eitaa logo
محبان المهدی۵( فرهنگیان)
69 دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
10.5هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت دوم : محبت پدر ✔️ راوی : رضا هادی 🔸درخانه اي کوچک و مستاجري درحوالي ميدان خراسان تهران زندگي ميكرديم. اولين روزهاي ارديبهشت سال 1336 بود. پدر چند روزي است كه خيلي خوشحال است. خدا در اولين روز اين ماه، پسري به او عطا کرد. او دائماً از خدا تشكر ميكرد. هر چند حالا در خانه سه پسر و يك دختر هستيم، ولي پدر براي اين پسر تازه متولد شده خيلي ذوق مي كند. البته حق هم دارد. پسر خيلي با نمكي است. اسم بچه را هم انتخاب كرد: «ابراهيم » 🔸پدرمان نام پيامبري را بر او نهاد كه مظهر صبر و قهرمان توكل و بود. و اين اسم واقعاً برازنده او بود. بستگان و دوستان هر وقت او را مي ديدند با تعجب مي گفتند: حسين آقا، تو سه تا فرزند ديگه هم داري، چرا براي اين پسر اينقدر خوشحالي ميكني؟! پدر با آرامش خاصي جواب مي داد: اين پسر حالت عجيبي دارد! من مطمئن هستم كه من، بنده خوب خدا م يشود، اين پسر نام من را هم زنده مي كند! راست مي گفت. محبت پدرمان به ، محبت عجيبي بود. هر چند بعد از او، يك پسر و يك دختر ديگر به خانواده ما عطا كرد،اما از محبت پدرم به چيزي كم نشد. ٭٭٭ 🔸 دوران دبستان را به مدرسه طالقاني در خيابان زيبا رفت. اخلاق خاصي داشت. توي همان دوران دبستان نمازش ترك نميشد. يكبار هم در همان سال هاي دبستان به دوستش گفته بود: باباي من آدم خيلي خوبيه. تا حالا چند بار امام زمان (عج) را توي خواب ديده. وقتي هم كه خيلي آرزوي زيارت داشته، حضرت عباس را در خواب ديده كه به ديدنش آمده و با او حرف زده. زماني هم كه سال آخر دبستان بود به دوستانش گفته بود: پدرم مي گه، آقاي كه شاه، چند ساله تبعيدش كرده آدم خيلي خوبيه. حتي بابام مي گه: همه بايد به دستورات اون آقا عمل كنند. چون مثل دستورات امام زمانه(عج) می مونه. 🔸دوستانش هم گفته بودند: ابراهيم ديگه اين حرف ها رو نزن. آقاي ناظم بفهمه اخراجت ميكنه. شايد براي دوستان ابراهيم شنيدن اين حرف ها عجيب بود. ولي او به حرفهاي پدر خيلي اعتقاد داشت. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم شهید 🌷 https://eitaa.com/mahdixxv 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🔸 وظیفه همه ما گرفتن است 🔹 سیدحسن در واکنش به شهادت سردار سیدرضی :👇 ✍️وظیفه همه ما و همه مردم مسلمان است که در مقابل این رژیم غاصب صهیونیستی بایستند و انتقام شهیدان غزه و لبنان و ایران اسلامی را از سردمداران جنایتکار آن بگیرند. https://eitaa.com/mahdixxv 🌹🌹🌴🌴🕊🕊
💬 یک‌بار در کافی شاپی در شهر برازیلیا نشسته بودم. یک سرخ‌پوست برزیلی نزدیکم شد و گفت: "می‌توانم شما را به نوشیدن یک قهوه دعوت کنم؟" قبول کردم.  پرسید: اهل کجایی؟ گفتم: ایران با تعجب نگاهم کرد و گفت: "تو باید احمق باشی که را رها کردی و به جهنم آمدی! اگر ما سرخ‌پوست‌ها رهبری مثل داشتیم، این‌طور اسیر اشغالگران سرزمینمان نبودیم." -🧕 فاطمه بهبودی - پوتین قرمزها، ص۷۴📖  https://eitaa.com/mahdixxv