✅از #فکه به #سامرا تا #حلب
🔰قسمت ۸
🌸با محمد هادی در #اردوی_جهادی آشنا شدم. بچه بسیجی بود . اهل #مسجد و #هیئت و کار های خیر، #طلبه حوزه هم بود،کسی بود برای خودش. چقدر انرژی داشت این آدم. هر کی پنج دقیقه با هادی هم کلام می شد گرفتارش می کرد.
🌺تاریخ تولدش با تولد #امام_هادی علیه السلام یکی شده بود اسمش روگذاشته بودند محمد هادی . اما همه به او می گفتند هادی. بعضی وقتها که تنها بودیم به شوخی #شیخ_هادی صدایش می زدم.
🌼او فقط نگاهم می کرد و می خندید. عاشق امام هادی علیه السلام و #سامرا بود. می گفت:« اول می روم سامرا زیارت، بعد می روم #نجف ، بعد هم #وادی_السلام ،آتش عشق سامرا هادی را سوزانده بود.
🍃ادامه دارد ...
هدایت شده از KHAMENEI.IR
💗لوح| دستخط: خاک پای همهی شهدا و آرزومند مقام آنها. سیدعلی خامنهای
🌹بیست و دوم اسفند؛ #روز_شهید
💻 @Khamenei_ir
🔰 #هادی_دلها
✅فرازی از #وصیت_نامه :
🌸من که عمرم رفت و وقت را از دست دادم. تا به خودم آمدم دیدم که خیلی گناه کردم و پلهای پشت سرم را شکستهام و راه برگشت ندارم.
🌺بچههای #ایران و #عراق، من دیر فهمیدم و خیلی گناه و کارهای بیهوده انجام دادم و یکی از دلایلی که آمدم #نجف به خاطر همین بود که پیشرفت کنم.
🌼نجف شهری است که مثل تصفیهکُن است که گناهها را به سرعت از آدم میگیرد و جای گناهان #ثواب میدهد. این مولای ما خیلی مهربان است.
🌷 #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
📝وبلاگ شهید محمد هادی ذوالفقاری
http://hadizolfaghari.blog.ir
🌷سردار فاطمی #شهید_عبدالحسین_برونسی
🔰فرمانده تیپ ۱۸ #جوادالائمه
🍁شهادت : ۶۳/۱۲/۲۳ - شرق دجله ، #عملیات_بدر
🌸گفته بودند یک فرمانده تیپ قرار است بیاید مدرسه برایتان سخنرانی کند. اسمش برونسی است.
🌺منتظر یک ماشین آنچنانی با چند همراه و محافظ بودیم که یک دفعه یک مردی با #موتور_گازی سبز رنگی روبروی در مدرسه ایستاد و می خواست برود داخل.
🌼جلویش را گرفتیم و گفتیم کجا، مراسم سخنرانی است و #فرمانده_تیپ می خواهد سخنرانی کند.
✅ایشان مکثی کرد و گفت: من برونسی هستم.
✅از #فکه به #سامرا تا #حلب
🔰قسمت ۹
🌸اولین بار در اردوی جهادی بهشت زهرا در قطعه بیست و شش او را دیدم . دور و برش چند تا بسیجی نشسته بودند و برایش کتاب #معراج_السعاده می خواندند. کم کم با هم بیشتر آشنا شدیم. رفیق شدیم.
🌺به واسطه او با ابراهیم آشنا شدم. من مجذوب #هادی بودم. او مجذوب #ابراهیم.
🌼ابراهیم مردی بود برای خودش. حقوق چند ماه سپاه را یکجا می گرفت پخش می کرد بین گرفتارها، ورزشکار بود. خیلی خوش پوش بود. شجاع بود. ازون پسرهایی بود که دختر خانم ها به اصطلاح برایش سر و دست می شکنند .خیلی آقا بود . سر به زیر چشم پاک.
🍃ابراهیم آدم دنیایی نبود. نگاهش می کردی تا انتهای قضیه دستگیرت می شد. خلاصه او شده بود الگوی ما . با هادی رقابت داشتم توی رفاقت با ابراهیم . اما مگر می شد از او سبقت گرفت. برای همین بود او و ابراهیم آنقدر به هم نزدیکند.
🍃ادامه دارد ...
✅از #فکه به #سامرا تا #حلب
🔰قسمت ۱۰
🌸بیشتر کار بچه های جهادی #بهشت_زهرا سلام الله علیها در قطعه #شهدای_گمنام بود . کارمان مرمت مزار شهدا .شستن سنگ مزار شهدا . رنگ کردن اسامی شهدا . کمک به گلکاری مزار، برگذاری مراسم محرم و شبهای ماه رمضان و شبهای قدر که غلغله ای می شد قطعات شهدا و پذیرایی از مردم. اما روزهای غیر تعطیل هرسه بیشتر در قطعه بیست وشش بودیم و دیدارمان اکثرا آنجا بود.
🌺هادی #فلافل دوست داشت خیلی هم خوب یاد گرفته بود درست کند. عاشق فلافل با سس فرانسوی بود. روزی یکی از بچه ها گفته بود:« آقا هادی ، انقدر سس می خوری که صورتتون جوش می زنه ها. هادی لبخند زده بود و در جواب گفته بود:
🔹خدایا خودت این جوشها رو پاک کن.
🌼صدای موتور از دور دست نزدیک می شد . هادی گفت : « ابوالفضل جان دیدی ابراهیم اومد».
🍃ادامه دارد ...
هدایت شده از همسفر شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 #اَلسَّلامُ_عَلَيْكَ_يا_اَباعَبْدِاللَّهِ
🌷هر گاه شهدا را در شب جمعه یاد کردید، آنها شما را نزد اباعبدالله الحسین (ع) یاد می کنند.
🌹 #شهید_مهدی_زین_الدین
📹👆 #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
🌷 #شهید_عباس_کریمی
🔰فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله
🍃ولادت : ۱۳۳۶/۲/۱ - قهرود کاشان
🍂شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۴ - جزیره مجنون
🍁️آرامگاه : تهران - گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها
💠رمز یا زهرا سلام الله علیها
🌸می گفت: نام همسرم زهراست، در #عملیات_فتحالمبین با رمز #یا_زهرا سلام الله علیها مجروح شدهام و تولد فرزندم نیز در بیمارستان #حضرت_زهرا سلام الله علیها است.
🌺حاج عباس درست میگفت، زندگی ما با رمز #یا_زهرا سلام الله علیها گره خورده بود. حتی شهادت او هم در #عملیات_بدر با رمز #یا_زهرا سلام الله علیها بود و پیکرش مهمان گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها شد.
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مهمون داریم! اونی که این همه سال منتظرش بودی اومد...
🎬 سکانس زیبای آوردن پلاک شهید گمنام پس از سال ها برای مادرش در سریال «لحظه گرگ و میش»
🎞 آخرین قسمت از این سریال امشب روی آنتن شبکه سه می رود
@Farsna
هدایت شده از صدای ماندگار شهید كافے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فراق_امام_زمان_عج
با صداي شهيد حاج شيخ احمد ضيافتے كافے
#حجت_ابن_حسن #امام_عصر #پسر_فاطمه #شیعه #فرج #انتظار #فراق #دعای_ندبه
#ندبه #طرفدار #تو_سری_زدن #غریبی #بی_کسی #شهید_کافی #مرحوم_کافی #مهدیه_تهران #کافی #صدای_شهید_کافی #ویس
@mahdiehtehran
@voicekafi
با اشتراک اين لينک ما را به دوستان خود معرفي کنيد
http://eitaa.com/joinchat/3927310340C82ed350a09
https://www.instagram.com/voicekafi
هدایت شده از خبرگزاری فارس
🌷پیکر مطهر ۱۱۵ شهید تازه تفحص شده دوران دفاع مقدس امروز از بندر خرمشهر به کشور منتقل می شود.
@Farsna
✅در فراق برادر
🌷سردار بدر #شهید_مهدی_باکری
🔰فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا
🍃ولادت : ۱۳۳۳/۱/۳۰ - میاندوآب
🍂شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۵ - شرق دجله ، #عملیات_بدر
🍁آرامگاه : به وسعت تمام قلبها
🌸محل شهادت #شهید_حمید_باکری در تصرف دشمن بود، عده ای جمع شدند و گفتند که ما حاضریم امشب پیکر حمید رو به عقب منتقل کنیم.
🌺با وجود علاقه خاصی که به او داشت اجازه نداد و گفت : تمام بچه هایی که پیکرشون باقی مونده ، همه حمید من هستند. اگر همه آنها برگردانید حمید من رو هم بیارید.
🌼به خاطر خدا و اسلام و غلبه بر نفس خویش، از برادرش گذشت.
🔺یه روز یه ترکه ...
▫️سه برادر ...
🔻سه جاویدالاثر...
🔹علی ، حمید و مهدی باکری
✅از #فکه به #سامرا تا #حلب
🔰قسمت ۱۱ و پایانی
🌸صدای تپیدن سریع قلبم را می شنیدم.ابراهیم از موتور پیاده شد. صورتش مثل همیشه نورانی بود. سعی کردم بایستم به احترامش، میخواستم از دستهایم کمک بگیرم اما دستانم توان حرکت نداشت . دو باره زدم زیر گریه.
🌺ابراهیم گفت:« داداش چرا گریه می کنی؟ ». گفتم:« سرم زخمی شده . می خواستم به احترام شما بایستم نشد». با گریه ادامه دادم:« یا اخی ، ادرک اخی»
🌼نزدیکم شد در آغوشم گرفت . پیشا نی ام را بوسید. صورتش مثل ماه می درخشید. اما لبانش خشکیده بود. انگار به اندازه تمام عمرش آب نخورده بود. گفتم:« ابراهیم جان تشنه ای ؟» به قمقمه ام اشاره کردم ، با بغض گفت:« آره داداش». اما برخاست به پشت سرش نگاه کرد . برگشت اشک توی چشمان مردانه اش حلقه زد. گفت:« بچه های کمیل تشنه ان ، با چه رویی آب بخورم؟».
🌸نگاهم کرد و گفت :«پا شو بریم داداش ». هادی نزدیکم شد . دستم رو گرفت . نگاهش کردم . گفتم:« داداش دیگه جوشی توی صورتت نیست». مثل همیشه خندید گفت:« تو سامرا پاک پاک شدم». سه ترک سوار شدیم.
❇️ابراهیم هادی و محمد هادی ذوالفقاری و من ابوالفضل راه چمنی
💠تقدیم به ارواح طیبه شهدای والا مقام دفاع مقدس و مدافعین حرم
📝با تشکر از نویسنده داستان آقای #سجاد_رویایی
🔰 #هادی_دلها
🌸همچنین میخواهم که مردم #عراق از ناموس و وطن خودشان و مخصوصاً حرمها دفاع کنند و اجازه به این ظالمان ندهند و مردم عراق مخصوصاً #طلّاب نجف در این #جهاد شرکت کنند، چون دیدم که مدافع هست لکن کم است، باید زیاد شود.
🌺و مطمئنم که اینها(دشمنان) کم هستند و فقط با یک هجوم (جهاد) با اسم حضرت زهرا سلام الله علیها میشود کار این مفسدها را تمام کرد و منتظر #ظهور شویم.
🌼بهتر است که دست به دست همدیگر دهید و این غده سرطانی را از بین ببرید. برای من خیلی دعا کنید چون خیلی گناه کارم و از همه حلالیت بگیرید.
🌷 #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
📝وبلاگ شهید محمد هادی ذوالفقاری
http://hadizolfaghari.blog.ir