قافله... _1.mp3
907.8K
من و ذراتِ جهان دست به دست
همه آشفته و گریان، همه مست
چون شبِ کور بیابان، کر و لال
مات در عالم وهمیم و خیال
طفلِ حیرتزده را مانندیم
بغض داریم و به خود میخندیم
چرخ این قافله سرگردان است
راه بیراه و زمین حیران است
ره نبردهست به فردا این راه
ظلمات است سراپا این راه
باد را دست گل افروزی نیست
شمع را فرصت خودسوزی نیست
گوییا چشم به دنبال کسیست
دادِ ما در پی فریادرسیست
گوییا قافله مست از می توست
هر که را مینگرم در پی توست
سوی تو چشمِ خریدار من است
بویِ تو قافله سالار من است
شبِ صحراییمان تشنۀ توست
لطف فرما که جهان تشنۀ توست
آه! از مسلکِ صحرایی ما
رحم کن رحم به تنهاییِ ما
علی مؤیدی
#شعر
#حیرانی
#راه
#قافله
https://eitaa.com/hamim1377