eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
651 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
11.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اعتقاد و محبت عجیب علامه امینی رضوان‌الله تعالی علیه، «صاحب کتاب شریف الغدیر» به ساحت مقدس امیرالمؤمنین علی علیه‌‌السلام/ 🎤استاد بندانی نیشابوری حک گشته در بهشتِ خدا روی هر دری رهبـــــر فقـط علی و نجف بیت رهبری «اَلْحَمدُلِلّٰهِ الَّذیٖ جَعَلَناٰ مِنَ الْمُتَمَسِّکیٖنَ بِوَلاٰیَةِ مَوْلاٰناٰ وَ مُقْتَداٰناٰ اَمیٖرَالْمؤْمِنیٖن عَلٖیُّ ابنُ اَبیٖطاٰلِب وَ الْاَئِمَّةِ الْمَعصُومیٖنٙ صَلَواٰتُ‌اللّٰه عَلَیهِمْ اَجمَعیٖن» @haram110
پیغمبر مهربانی ها صلی الله علیه و آله وسلم میفرماید : هیچ عرب را بر عجم، و هیچ عجم را بر عرب و هیچ سفید را بر سیاه، و هیچ سیاه را بر سفید برتری نیست؛ مگر بوسیله تقوا 📚میزان الحکمه، حدیث ۲۲۳۹۶ 🖼 آیت الله صافی دام ظله و طلبه سیاه پوست و پلیس امریکا و یک سیاه پوست @haram110
دیر زمانی نیست که دریافته ام وقتی از کسی کینه ای به دل می گیرم، درحقیقت برده ی او می شوم؛ او افکارم را تحت کنترل خود می گیرد؛ اشتهایم را ازبین می برد؛ آرامش ذهن و نیات خوبم را می رباید و لذت کار کردن را از من می گیرد؛ اعتقاداتم را ازبین می برد و مانع از استجابت دعاهایم می گردد؛ او آزادی فکرم را می گیرد و هر کجا که می روم برایم مزاحمت ایجاد می کند؛ هیچ راهی برای فرار از او ندارم. تازمانی که بیدارم، بامن است و وقتی که خوابیده ام، وارد رویاهایم می شود؛ وقتی مشغول رانندگی هستم یا وقتی در محل کار خود هستم، کنارم است؛ هرگز نمی توانم احساس شادی و راحتی کنم... او حتی بر روی تُنِ صدایم نیز تاثیر می گذارد؛ او مجبورم می کند تا به خاطر سوء هاضمه، سَر دَرد و یا بی حالی دارو مصرف کنم؛ او لحظات شاد و فَرح بخش زندگی را از من می دزدد؛ بنابراین دریافته ام اگر نمی خواهم یک برده باشم، در دل نسبت به دیگران کینه و رنجشی نداشته باشم! خود را در آیینه نگریستم و دریافتم ارزش من بیش از یک فکر نا آرام است... ‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @haram110‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
▪️ همسر شما قبلا از محبت‌هاى بى‏‌شائبه پدر و مادر كاملا برخوردار بود. اما از هنگامی كه پیمان زناشویى را امضا نمود از آنها دور شد و با تو پیوند دوستى بست. بدان امید به خانه‏‌ات قدم نهاده كه تو تنها به‏ اندازه‌ی همه آنان بلكه بیشتر او را دوست‏ بدارى.... ▪️ انتظار دارد عشق و محبت‏ تو از پدر و مادرش عمیق‌‏تر و پایدارتر باشد. چون به عشق و محبت تو اعتماد داشته تمام هستى و موجودیت‏ خویش را در اختیارت نهاده است. بزرگترین رمز همسردارى و بهترین كلید حل مشكلات زناشویى‏ اظهار عشق و علاقه است. ▪️ اگر می‌خواهى دل همسرت را طورى‏ تسخیر کنی كه مطیع تو باشد، اگر می‌خواهى پیوند زناشویى را استوارسازى، اگر می‌خواهى او را به خانه و زندگى دلگرم نمایى، اگر می‌خواهى او را نسبت‏ به خودت علاقه‏‌مند سازى، اگر می‌خواهى تا آخر عمر نسبت‏ به تو وفادار باشد، بهترین راهش این است كه تا میتوانى نسبت‏ به‏ همسرت اظهار عشق و علاقه كنی و واقعا دوستش بداری. @haram110
. 1️⃣ به قصد اصلاح، درمان و یا هدایت با کسی ازدواج نکنید و فراموش نکنید ازدواج درمانگاه نیست! ❗️چشمتان را خوب باز کنید ببینید آیا با همین خواستگارتان بدون هیچ تغییر و اصلاحی در رفتارش، عقایدش، وضع علمی و مالی‌اش می توانید زندگی کنید یا نه؟ و بر مبنای همین الان، کاملا واقع بینانه ، تصمیم بگیرید. ! 2️⃣ از سر ترحم ، کمک و دستگیری با کسی ازدواج نکنید! 3️⃣ از سر طمع، تفاخر و پُز دادن و مشهور شدن، با کسی ازدواج نکنید! 4️⃣ برای انتقام از دیگری، تسویه حساب، حالگیری و یا رقابت و کِنف کردن دیگری با کسی ازدواج نکنید! 5️⃣ از سر عجز، فرار و یا با تئوری "از این ستون تا اون ستون فرج است" ازدواج نکنید! بلکه با تدبیر و اعتماد به نفس مشکلتان را ابتدا حل کنید. 6⃣ برای تکمیل تیم یا گروه عروس ها یا دامادهای فامیل با کسی ازدواج نکنید!! (این به فلانی و فلانی میاد... هم تیپ و...) 7⃣ از ازدواج با افراد خرافاتی و دارای عقاید عجیب و غریب خودداری کنید. 🌸 @haram110
💠مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام: ‌ هر شیری به کودک داده شود، باز هم برای او با برکت‌تر از شیر مادرش نیست. ‌ 📚وسائل‌الشیعه، ج۲۱، ص۴۵۲ ‌ ‌«اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلٰی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم» 🆔 @haram110
🟡امام جواد عليه‌السلام: مَنْ عَتَبَ مِنْ غَيْرِارْتِياب أعْتَبَ مِنْ غَيْرِاسْتِعْتاب سرزنش كردن ديگران بدون علّت و دليل سبب ناراحتی و خشم خواهد گشت، در حالی كه رضايت آنان را نيز كسب نخواهد كرد. 📚بحارالانوار ج۷۱ ص۱۸۱ «صَلَواٰتُ اللّٰهِ وَ صَلَواٰتُ مَلاٰئِکَتِهٖ وَ اَنبِیاٰئِهٖ وَ رُسُلِهٖ وَ جَمیٖعِ خَلقِهٖ، عَلیٰ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ، وَالسَّلاٰمُ عَلَیهِ وَ عَلَیهِم، وَ رَحمَةُ اللّٰهِ وَ بَرَکاٰتُه» @haram110
🔴 میوه ای پرخاصیت بنام هلو ♻️ کمتر کسی میتونه تو این هوای گرم در برابر این میوه وسوسه انگیز و آبدار مقاومت کنه، علاوه بر عطر و طعم منحصر به فردش، خواص زیادی هم داره که در ادامه با اون آشنا میشیم.. 🖋 مرحوم عقیلی خراسانی در کتاب مخزن الادویه خواص آنرا اینگونه معرفی میکند 🔶 طبیعت آن سرد و تر نوع مناسب آن: رسیده، شاداب و لطیف 🔶 خواص: و تسکین بخش حرارت بدن و تشنگی و برای رفع دهان و صفراویِ خالص مفید است. در افراد گرم‌مزاج قوای جنسی است. اگر قبل از غذا میل شود و تا نیم ساعت، آب یا هیچ خوراکی نخورید است. 🔶 برای ، آب رسیده آنرا گرفته شب تا صبح اجازه دهید دُردِ آن ته‌نشین گردد، سپس صافی آنرا با شکرسرخ، ترنجبین یا شیرخشت بیاشامید. 🔶 خوردن هسته آن برای بویژه هنگام کوهنوردی، در پیشگیری و درمان، است. 🔶 روغن هسته آن برای سردردهای یکطرفه و درمان مفید است. ❗️ مصلح آن: عسل، مربای زنجبیل عضویت در کانال👇 📡 @haram110
6.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 بهترین ؟ و چرا؟ ♻ علت بروز بسیاری از بیماریها؟ 🔹 علت کاهش عرض و ؟ عضویت در کانال👇 📡 @haram110
حرم
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_ششم 💠 هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه ر
✍️ 💠 از صدای پای من مثل اینکه به حال آمده باشد، نگاهم کرد و زیر لب پرسید :«همه سالمید؟» پس از حملات دیشب، نگران حال ما، خود را از خاکریز به خانه کشانده و حالا دیگر رمقی برایش نمانده بود که حالش صدایم لرزید :«پاشو عباس! خودم می‌برمت درمانگاه.» 💠 از لحنم لبخند کمرنگی روی لبش نشست و زمزمه کرد :«خوبم خواهرجون!» شاید هم می‌دانست در درمانگاه دارویی پیدا نمی‌شود و نمی‌خواست دل من بلرزد که چفیه زخمش را با دست دیگرش پوشاند و پرسید :«یوسف بهتره؟» در برابر نگاه نگرانش نتوانستم حقیقت حال یوسف را بگویم و او از سکوتم آیه را خواند، سرش را دوباره به دیوار تکیه داد و با صدایی که از خستگی خش افتاده بود، نجوا کرد :« نمی‌ذاره وضعیت اینجوری بمونه، یجوری رو دست به سر می‌کنه تا هلی‌کوپترها بتونن بیان.» 💠 سپس به سمتم چرخید و حرفی زد که دلم آتش گرفت :«دلم واسه یوسف تنگ شده، سه روزه ندیدمش!» اشکی که تا روی گونه‌ام رسیده بود پاک کردم و پرسیدم :«می‌خوای بیدارش کنم؟» سرش را به نشانه منفی تکان داد، نگاهی به خودش کرد و با خجالت پاسخ داد :«اوضام خیلی خرابه!» 💠 و از چشمان شکسته‌ام فهمیده بود از غم دوری حیدر کمر خم کرده‌ام که با لبخندی دلربا دلداری‌ام داد :«ان‌شاءالله می‌شکنه و حیدر برمی‌گرده!» و خبر نداشت آخرین خبرم از حیدر نغمه ناله‌هایی بود که امیدم را برای دیدارش ناامید کرده است. دلم می‌خواست از حال حیدر و داغ بگویم، اما صورت سفید و پیشانی بلندش که از ضعف و درد خیس عرق شده بود، امانم نمی‌داد. 💠 با همان دست مجروحش پرده عرق را از پلک و پیشانی‌اش کنار زد و طاقت او هم تمام شده بود که برایم درددل کرد :«نرجس دعا کن برامون بیارن!» نفس بلندی کشید تا سینه‌اش سبک شود و صدای گرفته‌اش را به سختی شنیدم :«دیشب داعش یکی از خاکریزهامون رو کوبید، دو تا از بچه‌ها شدن. اگه فقط چندتا از اون اسلحه‌هایی که واسه کردها می‌فرسته دست ما بود، نفس داعش رو می‌گرفتیم.» 💠 سپس غریبانه نگاهم کرد و عاشقانه شهادت داد :«انگار داریم با همه دنیا می‌جنگیم! فقط و پشت ما هستن!» اما همین پشتیبانی به قلبش قوّت می‌داد که لبخندی فاتحانه صورتش را پُر کرد و ساکت سر به زیر انداخت. محو نیمرخ صورت زیبایش شده بودم که دوباره سرش را بالا آورد، آهی کشید و با صدایی خسته خبر داد :« با همه پشتیبانی که آمریکا از کردها می‌کرد، آخر افتاد دست داعش!» 💠 صورتش از قطرات عرق پُر شده و نمی‌خواست دل مرا خالی کند که دیگر از سنجار حرفی نزد، دستش را جلو آورد و چیزی نشانم داد که نگاهم به لرزه افتاد. در میان انگشتانش جا خوش کرده بود و حرفی زد که در این گرما تمام تنم یخ زد :«تا زمانی که یه نفر از ما زنده باشه، نمی‌ذاریم دست داعش به شما برسه! اما این واسه روزیه که دیگه ما نباشیم!» 💠 دستش همچنان مقابلم بود و من جرأت نمی‌کردم نارنجک را از دستش بگیرم که لبخندی زد و با شیرین سوال کرد :«بلدی باهاش کار کنی؟» من هنوز نمی‌فهمیدم چه می‌گوید و او اضطرابم را حس می‌کرد که با گلوی خشکش نفس بلندی کشید و گفت :«نترس خواهرجون! این همیشه باید دم دست‌تون باشه، اگه روزی ما نبودیم و پای به شهر باز شد...» 💠 و از فکر نزدیک شدن داعش به صورت رنگ پریده‌اش گل انداخت و نشد حرفش را ادامه دهد، ضامن نارنجک را نشانم داد و تنها یک جمله گفت :«هروقت نیاز شد فقط این ضامن رو بکش.» با دست‌هایی که از تصور داعش می‌لرزید، نارنجک را از دستش گرفتم و با چشمان خودم دیدم تا نارنجک را به دستم داد، مرد و زنده شد. 💠 این نارنجک قرار بود پس از برادرم فرشته نجاتم باشد، باید با آن جان خود و داعش را یکجا می‌گرفتیم و عباس از همین درد در حال جان دادن بود که با نگاه شرمنده‌اش به پای چشمان وحشتزده‌ام افتاد :«ان‌شاءالله کار به اونجا نمی‌رسه...» دیگر نفسش بالا نیامد تا حرفش را تمام کند، به‌سختی از جا بلند شد و با قامتی شکسته از پله‌های ایوان پایین رفت. 💠 او می‌رفت و دل من از رفتنش زیر و رو می‌شد که پشت سرش دویدم و پیش از آنکه صدایش کنم، صدای در حیاط بلند شد. عباس زودتر از من به در رسیده بود و تا در را باز کرد، دیدم زن همسایه، امّ جعفر است. کودک شیرخوارش در آغوشش بی‌حال افتاده و در برابر ما با درماندگی التماس کرد :«دو روزه فقط بهش آب چاه دادم! دیگه صداش درنمیاد، شما دارید؟»... نویسنده: @haram110
4_5934036144546120058.mp3
7.27M
یه عاشـ❤️ـق؛ به هیچی جز دلبرش،دل نمیده. اگه واقعاً دل به امام زمانت داده باشی و یه منتظرِ درست و حسابی باشـی؛ دیگه؛ هیچی دلتو نمی لرزونه❗️ ببین منتظری یا نه👇 🌼السَّلام عَلی المَهدی🌼 @haram110