🔹کتابِ "من سقراطِ مجروح را دوست دارم"
یکی از سخت ترین گونه های نوشتن، گفت وگو نویسی است. نمایشنامه ی درست و درمانی که از خلال گفت و شنودِ شخصیت های آن؛ حرف حساب بیرون بیاید، کار هر دست به قلمی نیست. اهمیت دیالوگ نویسی تا بدان جاست که حتی کل فلسفه ی افلاطون، در قالب گفت و گوهای دو نفره است. میگویند اساسا فلسفه ی زاییده ی یک ذهنِ تنها نیست. بلکه از دل گفت و گو متولد میشود. بهرحال نمایشنامه هم برای خودش عالمی دارد. سعید تشکری هم در این کتابِ خواندنی، پنج شش نمایشنامه ی خوب و آموزنده خلق کرده است که پُر از معنا و تلنگر است. برای نوجوانان هم تا حدود زیادی فهمیدنی است. این دست کتاب ها، قدرت استدلال و کلمه سازی و فن حاضرجوابی و نحوهٔ مواجهه با سوالات این و آن را هم آموزش می دهد. کار آقای تشکری عالی است. خدا رحمتش کند. آثارش بسیار خواندنی است. مفتون و فیروزه، رژیسور، غریب قریب، هندوی شیدا، هرایی، پاریس پاریس،بارِ باران و.....بسیار نویسنده ی متعهد و پابست و شیفتهی امام رضا علیه السلام بود. شنیدم یکی به نقل از آن مرحوم میگفت که من میروم حرم آقا مینشینم و قلم را روی کاغذ میگذارم و امام رضا به دلم می اندازد و مینویسم...
کتاب های او را اغلب انتشارات ِ " کتاب نیستان" چاپ کرده است. از جمله همین کتاب را که خدمتتان معرفی کردم.
#معرفی_کتاب_۳۵
#سعید_تشکری
#انتشارات_کتاب_نیستان
#کتاب_من_سقراط_مجروح_را_دوست_دارم
#نمایشنامه
#آخرین_کتابی_که_خواندم
https://eitaa.com/hamim1377
🔸نمایشنامه ی وقت عاشقی
نمایشنامه، گفتگو و مردم شناسی و نحوه ی مواجهه با کلام این و آن را در آدم تقویت میکند. وقت عاشقی نمایشنامه ای عاشورایی است درباره وهب نصرانی و همسرش که هر دو در کربلا و در رکاب حضرت عشق علیه السلام، شهید شدند. خیلی شیرین و خواندنی و آموزنده است. از انتشارات کتاب نیستان و به قلم آقای نصرالله قادری.
#معرفی_کتاب
#وقت_عاشقی
#نمایشنامه
#کربلا
#آخرین_کتابی_که_خواندم
https://eitaa.com/hamim1377
🔸 داستان آن کلات
نمایشنامه به ما هنر گفتگو می آموزد. هنر حرف زدن. رابطه برقرار کردن. استدلال کردن و شاید مهم تر از این ها هنر شنیدن. هنری که خیلی از ماها از آن بی بهره ایم. در میدان سخن و حرفیدن، خوب می تازیم اما در عرصه ی شنفتن، بی تاب و بی حوصله ایم.
داستان آن کلات نمایشنامه ی کوتاهی است از دوره ی حمله ی مغول به ایران. در آن کلات مسلمان و مسیحی و یهودی در کنار هم زندگی میکنند که فتنه ی مغول از راه میرسد. شهزاده ای مغول به اهالی کلات پناهنده میشود و مغولان برای یافتن او یورش به کلات می آورند. ناگهان در شب عروسی زلفا و داوود ....
شاید زبان نمایشنامه امروزی نباشد، اما جان و روحِ مطلب، نیازِ امروز ِ ماست
#معرفی_کتاب
#داستان_آن_کلات
#نمایشنامه
#آخرین_کتابی_که_خواندم
https://eitaa.com/hamim1377