💠حکومت ناقص اسلامی
وقتی آمدیم فرانسه، هر روز که گذشت بیشتر با ساختار سیاسی اجتماعی آن آشنا شدم (البته خیلی مطالعه کردم ) و در کنارش با مردم و سبک و کیفیت زندگی شان به شکل میدانی.
کشوری که خیلی پیش از ما مردمش بخاطر ظلم رژیم پادشاهی و سیستمی که نه بر اساس نظر مردم که بر اساس زور، قدرت را از خود به فرزند بعد خود اعطا می کرد، انقلاب کردند.
و البته کشوری که تجربه های بسیار تلخ اختلافات مذهبی و کشت و کشتارهای شدید کارش را به جایی رساند که راه حل را با حذف صورت مساله، جدایی نمایندگان اجرای دستورات الهی از حکومت داری ببیند.
حالا کاری نداریم که بخشی از مشکل حقیقتا در دینی بود که به دلیل دستکاری، دین حقیقی نبود و لذا تناقضاتش نجات بخش و حلال مشکلات نمی شد... اما همان دین ولو ناقص، سد محکمی بود در به سمت تباهی نرفتن انسانها بر اساس هوا و هوس و القائات شیاطین جن و انس.
اما این طرح هم موفق نبود چرا که راه حل جدایی دستورات الهی از حکومت داری، راه حل مساله نبود. با فرض اعلام بی طرفی حکومت به مسائل دینی و با وضع قوانین و اعلام جدیت در اجرای آن برای ساختن یک مدینه فاضله با شعار آزادی، برابری و برادری، کار شروع شد اما ناگزیر، رها شدن مردم در انتخاب آنچه در آن نیاز به مدیریت و هدایت داشتند، جامعه شناسان و روان شناسان و عالمان دینی را با پدیده های غم انگیزی از وضعیت زندگی مردم جامعه روبه رو ساخت.
شراب خواری و مستی و لایعقل بودن انسانها و گوشت خوکی که در کتب مقدس خودشان حرام بود آزاد شد، کنترل روابط نامشروع برداشته شد، روابط دو همجنس که در تمام ادیان حرام و کاری قبیح یاد شده بود آزاد و حتی قانونی شد، مراقبت از رعایت حد در پوشش زنان رها شد و سقط جنین، یعنی نابودی یک انسان زنده، محصول همان روابط نامشروع آزاد و قانونی شد... رسانه ی بدون فیلتر در اختیار کوچک و بزرگ جامعه قرار گرفت که مقید به رعایت بسیاری از موازین انسانی الهی نبود و موثرترین ابزار برای ترغیب به گرایش های اینچنینی جامعه شده بود که همچنان ادامه دارد...
حالا هر روز فرانسه، قوانین سخت گیرانه تری برای کنترل اجتماع منهای نیروی کمکی قدرت بازدارندگی ایمان به خدا و دستورات الهی وضع می کند اما هر روز به اعلام آمارهای رسمی خودشان وضع بدتر از بد می شود. از بین رفتن خانواده ها، از دست رفتن دختران، آسیب های جدی جسمی و روحی به دلیل مصرف مشروبات الکلی، بیماری های جسمی و روحی به دلیل مصرف گوشت خوک و مشکلات متعدد دیگر فقط به دلیل کنار گذاشتن دستورات و باورهای دینی که می توانست مردم را بی نیاز از زور قانون و اجبار بیرونی پاک و مطهر و در سلامت روانی حفظ کند و امروز و آینده ای به مراتب بهتر از آنچه وضعیت فعلی است بسازد.
دوستی می گفت: اگر تلویزیون این کشورها فقط 24 ساعت قطع شود، سانسورها برداشته شود و دست مردم به اخبار حقیقی دنیا و دین اسلام برسد، ظرف همین بیست و چهار ساعت اکثر افراد مسلمان می شوند.
استادی می گفت: اگر فقط گوشت خوک و مشروب و روابط نامشروع از یک کشور حذف شود، بدون هیچ برنامه دیگری دل ها و قلب های این مردمان به شکل فطری به حق و معنویت و انسانیت الهی گرایش پیدا می کند و خودشان به دنبال حق راه خواهند افتاد...
اینها را گفتم که از ارزش یک انقلاب مردمی که امروز بیش از هر زمان درکش می کنم بگویم. باید از ایران خارج شوید، در کشورهای دیگر زندگی کنید نه فقط سفر، زندگی کنید چند سال، تا دقیق بتوانید این حرفها را درک کنید و تصدیق نمایید. و ارزش همین حکومت که به شکل ناقص توانسته است نقش ایفا کند را درک کنید. دوازده فروردین، روز بزرگی است. خیلی بزرگ... بزرگی اش را هم زمانی می شود فهمید که بهترین جوانان این سرزمین از عزیزترین داشته خود که جانشان باشد، برای حفظش برای سایرین، گذشتند و این جانبازی تا امروز ادامه دارد...
✍ یک دانشجوی ایرانی در فرانسه
@ninfrance
#دین
#فطرت
#معنویت
#انقلاب_اسلامی
https://eitaa.com/hamim1377
این یک کلاهبرداری است
نیاز انسان به عرفان و معنویت، یک نیاز حقیقی است. اگر جسم ما رشد محدود و مقیدی دارد، اما برای روح محدودهای نیست و امکان رشد آن بینهایت است. این استعداد درونی به بینهایت، مابهازای بیرونی خود را در جهان دارد و اصلاً انسان آمده تا به بینهایت واصل شود؛ بشر به دنبال معنا در پدیدههای عالم است و در پدیدههای عالم، معنا نهفته است. بشر به دنبال جاودانهگی و بینهایت است و همهاش در جهان برای بشر مهیاست. اما تمدن غرب و نظام علمی جدید این استعداد را کور کرده و بشر را از آن رشد معنوی باز داشته... تا بشر مثل یک ربات مطیع برای توسعهی تکنولوژیک باقی بماند.
غرب البته آن میل معنوی را هم بیپاسخ نگذاشته و فعلاً بشر را با بدلیجات مشغول کرده است. آن ذهن و عقل و خیالی که باید با حقایق بینهایت سر و کله میزد، فعلاً با هنر و سرگرمی و ورزش پُر میشود. فعلاً هنر مدرن، یک معنویت کاغذی برای بشر مدرن دست و پا کرده... بشر از یک طرف با بازی نبوغ و خلاقیت هنری سرگرم است و از طرف دیگر با هیجان، خطر، و سرعت مشغول شده. حجم بسیار بالای تولیدات سینمایی و تلویزیونی، انیمیشن... پر از قصههای لغو و بیهوده را ملاحظه کنید. ببینید در سالهای اخیر چهقدر خانههای بازی و سرگرمی زیاد شدهاند. ورزشهای مفرح، چتربازی، پاراگلایدر، موتورسواری، راپل، جامپینگ... حجم عجیب و سرسامآور اسباببازی و بازیهای رایانهای... ورژنهای سر به فلک گذاشتهی آرایش و پوشش و خودآرایی. مجتمعهای تجاری بی سر و ته. تنوع بیش از اندازهی کالاها در بازار؛ چهقدر وقت میگذارید تا یک گوشی تلفن یا یک دست لباس انتخاب کنید و بخرید؟!
همهی اینها جای گزین عبادت و معناگرایی شدهاند. همهی اینها ما را مشغول کردهاند و فرصت و حوصلهی تفکر و تتبع و تذکره را از ما گرفتهاند. شب را مثل روز روشن برای زندگی فراهم کردهاند تا دیگر خلوتی نداشته باشیم و به آسمان نگاه نکنیم.
ما نیازی داریم که پاسخش در تجربههای عرفانی و معارف ناگفته و عمیق دینی نهفته است. ما نیاز داریم که از این جایگاه خاکی عروج کنیم و از غیب و نهان عالم سر دربیاوریم. اما فعلاً به جای این، آنها را به خورد ما میدهند تا احساس کنیم حوایج روحیمان برآورده شده است. اما این یک کلاهبرداری است. نهاد دین هم که قربانش بروم!... البته فعلاً اوضاع چنین باشد... اما چنین نخواهد ماند.
✍ مهدی متولیان
#معنویت
#عرفان
https://eitaa.com/hamim1377