#رمان
#خانه_مریم_و_سعید
قسمت دهم
مریم قبل از اینکه برای بچه ها کتاب داستان بخواند، با لحن محبت آمیز همیشگی میگوید: "خوشگلهای من، چشمهایشان را بسته اند؟" بچه ها چشمانشان را بسته اند و منتظرند مامان شروع کند و با دقت به قصه گوش کنند... محمد طبق معمول هر شب، یواشکی چشمانش را باز کرده و با محبت و کمی چاشنی لبخند به چشمان مامان زل زده... مریم هم سخت نمیگیرد و انگار متوجه نشده که چشمان محمد باز است☺️ میثم هم که در اتاق پذیرایی در حال بالا رفتن از سر و کول سعید است👶 سعید یادش می آید که به مادرش زنگ نزده... گوشی را بر میدارد، شماره منزل پدر را میگیرد و احوال آنها را جویا میشود. مادر سعید میگوید:" بعد از اینکه شما رفتید، دکتر گفت عزیز باید بستری شوند و تست کرونا گرفتند، برایشان یک ختم قرآن نذر کرديم که ان شاءالله حالشان خوب شود. مامان جان شما و خانمتان چند جزء میتوانید بخوانید؟"
سعید در پاسخ میگوید: "من بیشتر از یک جزء نمیتوانم بخوانم، مریم هم دارد برای بچه ها قصه می گوید، ان شاءالله ازشان میپرسم و اطلاع میدهم؛ ان شاءالله خدا همه مریض ها را شفای عاجل داده و هرچه زودتر از این بلای کرونا نجات دهد. راستی مامان اگر چیزی لازم داشتید یا کاری بود به من بگویید، مرخصی میگیرم و انجام میدهم."
مامان: " نه مامان جان، دایی ها هستند و عزیز هم که فعلا بستری شده و تحت مراقبت است، شما فقط برای همه بیمارها دعا کنید."
سعيد: "چشم حتما. فقط اگر از خانه بیرون رفتید، حتما ماسک بزنید، این ویروس منحوس با کسی شوخی ندارد. چند روز پیش یکی از همکاران من مبتلا شد و الان اصلا حالش خوب نیست و در این چند روز خیلی اذیت شده است؛ هرچه میگفتیم رعایت کن، ماسک بزن و با دیگران دست نده، گوش نداد که نداد و الان گرفتار شده..."
مادر: "حتما مامان جان، من و بابا ماسک میزنیم، خیالت راحت. به همه مخصوصا خانم گلت، سلام برسان."
سعید: "چشم، بزرگی شما را میرسانم، شما هم به بابا سلام برسانید. خدانگهدار."
۱۰ دقیقه بعد هنوز بچه ها نخوابیده اند... مریم طبق روال هر شب، یک مولودی از مولودی هایی را که خودش قبلا دانلود کرده، با صدای ملایم برای بچه ها پخش میکند و شب بخير میگوید و از اتاق بچه ها بیرون می آید؛ رو به سعید می کند و می گوید: "آقا سعید حواست به میثم هست من بروم حمام و دوش بگیرم؟" سعید که از خبر مبتلا شدن عزیز، حسابی توی فکر رفته بود میگوید: "ببخشید متوجه نشدم..."
مریم: "تلفنی با کی صحبت میکردید؟"
سعید: "با مامان؛ سلام رساندند. بین خودمان باشد متأسفانه عزیز احتمالا کرونا گرفته اند و تست کرونا هم گرفته اند، خیلی دعا کن.
راستی مامان گفتند برای شفای همه مریض ها، یک ختم قرآن برداشته اند و پرسیدند شما چند جزء میخوانید؟"
صدای مولودی خوانی دلنشین حضرت علی (ع) با صدای سید رضا نریمانی از اتاق بچه ها به گوش میرسد...
مریم با آرامش و متانت همیشگی اش گفت:"خدا بزرگ است، ان شاءالله خوب میشوند. من سه جزء میخوانم ان شاءالله ☺️
آقا سعید اگر حواست به میثم هست من بروم یک دوش بگیرم🙃"
سعید لبخندی میزند و میگوید:" برو خیالت راحت باشد😊"
میثم مداد شمعی های فاطمه را، که گوشه اتاق افتاده بود، برداشته و دارد روی دفتر نقاشی فاطمه خط خطی میکند و حالا دیگر از سر و کول سعید بالا نمیرود؛ سعید هم گوشی اش را به دست گرفته و با تمرکز بیشتری اخبار آمار مبتلایان امروز کرونا را چک میکند. بعد از چند دقیقه، سعید میبیند چیزی در دهان میثم است! سریع جلو رفته و میگوید : "اخ کن بابا، اخ کن..." لب و دهان میثم کاملا آبی رنگ شده و سعید میفهمد که در دهان میثم مداد شمعی است!
میثم هم سفت دهانش را بسته و مدادها را میجود، هرچه سعید میگوید اخ کن، میثم صورتش را برمیگرداند و مدادها را از دهانش بیرون نمی آورد؛ سعید بلند شده و یک دستمال کاغذی برمیدارد، میثم را در بغل گرفته و به سینه اش می چسباند و سعی میکند با زور مداد شمعی ها را از دهان میثم در بیاورد... میثم داد میزند ولی سعید بی توجه به او، همچنان تلاش میکند...
مریم که لباس جذاب و مهیجی به تن کرده، می آید و با دیدن این صحنه موضوع برایش روشن میشود که دوباره سر سعید توی گوشی بوده و ...
مریم بچه را میگیرد و دهان او را زیر شیر ظرفشویی میشوید. سعید همچنان سرش توی گوشی است... مریم رو به سعید کرده و با کنایه به او میگوید :" از قدیم گفته اند بچه را با پدرش تنها نگذارید...😒😊 قدیمیها یک چیزی می دانستند که میگفتند"...
💓 ادامه دارد ...
✅ #نویسنده : محسن پوراحمد خمینی
💚 لطفا نظرات و پیشنهادات خودتان را درباره رمان آموزشی خانه مریم و سعید به آی دی زیر ارسال نمایید 👇👇
💚 @Manamgedayefatemeh7
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇
http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
💜 #انتشار_رمان_با_شما ☺️
#بد_رفتاری_شوهر
سلام استادخسته نباشید...میخواستم بپرسم بامردی که فقط حرف حرف خودشه واگراعتراضی بهش بکنیم مثلامیگم که امشب خیلی دیراومدی فرداشب دیرترازشب قبلش میادیااگرنقدی بهش بکنم چندروزحتی چندماه جواب تلفن هام رونمیده وبدرفتاری میکنه ...استاداین روهم بگم که همیشه من برای آشتی کردن قدم برمیدارم واگرهفته هاوماههاباهاش حرفی نزنم اوهم هیچ حرفی نمیزنن ...واین رفتاراشون خیلی اذییتم میکنه ..خیلی دوست دارم که پیش مشاوره بریم هردواماقبول نمیکنن ...ایشون فردین که میگن اگرم هرکاری انجام بدن اگربرخلاف میل من هم باشه هیچ حرفی نبایدبزنم وفقط بایدکوروکرباشم امامن نمیتونم ...من طاقت قهرایشونوندارم واگرحق بامن باشه تودعواروزبعدش ازش عدرخواهی میکنم وبالاخره آشتی میکنه باهام امابدرفتاریو بیمحلیهاشون بعصی وقتاحتی تا۲ماهیم طول میکشه .استادایشون دربیرون ازمنزل خیلی خوبن مثلابادوستان که بیرون میریم خیلی باهمه خوبن وبامن سردرفتارمیکنن درحالی که اصلاباهم مشکلی نداریم چندباری هم بهشون گفتم که دلیش چیه اماهیچ حرفی نزدن ...حس خیلی بدی دارم ازاینکه اصلاحرفی بهم نمیزنه ..کمکم کنین واینکه من فابل های صوتی شماروهم دارم وگوش میکنم امابازمیخوام که راهنماییم کنین ممنون.
🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
205.mp3
5.65M
#بد_رفتاری_شوهر
🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
◾️ حقّالناس
🔸 شخصی از حضرت آیت الله العظمی بهجت درخواست دستوری فرمودند. آقا که همیشه مشغول ذکر بودند، سر بلند کردند و فرمودند :«تا میتوانید گناه نکنید» سپس سر به زیر انداختند و مجدّداً مشغول ذکر شدند.
🔸 بعد از چند لحظه سر بلند کردند و فرمودند: «اگر احیاناً گاهی مرتکب شدید سعی کنید گناهی که در آن حقّالناس است نباشد». باز سر به زیر انداخته و مشغول ذکر شدند.
🔸 و بعد از چند لحظه باز سر بلند کردند و برای سومین بار فرمودند: «اگر گناه مرتکب شدید که در آن حقّالناس است سعی کنید در همین دنیا آن را تسویه کنید و برای آخرت نگذارید که آن جا مشکل است.»
📚 برگرفته از کتاب فریادگر توحید، ص ٢١٨
#محسن_پوراحمد_خمینی
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
@hamsaranekhoob
پویش اعدام نکنید سلبریتیها تقدیم میشود به:
🔺لیدرهای سارق و مسلح غارتگر فروشگاهها
🔺آتش زنندگان بانکها، مساجد، مغازهها و اتومبیلهای شخصی، تجهیزات آزمایشگاه تشخیص طبی و جهیزیه دختری دمبخت
🔺عربدهکشها و عاملان رعب و وحشت عمومی
🔺قاتلین و متجاوزین به جان و مال هموطنان گرفتار مشکلات اقتصادی
🔺اجیرشدگان دشمن خارجی جهت اخلال در امنیت ملی
♨️ افراد مذکور، مغرضینِ داخل صف مردم عادی هستند که به بهانه مطالبات اقتصادی، در آبان ماه ۹۸، پیادهنظام دشمن شدند و با کمالِ ارادت به هموطنان خود!! نهایت انسانیت و عشق خود را در تخریب اموال عمومی و شخصی این مردم گرفتار در مشکلات اقتصادی، به نمایش گذاشتند و حال این سلبریتیهای نان به نرخ روز خور شدند دلواپسشان.
🔴 این هم حمایت دو داور جاهل عصر جدید از متجاوزان به عنف و سارقان مسلح!
🌹🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇
http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
چقدر دستخط ترامپ #آشنا ست...
#سارقان_مسلح_را_اعدام_کنید
🌹🍃 کانال تربیتی همسران خوب
http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
#تربیت_فرزند
سلام استاد.
دوتا سوال داشتم از خدمتتون؛
۱- به بچه تقریبا ۵ساله بگیم موقع ناراحتی و عصبانیت چیکار بکنه؟
۲-بچه ای که تنبلی میکنه شبها برای مسواک زدن چیکار کنیم که مسواک بزنه؟کتاب در این زمینه زیاد براش خریدیم و تشویق هم زیاد کردیم ولی بازم شبها دائم میگه خسته ام و نمیزنه مسواک.
🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
204.mp3
5.39M
#تربیت_فرزند
🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
#محسن_پوراحمد_خمینی
🌹🍃 #زن همانند گل است 🍃🌹👇
💓 @hamsaranekhoob
پیش بینی پهلوان بی مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
اوایل جنگ ...
در ارتفاعات گیلان غرب
بر فراز یکی از تپههای مشرف به مرز قرار
گرفتیم ، پاسگاه مرزی دست عراقیها بود و
براحتی در جادههای اطراف آن تردد میکردند.
ابراهیم کتابچه دعا را باز کرد و
بهمراه بچهها زیارت عاشورا خواندیم.
بعد با حسرت ...
به مناطق تحت نفوذ دشمن
نگاه می کردم و گفتم :
ابرام جون
این جاده مرزی رو ببین
عراقیها راحت تردد میکنند،
بعد گفتم : یعنی میشه یه روز
مردم ما راحت از این جاده عبور کنند
و به شهرهای خودشون برن !
ابراهیم که با نگاهش
دوردست ها را می دید
لبخندی زد و گفت: چی میگی!
روزی میآد کـه از همین جاده
مردم ما دسته دسته به کربلا سفر میکنند!
در مسیر برگشت از بچه ها پرسیدم
اسم این پاسگاه مرزی رو میدونید؟
یکی از بچهها گفت: مـرز خســـروی
📚 کتاب سلام بر ابراهیم ص۱۲۷
#محسن_پوراحمد_خمینی
#کانال_تربیتی_همسران_خوب
@hamsaranekhoob