🔹 رمان نبودن
رزمنده ای در جنگ، نیتش این است که حتی یک قطره خون از کسی نریزد. بنابراین میرود واحد تخریب. او حین خنثی سازی یک پایش را از دست میدهد و همزمان اسیر هم میشود. زیر شکنجه های طاقت فرسا و وحشتناک استخبارات عراق، عاشقِ پرستاری میشود که هر روز برای مداوای او به درمانگاه و حتی اسارتگاه میشود. همین سرزدن سلما به او و امتیازاتی که عراقی ها به او در اسارت میدهند، برایش دردسرها و حرف و حدیث هایی میسازد. بعد از آزادی همچنان در فکر و عشقِ سلما پرستار عراقی است و در ایران با مسائلی راجع به پایش و گذشته اش در عراق مواجه است تا اینکه خاله اش...
یکی از گرم ترین روایت ها و جالبترین موقعیت هایی که آدم ها درش گیر می افتند و با خودشان کلنجار میروند را در این کتاب خواندم. جذاب و بدردبخور بود و من در حین مطالعه به این فکر بودم که تو در موقعیت قهرمان داستان اگر بودی، چه میکردی و چه میگفتی؟ کتابی که آدم را درگیر کند و جای شخصیت های کتاب بنشاند و ذهن و دل آدم را مشغول کند؛ حتما کتاب خوبی است و ارزش خواندن دارد. کتاب را انتشارات سوره مهر به قلم آقای مهدی زارع منتشر کرده است.
#معرفی_کتاب
#نبودن
#جانباز
#عشق
#آخرین_کتابی_که_خواندم
https://eitaa.com/hamim1377
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دستهبندی انسانها
انسانها چهار دستهاند:
دسته اول آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند. عمده آدمها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.
دسته دوم آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم نیستند؛ مردگانی متحرک در جهان؛ خودفروختگانی که هویتشان را بهازای چیزی فانی واگذاشتهاند، بیشخصیتند و بیاعتبار، هرگز به چشم نمیآیند، مرده و زندهشان یکی است.
دسته سوم آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم هستند؛ آدمهای معتبر و باشخصیت؛ کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تأثیرشان را میگذارند، کسانی که همواره به خاطر ما میمانند، دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.
دسته چهارم آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هستند؛ شگفتانگیزترین آدمها در زمان بودشان چنان قدرتمند و باشکوهند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما میروند نرمنرم و آهسته آهسته درک میکنیم، باز میشناسیم، میفهمیم که آنان چه بودند، چه میگفتند و چه میخواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند. اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و غرقه در حضور آنان میشویم و درست در زمانی که میروند یادمان میآید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.
✍ دکتر علی شریعتی
#بودن
#نبودن
#شخصیت
https://eitaa.com/hamim1377
۱ بهمن