🔸یک مرد یک شب
این کتاب را و در واقع کتابچه ی کوچک را آقای مسعود فروتن، مجری محجوب و فروتن نوشته است. قصه ی یک شبِ یک مرد را که از قضا خودِ مسعود فروتن است را روایت میکند. مرد در خانه و در تنهایی اش، موقع خواب دچار حمله قلبی و سکته میشود و دسترسی به هیچ کس هم ندارد. خودش این محدودیت دسترسی را خواسته. در میانه ی درد او زندگی اش را یک دور کوتاه مرور میکند که درس ها و شنفته ها و تامل های خوبی دارد. آخر ِ کار اما داستان غیرمنتظره تمام میشود و...
اگر بخوانید ضرر نکرده اید. شاید مرورِ زندگی های خودمان باشد.
#معرفی_کتاب
#یک_مرد_یک_شب
#مسعود_فروتن
#آخرین_کتابی_که_خواندم
https://eitaa.com/hamim1377
🔸سفر به جنوب
این یک کتاب جمع و جور از سفرِ کوتاه محمدرضا سرشار است به مناطق جنگی و گفت و گو با نوجوانان رزمنده. مقایسه آن نوجوانان با آن چه از نوجوانان ِ امروزی سراغ داریم؛ جالب و درس آموز است.
#معرفی_کتاب
#سفر_به_جنوب
#رزمنده_نوجوان
#آخرین_کتابی_که_خواندم
https://eitaa.com/hamim1377
🔸سرباز شهر ممنوعه
این کتاب، خاطرات جالبی از مرحوم نجاتعلی اسکندری، افسر گارد شاهنشاهی و بعد افسرِ باغیرت ارتش و جنگ را روایت کرده. مروری بر اتفاقات اوایل جنگ در کردستان و بعد هم جبهه ی جنوب. ارتشی جماعت را باید در دل چنین کتاب هایی پیدا کرد. کتاب، کوتاه و روان و خواندنی است.
#معرفی_کتاب
#سرباز_شهر_ممنوعه
#ارتش
#آخرین_کتابی_که_خواندم
https://eitaa.com/hamim1377
🔸وقتی قرار شد بمانی
هرجوری و با هر کلمه ای و با هر زور و هنری بخواهی بنویسی که یک سری کتاب ها را باید در عُمرت بخوانی؛ نمی شود. یعنی یکی مثل من لاقل این را بلد نیست. اما ای کاش خیلی ها این کتاب و مثل این را بخوانند. کتاب کوتاهی که زندگی های ما را میتواند دستخوش بلندی و والایی و تحول کند. وقتی قرار شد بمانی، داستان زندگی خانم زهرا توکلی است بهمراه شوهر رزمنده اش. داستان ازدواج و جنگ در پاوه و کردستان کنار حاج احمد متوسلیان و بعد هم جبهه ی جنوب و داستان صبر و عشق و سختی و بزرگی. واقعا اینها را فردای قیامت، جلوی ما فراخ ها و تنبل ها و کسل ها، بعنوان حجتی اقامه خواهند کرد تا عذر و بهانه هایمان را باطل کنند. این کتاب از قضا کم حجم است. اما هر صفحه اش و هر خطش خوب و بدردبخور است. شاید شما هم اگر کتاب را خواندید با من هم نظر شويد.
#معرفی_کتاب
#وقتی_قرار_شد_بمانی
#زن #صبر #عشق #جنگ
#آخرین_کتابی_که_خواندم
https://eitaa.com/hamim1377
🔸نرگس ها
یک مجموعه ی کوتاه و خواندنی از داستان های شیرین دینی و جبهه ای با قلمی ادبی و نگاهی انسانی. یک جور کارگاهِ جمع و جور برای یادگیری و نوشتن است. پر از استعارات ادبی.
#معرفی_کتاب
#نرگس_ها
#داستان_کوتاه
#آخرین_کتابی_که_خواندم
https://eitaa.com/hamim1377
سمندر
رزمنده ی جوانی که از قضا زندگیِ پُرتلاطمی داشته، در منطقه ی جنگی و کنار یک پُل استراتژیک، مشغول خدمت است. برای او و همراهانش در طول خدمت در کنار پل، اتفاقات جالبی می افتد که منجر به مرور آدم ها و شخصیت آنها میشود. اثری که پيچيدگي و فراز و نشیب آدم ها را نشان میدهد. چون رفت و آمد خاطرات، کم و بیش در کتاب زیاد است، خواندنش حوصله و حواسِ جمع میخواهد.
#معرفی_کتاب
#سمندر
#جنگ
#آخرین_کتابی_که_خواندم
https://eitaa.com/hamim1377
🔸آن قدر سرد که برف ببارد
این کتاب داستان سفر دختری بهمراه مادرش به ژاپن است. کتاب توصیفاتی ساده اما چشمگیر و زیبا از مناظر و مکان ها دارد و در خلال توضیح سفر، رفت و برگشتی از خاطرات گذشته به امروز دارد که در شناخت آدم ها و روحیات آنها موثر است. وجه امتیاز کتاب، این است که یک کارگاه خوب برای تمرین نویسندگی بویژه توصیف و ترسیم محیط و مکان ها است. کوتاه و خواندنی است از انتشارات بیدگُل.
#معرفی_کتاب
#آن_قدر_سرد_که_برف_ببارد
#رمان
#سفر #خاطره
#آخرین_کتابی_که_خواندم
https://eitaa.com/hamim1377
🔸لهجه های غزه ای
طبیعتا آدم کتاب میخواند که کیف کند و بهره ببرد و چیزی یاد بگیرد. اما " لهجه های غزه ای" رهاوردش درد است و رنج. صفحه به صفحه و بلکه خط به خط کتاب اشک آور و بیچاره کننده است. همه اش رنج، بیچارگی، عذاب های فوقِ طاقت. آب نیست. برق نیست. نان نیست. جای خواب نیست. حتی جایی برای در امان بودن از بمب و موشک نیست. یک حبه سیر و یک فنجان قهوه و یک قرص نان و یک لیوان آب آشامیدنی و یک دست لباس و یک شانه و یک جا برای تدفین شهدا و ...نیست! هیچی در غزه نیست. تازه این کتاب گزارش هایی از چهل روز بعد از تهاجم به غزه است، الان که بیش از چهارصد روز از جنگ گذشته، دیگر چی در غزه ی همه چی از دست داده پیدا میشود؟
خدایا ما بودیم و این شد! ما بودیم و هزاران جسد بلاکفن، تجزیه شد! ما بودیم و کودکان از سرما مردند! ما بودیم و آدمِ غزه ای در حسرتِ یک میوه، جان داد! ما بودیم و اینها این طور رفتند و مانده ها این سان دوام آوردند.
چه کتابی که اگر نخوانی اش ضرر کرده ای و اگر بخوانی اش و از درد آنها، درد نگیری باز هم ضرر کرده ای. هیچ قومی و دسته ای مثل غزاوی ها نیستند که مثال و نمونه ی شرف و ایمان و آدمیت و درد و مظلومیت و فراموش شدگی باشند.
تاوان این خون تا قیامت ماند بر ما
#معرفی_کتاب
#لهجه_های_غزه_ای
#فلسطین
#غزه
#آخرین_کتابی_که_خواندم
https://eitaa.com/hamim1377
وقتی تو نباشی چرا دو صندلی؟
یک مجموعه ی شعر نو که مضامین جالب و عاشقانه و قابل تامل دارد. برخی از اشعار را بارگزاری کردم.
#معرفی_کتاب
#وقتی_تو_نباشی_چرا_دو_صندلی
#شعر_نو
#آخرین_کتابی_که_خواندم
https://eitaa.com/hamim1377
🔸شکارچیان ماه
به نظرم این آخرین کار آقای بایرامی باشد. داستان جوانی به نام صابر که در تاکستان قزوین، پرورش ماهی داشته و تبحری خاص در تیراندازی آن هم تاریکی شب. جنگ او را به جبهه و هور و همکاری با شهید علی هاشمی در قرارگاه سرّی نصرت میکشد. برای او که از آدم کشتن بیزار است و آدمی منزوی و محتاط به شمار میرود، حضور در جبهه و کار کردن با آدم ها، مشکلات و داستان هایی پیش می آید. چند داستان فرعی مثل دلبستن به دختری منافق و قضیه ی ازدواجش با دختر عمو هم چاشنی روایت اصلی است. کتاب چندان روان نیست و رفت و برگشت هایش فراوان است و خواندنش حواس جمع میخواهد تا سررشته ی داستان از دستت در نرود. اما با همه ی اینها دیدنِ چنین کتابی قابل توصیه است.
باز هم همان داستانِ پیچیدگی آدم ها و روحیاتِ متنوع این و آن در محیط اجتماع که پر از درس و مایه ی خودشناسی است.
#معرفی_کتاب
#شکارچیان_ماه
#جنگ #هور
#آخرین_کتابی_که_خواندم
https://eitaa.com/hamim1377
صاحب دل
در آستانه ی بعثت حضرت رسول خدا روحی فداه، یک مجموعه شعر در قالب رباعی در وصف آن گرامی به کوشش آقای قزوه از انتشارات سوره مهر خواندم. قالب رباعی که چهارمصرع بر وزن لاحول و لا قوة الا بالله دارد، چندان کشش عاشقانه سرایی ندارد. بیشتر همان توصیف و مدح و رثاء را پوشش میدهد. رباعیات این کتاب شامل سروده های شاعران قدیم و معاصر بود و رباعي های معاصر به حال و هوا و ذهن و دل ما نزدیک.
#معرفی_کتاب
#کتاب_صاحب_دل
#شعر #رباعی
#حضرت_رسول_روحی_فداه
#آخرین_کتابی_که_خواندم
https://eitaa.com/hamim1377
🔸خون؛ براده هایی از شهر
قبلا چند کتاب از نویسنده خوبِ سمنانی آقای مهدی رضایی معرفی کرده بودم. کتاب " خون؛ براده هایی از شهر" به نظرم آخرین اثر ایشان باشد. داستان زنی به نام ربابه که بومیِ خرمشهر نیست و از خانواده ای کولی و دوره گرد است. پدر و مادر او داستان غم انگیزی دارند که باعث شناخته شدن او در شهر شده. او کارش نگهداری و تیمار کبوتر و گاهی هم درمان سنتی این و آن است. در جریان تهاجم ارتش عراق به خرمشهر و نزدیک سقوط شهر او شبها مخفیانه به سمت عراقی ها میرود و همین مسئله، ظن جاسوس بودن او را تقویت میکند. افرادی شبانه او را تعقیب میکنند و متوجه میشوند که ربابه...
این وسط ارتباطات و عشق ها و احساساتی هم مطرح است که داستان را با فراز و نشیب و با پرده گشایی از روحیات و پیچیدگی آدم ها جلو میبرد. داستان جالبی بود و خواندنش را توصیه میکنم.
#معرفی_کتاب
#خون_براده_هایی_از_شهر
#خرمشهر
#آخرین_کتابی_که_خواندم
https://eitaa.com/hamim1377