ایران) را مورد توجه جدی قرار داد وآن را یک "دغدغه مهم" برای غربی ها خواند. آلن تورن به ایران فرستاده شد و ۱۰ روز از زمستان ۱۳۸۰ را در تهران سپری کرد، وی طی این مدت با سران واعضاء گروهک برانداز نهضت باصطلاح آزادی ایران مانند" توسلی" و برخی ازجامعه شناسان سکولارایرانی چون"فرهاد خسرو خاور" جلسات متعددی گذاشت،والبته پیرامون نقش رئیس جمهور خاتمی با سعید حجاریان هم داستان بود، به نحوی که در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۱ در گفتگویی با روزنامه ایران که در شماره ۲۱۱۸،صفحه ۱۲ وبا عنوان "تصویرمن از ایران: گذار از مرحله تخاصم وتضاد" انتشار یافت، اظهار نمود: میان ساخت " دولت" و " جامعه مدنی" در ایران یک نوع خلاء وجود دارد. هیچ چهره مشخصی برای پرکردن این خلاء نیست. درواقع، هیچ "گاندی" یا شخصیتی مثل او وجود ندارد. به جای اینکه بگوییم این جامعه با "بن بست" مواجه شده، من متقاعد شده ام که بن بست در " سطوح بالای جامعه" (نخبگان) است. "ما" متوجه نمی شویم چرا رئیس جمهور خاتمی که با این آرای بسیار بالا انتخاب شده، ظرفیت عملش هیچ گونه افرایشی پیدا نکرده است؟! وی افزود: " این پیروزی سیاسی یک زندگی جدید در کالبد جامعه دمید، اما باعث " نوشدن نظام سیاسی ایران " نشد‌. در همین راستا وبعد از وی"ولی رضا نصر مشاور ویژه جرج بوش در امور خاورمیانه" و "علی قیصری"از تاریخدانان سیاسی مقیم امریکا با انتشار رساله ای تاریخی به نام"بحث دموکراسی در ایران"در ژورنال پژوهش های خاورمیانه برای واشنگتن به همین نکته مدنظر " آلن تورن" تصریح کردند. آنان نوشتند،جنبش دموکراسی در ایران دارای رهبر نیست: "خاتمی در دوره ریاست جمهوری خویش به رتبه چنین "رهبری" دست نیافت واز او دیگر بعید است که در ازای رهبری این جنبش به فراسوی چار چوب جمهوری اسلامی پا بنهد. فعالان سیاسی عرفی گرا و دانشجویان نیز تا به حال این جای خالی را پر نکرده اند... اگرچه سرنوشت اصلاحات رو به یک تراژدی غمبار می رفت وآن هنگام"سعید حجاریان"مشاور سیاسی خاتمی گفت: دیگر تجربه ای مانند "دولت اصلاحات" نمی تواند آرمان های سیاسی ما را تحقق بخشد، اما او در کاراکتر یک شخصیت برجسته امنیتی وبا پیچیدگی های ویژه خود که سوابقی طولانی ومشکوک در راه اندازی کارزارهای روانی و... داشت به سادگی"ژست بازنده ها"را نمی گرفت،حتی اگر بازی را باخته بود! از این رو،پس از ملاقاتی با خاتمی ویک هفته پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ۱۸خرداد ۱۳۸۰،حجاریان پروژه ای تبلیغاتی-انتخاباتی را کلید زد اگر چه برای حیثیت علمی اش گران تمام شد! او مقاله ای جنجالی به نام "از هجدهم برومر تا هجدهم خرداد" را در روزنامه نوروز(ارگان مطبوعاتی وقت حزب منحله مشارکت ایران )به تاریخ ۱۱ خرداد۱۳۸۰ چاپ کرد ودقیقا بر خلاف ارزیابی محرمانه ای که چندی قبل تر از"مرگ اصلاحات"در اختیار رئیس جمهور گذاشت،با شبیه سازی تاریخ انقلاب های فرانسه و ایران فرا فکنانه مدعی شد که مخالفان اصلاحات با طرح ریزی یک "کودتا با کمک ارتش رجالگان" ، قصد "نابودی جامعه مدنی ایران"را دارند: "آنان گرچه به ظاهر از ارتش ذخیره بیکاران،معتادان ولمپنیسم اظهار تاسف می کنند،اما چشم امید به بسیج این نیروهای سرخورده برای حمله به"جامعه مدنی" وحذف جمهوربت را دارند!". البته این نخستین بار نبود که سعید حجاریان با مقایسه های تطبیقی-تاریخی ناروا،ودر پوشش ادبیات آکادمیک وتحلیل های جامعه شناختی حمله شدیدی را علیه رقبای سیاسی اصلاح طلبان در آستانه انتخابات تدارک می دید.پیش از این نیز چند روز مانده به دوم خرداد۱۳۷۶،حجاریان به همراه همفکرانش در روزنامه"سلام" پروژه جنگ روانی"تقلب انتخاباتی" را کلید زد وجمله معروف"بنویسید ناطق،بخوانید خاتمی" را بر سر زبان ها انداخت.اما این بار قضیه کمی متفاوت بود.حجاریان از پدیده ای به نام"بنا پارتیسم سیاسی" و " کودتای رجالگان علیه اصلاح طلبان" خبر می داد که نه تنها اتهام سخیفی به شمار می رفت،بلکه فرا فکنی های تبلیغاتی او برای سرپوش گذاشتن روی"بحران درونی اصلاحات" -آن هم وقتی اهرم های قدرت دولت هفتم و مجلس ششم سراسر در سیطره"جبهه دوم خرداد" بود-حتی داد نزدیک ترین دوستانش در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را درآورد،تا جایی که آنان در واکنش به مقاله حجاریان وبرای باز گرداندن اعتبار سیاسی خود در مقاله ای با عنوان"اسیر جنبش فرو مایگان" در نشریه شماره۹ همشهری ماه،آذر۸۰نوشتند "تحقیر مخالف یا شبیه سازی ناروا وبه دست دادن تصویری محرف، غیر واقعی واغراق گونه از او ،در برابر خرده بینی های علمی تاب مقاومت ندارد... ونسبت دادن آن به تمامی یک جریان سیاسی،یعنی مخالفین اصلاحات،روایتی ناقص ویک سویه از واقعیت سیاست ورزی در جامعه ماست.. @hamidvalipour_sokhaneman
✍سخن من:🔸️پس از هشتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، عمق بحران تاکتیک و استراتژی در اردوگاه اصلاحات به عنوان "حزب حاکم" بیش از همیشه نمایان بود. از میانه سال ۱۳۷۹ کادر رهبری سازمان منحله مجاهدین انقلاب اسلامی در هفته نامه عصرما ،ارگان خود، بر ضرورت اتکاء به استراتژی "آرامش فعال" تاکید کرد و عملا این استراتژی به جای ایده حجاریان (فشار از پایین،چانه زنی در بالا) نشست. بخش غالبی در اصلاح طلبان برخلاف توهمات پیشین خود فهمیدند که هیچ بدنه اجتماعی قدرتمند و فراگیری آنان را پشتیبانی نمی کند.بنابراین استراتژی خود را "تاکید قاطع برحفظ آرامش واجتناب از هرگونه اقدام واکنشی واحساسی ضمن تکیه بر مطالبات اجتماعی-سیاسی اصلاحات" بنا ساختند، تا بتوان به تدریج بدنه اجتماعی اصلاح طلبان را برای یک حرکت توده ای آماده کرد. تفصیل اجزای استراتژی آرامش فعال از منظر اصلاح طلبان درصص۱۲۲-۱۲۰و۱۲۷ کتاب محمد قوچانی با عنوان/ برادر بزرگتر مرده است، توسط انتشارات نقش ونگارتهران سال۱۳۸۱ منتشر شده است.لازم به توضیح است با سقوط "اسلوبو دان میلو سویچ" از کرسی رهبری کشوریوگسلاوی تاکتیک هایی که در جریان فروپاشی یوگسلاوی محک خورده بود مورد توجه رهبران گروهک ائتلاف موسوم به ملی مذهبی ها وبرخی فعالان شاخص سیاسی،رسانه ای جریان اصلاحات قرار گرفت. ابتدای سال۸۰ عزت الله سحابی سرکرده اصلی برانداز ان باصطلاح ملی مذهبی در گفت وگویی با رادیو فرانسه از مقبولیت شیوه "مقاومت منفی" در ایران سخن گفت، ومقارن با این ایام هم کادر رهبری واصلی گروهک فعالان ملی مذهبی داخل کشور پس از مطرح کردن موضوع "انسداد سیاسی"در کشور وطرح عبور از خاتمی ، فقدان ظرفیت های اصلاحی در قانون اساسی ونظام جمهوری اسلامی را تاکید و تاکتیک "مقاومت فعال" را درمقابل "آرامش فعال" قرار دادند والبته در جلسات پنهانی داخلی ودرون گروهی با فراکسیون های مختلف تشکیلاتی خویش "عملیات خرابکاری،انفجار وگاه گداری ترور را نیزبه عنوان کاتالیزور وتسریع کننده جنبش اجتماعی فراگیر "مدنظرتوافق کرده وبه اجزاء ائتلاف ملی مذهبی ها در سراسر کشورپیشنهاد دادند. در این میان البته علیرضا علوی تبار که با دبیر اطلاعاتی-سیاسی سفارت انگلیس در تهران ارتباط نزدیک داشت،پیشنهاد پیروی از "نافرمانی مدنی" را داد. پیش از آغاز دوره دوم ریاست جمهوری خاتمی،عباس عبدی از رهبران حزب منحله مشارکت نیز با ارائه پیشنهادی به اصلاح طلبان متذکر شد، آنان باید از همه ظرفیت های "مقاومت منفی" برای فلج کردن سیستم عصبی جمهوری اسلامی ایران استفاده کنند. عباس عبدی در کنار سعید حجاریان وعلیرضا علوی تبار سال ها با وزارت اطلاعات همکاری داشت،اما به تدریج با واسطه های ایرانیCIA پیوند خورد.مثلا از سال۱۳۷۳ با"احمد اشرف" مکاتبه می کرد،اشرف جانشین "احسان یارشاطر (عضو فرقه ضاله وجاسوسی بهائیت) در "دایره المعارف ایرانیکا" است ودر پوشش "پژوهشگر" در "بنیاد مطالعات ایران" حضور دارد، او عبدی را به عنوان یک "دانشمند گرامی" می ستود وپل ارتباطی اش با نزدیکان "اشرف پهلوی" مانند "علی بنوعزبزی" به شمار می رفت. البته عبدی برخلاف شخصیت رادیکالش در نیمه اول دهه۱۳۷۰،پس از انتخابات دوم خرداد خط مشی پیچیده ومنافقانه ای را برگزید تا خود را یک "چهره معتدل سیاسی" جا بزند. ابتدا از هواداران "آرامش فعال" بود تا آن جا که می گفت، عمل سیاسی بعد از دوم خرداد باید از طریق گفت وگو وبا قانون گرایی وحتی گاهی با کوتاه آمدن پیش برود. حتی وی در اولین سالگرد دوم خرداد به نقد رفتارهای سیاسی اردوگاه اصلاحات پرداخت وسخن از "منزوی ساختن افراطیون جناح های سیاسی" گفت، اما حالا ودر وقتی که شکست اصلاحات آشکار شده بود،فکر برپایی یک جنگ فرسایشی علیه نظام را در سر می پروراند و می خواست پروژه ای که حجاریان از عهده آن بر نیامده بود ،این بار به پایان برساند. به گمان عبدی،حجاریان در مقام مشاور معتمد "سید محمد خاتمی" به او پیشنهاد نا مطلوبی داد که هم "رئیس جمهور" باشد وهم "رهبر اپوزیسیون".پس باید این تناقض که یاد آور تراژدی مضحک "ابوالحسن بنی صدر" بود، به گونه ای حل می شد، در نتیجه عباس عبدی به عنوان یک "پیش استراتژی " اصلاح طلبان را به "خروج از حاکمیت" فراخواند، چون می گفت:با قرار گرفتن در "موضع نظام" نمی توان در "نقش اپوزیسیون" بازی کرد. بر اساس راهبرد او، اصلاح طلبان باید سریعا از مناصب دولتی استعفاء دهند تا ابتدا "مشروعیت نظام سیاسی" ایران را با مخاطره جدی مواجه کنند والبته با این کار، ظرفیت های استفاده از همه امکانات "مقاومت منفی" را فراهم سازند. این چنین عبدی به عنوان عضو ارشد دفتر سیاسی حزب مشارکت ایران، "نفوذوراهبری" رهبران گروهک ملی مذهبی ها از جمله"عزت الله سحابی" را در فرآیند تصمیم سازی های "جبهه دوم خرداد" بر ملا ساخته واز ائتلاف با آنان در نظر وعمل سیاسی وبرای پیشبرد پروژه "مقاومت منفی" پرده برداشت.
✍سخن من: 🔸️چند ماه پس از انتشار مدل پیشنهادی عزت الله سحابی مبنی بر(مقاومت منفی/مقاومت فعال)ومدل عباس عبدی (خروج از حاکمیت) یک تحلیلگر مجله همشهری ماه نوشت: تیرخلاص به استراتژی👈خروج از حاکمیت،در۱۸ خرداد ۱۳۸۰ شلیک شد،اما نه از سوی محافظه کاران،بلکه از سوی اصلاح طلبانی که با تمام قوا در انتخابات حاضر شدندوبه جای آنکه از قدرت خارج شوند،باردیگر قدرت را در اختیار گرفتند.سعیدحجاریان درسال۱۳۸۳ به صراحت از عدم توفیق تاکتیک خود سخن گفت.👈گرچه او هیچ گاه نگفت این تاکتیک ها کپی برداری ها از راهبردهای فروپاشی اروپای شرقی در پایان دهه ۱۹۸۰میلادی بوده است . به علاوه او هیچ گاه نگفت: که تاکتیک"فشار از پایین،چانه زنی از بالا" نه ابداع نظریه بومی او! بلکه رونویسی آشکار از آراء "تیموتی گار تن اش"، نظریه پردازسرویس جاسوسی MI6 است که برای سلسله کودتاهای مخملی اروپای شرقی ساخته شد!! و تاکتیک های بعدی پیشنهادی از سوی سحابی، علوی تبارواکبرگنجی برای "نافرمانی مدنی" و"مقاومت منفی" ،یک قرائت آمریکایی از روش(مهاتما گاندی)به شمار می رفت.این تاکتیک را نیز نخستین بار"ماهنامه کیان"دراردیبهشت ۱۳۷۹ با ترجمه مقاله ای از"رونالد دورکین" به چاپ رساند و به شرح کاربردهای آن با تکیه بر پروژه فروپاشی یوگسلاوی پرداخت. همچنین تز (اصلاح قانون اساسی) از "هاشم آغاجری"و "عماالدین باقی" که در کتاب جنبش اصلاحات دموکراتیک ایران اثر باقی ودرصفحات۴۶۸،۴۶۹،۴۷۷ به تفصیل آمده وسلسله نوشتارهای"محسن کدیور"در هفته نامه"راه نو" پیرامون(نظریه انتصابی ولایت مطلقه فقیه) پشتوانه آن معرفی می شد،به سبب آشفتگی ساختاری وتئوریک هم ،هیچ راهی به عرصه عمومی سیاست ایران نیافت. همین طور پیشنهاد"رفراندوم"از"محمد رضا خاتمی" نائب رئیس مجلس ششم وبرادر رئیس جمهور وقت سید محمد خاتمی، نیز سرنوشت بهتری از بقیه راهکارها نیافت. این"بحران استراتژی" و "آوارگی معرفتی" اساسا به عدم فهم فعالان اصلاح طلب از پدیده دوم خرداد۱۳۷۶ باز می گشت وخیلی زودتر از تصور،اصلاح طلبان را از پا در آورد واز سوی دیگر،این بحران،به جنگ وجدال های داغ تشنگان قدرت در میان آنان انجامید.به عنوان مثال وقتی میز گردی با حضور"مجید محمدی،فریبرز رئیس دانا و عمادالدین باقی "در باره(دوم خرداد:انقلاب یا اصلاح) برگزار شد،تحلیل های آنان چنان متناقض وسرگشته بود که حتی نزدیک بود کار به زد وخورد میان آنان بکشد. باقی در این میز گرد" دوم خرداد" را ابتدا یک(انقلاب آرام) نامید،ولی چند دقیقه بعد گفت: آن چیزی که در دوم خرداد رخ داد، بیش از اصلاح وکمتر از انقلاب بود یا فریبرز رئیس دانا در آغاز از👈(پدیده ناگزیری که انقلاب نیست)حرف زد ودست آخر دوم خرداد را👈(یک جریان انقلابی آرام آرام)تعریف کرد.مجید محمدی محمدی هم که ظاهرا دوست داشت بدیع وبامزه!!سخن بگوید،همان ابتدا قاطعانه گفت:(دوم خرداد نه حرکت بود، نه نهضت،نه انقلاب،هیچ یک از آن ها نبوده ونیست) اما در پاسخ به سئوال دوم مجری میزگرد در کمتر از۵ دقیقه از نظر قاطع خود پشیمان شد و دوم خرداد را یک(حرکت)با ماهیتی(رفرمیستی) دانست!⏪برای دیدن متن کامل این میزگرد نگاه کنید به روزنامه نشاط،باقی،عماد.جنبش اصلاحات دموکراتیک ایران."دوم خرداد،انقلاب یا اصلاح" تهران نشر سرایی۱۳۸۳،صص۴۰۳-۳۷۳-۳۷۵-۳۷۷ اصلاح طلبان که غالباحاضر به ترک قدرت نبودند وبرای فرآیند استحاله مسیرهای متفاوت از یکدیگر راانتخاب می کردند ،به رغم شکست تمامی ایده ها وتوهمات خام ورونویسی های مکررو آشکار از مدلهای براندازی تئوریسین های بیگانه ، این بارنیز با بند بازی های سعید حجاریان برای ورود به آزمون دیگری، خود را به تکاپوهای سریع وجدید انداختند. سعیدحجاریان در اوج جدال ها وبحران های درون حزبی باز به میدان آمد. او روز ۷ شهریور ۱۳۸۰ نخستین سخنرانی جنجالی اش را در اردوی سالیانه "دفتر تحکیم وحدت" ایراد کرد و دهه۱۳۸۰ را (دهه فعالیت معرفتی اصلاح طلبان برای کسب قدرت)نام نهاد، واین عنوان را"راهبرد بنیادین جنبش دانشجویی" دانست: "وقتی در(میدان معرفتی)کار می کنید،(منزلت اجتماعی)پیدا می کنید واسوه می شوید ومردم به شما اقبال می کنند.جنبش دانشجویی کاملا درکانون(معرفت) قرار دارد...بسیاری از رهبران وتئوریسین های محبوب جنبش دانشجویی مثل👈(یورگن هابر ماس)در عرصه معرفت حرفی برای گفتن داشتند و منزلت پیدا کردند، و الا اگر وارد عرصه قدرت می شدند، به سرعت حذف می شدند. این اولین بار بود که حجاریان در یک سخنرانی عمومی نام یورگن هابر ماس،فیلسوف آلمانی ونظریه پرداز مشهور (نافرمانی مدنی)را به زبان آورد واز او به مثابه الگویی برجسته یاد کرد. اگر نگوئیم سعید حجاریان مجری ماموریت اخذشده از جانب سرویس های بیگانه، @hamidvalipour_sokhaneman