خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
فرشته واقعی
#قسمت_چهل_و_هشت_
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
همسر شهید
هر وقت آن عکس را می بینم یاد خاطره ی شیرینی می افتم تو نگاه عبدالحسین مهربانی موج می زند. دست هاش را انداخته دور گردن دو تا پسربچه کرد با یکی شان دارد صحبت می کند دور و برشان همه یک گله گوسفند است. سردی هوای کردستان هم انگار توی عکس حس می شود، خاطره اش را خود عبدالحسین برام تعریف کرد
شب اولی که پسر بچه ها را دیدم زیاد بهشان حساس نشدم برام عجیب بود ولی زیاد مشکوک نبود. بقیه بچه ها هم تعجب کرده بودند.
«دوتا چوپان کوچولو. این موقع کجا می رن؟!»
شب بعد دوباره آمدند دو تا پسر بچه با یک گله گوسفند و از همان راهی که دیشب آمده بودند!
باید کاسه ای زیر نیم کاسه باشد.
سابقه کومله ها را داشتیم پیر و جوان و زن و بچه براشان فرقی نمی کرد همه را می کشیدند به نوکری خودشان، اکثراً هم با ترساندن و با زور و فشار.
به قول معروف پیچیدیم به عمل دو تا چوپان کوچولو. جلوشان را گرفتم دقیق و موشکافانه نگاهشان کردم چیز
مشکوکی به نظرم نرسید
متوجه گوسفندها شدم حرکتشان کمی غیر طبیعی بود.
یکهو فکری مثل برق از ذهنم گذشت نشستم به تماشای زیر شکم گوسفندها چیزی که نباید ببینم دیدم:
نارنجک!
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
خار و گل میخک
از شهید یحیی السنوار
#قسمت_چهل_و_هشت_
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
آن قطعه به محل نفوذ کردند و محل را با مواد منفجره مین گذاری کرده، عقب نشینی کردند و سپس آن را منفجر نمودند. صدای انفجار مردم را تکان داد سپس یکی از بولدوزرها را آوردند که خانه را خراب کرد و شروع به حفاری کردند تا پناهگاه و آنچه در آن بود کشف .کنند اجساد چهار چریکی که در آن پناهگاه ناپدید شده بودند بیرون آوردند.
با گذشت زمان از حضور نیروهای آزادیبخش خلق کاسته شد و اکثریت مردان مقاومت به جنبش فتح وابسته شدند و در برخی مناطق اکثریت از جبهه مردمی بودند و دستگیری در میان مردان و جوانان صورت میگرفت. هر روز ده ها نفر دستگیر می شدند، مخصوصاً بعد از انجام یک عملیات چریکی، و همیشه کسانی آزاد می شدند که دستگیر شده بودند. زنان وقتی شوهر یا پسرش پس از ماهها یا سالها غیبت در تاریکی زیرزمینها و سلولهای بازجویی از بازداشتش برمی گردید غمگین میشدند آنها نمی دانستند چی .کنند روزهای بازداشت در شهر الخلیل از همان روزهای اول اشغال آغاز شد، زمانی که رهبران ارشد اسرائیل به خانه شهردار و رئیس شهردار ، شیخ محمد على الجعبری آمدند و احترام و قدردانی ویژه خود را نسبت به وی ابراز کردند و از او خواسته هایش را پرسیدند وی از آنها خواست که سربازانشان از تعرض به آبرو و مال مردم بپرهیزند بنابراین آنها به او اطمینان دادند که چنین خواهد بود و تعهد معقولی از جانب سربازانشان به این امر مشاهده شده بود.
اما در روزهای بعد زمینهای وسیعی مصادره شد که بیشتر آن از اراضی خاندان الجعبری ،بود علاوه بر اراضی دیگر خانواده ها و روند تأسیس شهرک کریات اربع بر آنها آغاز شد تکمیل ساخت و ساز مسجد خالد بن الولید در مجاورت آن زمینهای مصادره شده متوقف شد و مدرسه اسامه نیز تصرف شد که در آن نقاط تجمع و تمرکز ایجاد شد که با گذشت زمان به محل تجمع و تمرکز نظامی تبدیل گردید با گذشت زمان به نقاط و مراکز اسکان و نقطه شروعی برای حرکت مهاجران به سمت مسجد الحرام که یهودیان در آن بودند تبدیل .شد آنها آن را مکان مقدسی میدانند که متعلق به خودشان است و در صدد کنترل آن و بیرون راندن مسلمانان از آن هستند.
دشمن به تدریج و به مرور زمان تحرکات نظامی فشرده ای را آغاز کرد اما در تمام مدت تمایل داشت که با مردم درگیر نشود و روابط خود را با آنها توسعه و تحکیم بخشد. حفظ روابط خوب تا حد امکان و یا حداقل روابط غیر خصمانه و به
دلیل اینکه برخی از آنها بین پسران عرب و یهودی چسپیده گی های داشتند و بزرگسالان که مثل مهاجران بودند. خاخام لوینگر و دیگران برای برقراری صلح دقیقاً مطابق با آداب و رسوم اعراب نزد سرشناسان منطقه می آمدند و بر نگرانی خود برای حسن همجواری و تداوم روابط برادرانه و حسن همجواری تاکید میکردند و هدیه را می گرفتند و میدادند و غرامت را تخمین میزدند و دیه می پرداختند.
آنچه مهم بود این که اعراب در وضعیتی مماشات و آرامش باقی بمانند برخی از مناطق درگیر که تا حدودی گرمای مقاومت را در منطقه حفظ نموده در اردوگاههای مجاور بودند جایی که اردوگاه های دهیشه و عروب در جاده اصلی بین بيت المقدس و بيت لحم قرار دارد، در حالی که سربازان حاکمان کارمندان ،نظامی شهرک نشینان و گردشگران در این جاده حرکت میکردند آنها در معرض برخی از این عملیاتهای کماندویی قرار می گرفتند.
دنیا را بر سر ساکنان اردوگاه تاریک میکردند زیرا مقررات منع رفت و آمد اعمال میشد و مردان ضرب و شتم و برای مدتی بازداشت می.شدند دیدگاه برتری مردم شهرها به ویژه مردم شهر الخليل را نسبت به ساکنان اردوگاه ها همچنان باقی بود. به آنها به نگاه مهاجران یا پناهندگان در طول این سالهای اشغال دیده میشد و مشخص بود که این افراد از روستاها و شهرهای شان بیرون رانده شده بودند اردوگاههای شهری آنها یا شهروندان در شهرهایشان نگاه برتری نسبت به مردم روستاهای اطراف ادامه پیدا کرد همانطور که در موارد مختلف وجود داشت پسر شهر به پسر روستا نگاه برتریت میکرد و جز در موارد نادر با او حتی حرف نمیزد.
اهالی روستاها و زنانشان کشت و کار میکنند ، دامپرور می کنند، پنیر و ماست درست می کنند، روغن حیوانی می گیرند، به شهر می روند و سبدهای انجیر، انگور و میوههای مختلف را که حمل میکنند یا با پخت) پر کشک یا قیمه) در بازارهای شهر با نازلترین و ارزانترین قیمتها میفروشند بعد لباس و کفش و صابون و چیزهای دیگر را می خرند که در شهر بالاترین قیمتها را دارد و خوشحال و راضی با چند سکه به روستاهای خود باز می گردند و این کار را با همه دنیا برابر نمی کنند.
🌑🌕⚫️
🌕🌑🌕⚫️🌕🌑
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._