هو
کتاب ضربان ذات
قدیم ها ما بودیم شعر. شعر بود و ما. چقدر تبادلِ تک بیت داشتیم در پیامک ها. یادش بخیر!
فضای مجازی که آمد، شعر هم رفت و دیگر پیدایش نشد. ما هم کم شعر خواندیم و تحویلش نگرفتیم.
شعر حکمت است. به ذهن روشنی و گیرایی می دهد. زبان شعر گویاتر از بقیه است. الحمدلله پیشرفت شعر در این دهه ها خیلی خوب بوده. کم نیستند لابد رفقایی که مثلا اشعار فاضل نظری و برقعی و ...یا اشعار آئینی سهرابی و لطیفیان و....را دنبال میکنند.
"ضربان ذات" یک مثنویِ عاشورایی جمع و جور است که به علاقمندان این کارها، توصیه اش میکنم. از انتشارات کتاب نیستان و اثر طبع بلند استاد قربان ولیئی. کتابچه ای که با حوصله و دقت می توان ظرف بیست تا سی دقیقه مطالعه اش کرد. سراپا درس و معرفت این جزوه.
جویبار است هرچه میبینی/رهسپار است هرچه میبینی.
شورِ موسیقیِ حیات است این/ ضربانِ ظهور ذات است این.
رهنورد ِقیامتِ جان شو/ جام آتش بنوش و ویران شو.
نامِ جان پرورِ خدا، آه است/ سرّ تاثیر اسمِ الله است.
راه وهم است و هیچ حائل نیست/ عشق را منزل و مراحل نیست.
گریه کن بر صحیفه ی چرخان/ بر سر نیزه رفتنِ قرآن.
منفصل بود سر، ولی در وصل/ اسمِ مشتق رسیده بود به وصل.
خاک نه، کربلا خرابات است/ جلوه گاهِ تجلی ذات است.
سر ندارند و سروری این است/ مشی عشاقِ حیدری این است.
#معرفی_کتاب
#کتاب_ضربان_ذات #شعر
#انتشارات_کتاب_نیستان #معرفی_کتاب
#قربان_ولیئی
#آخرین_کتابی_که_خواندم
https://eitaa.com/hamim1377
جویبار است هر چه می بینی
رهسپار است هر چه می بینی
شورِ موسیقیِ حیات است این
ضربانِ ظهورِ ذات است این
ذاتِ خاموش، گرم گفتار است
طور، ماییم و وقتِ دیدار است
وقتِ فرخندۀ فروپاشی
واقف از وقتِ خود اگر باشی
رهنورد قیامتِ جان شو
جامِ آتش بنوش و ویران شو
منهدم شو جهان، خرابات است
نفی خود کن که نفی، اثبات است
"نیست" معمارِ این خرابات است
مرگ، دیوارِ این خرابات است
ارمغان جلال را بپذیر
فرصت ابتهال را بپذیر
کشته می خواهدت جلال، بمیر
زنده ات می کند جمال، بمیر
لمن الملک می زند قهّار
لیس فی الدّار غیره دیّار
آه اگر از نهاد برخیزد
فیض، ابری شود، فرو ریزد
نام ها جمله از زبان خیزد
آه از ژرفنای جان خیزد
نام جانپرورِ خدا، آه است
سرّ تاثیر اسم الله است
از طلب تا وصال ،راهی نیست
جز به میزان مدّ آهی نیست
راه وهم است و هیچ حائل نیست
عشق را منزل و مراحل نیست
گام آخر همان نخستین است
در طریقی که آل یاسین است
جهد عاشق، جهاد اصغر نیست
اصغر اینجا به غیر اکبر نیست
مرد باید که سینه چاک شود
نفس امّاره تا هلاک شود
دست از دست، هر که بردارد
از سلوکی چنین خبر دارد
تشنه را ساقی آب خواهد داد
به شکسته جواب خواهد داد
در شکست است پرگشایی روح
با فتوحات آشنایی روح
دردِ درماندگی چه درمانی ست!
مردگانیم اگر که در ما نیست
باده پیش آر و مست را بپرست
حالِ اهل ِشکست را بپرست
عرش خواهی، دلِ شکسته بخواه
ملکوت از قلوبِ خسته بخواه
کربلا را ببین و ویران شو
پرفشانی ببین، پریشان شو
این طرف نور و آن طرف نار است
بامداد جلیل دیدار است
عرش، عرش ِ شکسته آنجا بود
ملکوت گسسته آنجا بود
عرش، عرشی که شعله ور شده بود
ملکوتی که مختصر شده بود
گریه کن، گریه تشنگی بخش است
گریه کن، گریه زندگی بخش است
گریه کن، گریه شبنم روح است
گریه کن، گریه مرهم روح است
گریه کن، گریه عاشقانه تر است
گريه عاشقانه راهبر است
می برد گریه تا بهار تو را
می دهد گریه برگ و بار تو را
اشک از چشمه های ربّانی ست
گریه از نغمه های روحانی ست
گریه کن بر صحیفه چرخان
بر سر نیزه رفتن قرآن
بر سر نیزه نور می پاشید
متبسّم، سرور می پاشید
منفصل بود سر ولی در وصل
اسمِ مشتق رسیده بود به اصل
راز این انفصال را دریاب
ابتهاج وصال را دریاب
هر چه اندوه، زادۀ فصل است
هر چه شادی، شکوفه وصل است
شاعر: #قربان_ولیئی
از کتابِ ضربان ذات
https://eitaa.com/hamim1377