eitaa logo
همسفر شهدا
354 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
511 ویدیو
107 فایل
🌸وبلاگ همسفر شهدا سید علیرضا مصطفوی http://hamsafarshohada.blog.ir 🌺وبلاگ شهید محمد هادی ذوالفقاری http://hadizolfaghari.blog.ir https://eitaa.com/nashrhadi
مشاهده در ایتا
دانلود
همسفر شهدا
#سید_علیرضا_مصطفوی_همسفر_شهدا ☘ هوا بد است برادر ! بگیر دستم را ☘ قسم به چادرِ مادر ، بگیر دستم
🔰 🎊🎊به بهانه میلاد 🌸بیشتر هفته ها بعد از پایان به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی می رفتیم. 🌺می گفت: شب زیارتی آقا علیه السلام است. برای همین می رویم جایی که ثواب زیارت را داشته باشد. 🌹
🔰 #همسفر_شهدا 🌸 #هیئت_رهروان_شهدا به صورت سیار در منازل بچه‌ها برگزار می شد. 🌺می‌گفت: با اینکار خانواده‌ها هم با مربیان و دوستان فرزندشان آشنا می‌شوند. از طرفی باعث خیر و برکت برای آنهاست. 🌼هیئت رهروان شهدا از یک #جلسه_مذهبی فراتر بود. سید اهداف بسیاری را با برگزاری این هیئت دنبال می‌کرد. 🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 #همسفر_شهدا 🌸در #هیئت_رهروان_شهدا طوری کار می‌کرد که بچه‌ها خسته نشوند. 🌺تلاش می‌کرد که از میان آنها انسانهایی عاشق #خدا و #اهل‌_بیت تربیت شوند. 🌼همیشه به مربیان تاکید می کرد که بچه ها را به سمت #خدا دعوت کنید و نه سمت #خود 🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🏴شب ، بودیم. ⚫️سید داشت ذکر مصیبت وارده به عمویش علیه السلام را برای بچه ها مداحی می کرد. ▪️رسید به مصیبتی که عموش بدون دست و با صورت روی زمین افتاد. ▪️به بچه ها گفت می دونید علیه السلام با چه وضعی از اسب افتاد؟ ⚫️👈ناگهان دستهاش رو پشتش قلاب کرد و خودش رو از منبر انداخت پایین و با صورت ...😭 🌷
هدایت شده از همسفر شهدا
🔰 #همسفر_شهدا 🌸می‌گفت: اگر بچه‌ها را با #امام_حسین علیه السلام پیوند دهیم مشکل حل است. 🌺می‌گفت: #تهاجم_فرهنگی دشمن آنجا اثر می‌کند که ما از #اهل_بیت دور باشیم. 🌼با پیگیری های سید #هیئت_رهروان_شهدا با حضور دانش آموزان در شب های جمعه برپا شد. 🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
هدایت شده از همسفر شهدا
🔰 🎊🎊به بهانه میلاد 🌸بیشتر هفته ها بعد از پایان به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی می رفتیم. 🌺می گفت: شب زیارتی آقا علیه السلام است. برای همین می رویم جایی که ثواب زیارت را داشته باشد. 🌹
🔰 #همسفر_شهدا ✅سید در #نجف خیلی آرامش داشت. نشاط عجیبی در وجودش بود. می‌گفت: ‌احساس می‌کنم آمده‌ام منزل پدرم. ✳️سید می‌گفت: انسان می‌آید نجف تا پاک شود. بعد هم با این پاکی وارد #کربلا شود. ❇️در کربلا دیگر آن آرامش نجف را نداشت. چهره‌اش را غم گرفته بود. کمتر غذا می‌خورد. با پای برهنه راه می‌رفت. من فقط به دنبال سید بودم. برای مثل یک #معلم بود. 💠شب عرفه در اتاق خودمان در هتل #هیئت راه انداخت. فردا صبح با رفقا در #بین_الحرمین بودیم. سید پرچم #هیئت_رهروان_شهدا را آورده بود و متبرک کرد. 🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 ✅سید قاری بود. بعد از اولین سفر شروع به مداحی کرد. ابتدا فقط می‌خواند. کم‌کم اشعار دیگر مداحان را به همان سبک می‌خواند. ✳️در سفرهای زیارتی، در مراسمات جشن و... می‌خواند. از دیگر مداحان هم برای جلسات دعوت می‌کرد. سید با شروع به کار مداحی هیئت را هم انجام می‌داد. ❇️از ذکر ویاد در جلسات هیئت غافل نمی‌شد. در پایان عزاداری‌ها اشعار زمان جنگ یا اشعاری به همان سبک می‌خواند. 🌷
🔰 🕊آخرین روزهای سید ✅با دکتر فوق تخصص هم صحبت کردم. گفتند: همه چیز نرمال است. اگر بیمار بتواند چند روزی این حالت را تحمل کند و به هوش بیاید مشکل حل می‌شود. دیگر پزشکان هم با دیدن پرونده او همین حرف را می‌زدند و ما را دلداری می دادند. ❇️سید تمام روز را بیهوش بود. به بچه‌های مسجد زنگ زدم و گفتم: برای شب جمعه را بیاندازید خانه ما، می خواهیم برای سلامتی سید دعا کنیم. ✳️شب برگشتم خانه مادر، خیلی خسته بودم. قرار شد بعد از نماز صبح برگردیم بیمارستان 🌷
همسفر شهدا
🔰 #همسفر_شهدا ✅حال و روز خود را نمی فهمیدم. انگار در این دنیا نبودم. مثل آدم هایی که شوکه شده اند
🔰 ✅روز پنج شنبه گذشت. رفقا و بچه‌های مسجد کارها را هماهنگ کردند. جلسه شب جمعه برگزار شد. مداح جلسه با اشعار خودش آتش به قلب من می زد. 🔹بیمار بستری من آخر شفا گرفت 🔹امید من برفت واین دل خونین عزا گرفت ❇️با دیدن شاگردان سید، داغ همه تازه می‌شد. نوجوانانی با پیراهنهای مشکی، که بی‌صبرانه ضجه می‌زدند و از فراق او ناله می‌کردند. 🌷
🔰 ✅بعد از علیرضا خواب وخوراک نداشتم. یک شب به خاطر درد زیادی داشتم. کار به جایی رسید که مرا به منتقل کردند. ✳️با تزریق آرام بخش به خواب رفتم. همان لحظه سید اومد سراغم. خوشحال به سمتش رفتم. با تعجب پرسیدم: مگه تو از دنیا نرفتی !؟ گفت: نه! من زنده ام و همه کارهای شما رو می بینم. ✳️بعد با هم به حرم علیه السلام رفتیم. پرچم دستش بود. ✅شاگردانش هم بودند. جلوی حرم مشغول خواندن شدیم. سید به سمتی رفت و سریع برگشت. ❇️برای همه ی بچه ها خوراکی گرفته بود. به من هم یک لیوان آب خنک داد. همه ی آب را خوردم. بسیار گوارا و لذت بخش بود. یکدفعه از خواب پریدم. دیگه هیچ دردی در کلیه حس نمی کردم. 🌷