همسفر شهدا
#سید_علیرضا_مصطفوی_همسفر_شهدا ☘ هوا بد است برادر ! بگیر دستم را ☘ قسم به چادرِ مادر ، بگیر دستم
🔰 #همسفر_شهدا
🎊🎊به بهانه میلاد #حضرت_عبدالعظیم_حسنی
🌸بیشتر هفته ها بعد از پایان #هیئت_رهروان_شهدا به زیارت حضرت #سیدالکریم عبدالعظیم حسنی می رفتیم.
🌺می گفت: #شب_جمعه شب زیارتی آقا #اباعبدالله_الحسین علیه السلام است. برای همین می رویم جایی که ثواب زیارت #کربلا را داشته باشد.
🌹 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 #همسفر_شهدا
🌸 #هیئت_رهروان_شهدا به صورت سیار در منازل بچهها برگزار می شد.
🌺میگفت: با اینکار خانوادهها هم با مربیان و دوستان فرزندشان آشنا میشوند. از طرفی باعث خیر و برکت برای آنهاست.
🌼هیئت رهروان شهدا از یک #جلسه_مذهبی فراتر بود. سید اهداف بسیاری را با برگزاری این هیئت دنبال میکرد.
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🏴شب #تاسوعا ، #هیئت_رهروان_شهدا بودیم.
⚫️سید داشت ذکر مصیبت وارده به عمویش #حضرت_عباس علیه السلام را برای بچه ها مداحی می کرد.
▪️رسید به مصیبتی که عموش بدون دست و با صورت روی زمین افتاد.
▪️به بچه ها گفت می دونید #حضرت_عباس علیه السلام با چه وضعی از اسب افتاد؟
⚫️👈ناگهان دستهاش رو پشتش قلاب کرد و خودش رو از منبر انداخت پایین و با صورت ...😭
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
هدایت شده از همسفر شهدا
🔰 #همسفر_شهدا
🌸میگفت: اگر بچهها را با #امام_حسین علیه السلام پیوند دهیم مشکل حل است.
🌺میگفت: #تهاجم_فرهنگی دشمن آنجا اثر میکند که ما از #اهل_بیت دور باشیم.
🌼با پیگیری های سید #هیئت_رهروان_شهدا با حضور دانش آموزان در شب های جمعه برپا شد.
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
هدایت شده از همسفر شهدا
🔰 #همسفر_شهدا
🎊🎊به بهانه میلاد #حضرت_عبدالعظیم_حسنی
🌸بیشتر هفته ها بعد از پایان #هیئت_رهروان_شهدا به زیارت حضرت #سیدالکریم عبدالعظیم حسنی می رفتیم.
🌺می گفت: #شب_جمعه شب زیارتی آقا #اباعبدالله_الحسین علیه السلام است. برای همین می رویم جایی که ثواب زیارت #کربلا را داشته باشد.
🌹 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 #همسفر_شهدا
✅سید در #نجف خیلی آرامش داشت. نشاط عجیبی در وجودش بود. میگفت: احساس میکنم آمدهام منزل پدرم.
✳️سید میگفت: انسان میآید نجف تا پاک شود. بعد هم با این پاکی وارد #کربلا شود.
❇️در کربلا دیگر آن آرامش نجف را نداشت. چهرهاش را غم گرفته بود. کمتر غذا میخورد. با پای برهنه راه میرفت. من فقط به دنبال سید بودم. برای مثل یک #معلم بود.
💠شب عرفه در اتاق خودمان در هتل #هیئت راه انداخت. فردا صبح با رفقا در #بین_الحرمین بودیم. سید پرچم #هیئت_رهروان_شهدا را آورده بود و متبرک کرد.
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 #همسفر_شهدا
✅سید قاری #قرآن بود. بعد از اولین سفر #کربلا شروع به مداحی کرد. ابتدا فقط #زیارت_عاشورا میخواند. کمکم اشعار دیگر مداحان را به همان سبک میخواند.
✳️در سفرهای زیارتی، در مراسمات جشن و... میخواند. از دیگر مداحان هم برای جلسات دعوت میکرد. سید با شروع به کار #هیئت_رهروان_شهدا مداحی هیئت را هم انجام میداد.
❇️از ذکر ویاد #شهدا در جلسات هیئت غافل نمیشد. در پایان عزاداریها اشعار زمان جنگ یا اشعاری به همان سبک میخواند.
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 #همسفر_شهدا
🕊آخرین روزهای سید
✅با دکتر فوق تخصص هم صحبت کردم. گفتند: همه چیز نرمال است. اگر بیمار بتواند چند روزی این حالت را تحمل کند و به هوش بیاید مشکل حل میشود. دیگر پزشکان هم با دیدن پرونده او همین حرف را میزدند و ما را دلداری می دادند.
❇️سید تمام روز را بیهوش بود. به بچههای مسجد زنگ زدم و گفتم: برای شب جمعه #هیئت_رهروان_شهدا را بیاندازید خانه ما، می خواهیم برای سلامتی سید دعا کنیم.
✳️شب برگشتم خانه مادر، خیلی خسته بودم. قرار شد بعد از نماز صبح برگردیم بیمارستان
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
همسفر شهدا
🔰 #همسفر_شهدا ✅حال و روز خود را نمی فهمیدم. انگار در این دنیا نبودم. مثل آدم هایی که شوکه شده اند
🔰 #همسفر_شهدا
✅روز پنج شنبه گذشت. رفقا و بچههای مسجد کارها را هماهنگ کردند. جلسه شب جمعه #هیئت_رهروان_شهدا برگزار شد. مداح جلسه با اشعار خودش آتش به قلب من می زد.
🔹بیمار بستری من آخر شفا گرفت
🔹امید من برفت واین دل خونین عزا گرفت
❇️با دیدن شاگردان سید، داغ همه تازه میشد. نوجوانانی با پیراهنهای مشکی، که بیصبرانه ضجه میزدند و از فراق او ناله میکردند.
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 #همسفر_شهدا
✅بعد از علیرضا خواب وخوراک نداشتم. یک شب به خاطر #سنگ_کلیه درد زیادی داشتم. کار به جایی رسید که مرا به #بیمارستان منتقل کردند.
✳️با تزریق آرام بخش به خواب رفتم. همان لحظه سید اومد سراغم. خوشحال به سمتش رفتم. با تعجب پرسیدم: مگه تو از دنیا نرفتی !؟ گفت: نه! من زنده ام و همه کارهای شما رو می بینم.
✳️بعد با هم به حرم #امام_رضا علیه السلام رفتیم. پرچم #هیئت_رهروان_شهدا دستش بود.
✅شاگردانش هم بودند. جلوی حرم مشغول خواندن #اذن_دخول شدیم. سید به سمتی رفت و سریع برگشت.
❇️برای همه ی بچه ها خوراکی گرفته بود. به من هم یک لیوان آب خنک داد. همه ی آب را خوردم. بسیار گوارا و لذت بخش بود. یکدفعه از خواب پریدم. دیگه هیچ دردی در کلیه حس نمی کردم.
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی