دو تا سوال دارم!
در مورد آتش سوزی در لس آنجلس و کالیفرنیا حرف بسیار است. حتما انواع تحلیل ها را خوانده اید. موضوع چیزی نیست که من از آن سر در بیاورم و چیزی بگویم. عده ای خوشحالند و این را انتقام الهی و آهِ مردم مظلوم غزه و یا بی کفایتی دولت آمریکا و ریختن هیمنه ی ابرقدرت میدانند و عده ای هم برای مردمِ آنجا ناراحت شده اند و حادثه را به عوامل طبیعی ربط داده اند و مردمِ متمدن آمریکا را سرِ مردم خودمان کوبیده اند و وضع سلبریتی ها هم معلوم است.
من با اینها کاری ندارم؛ چون اثبات هر کدام از گزاره های بالا، معرفت و تخصصي میخواهد که من ندارم. ان شاالله آن چه دوستان میگویند باشد. و البته برخی تحلیل ها هم منطقی و درست است. مثل بی کفایتی در کنترل این حادثه و...
فقط دو تا سوال برایم ایجاد شده.
یکی اینکه اصلا چرا ما باید در هر مساله ای اظهار نظر کنیم؟ واقعا ما مگر چیزی هم بلدیم؟ از ناترازی انرژی و وعده ی صادق و عملکرد دولت و آتش سوزی در آمریکا و...در مورد همه چیز نظر داریم! و این به نظرم عادی نیست.
دوم اینکه چرا خارج از حدِ معرفت و درکمان، حوادثی مثل همین آتش سوزی را قهر و انتقام خدا میدانیم ولی اگر در کشور خودمان زلزله آمد، چنین تحلیلی نداریم؟ چرا مسائل را همیشه میبریم سمت این چیزها؟ شاید این آتش سوزی انتقام خدا باشد ولی من از کجا این را فهمیده ام و چه جوری به این سطح از معرفت رسیده ام. این پرده برداری از فعلِ الهی، مگر کار هر کسی است؟ مگر غیبِ عالم، اینهمه آشکار و عریان است؟
خلاصه این دو سوال ذهنم را درگیر کرده.
#تحلیل
#معرفت
#اظهار_نظر
https://eitaa.com/hamim1377
۲۳ دی
چه مشکلی دارد که همه دربارۀ همهچیز نظر بدهند؟
🔴 هر کس چندوقتی در شبکههای اجتماعی پرسه زده باشد، با پدیدهای عجیب و باورنکردنی مواجه شده است: «همه دربارۀ همهچیز حرف میزنند». مسئله وقتی ترسناکتر میشود که نهتنها این کار نهی نمیشود، بلکه تحت فشار عمومی، از آنهایی که چنین کاری نمیکنند هم خواسته میشود که دربارۀ هیچ موضوعی ساکت نباشند و نظرشان را بگویند. اگر مقاومت کنند و حرفی نزنند هم با تعابیری مثل «ترسو»، «بیمسئولیت» یا «محافظهکار» تنبیه میشوند. جراد هندرسن، پژوهشگر فلسفه، میگوید باید فکری به حال این وضعیت بکنیم.
🔴 هندرسن میگوید فقط این فشار بیرونی نیست که ما را ترغیب یا مجبور میکند که دربارۀ همهچیز حرف بزنیم، بلکه بخش مهمی از این فشار، درونی شده است: خودمان را با دیگران مقایسه میکنیم که دربارۀ هر اتفاقی موضعی دارند و به خودمان میگوییم چرا ما موضع نگیریم؟
🔴 بااینحال، نتیجۀ این فرایند واقعاً مأیوسکننده است. واقعیت این است که وقتی تلاش میکنیم دربارۀ هر چیزی نظر بدهیم، چارهای نداریم جز اینکه مزخرف ببافیم. و وقتی در سطح جمعی همه همینکار را میکنند، کل فضای عمومی پر میشود از مزخرفات. آنوقت اگر بخواهی از حقیقتِ موضوعی سر در بیاوری، تقریبا امکان ندارد بتوانی موفق شوی. هندرسن برای توصیف این وضعیت، از نظریۀ مشهور هری فرانکفورت دربارۀ «مزخرفات» استفاده میکند. مزخرف چیزی است خارج از دوگانۀ حقیقت و دروغ.
🔴 فرانفکورت میگوید مزخرف از «عدم توجه» آب میخورد. موقعیتی که مسئله دیگر حقیقتداشتن، یا حقیقتنداشتن نیست، بلکه از اساس حقیقت بیاهمیت است. از این جهت بین مزخرفگو و دروغگو تفاوتی هست: برای دروغگو حقیقت اهمیت دارد، هرچند انکارش میکند. اما برای مزخرفگو صدق و کذب فرقی با هم ندارند.
🔴 اگر میخواهید بهتر بفهمید سازوکارِ مزخرفات چطور است، به کلمۀ «وایب» که این روزها خیلی مد شده است توجه کنید. وقتی آدمها در شبکۀ اجتماعی حرف میزنند، دیگر به درستبودنش فکر نمیکنند؛ همهچیز فقط وایب است. وقتی آدمها چنین کاری میکنند، عملاً خودشان را در لاکی محافظ قرار میدهند که از هر انتقادی مصون است. اگر از آنها بپرسی بر چه مبنایی حرف میزنند، لبخندزنان جواب میدهند: «چرا من رو جدی میگیری؟ من خودمم خودم رو جدی نمیگیرم!».
🔴 مزخرفگوها ظاهراً آسیبی به ما نمیزنند، صرفاً بامزه و سرگرمکنندهاند. اما در واقع هزینۀ سنگینی بابت کارشان پرداخت میکنیم: «به آنها عادت میکنیم.» و با عادتکردن به راه و رسم آنها، به آدمهای بدتری تبدیل میشویم. این خطر جدی است و ای بسا لازم باشد فعالانه در برابر آن مقاومت کنیم.
🔴 هندرسون میگوید باید برای خودمان مقرراتی سختگیرانه بگذاریم تا از وسوسۀ فراگیر مزخرفگویی جان به در ببریم. روش پیشنهادی او «کوچکفکرکردن» است. کوچکفکرکردن یعنی تمرکز بر یک موضوع مشخص و تلاش برای سردرآوردن از حقیقتِ آن. باید مثل آدمهایی رفتار کنیم که حقیقت را جدی میگیرند، یعنی شواهد جمع میکنند، به جزئیات استدلالها توجه میکنند و تمام ارجاعات را بررسی میکنند و از همه مهمتر، دربارۀ چیزهایی که نمیدانند، حرف نمیزنند. حتی اگر این کار باعث شود برچسب بخورند و از جمعِ آدمهای باحال کنار گذاشته شوند.
📌 آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «این روزها اهمیتدادن به حقیقت کاری افراطی به شمار میرود» که در سیوسومین شمارۀ مجلۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. این مطلب در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۳ در وبسایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ جراد هندرسن است و محمد مهدیپور آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخۀ کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وبسایت ترجمان سر بزنید.
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
B2n.ir/r67667
#اظهار_نظر
#مزخرف_گویی
https://eitaa.com/hamim1377
۱۲ بهمن