eitaa logo
حامیان انقلاب
274 دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
12.6هزار ویدیو
764 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قبل از بچه‌دار شدن می‌دیدم خیلیا از 😉 بچه‌هاشون شاکین...😩 برای اینکه به این سرانجام دچار نشم رفتم سراغ کسایی که این مشکل رو نداشتن تا ببینم علت این پیروزیشون چیه😂 نکته‌ی کنکوری اینکه ظاهرا درصدی ژنتیکیه و شاید به عوامل دیگه‌ای هم بستگی داشته باشه و صد درصدی نیست😶 و اما سیاست ما در خوردن نی‌نی‌ها⁦👶🏻⁩⁦⁦👦🏻⁩⁩از همون اول خودکفایی⁦💪🏻⁩ و عدم اجبار بود... یعنی مطلقا با قاشق🥄 دنبالشون راه نمی‌افتیم. هر وقت هم بهشون غذا می‌دیم و حس می‌کنیم تمایل ندارن سریع می‌پرسیم میل داری یا سیر شدی؟😋 بچه‌ها از ۸ و ۹ ماهگی قاشق🥄 دست می‌گیرن و با غذا بازی می‌کنن و ما هم قاطی بازی بهشون غذا می‌دیم...😉 و نهایتا تا یک‌سالگی خودشون با دست⁦⁦⁦🖐🏻⁩ و قاشق🥄 غذاشونو می‌خورن😋... البته که صحنه‌ی حاصله، بعد از غذا بیشتر شبیه صحنه جنگه...🤺 تلویزیون📺، آهنگ🔊، کارتون و... هم برای ترغیب به غذا خوردن نداریم⁦🚫 نکته‌ی بعد اینکه بچه‌ها وقتی بیشتر باشن یا با هم سن‌های خودشون باشن بهتر و راحت‌تر غذا می‌خورن⁦👦🏻⁩⁦👧🏻⁩ مثلا در مورد ما، پسرم معمولا بیشتر از دختری نق می‌زنه😖🤨 و هر وقت که داره سر غذا بهانه می‌گیره😒 خواهری⁦👧🏻⁩ بدو بدو⁦🏃🏻‍♀️⁩ مال خودش و داداشی⁦👦🏻⁩ رو خورده و رفته😄 در نتیجه بعد از چندبار تجربه مال باختگی فهمیده که غذاشو🍛 سفت بچسبه تا سرش بی‌کلاه🎩 نمونه. با همه‌ی این‌کارها باز هم یه وقت‌هایی یه چالش‌هایی هست برای غذا خوردن🧐 مثلا یه کم که سیر می‌شن غذا تبدیل می‌شه به یه اسباب‌بازی لذت بخش...😶 غذا رو با کف‌گیر می‌ریزن تو قابلمه، با قاشق می‌ریزن تو لیوان،🥛 از این ظرف به اون ظرف،🥣 با دست خوردن و... و وقتی که نسبتا سیر شدن، دیگه زحمت غذا خوردن رو نمی‌کشن😒 منم که می‌ترسم تا غذا رو جمع کنم، یادشون بیفته سیر نشدن،😱 مجبورم این وسط مسطا کم‌کم بهشون غذا بدم. حالا چطوری؟!🤔 با ترفند لقمه های هواپیمایی✈️ قطاری🚂 موتوری🛵 گیلی گیلی (هلیکوپتر🚁) ⁦👈🏻⁩برای پسری⁦👦🏻⁩ لقمه‌های هاپَ هاپَ (همون هاپوی🐶🐕 خودمون) و بع‌بع🐑 ⁦ 👈🏻⁩برای دختری⁦👧🏻⁩ + هواپیما اومد✈️ + ئه ئه هواپیما رو خوردی😶؟! چرا😮 _غش‌غش خنده‌ی پسرک😆 یا یه وقتایی علی آقا می‌افته رو دنده‌ی لجبازی و با اینکه خیلی گشنشه نمی‌خوره...😕 قاشق رو پر می‌کنم و می‌دم دستش و می‌گم ببر بده خواهری بخوره...😄 چشماش برق شیطنت می‌زنه و خودش می‌خوره و منم حتما باید اضافه کنم: + واااای.... چرا خوردی؟! و این داستان انقدر ادامه پیدا می‌کنه که آقا لقمه رو ببره بده به خواهرش... این‌جاست که می‌فهمیم دیگه واقعا سیر شده😉 برای من مهم بود که حسادت و رقابت تحریک نشه⁦👌🏻⁩ من نمی‌گم اگر نخوری می‌دم خواهری بخوره ها🤨 بلکه ازش توی غذا دادن به خواهرش کمک می‌گیرم...⁦⁦🙏🏻⁩ و بعدش حس می‌کنم همبستگی و محبتشون بیشتر هم شده😍 در نهایت بعضی وقتا هم گل دخترمون از دست من غذا نمی‌خوره و من نمی‌فهمم چرا...😕 اینجور وقتا علی آقا لقمه می‌ذاره دهن خواهرش و خواهری هم لقمه می‌ده به داداشی و این‌جوری راحت‌تر میخورن😍 گاهی هم علی آقا نقش آقای پستچی رو بازی می‌کنه و میاد محموله📦 (لقمه‌ی خواهری) و دستمزد💴 (لقمه‌ی خودش😉) رو تحویل می‌گیره و محموله رو به مقصد می‌رسونه😂 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
👳امام جماعت مسجدی در ونک (یکی از محله‌های تهران) از قبل انقلاب تعریف میکرد: روزی خانمی برهنه و بی حجاب و کرده با دست و سینه باز نزد من آمد و مسأله ای درمورد ارث پرسید! گفتم: خانم من هم می‌خواهم از شما مساله‌ای بپرسم؛ اگر جواب دادید من هم جوابتان را می‌دهم! 😳با تعجب پرسید: شما از من؟ 🔸گفتم: بله... 🔹گفت: بفرمایید! 🔷گفتم: شخصی در محلی مشغول خوردن غذاست؛ غذا هم بسیار خوشبو و مطبوع است! از قضا گرسنه‌ای از کنار او می‌گذرد، از دیدن و شنیدن# بوی خوش آن پایش از حرکت می‌ایستد!جلوی او می‌نشیند تا شاید# تعارفش کند ولی مرد هیچ اعتنایی نمی‌کند! 👨شخص گرسنه تقاضای لقمه می‌کند اما او می‌گوید: غذا مال خودم است و نمی‌دهم! هر چه او التماس می‌کند، این به ادامه می‌دهد!خانم؛ این چگونه آدمی است؟ ❌گفت: این شخص خیلی بی‌رحم است! از شمر بدتر است! 🔶گفتم: گرسنه دو جور است: یکی گرسنه شکم، یکی گرسنه شهوت!یک جوان گرسنه، وقتی یک خانم برهنه و زیبا را می بیند که همه نوع و آرایش های مطبوع و دلکِش را دارد! هرچه با او راه می‌رود تا شاید خانم یک توجهی به او کند و مقداری روی خوش نشان بدهد، آن خانم# اعتنا نمی‌کند! 🌀جوان اظهار علاقه می‌کند، ولی زن محل نمی‌گذارد! بعد از هزار بار خواهش و تمنا، زن می‌گوید: من هرزه نیستم و حاضر نخواهم بود با تو صحبت کنم! جوان با تمام وجود التماس می‌کند ولی زن ذره‌ای توجه نمی کند! ⁉️به نظر شما این زن چگونه آدمی است؟آن خانم کمی که فکر کرد، بلند شد و رفت! 👮فردا درب منزل صدا کرد! رفتم در را باز کردم؛ دیدم ایستاده و اجازه ورود می‌خواهد. وقتی وارد اتاق شد گفت: من همان خانم دیروزی هستم! 💟 وقتی که با او ازدواج کردم خواهش کردم با باشد اما هر چه خواهش و تهدید کردم زیر بار نرفت!دیروز ناگهان آمد و از من# چادر خواست! نمی‌دانم شما دیروز به او چه گفتید؟ ماجرا را برایش تعریف کردم؛ 🌼او هم بسیار تشکر کرد و رفت... 📚منبع: کتاب حیا و خودآرایی و نقش آنها در سلامت روان زن