🔰 #حاج_احمد_متوسلیان 🌸زخمي شده بود . پايش را گچ گرفته بودند و توي بيمارستان مريوان بستري بود. 🌺بچه ها لباس‌هايش را شسته بودند . خبردار که شد ، بلند شد برود لباس هاي ‌آن ها را بشويد. 🌸گفتم «برادر احمد ، پاتون رو تازه گچ گرفتن . اگه گچ خيس بشه ، پاتون عفونت مي‌کنه .» 🔹گفت «هيچي نمي‌شه .» 🔹رفت توي حمام و لباس همه بچه ها را شست . نصف روز طول کشيد . گفتيم الآن تمام گچ نم برداشته و بايد عوضش کرد . 🌺اما يک قطره آب هم روي گچ نريخته بود . 🔴👈مي‌گفت «مال #بيت_المال بود ، مواظب بودم خيس نشه .»

🎥 #حاج_احمد_متوسلیان پس از آزادسازی #خرمشهر

📝نامه تشکر از مردم مجاهد و مقاوم #فلسطین و #یمن توسط یک جوان #ایرانی

🍃جمعه هایی که نبودی به تفریح زدیم 🍃ما فقط در غم هجران تو تسبیح زدیم 📝شعری بسیار زیبا از #صابر_خراسانی در وصف غُربت #امام_زمان 🌾 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌾

🌷 #شهید_دکتر_سید_محمد_بهشتی 🔰 #سپر_بلای_امام 🌸« #مرگ_بر_بهشتی »! اونقدر اين شعار رو بلند جلوي #دادگستري فرياد مي زدند كه بهشتي به راحتي مي شنيد. 🌺یکی از همراهان رو كرد به بهشتي كه: چرا #امام_خمینی ساكتند؟ اي كاش جواب اين توهين ها را مي دادند. 🌸بهشتي گفت: برادر! قرار نيست در مشكلات از امام هزينه كنيم، ما #سپر_بلای اوييم، نه او سپر ما.

🔰 #همسفر_شهدا 🌸حدود ۱۰ سالش بود. محرم می رفت #هیئت بچه های محل. 🌺تا اینکه یک شب باعجله و ناراحتی وارد خونه شد و گفت: دیگه هیئت نمی‌رم! باتعجب پرسیدم: چی‌شده علیرضا، چرا؟!😳 🌼حرف نمی‌زد. فقط نشسته بود یک گوشه و #بغض کرده بود. 🌸بعد از کلی اصرار کردن و سؤال کردن گفت: با بچه‌ها توی هیئت می‌خواستیم #نماز بخونیم. به من گفتند: چون تو سید هستی پیش نماز باش. 🌺من هم اشتباهی نماز رو #پنج_رکعتی خوندم! بچه‌ها خندیدند. من هم خجالت کشیدم و آمدم خانه. خنده ام گرفته بود. اما خودم را کنترل کردم.😂 🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی ♦️زندگینامه در وبلاگ «همسفر شهدا» http://hamsafarshohada.blog.ir

🔰 #هادی_دلها 🌸ارادت هادي به #ولي_فقيه بسيار بيشتر از قبل شده بود. 🌺هر بار كه از #عراق مي آمد، پوسترهاي #رهبري را تهيه مي كرد و با خودش به #نجف مي برد. 🌷 #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری 🆔 @shahidzolfaghari