خار و گل میخک
از شهید یحیی السنوار
#قسمت_شصت_و_هفت_
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
محمد و ابراهیم اندکی بعد محل را ترک میکردند و جلسه خراب و متفرق میشد اگر عبدالحفظ در یکی از این جلسات حضور می داشت و شروع میکرد با حمله به شیوخ و مذهب گفتگو بسیار داغ میشد و تا آنجا پیش می رفتند که اخوان به دلیل اینکه از عربستان حقوق می گیرند، علاوه بر بحث های مختلف فکری، مزدور هستند و حسن نیز به او پاسخ می
داد.
پاسخ های خشمگینانه به اتهام بی خدایی و عدم اعتقاد به خدا و اینکه آنها مزدوران اتحاد جماهیر شوروی هستند. اولین کشوریکه تأسیس کشور اسرائیل را در سال 1948 به رسمیت شناخت من بسیاری از سخنرانی و گفتگوی حسن را دوست داشتم و آن را با خودم و اعماق روحم طنین انداز کردم اما مواضع او را در چند نکته درک نکردم و وقتی با او درباره نقش اسلام گرایان در حمل و نقل پرچم ، دغدغه ملی و نقش آنها در مقاومت مسلحانه در برابر اشغالگری و جایگاه آنها در قبال شهدای جان باخته در زندان راه میهن بحث می کردند ضعف او را به وضوح مشهود بود.
به همین ترتیب مواضع زمزمه شده آنها در مورد سازمان آزادیبخش ،فلسطین ،حسن محمد و ابراهیم ناتوانی آشکار خود را در این مسائل و ناتوانی در قانع کردن دیگران در مورد موضع خود احساس می کردند زیرا خودشان دقیقاً نمی دانستند که موضع در مورد این مسائل چیست گویی نزد شیخ احمد رفتند و موضوع را از او پرسیدند و او به آنها گفت که در این موارد که در روزهای آینده در مسجد برگزار می شود صحبت خواهد کرد.
بعد از چند روز احساس کردم که می خواهم برای نماز مغرب با آنها به مسجد بروم چون این سمینارها معمولاً بين مغرب و عشا برگزار میشد با آنها رفتم و نماز مغرب را پشت سر شیخ حمید خواندیم پیر بود و صدایش به سختی شنیده می شد، مسجد مملو از جوانان و مردان و کودکان بود بر خلاف زمانی که من آنجا بودم در کودکی با پدربزرگم رحمه الله به حضورش می آمدیم پس از اقامه نماز عده ای از مسجد خارج شدند سپس جمع زیادی از جوانان نشستند حدود پنجاه مرد جوان در یک دایره
شیخ احمد سخنان خود را آغاز کرد نشست و خدا را شکر کرد و برای رسولش دعا کرد سپس درباره نقش انسان بر روی زمین و بندگی او در برابر خداوند الگو قرار دادن کسانی که پیام را درک می کردند سخن گفت فرستاده سعد بن ابی وقاص رضي الله عنه در جنگ قادسیه ربيع بن عامر رضى الله عنه بود که نزد رستم فرمانده فارسیان رفت هنگامی که رستم از او پرسید چه چیزی تو را از جزيرة العرب به جنگ با ما آورده :گفت آمده ایم تا بندگان را از عبادت بندگان دور کنیم، و به عبادت پروردگار در آوریم و مردم را از ظلم ادیان به عدالت اسلام و از تنگنای دنیا گرفته به فراخیت آخرت...
و این را به تفصیل بیان کرد و توضیح داد که درک این فهم برای مردم امروز ما با توجه به بحران هستی دشوار است مردم و سرزمین ما تحت اشغال اما تنها راه رهایی و رستگاری اسلام است اما مردم این را درک نمیکنند و حتی ممکن است با آن دشمنی کنند همان گونه که رسول خدا در مکه بود و مردم و اعراب را به اسلام دعوت میکردند و شکوه و جلال خود را در آن میخواندند و ادعا میکنند که پیامبر را شکست خواهند داد در حالی که آنها متوجه آن نیستند، پس با او مخالفت میکنند و با او می جنگند، سرانجام ثابت شد که عزت اعراب به اسلام است و همین بود و همین است، پس شکوه ما در دستان ماست.
بعد شروع کرد به تعریف شهید در اسلام یعنی هر که بجنگد تا کلام خدا برتر باشد در راه خداست و این تعریف شرعی معنای شهید است و اینکه گروههای آمده اند که هر کس را شهید بخوانند این چیز دیگری است. او در مورد مفاهیم مربوط به ماهیت گروه اسلامی که آن را از مردم فلسطین نمایندگی میکند صحبت کرد اما بدون این که صریح باشد، بلکه اشارتا و به شکل تلمیحی..
شیخ حمید آمد و برای شام آذان داد پس ما به نماز ایستاده شدیم شیخ احمد برای امامت مردم جلو آمد و مردم را رهبری کرد و در هنگام نماز آیات اول سوره اسراء را میخواند و در نمازش برخی از کلمات یا جملات آیات به گونه ای که گویی درسش را قبل از نماز تمام میکند با موضوع بندگان) ما دارای قدرت عظیمی هستند را تکرار می کرد. متوجه شدم که شیخ از صحبت آشکار در مورد مسئله درگیری با اشغال اجتناب میکند و سعی می کرد از ترس اینکه مقامات اشغالگر او را تعقیب کنند و تحت تعقیب قرار دهند و مانع وی شوند ایده اش را به اشاره منتشر کند. حسن و محمد و ابراهیم راضی از
⚫️
🌕🌑🌕⚫️🌕🌑
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
خار و گل میخک
از شهید یحیی السنوار
#قسمت_شصت_و_هشت_
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
مسجد خارج شدند و در گفت و گوی خود در حین بازگشت ما احساس رضایت و خشنودی خود را از سخنان شیخ و تحسین خود از او را ابراز کردند.
و من نمی دانستم از این موضوع چه را میپسندیدند سخنان شیخ هر چند زیبا و تأثیر گذار بود اما پاسخ روشنی برای سؤالات مطرح شده از سوی همگان نداشت خصوصا سوالات محمود و عبدالحفیظ در گفتگوی خود با حسن. استاندارد زندگی در اردوگاه به طور قابل توجهی شروع به توسعه و بهبود کرده بود بیشتر خانهها دارای یک یا دو کارگر بودند که در اسرائیل کار میکردند و در مقایسه با شرایط قدیمی در نوار غزه یا کشورهای عربی مانند عربستان سعودی و کویت درآمد بسیار خوبی داشتند.
و شرایط مردم به وضوح شروع به بهبود می کرد آنها شروع به یافتن رادیو و تلویزیون در بسیاری از خانه کردند. بسیاری از خانه ها شب برق مشترک داشتند و روشن میبودند برخی از آنها یخچال یا اجاق گاز داشتند و بیشتر خانه ها شبکه آب مشترک داشتند خانه ما رادیو خوبی مشترک شدیم در شبکه برق و آب اما هنوز هیچ اقبالی به تلویزیون و یخچال و اجاق گاز نداشتیم با وجود این وضعیت ما از وضعیت خیلی از خانواده ها خیلی بهتر بود که در حالت پریشانی باقی مانده بودند.
نکته مهم این است که طی دو دهه گذشته پس از هجرت پس از نکبت (48) جمعیت اردوگاهها به طرز شگفت انگیزی چند برابر شده بود زیرا خانه ها دیگر جای ساکنان خود را ندارند، به خصوص زمانی بسیاری از کسانی که کودک بودند یا حتی کسانی که بعد از نکبت به دنیا آمدهاند مرد شده بودند آنها ازدواج کرده بودند و صاحب پسر و دختر شدند، و هر خانه یک یا چند برادر متاهل داشت و خانه های شلوغ اردوگاه به کارتنهای مرغ تبدیل شد...
در این زمان صحبت از پروژههای مسکنی که اداره مسکن فرمانداری نظامی در حال آماده سازی آن بود شروع شد تا هرکسی که قصد توسعه اردوگاه را داشت نام خود را در اداره مسکن ثبت کند و به شرطی که اردوگاه هزینه قسطی را بپردازد خانه ویران میشد و بدین ترتیب به هر فرد متاهلی یک اتاق مسکونی اعطا میگردید.
این موضوع بحث خشونت آمیزی را در میان ساکنان کمپ ایجاد کرده بود شما هیچ گردهمایی جلسه و دیداری را نمی یابید که در آن این موضوع مطرح نمیشد و مردم به مخالفان و موافقان تقسیم شدند موافقان این ایده را مطرح می کردند که
این رویارویی با واقعیت است زیرا نمیتوانیم در جوامعی مانند قوطی ساردین به طور نامحدود زندگی کنیم.
خانه ها با افزایش زیاد فرزندان نمیتوانند ما را در خود جای دهند و راه حلی برای این موضوع در افق قابل پیش بینی نیست. این موضوع با تخلیه ساکنان کمپ حل می شود و این هدف اشغال است که پناهندگان را در این محله ها اسکان داده و به مسئله آنها پایان دهد جنجال ادامه داشت و این پروژهها هنوز فقط یک ایده بود که اجرایی نشده بود. نظر یک طرف طرف مقابل را تایید می کرد
قبل از ازدواج برادرانم محمود و حسن نمی دانستم چیزی به نام لوازم آرایشی وجود دارد مادرم هم مثل خانم های اردوگاه از این مواد استفاده نمی کرد تنها اتفاقی که در مناسبت های شاد برایشان می افتاد این بود که موهای صورتشان را برمی داشتند و ابروهایشان را نازک می کردند و با این وجود بسیار زیبا به نظر می رسیدند.
حتی کسانیکه برای بچه هایشان غذا پیدا نمی کردند دنبال لوازم آرایشی می گشتند و بچه هایشان طعم گوشت را جز در مناسبت های بزرگ نمی دانستند یا بین نام و نوع میوه هایی که فقط در عکس کتاب های زیست شناسی در مدارس می بینند تمایز قائل نمی شدند.
زمانی که یکی از دختران در حال ازدواج بود به نظر میرسید که زنان هنگام تزئین از لوازم آرایشی استفاده می کنند، اما او متوجه نبود که چیزی به نام لوازم آرایشی وجود دارد اما بعد از ازدواج محمود و حسن و زمانی که من می خواستم. وارد یکی از اتاقهایشان شوم در قفسه های الماری یک کمد با یک آینه بزرگ در وسط اتاق ها می دیدم، تعدادی بوتل های شیشه یی و جعبه های در اتاق خوابها گذاشته بودند که فهمیدم لوازم آرایشی هستند اما ظاهراً بطور دقیق نمی دانستم که برای استفاده فراتر از روز عروسی و در مناسبت های ازدواج برای اقوام استفاده شود تا آن هنگام هیچ یک از زنانی را ندیده بودم که در خیابانهای کمپ آرایش کرده و این مواد را روی صورت خود داشته باشند.
⚫️
🌕🌑🌕⚫️🌕🌑
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
1_1082963901.mp3
1.25M
🕊زیارتـنامـه ی شـهـــــــداء🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_ارواح_شهدا به دلخواه صلوات
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
❣سلام_امام_زمانم❣
درد درمان مےشود 🌺🍃
با ذکر يا مهدی مدد
سخت آسان میشود
با ذکر يامهدی مدد
بس کہ آقايم غريب است
و ندارد ياوری
چشم گريان میشود🌺🍃
با ذکر يا مهدی مدد
#العجلمولایغریبم🌺🍃
#اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ
#اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
✨بســــــم الّله الرّحمن الرّحــــــیم✨
❤️روزِمـان را بـا سَــلام بَـر چهـارده مَعْـصــوم آغـاز میکنیـم
🌺اَلْسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا رَسُـولَ اَللّه ﷺ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا اَمیرَاَلْمـؤمِنـین
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکِ یا فاطِـمَةُ اَلزَهْـراءُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حُسَـینَ بـنَ عَلیٍ سَیــدَ اَلشُهَـــداءِ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَاَلحُسَیْنِ زینَ اَلعـابِـدیـنَ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلباقِــرُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یـا جَعْفَــرَ بـنَ مُحَمَّـدٍ نِ اَلصـادِقُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُوسَـی بـنَ جَعْفَـرٍ نِ اَلکاظِـمُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یاعَلیَّ بـنَمُوسَـیاَلرِضَـا اَلمُرتَضـی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدٍ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلجَــوادُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَ مُحَمَّـد نِ اَلهـادی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلعَسْــکَری
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا بَقیَــــةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمـان
وَ رَحْـمَـــــةَ اَللّـهِ وَ بَرَکـاتِــهِ
🌴اللّـــهُـمَّ_عَجِّــلْ_لَوِلیِــڪَ_اَلْفَــــــــــرَجْ
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
🌷🌷شهیدی که برات شهادتش را از آیت الله بهجت قدس سره گرفت
همسر شهید :عبدالمهدی کاظمی یک بار یک خوابی دیده بود. بعد از آن رفت پیش یکی از علمای اصفهان و خواب را تعریف کرد. آن عالم گفته بود برای تعبیرش باید بروی قم با آیت الله بهجت دیدار کنی. همسرم به محضرآیت الله بهجت شرفیاب می شود تا خوابش را به ایشان بگوید. آقا هم دست روی زانوی عبدالمهدی گذاشته و می گویند جوان شغل شما چیست؟! همسرم گفته بود طلبه هستم. ایشان فرموده بودند: باید به سپاه ملحق بشوی و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشی. آیت الله بهجت در ادامه پرسیده بودند اسم شما چیست؟ گفته بود فرهاد. (ابتدا اسم همسرم فرهاد بود) ایشان فرموده بودند حتماً اسمت را عوض کن. اسمتان را یا عبدالصالح یا عبدالمهدی بگذارید.
آیت الله بهجت فرموده بودند: شما در روز امامت امام زمان (عج) به شهادت خواهید رسید. شما یکی از سربازان امام زمان (عج) هستید و هنگام ظهور امام زمان (عج) با ایشان رجوع می کنید. وقتی عبدالمهدی از قم برگشت خیلی سریع اقدام به تعویض اسمش کرد. باهم رفتیم گلستان شهدا و سرمزار شهید جلال افشار گفت می خواهم یک مسئله ای را با شما در میان بگذارم که تازنده ام برای کسی بازگو نکنید بین خودم، خودت و خدا بماند.
عبدالمهدی گفت شما در جوانی من را از دست می دهید. من شهید می شوم. گفتم با چه سندی این حرف را می زنید. گفت که من خواب دیدم و رفتم پیش آیت الله بهجت و باقی ماجرا را برایم تعریف کرد.
❤️#هر_روز_با_یاد_یک_شهید
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
#وصیت_نامه_شهید _عبدالمهدی_کاظمی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
- در سوره اعلی آیه
” قد افلح من تزکی “
خداوند رستگاری رابرای کسانی می داند که نفس خود را پاک کرده باشندودر راه حق را به درستی پیموده و خانواده و جامعه را بر محور اخلاق پایه ریزی کنند .
2-همواره بایدگوشهایتان شنوا و چشمانی بصیر و بینا به امر ولی فقیه داشته باشید که اگر این چنین شد هیچ وقت گمراه نخواهید شد
3-همیشه حق و باطل در پیکار وجنگند و در همه حال حق را بگوئید وعمل کنید واز باطل روی گردان باشید .این اصل بصیرت است که باید در خود تقویت کنید تا این دو مخلوط نشوند وفتنه بوجود نیاید
در فتنه های آخر الزمان و فتنه های سال 78 و88 با اینکه افراد خوبی زندگی کرده اند ولی به دلیل عدم بصیرت گمراه می شوند و خود را از صف مردم وولی فقیه جدا می کنند وتنها گمراهی وحقارت نصیب آنها می شود
4 در آیات قرآن تدبر کنید وبه فرامین آن عمل نمایید.
5- ظلم یکی از گناهان بزرگ در اسلام است و عقلا وشرعا گناهی بزرگتر از ظلم وجود ندارد که ظلم به بندگان خدای متعال را ظلم به حق الناس نامیده اند و همین جا ذکر می کنم که اگر به کسی ظلم کرده ام وخود نیز ازآن آگاهی ندارم طلب بخشش می کنم وعاجزانه در خواست دارم که این حقیر را عفو کنید.
6- در سفارش به احترام به پد رومادر به آیات قرآن اشاره می کنم که خداوند فرمود ” بالوالدین احسانا فلا تقل لهما اف “حتی به پدر ومادر خود اف نگویید
7-سفارش می کنم همه شما را به نماز اول وقت وبه جماعت چرا که نماز ساده ترین وزیباترین رابطه ی انسان با خداست که در تمام ادیان آسمانی بوده است .
8-اسلام به ما آموخته که دین از سیاست جدا نیست و آن چیزی که دشمن به دنبال آن است جدائی این دو از هم است اسلامی که مرگ بر آمریکا ومرگ بر اسرائیل در آن نباشد اسلام آمریکائی است وخدایا توشاهد باش که این حقیر همیشه وهمه حال آمریکا واسرائیل را دشمن اسلام وانقلاب دانسته ومن نیز دشمن آنها هستم وخواهم بود و با این عقیده به سوی تو می شتابم.
9-انقلاب جمهوری اسلامی ایران معجزه قرن است والگوئی است برای استقامت پس حفظ این انقلاب از اوجب واجبات است و به همه شما خواهران وبرادران عزیز توصیه وسفارش می کنم که انقلاب را دوست داشته باشید وبرای حفظ آن تا پای جان بکوشید که ان شااله این انقلاب به انقلاب حضرت حجت ابن الحسن (عج) وصل خواهد شود .
10- شمارا توصیه می کنم به حفظ ، پیشرفت وارتقاء ” بسیج ” که هر قدر تفکر بسیجی توانمند وشکوفا باشد انقلاب نیز قدرتمند خواهد بود .
التماس دعا
عبدالمهدی کاظمی
94/8/21
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
شهید مدافع حرم عبدالمهدی کاظمی فرزند عباس در سال۶۳ متولد شد و دروس حوزوی و طلبگی را نیز گذرانید و با مدرک تحصیلی کارشناسی رشته حقوق در سال ۸۵ وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد که پس از گذراندن دوره های مختلف نظامی و مسئولیت های مختلف از جمله فرمانده گروهان پیاده گردان ۱۵۴ چهارده معصوم لشکر ۸نجف اشرف، فرمانده گروهان گردان امام حسین سپاه ناحیه خمینی شهر، پزشکیار، مسئول تربیت بدنی، مسئول جنگ نوین در گردان های سپاه، در اواخر آذر ۹۴ در جبهه مقاومت اسلامی و حق علیه باطل در حلب سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. عبدالمهدی کاظمی در سال ۸۴ ازدواج و در جوی آباد خمینی شهر زندگی میکرد که از این شهید دو فرزند دختربا نام های فاطمه و ریحانه به یادگار مانده است.
❤️#هر_روز_با_یاد_یک_شهید
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
خار و گل میخک
از شهید یحیی السنوار
#قسمت_شصت_و_نه_
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
درست است که بسیاری از خانمها سر خود را نمی پوشانیدن و برخی از آنها میپوشانند اما لوازم آرایشی حتی با احساس واضح بهبود وضعیت اقتصادی عمومی مردم شناخته شده یا معروف نبود ما تغییر اساسی را در این رابطه، احساس نکردیم اما شکی نیست که برخی از زنان شروع به استفاده از انواع مختلف این موارد ،کردند اما این مقدار محدود باقی ماند. دختران کمپ همان طور که بودند بدون لوازم آرایشی بدون هیچ گونه جراحی پلاستیک حتی بدون کارهای بسیار ابتدایی مانند برداشتن مو و کم پشت کردن ابروها بودند با وجود ،این آنها معمولاً مانند خدمتکار بودند و از همه زیباترین چیز در مورد اکثر آنها بود حیا به اوج خود رسیده بود اگر از یکی از آنها چیزی میپرسیدی ، چشمانش به زمین می ماند، حتی اگر اتفاقی می افتاد نگاهش را جهت میداد و اگر با نگاه یکی از جوانان روبرو میشد و بلافاصله چشمان اش را پایین میکرد و گویی که خون تقریباً از گونه هایش منفجر میشود که او را از زیبایی اش زیباتر میکرد... خلیل یکی از پسران همسایه، پس از آشنایی با یکی از دختران اردوگاه شروع به دلبستگی کرده بود.
وقتی یک بار به او نگاه کرد بود احساس کرده که او را دوست دارد و او نیز همین احساس را داشت بنابراین به او منتظر می ماند. وقتی از خانه به مدرسه می رفت و از مدرسه به خانه برمیگشت بدون اینکه به او جرات نزدیک شدن را داشته باشد یا حتی یک کلمه یی با او رد و بدل .کند بیشتر روزها راضی بود که او از دور چشمانش را بلند کند و چشم به چشم شوند.
نگاهش را پایین می انداخت و متوجه میشد که او این احساس را متقابلاً انجام داده است و او تا زمانی که توانست به آن راضی بود به خانواده اش پیشنهاد کرد که پس از پایان تحصیل و یافتن شغل از او خواستگاری کنند او به اندازه ای ساخت و ساز جمع آوری میکرد که هزینه های ساخت و ساز و ازدواج را تامین کند تا از او خواستگاری کند. برخی از مردان جوان با دخترانی که دوست داشتند مکاتبه میکردند و برخی از آنها به آن پیامها پاسخ میدادند یعنی اکثر مردان و زنان جوان اردوگاه به قوانین سختگیرانه عدم رعایت آنها پایبند بودند.
با نزدیک شدن به این عرصه و با توجه به دستورات اکید مادرم و تربیت والای او از این کارها دور بودیم، اما گویا برخی از جوانان و نوجوانان جسارت کرده و در آن فرو رفته بودند به این رشته شروع کرده بودند و مثل یک بازی آنرا انجام میدادند. یک بار از کنار دریا به سمت خانه می آمدم و در گوشه خانه ،پیچیدم دیدم ابراهیم پسر عمویم از مسجد برمیگشت و یکی از دخترهای همسایه یکی از آن دخترهای بازیگوش اش دم در خانه شان نشسته بود که دید ابراهیم با خجالت راه می رود و طبق دستور شیوخ در مسجد و دستور مادرم به زمین نگاه می کند.
روبه روی او ایستاد و به او نگاه کرد و با صدایی شوخی گونه گفت: پیر استی، شیخ ،سرسفید به ما نگاه کن، ای خدا، آنهایی که بالا هستند، به پائین نگاه کنند ابراهیم را مثل مرده ،دیدم صورتش از شدت خجالت و شرم سرخ شد و قدم هایش سه برابر شد مثل کسی که از بازداشت طولانی مدت فرار می کند و آن حرف ها روی میز ماند و برای ابراهیم خیلی شرم آور بود. و شده بود جمله من که با استفاه از آن او را تهدید می کردم که اگر برگردد و با من جایی برود او را در گیر همسر عمویش (مادرم) قرار خواهم داد.
پیروزی 1973 اگرچه برای ما فلسطینی ها هیچ چیز عملی را کم نکرد اما نقطه عطف استراتژیک در همه احساسات ما بود، درست است که ما ندیدیم اسراییل از بین برود و فلسطین را ترک کند و به شهرهای خود برنگشتیم شهرها و روستاهایی که مردم ما در سال 1948 از آنها آواره شدند و مناطقی که در سال 1967 در کرانه باختری اشغال شده بود حتی آزاد نشدند. کرانه باختری نوار غزه جولان و سینا و همه اینها در عمل اتفاق نه افتاد پیشروی ارتش مصر و عبور آن از کانال سوئز و خط بار لو بود، اما ما راضی و خشنود بودیم تا اینکه از شکست اسرائیل کاملاً راضی شدیم... ما در آن زمان همه چیز را این گونه فهمیدیم و باور کردیم و باور داشتیم و با تمام وجودمان متقاعد شدیم که اسطوره اسرائیل و ارتش شکست ناپذیرش در برابر عظمت و اراده سربازان عرب که در جنگیدن نبرد ،معقول چه در جبهه مصر و چه در جبهه سوریه، از
بین رفته بود.
ما سر ما به آسمان با سربلندی و شکوه اوج می گرفت اما احساسات ما در مواجهه با لحن جدیدی که شنیدیم ، به تدریج شروع به تغییر کرد سادات رئیس جمهور مصر در مورد آمادگی خود برای صلح با اسرائیل را اعلام کرد... وقتی شنیدیم.
⚫️
🌕🌑🌕⚫️🌕🌑
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
خار و گل میخک
از شهید یحیی السنوار
#قسمت_هفتاد_
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
که او برای بازدید از کنست اسرائیل آماده است شوکه شدیم و با شنیدن از رادیو سفر سادات به بیت المقدس را تعقیب میکردیم فاجعه کاملاً ما را غرق کرد و سخنرانی او در کنست در مقابل دولت اسرائیل و اعضای کنست در اسرائیل ما تلویزیون در خانه نداشتیم بنابراین ما آن تصاویر را ،ندیدیم اما پوشش این رویداد در رادیو کافی بود تا ما را با تصویری شوکه کند که باعث شد نتوانیم متوجه شویم که آیا این واقعیت است یا فقط تخیل؟ به نظر میرسید که این شوک به کل جهان عرب یا بیشتر آن ضربه زده است زیرا سطح تضادها و اختلافات رخ داده بین رژیمها خطرناک و گسترده بوده است، طبیعتاً ما به عنوان فلسطینی تمایل داریم با تمام همدردی هایمان از مخالفان صدای متقابل و تهاجمی علیه سادات و توافقنامه کمپ دیوید حمایت کنیم زیرا دوست داشتیم به ایستگاه های مخالف به ویژه ایستگاهی که از بغداد پخش می شد، گوش دهیم.
مهم ترین اتفاق برای ما در سطح خانواده این بود که دانشگاه های مصر درهای خود را به روی دانشجویان فلسطینی در شرایط تضاد بزرگ بین سادات و سازمان آزادیبخش که به شدت مخالف صلح با اسرائیل بود که به وضوح و صریح شناخته شده بود و به اوج خود رسید .بستند این واقعیت که برخی فلسطینی ها روزنامه نگار معروف "السبعی" را در پس زمینه آن کشتند، منتشر شد.
تصمیم سیاسی مصر برای کاهش روابط با فلسطینی،ها که شامل عدم پذیرش فارغ التحصيلان دوره ثانویه فلسطینی از نوار غزه در دانشگاه های ،مصر مانند قبل بود امسال برادرم محمد تحصیلات متوسطه خود را تمام کرد و قرار بود در دانشگاه های مصر قبول ،شود وضعیت اقتصادی ما در این زمان مناسب ترین بود آنجا محمد در آن زمان بر سر یک دوراهی ایستاده بود کجا درس بخواند؟
در نهایت با تحصیل در دانشگاه Birzeit در کرانه باختری در نزدیکی شهر رام الله موافقت کرد و به آنجا سفر کرد و برای پیوستن به دانشگاه درخواست داد و در دانشکده علوم پذیرفته شد و در آغاز دوره جدید در آنجا مشغول به کار شد. سال تحصیلی، جایی که او با دانش آموزان دیگر ملحق شد و یکی از آپارتمانهای شهر رام الله را اجاره کرد و در آنجا زندگی
کردند و محمد ماهی یکبار به خانه برمی گشت و چند روز پیش ما می ماند و سپس به رام الله بر می گشت.
اقدامات چریکی در سرزمین های اشغالی و در داخل سرزمین های اشغالی سال 1948 متوقف نشد، اما به میزان قابل توجهی کاهش یافت و بسیاری از اقدامات ملی به شکل اقدامات ،سیاسی صنفی و مردمی آغاز شد. مقامات اسرائیل به انتخابات شهرداری اجازه داده بودند تا در کرانه باختری برگزار شود و چارچوب های سیاسی در مناطق مختلف برای شرکت در انتخابات متبلور شده بود در ،الخلیل نمایندگان جنبش فتح به رهبری فهد القواسمی با اخوان المسلمین و دیگران علیه شیخ الجعبری که از زمان حکومت اردن در کرانه باختری و در دوران اشغال اسرائیل شهردار بود، متحد شدند. - الجعبری وقتی متوجه شد شانس پیروزی ضعیفی دارد کناره گیری کرد بنابراین اتحاد فتح و اخوان پیروز شد، شورای شهرداری از ترکیب فکری و سیاسی تشکیل شدند نمایندگان ملی و چهرههای سرشناس ملی مانند بسام شکاء در شهر نابلس و سایرین در شهرهای دیگر کرانه باختری نیز پیروز شدند.
همزمان در شهرهای مختلف کرانه باختری اتحادیه های حرف های بسیاری مانند انجمن های مهندسین انجمن های پزشکی و کانون های وکلا تشکیل شد که در آن انتخابات دوره ای برای انتخاب دستگاه هاي اداري آنها برگزار می شد و رقابت بین نیروهای چپ و فتح سپس نهضت اسلامی شروع به ظهور کرد که در آن عمدتاً با فتح علیه جناح چپ متحد شد و سپس در برخی مکانها به تنهایی در انتخابات شرکت کرد و به همین ترتیب فعالیت های مشابه ی در دانشگاه ها آغاز شد، دانشگاه ملی النجاح در نابلس و دانشگاه بيرزيت در نزدیکی رام الله و دانشگاه ،الخلیل که از دانشکده شریعت در شهر شروع به توسعه
کرده بود..
در این زمان در اواخر دهه هفتاد پس از بسته شدن درهای دانشگاه های مصر به روی دانشجویان نوار غزه، تعدادی از چهره های شهر غزه با یکدیگر ملاقات کردند و تصمیم گرفتند دانشگاهی را در نوار غزه افتتاح کنند و با تماس با اسرائیلی ها شروع به کار برای کاهش این امر .کردند مقامات اسرائیلی با افتتاح دانشگاه موافقت نکردند اما توافق بر سر آن کار دشواری نبود، زیرا دانشگاهی در مدرسه متوسطه مؤسسه دینی الازهر در غزه در عصر افتتاح شد که گویی توسعه مؤسسه بود و سپس به تدریج گسترش یافت و به یک دانشگاه تبديل شد دانشگاه با وجود اینکه اصلاً توسط مقامات اشغالگر به رسمیت شناخته نشده ،بود بلکه بعضا در مشکلات آزار رسانی آنها بود.
⚫️
🌕🌑🌕⚫️🌕🌑
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🌹تشییع شهیدگمنام درشهرچلیچه ازتوابع استان چهارمحال وبختیاری
📸عکاس نبی الله باقری
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
1_1082963901.mp3
1.25M
🕊زیارتـنامـه ی شـهـــــــداء🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_ارواح_شهدا به دلخواه صلوات
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
❣سلام_امام_زمانم❣
درد درمان مےشود 🌺🍃
با ذکر يا مهدی مدد
سخت آسان میشود
با ذکر يامهدی مدد
بس کہ آقايم غريب است
و ندارد ياوری
چشم گريان میشود🌺🍃
با ذکر يا مهدی مدد
#العجلمولایغریبم🌺🍃
#اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ
#اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
✨بســــــم الّله الرّحمن الرّحــــــیم✨
❤️روزِمـان را بـا سَــلام بَـر چهـارده مَعْـصــوم آغـاز میکنیـم
🌺اَلْسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا رَسُـولَ اَللّه ﷺ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا اَمیرَاَلْمـؤمِنـین
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکِ یا فاطِـمَةُ اَلزَهْـراءُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حُسَـینَ بـنَ عَلیٍ سَیــدَ اَلشُهَـــداءِ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَاَلحُسَیْنِ زینَ اَلعـابِـدیـنَ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلباقِــرُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یـا جَعْفَــرَ بـنَ مُحَمَّـدٍ نِ اَلصـادِقُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُوسَـی بـنَ جَعْفَـرٍ نِ اَلکاظِـمُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یاعَلیَّ بـنَمُوسَـیاَلرِضَـا اَلمُرتَضـی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدٍ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلجَــوادُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَ مُحَمَّـد نِ اَلهـادی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلعَسْــکَری
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا بَقیَــــةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمـان
وَ رَحْـمَـــــةَ اَللّـهِ وَ بَرَکـاتِــهِ
🌴اللّـــهُـمَّ_عَجِّــلْ_لَوِلیِــڪَ_اَلْفَــــــــــرَجْ
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
سردار شهید حمید قبادینيا فرزند خدابنده سيزدهم مهرماه سال 1338 در آبادان به دنيا آمد. تا سال چهارم متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند، در جوانی به سپاه پیوست و در همان آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت.
فرمانده سپاه و بسیج اروندکنار، فرمانده بسیج آبادان و فرمانده گردان امام رضا(ع) از جمله مسئولیتهای شهید قبادینيا بود که دوم فروردین سال 1361 بر اثر اصابت تركش در عملیات فتحالمبین به شهادت رسيد.
خواهر شهید میگوید: فکر کنم آخرین مرخصی بود که حمید برای دیدن خانواده به ایذه آمد. من در اون موقع برای مشکل قلبی که داشتم، میخواستم به تهران پیش دکتر بروم. همان روز که حمید به ایذه آمد ما قبل از او از ایذه به ماهشهر رفته بودیم، وقتی حمید آمد و دید ما نیستیم، بلافاصله به ماهشهر آمد تا ما را ببیند. شاید میدانست که این آخرین دیدار ما است. در همان دیدار بود من از حمید پرسیدم: حمید، تو رو خدا جنگ کی تموم میشه؟ حمید با حالت خاصّی گفت: جنگ تازه شروع شده. این جنگ هم تموم بشه تا آمریکا هست جنگ ما ادامه داره.
🌺قسمتی از وصیت نامه شهید
پدر، مادر، مادربزرگ مهربانم از شما انتظار دارم که خواهر و برادرانم را به این راه تشویق کنید و هر کدامشان که راه خلاف اسلام و امام را پیش گرفتند اگر هدایت نشدند از خود برانید شما را وصیت میکنم به اطاعت از ولایت فقیه از خمینى کبیرمان واى اگر قدر این رهبر را ندانید، بترسید از آن روز
❤️#هر_روز_با_یاد_یک_شهید
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
#خاطراتی_از_شهید
حمید عاشق ولایت بود و به امام علی بن موسی الرضا(ع) عشق می ورزید وبه همین جهت گردانش را به نام او مزین کرده بود و سرانجام او و گردان تحت امرش در عملیات فتح المبین در منطقه رقابیه و دشت عباس به قلب دشمن زدند و او روز عملیات پیشاپیش نیروهایش به هدایت گردان و شکار تانکها می پرداخت که در جنگی نا برابر در محاصره تانکهای دشمن قرار گرفت و در حالی که به شدت مجروح شده بود عراقی ها در همین نبرد بالای سرش رسیدند و صلابت نور را دیدند وخنجر در بدن نازنینش فرو کردند و او این چنین رقابیه را به کربلا داد و پیکر پاکش همچون مولا موقتدایش چند روزی در بیابان ماند و سرانجام در خواب برای دوستانش پیوند محل شهادتش را نشان داد و پیکر پاکش به آبادان منتقل و در کنار همرزمان شهیدش آرام گرفت و اکنون حمید، پرچمی پر افتخار برای ایران و آبادان است.
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
#خاطراتی_از_شهید
عصر روزی که فردای آن حمید عازم منطقه عملیاتی شوش شد، پیش حمید بودم. او بسیار منظّم و مرتّب بود و با لباس فرم سبز رنگ سپاه قصد سرکشی به خانواده های شهدا و رزمندگان را داشت. تعدادی از بچه های بسیج را همراه خود کرده بود و سوار مینی بوس بودند. صندلی آخر نشسته بود، سرش را از شیشه بیرون آورد و گفت:«علی تو نمی آیی با ما؟» و من به خاطر این که پست داشتم و روی توپ ضدهوایی بودم عذرخواهی کردم و از سعادت همراهی با او محروم شدم. ولی چیزی که مرا به نوشتن این خاطره واداشت زمانی بود که حمید صورتش را از پنجره بیرون آورده بود. چهره شاداب و نورانی او همان موقع شگفت زده ام کرد و بعد از خبر شهادتش متوجّه شدم که حمید مصداق روایات و احادیثی بود که شنیده بودیم که شهدا چهره شان به هنگام شهادت نورانی و شاداب است. و این حالت را در سیمای شهید اسماعل شریفی نیز دیدم. روحشان شاد و راهشان مستدام.
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
#خاطراتی_از_شهید
در عملیات حصر آبادان از ناحیه کتف راست بر اثر ترکش خمپاره مجروح شد. چند روزی از عملیات گذشته بود که جهت تعویض پانسمان به اّتفاق هم به بیمارستان شرکت نفت رفتیم. داخل اتاق شدیم و پزشک از حمید خواست تا پیراهنش را در بیاورد تا جراحتش را معاینه کند. ولی حمید به خاطر این که خانم پرستاری در اتاق بود این کار را نکرد و از خانم پرستار خواست که اتاق را ترک کند و بعد به پزشک اجازه معاینه داد. خود من برای اوّلین بار بود که جراحتش را می دیدم. جراحت عمیقی بود که به جهت بی اهمّیتی عفونت کرده بود. پزشک با عصبانیت به حمید گفت: «چرا به فکر خودت نیستی و به سلامتی ات توجّهی نداری؟» - حقیقت این بود که مسئولیت و مشغله های کاری چنین اجازه ای را به حمید نمی داد که به خود فکر کند - و با اصرار پزشک آن روز را جهت مداوا بستری شد و به من گفت پیش حسینعلی حیدری بروم و به او بگویم که لباس هایش را برایش بیاورد زیرا که کلید کمدش پیش شهید حیدری بود.
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مستجاب الدعوه بودن شهید از زبان آیه الله ناصری رحمه الله علیه
این شهید داری مقامات زیادی هستن کمترین...
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
♒️ سیم خاردار...
🖍 یک نفر باید داوطلب میشد که روی سیم خاردار دراز بکشد تا بقیه از روی آن رد شوند.
یک جوان فوراً با شکم روی سیم خاردار خوابید. همه رد شدند جز یک پیرمرد!
گفتند:بیا!
گفت: نه! شما برید! من باید وایسم بدن پسرم رو ببرم برای مادرش… مادرش منتظره…😭😭😭😭😭😭😭
👌 چسبیدن به سیم خاردار کجا و چسبیدن به مقام و جایگاه کجا…
یکیاش رضایت امام زمان رو در پی داره و منزلت ابدی، یکی هم همین دو روز دنیا و تمام.
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
خار و گل میخک
از شهید یحیی السنوار
#قسمت_هفتاد_و_یک_
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
این چهره ها به تماس های خود با رهبری سازمان آزادیبخش در خارج از کشور ادامه
دادند تا برای افتتاح اتحادیه حمایت دریافت کنند و با برخی از چهرههای شناخته شده در فلسطین و خارج از کشور آنها را برای جمع آوری کمک های مالی از اتحادیه در کشورهای عربی جذب .کنند
از آنجایی که توافقنامه کمپ دیوید بین مصر و اسرائیل اجرایی شده بود اسرائیل در سال 1967 تلاش هایی را برای زیباسازی چهره خود در سرزمین های اشغالی آغاز کرد و به عنوان آمادگی برای خودمختاری مندرج در پیمان کمپ دیوید، اصطلاح مدنی را تأسیس کرد مدیریتی که باید مسئولیت مدیریت مناطق را از رهبری نظامی به عهده می گرفت. به عنوان مرحله مقدماتی برای خودگردانی که قرار بود بعداً ایجاد شود مدیریت مدنی فقط یک نام جدید برای حکومت نظامی بود و تغییرات ارزش خاص و مشخصی نداشت بلکه در سطحی بود که راه را برای برخی از عبارات سیاسی ضبط شده باز میکرد همانطور که قبلا ذکر شد ملموس بود.
در این دوره اسلام گرایان فعال بودند و طبق قوانین عثمانی به مؤسسات و انجمنهای باز مراجعه می کردند و به آنها اجازه می دادند مانند انجمنهای اسلامی انجمنهای جوانان ،مسلمان جامعه ،اسلامی انجمن های خیریه باشگاه ها، مهدکودک ها و انجمن طبیبان این کار را انجام می دادند کلینیک ها از طریق آن شروع به ارائه خدمات به مردم کردند و از این طریق ایده خود را اسلام گرایان منتشر ساختند.
خواهرم تهائی در این دوره از مؤسسه معلم فارغ التحصیل شد و پس از مدتی در ابتدانیه سازمان امداد در اردوگاه به عنوان معلم استخدام شد و پس از مدتی یکی از جوانان پاک از او خواستگاری کرد و با او ازدواج کرد و از ازدواج خود خوشحال و کاملا راضی بود.
⚫️
🌕🌑🌕⚫️🌕🌑
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
خار و گل میخک
از شهید یحیی السنوار
#قسمت_هفتاد_و_دو_
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑
فصل سیزدهم
سال تحصیلی به پایان رسید و دانش آموزان مدرسه طارق بن زیاد در الخلیل در امتحانات پایان سال تحصیلی شرکت کردند و نتایج آن معلوم شد و فارغ التحصيلان ثانويه به جستجوی چشم اندازهای آینده خود پرداختند.
شریعت / دانشگاه ،الخلیل و برخی از آنها به دنبال ....
فرصتی برای تحصیل در دانشگاههای عربستان سعودی
و برخی از آنها آن را در دانشگاه های اردن جستجو می کردند.
شوهر خاله ام هنوز در آرزوی تحصیل در دانشگاه اردن ،بود اما می دانست که قطار را از دست داده و مشغله های فکری او به حدی رسیده است که نمی تواند خود را وقف درس خواندن .کند عبدالرحمن از دوره ثانوی فرصتی یافت تا به آرزویش برسد. او از تحصیل در دانشگاه اردن به عبدالفتاح خبر داد و او هم چنان که با میل او به ویژه در دانشکده شریعت موافق بود و با میل دوستش جمال که با او بود موافقت کرد همان دوستاش که در دامنه کوه روستای صوریف با هم دیدار و
گفتگو کرده بودند.
در واقع، این دو در دانشکده شریعت دانشگاه اردن پذیرفته شدند قبل از شروع سال آنها به عمان سفر کردند و در شهر امان آنها و سایر دانشجویان یک آپارتمان مسکونی در محله المهاجرين اجاره کردند که محلهای محبوب است که ساکنان فلسطینی در آن زندگی کنند. عبدالرحمن در صوريف و جمال در الخلیل آنها با هم در مدرسه طارق بن زیاد درس خوانده بودند.
زندگی ،فکری کشمکش های سیاسی گشاده رویی اجتماعی و سطح و توانایی افراد فعال و تأثیرگذار در دوره دانشجویی، همه اینها با آنچه قبلاً می دانستند و زندگی می کردند، کاملاً متفاوت بود. در دانشکده شریعت که تدریس می شد، میزان رعایت حجاب دانشجویان دختر عالی بود اما در دانشگاه به طور کلی زندگی برای جامعه محافظه کار در الخلیل، به ویژه در روستاهای اطراف مانند روستاهای اطراف صوريف بسیار باز بود اما عبدالرحمن و جمال از سال های تحصیل در مدرسه طارق بن زیاد در الخلیل و وابستگی صریح به جنبش اسلامی و پذیرش عقاید اخوان المسلمین کاملاً در مورد امور و مسیر زندگی خود تصمیم گرفته بودند.
آنجا در کالج شریعت در دانشگاه اردن در شهر ،امان تعدادی از رهبران اخوان معلمان دانشکده بودند که دکترای شریعت داشتند جمال و همکارش در اینجا با افرادی با تجربه در وکالت و کارهای عمومی آشنا شدند و با کسانی آشنا شدند که فراتر از سقف آرزوهایشان بودند، بنابراین در صالونها غرق در فعالیت دانشجویی و درگیری های فکری و سیاسی دانشگاه میادین پیرامون آن شدند در دانشگاه اردن تصمیمی مبنی بر لغو اتحادیه های دانشجویی صادر شده بود، اما این امر مانع از آن نشد که سطح تعامل در فعالیتهای دانشجویی به اوج خود برسد.
و
انجمن برای احیای میراث در دانشکده شریعت کاندید شد و یکی از برندگان از نامزدهای نهضت اسلامی وابسته به اخوان بود انجمن شروع به مدیریت جنبه های فعالیت دانشجویی در زمینه های فرهنگی، سیاسی و آموزشی با ترتیب دادن سفر به اماکن باستانی و تاریخی و یا سازماندهی سفرهای حج و عمره کرد تا اینکه یکی از اعضای انجمن پیشنهاد اجرای نمایش یک دنیا و یک (ظالم را داد که توسط شیخ یوسف القرضاوی انجمن این ایده را مورد بحث قرار داده و تصمیم گرفت آن را بپذیرد و تلاش لازم برای موفقیت آن را انجام دهد .بودجه و یک مدیر تلویزیون برای انجام آموزش استخدام شد.
تمرینات بارها برگزار شد و با شروع نمایش نمود نمایش با موفقیت چشمگیری روبرو شد بسیاری از داکتران و سخنرانان شگفتی و تحسین خود را در سطح فوق العاده پنهان نکردند. در این دوره تهاجم روس ها به افغانستان صورت گرفت که بازتاب های عمده ای داشت.
⚫️
🌕🌑🌕⚫️🌕🌑
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
✨بســــــم الّله الرّحمن الرّحــــــیم✨
❤️روزِمـان را بـا سَــلام بَـر چهـارده مَعْـصــوم آغـاز میکنیـم
🌺اَلْسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا رَسُـولَ اَللّه ﷺ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا اَمیرَاَلْمـؤمِنـین
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکِ یا فاطِـمَةُ اَلزَهْـراءُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حُسَـینَ بـنَ عَلیٍ سَیــدَ اَلشُهَـــداءِ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَاَلحُسَیْنِ زینَ اَلعـابِـدیـنَ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلباقِــرُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یـا جَعْفَــرَ بـنَ مُحَمَّـدٍ نِ اَلصـادِقُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُوسَـی بـنَ جَعْفَـرٍ نِ اَلکاظِـمُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یاعَلیَّ بـنَمُوسَـیاَلرِضَـا اَلمُرتَضـی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدٍ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلجَــوادُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَ مُحَمَّـد نِ اَلهـادی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلعَسْــکَری
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا بَقیَــــةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمـان
وَ رَحْـمَـــــةَ اَللّـهِ وَ بَرَکـاتِــهِ
🌴اللّـــهُـمَّ_عَجِّــلْ_لَوِلیِــڪَ_اَلْفَــــــــــرَجْ
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
1_1082963901.mp3
1.25M
☘زیارتـنامـه ی شـهـــــــداء☘
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم.
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
🌼بسمالله الرحمن الرحیم 🌼
✋🌷به رسم نوکری وادب هر روزیک سلام به حضرت جانان امام زمان ارواحنا له الفداء✋❣
🌸السلام علیک یا معدَنَ العُلومِ النَّبَویَّة
🌸السلام عليك يابنَ العِترةِ الطاهـرةِ
#سلام_امام_زمانم
🌼منتظرنگاه تو ...
💫کی دل خستهام شود
🌼معتکف پناه تو...
🌼زمـزمهی لبان من
💫این طلب است از خدا...
🌼کاش شـوم من عاقبت
💫یک نفر از سپاه تو...😭😭😭
❤️❤️اللهم عجل لولیک الفرج❤️❤️
✋❣سلام بر همه عاشقان ولایت !
خوشابـہحاݪاوݩدݪـےڪہدرڪڪرد
بزرگترینگمشدهےزندگیش
،امامزمانشـہ!✨
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
❤️#صبح_را_بایاد_شهداء_آغاز_کنیم.
شهیدمدافع حرم، حامد جوانی، یکی از جوان ترین شهدای مدافع حرم آذربایجان متولد ۲۸ آبان ۶۹ است.
در روز ۲۳ اردیبهشت ۹۴ در منطقه لاذقیه سوریه مجروح شده و بر اثر شدت جراحات حدود ۴۳ روز در سوریه و بیمارستان بقیه الله تهران بستری و در حالت کما بود که سرانجام با لبیک به دعوت حق، ۳ تیر ماه ۹۴ به قافله سیدالشهدا(ع) پیوست.
«یک روزِ گرم اردیبهشتی، کیلومتر هاآن طرفتر از خاک کشورمان ، یک جوان رعنای ایرانی بود و دهها نیروی تکفیری، یک جوان رعنای ایرانی بود و دهها داعشی تا دندان مسلح که از چهار طرف محاصرهاش کردند و ناغافل به سمتش آتش گشودند...آتش باران تکفیریها که تمام شد، باز هم این جوان ایرانی بود، همانجای قبلی، روی خاک لاذقیه...اما بدون دست، بدون چشم... با یک تن پر از ترکش... اسم این جوان حامد بود ؛ حامد جوانی»
🌺🌺حاج قاسم سلیمانی از شهید «حامد جوانی» بعنوان آچار فرانسه نیروهایش در سوریه یاد کرده بود. این شهید با تخصصی که در مورد مسائل توپخانه و موشکی داشت، ضربههای مهلکی بر داعشیها وارد آورده و چنان وحشتی در دل آنها ایجاد کرده بود.
🌷🌷قسمتی از وصیت نامه شهید
ای عاشقان اهل بیت رسول الله! من خیلی آرزو داشتم که ۱۴۰۰ سال پیش بودم و در رکاب مولایم امام حسین(ع) میجنگیدم تا شهید شوم و حال، وقت آن رسیده که به فرمان مولایم امام خامنهای لبیک گفته و از اهل بیت پیامبر دفاع بکنم. لذا به همین منظور عازم دفاع از حرمین به سوریه میشوم .❤️#هر_روز_با_یاد_یک_شهید
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada
_._._._._🌷♡🌷_._._._._