eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
6.9هزار ویدیو
673 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حرم
خواهــرم ... 💭اگر به این باور بِرِسي کـه ایــن همان چادریست که پشت دَر سوخت ؛ولي از سَرِ نَیُفتاد...َ هًٍرًٍگٍزً ٍ از سَرَتْ شُـــلْ نمي شود..
هدایت شده از حرم
✨ مخفف چادر میدونی چیه؟🤔 چهره آسمانی دختر رسول الله(ص)   خواهرم... آره با توام! جنگ هنوز ادامه داره... فقط این بار تویی که خط مقدم جبهه ای... نمیخواد خون بدی! نمیخواد جون بدی! چادرت رو سفت بچسب!! همین! یا علی...
هدایت شده از حرم
⇩⇩⇩ داسـتـــ📚ــــان⇩⇩⇩ °❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀° وقتی که خیلی بچه‌تر از الان بودم یکی از رفقا داستان این نوکر با اخلاص اباعبدالله علیه‌السلام رو برام تعریف کرد و از همون موقع شیفته این مرد شدم. حاج تقی شریعت از همون دوران جوانیش عهد کرده بود تا آخر عمرش برای سیدالشهداء علیه‌السلام پیراهن مشکی بپوشه چند سال بعد میره مکه برای حج و طواف خانه خدا، همهٔ مردم با لباس‌های احرام و یکدست سفیدپوش آمده بودند دور کعبه طواف کنند یه وقت شرطه‌ها دیدن یه نفر با پیراهن مشکی لای جمعیت داره دور خونه خدا طواف می‌کنه و حسین حسین میگه شرطه‌ها آمدن که بندازنش بیرون یهو درگیری پیش میاد و شرطه‌ها حاج تقی رو می‌زنند و حاج تقی از فرط کتک خوردن بیهوش میشه حاج تقی رو میبرن بیمارستان وقتی که به هوش میاد می‌بینه لباسشو از تنش درآوردن و دور انداختن و لباس بیمارستان تنش کردن این صحنه رو که می‌بینه شروع می‌کنه به داد و بیداد و بیمارستانو میذاره روی سرش که لباس مشکی منو چرا دور انداختید و می‌شینه کلی گریه می‌کنه و از هوش میره! توی عالم رؤیا حبیب ابن مظاهر علیه‌السلام میاد عیادته حاج تقی و می‌فرماید: حاج تقی پاشو اربابت سیدالشهداء علیه‌السلام دارن تشریف میارن به عیادتت حاج تقی میگه من با همه قهرم و دیگه کاری به کسی ندارم این بار خود سیدالشهداء علیه‌السلام وارد شدن و فرمودن آقاتقی پاشو اومدم عیادتت حاج تقی با بغض و گریه رو به سیدالشهداء علیه‌السلام می‌کنه و با زبون آذری عرض می‌کنه: "باشوآ دولانیم آقاجان" ولی من با شما قهرم مگه من با شما عهد نبسته بودم تا آخر عمر از غم شما پیراهن سیاه بپوشم پس چرا اجازه دادین پیراهنمو از تنم در بیارن و دور بندازن؟! سیدالشهداء علیه‌السلام فرمود آقاتقی این پیراهن مشکی‌ای که تا الان تنت بود رو خودت دوخته بودی بیا این پیراهن مشکی‌ای رو که مادرم با دست شکستش برات دوخته رو ازم بگیر و اینو تنت کن حاج تقی تا آخر عمرش اون پیراهن مشکی رو که حضرت علیه‌السلام بهشون عطا کرده بودن رو توی حسینیه‌شون نگهداشت و وقتی که خواستن خاکش کنن با پیراهن مشکیش دفنش کردن و کفنش هم بوریا بود. آقا جان بمیرم برات به نوکرات پیراهن هدیه میدی ولی خودت بی‌کفن و بی‌پیراهنی😭💔 ‌‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰
هدایت شده از حرم
📢📢📢...در نیمهء دوم ماه محرم سال ۱۱ هجری قمری ، اواخر فروردین سال ۱۱ هجری شمسی ، نیمهء ماه آوریل سال ۶۳۲ میلادی چه اتفاقی افتاد؟؟ ➖➖➖▪️🌑🔸🌑 🕖🕗🕝..امیرالمومنین علیه السلام در سال گذشته از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله برای هدایت مردم کشور یمن ، به سوی آن دیار شتافتند ؛ ✔️ آن حضرت از ماه رمضان سال ۱۰ هجری قمری ، در یمن بودند و در حجةالوداع به رسول خدا صلی الله علیه و آله پیوستند. 💠‌اینک تلاشهای امیرمؤمنان علیه‌السلام در هدایت اهل یمن ، به بار می‌نشیند و قبیلهء نَخَع برای اظهار اسلام خویش در گروهی ۲۰۰ نفره وارد شهر مدینه می‌شوند ؛ 📝... تاریخ نام چنین گروههایی را "وَفْدْ" می‌داند. وَفْدِ نَخَع آخرین گروهی هستند که برای ملاقات با رسولخدا صلی الله علیه و آله در چنین ایامی ، در سال ۱۱ هجری قمری وارد مدینه می‌شوند . ➖➖➖➖➖ 1⃣ بحارالانوار ۴۰۹/۲۱ ؛ و از مدارک اهل تسنن : استيعاب ۵۱۷/۲
هدایت شده از حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خُدایا جُورِی دَسـتَم را بِگیر وَ بُـلَندَم ڪُن ڪہ هَمہ اَطرافیانَم یادِشـاڹ بِـمانَد مـَڹ هَـم خُدایے دارَم....!!! یادِشـاڹ بِـمانَد ژِسـٺِ خـدایے بَـرازَنده بَـنده ے خُـدا نِیست...!!! یادِشـاڹ بِـمانَد حَـرفهایِشان تـــا هَمیشـہ دَر خــاطِرم خواهَد مـاند....!!! حٺـے اَگـر بہ رُویــِشان لَبخـند بـِزَنم وَ هـِیچ نـــَگویم...!!! یادِشــــاڹ بِـمانَد هَـمانُگونہ ڪـِہ دِلمَ را شِــڪَستند با حَــــرف هایِشــــاڹ.....!!! تــو آن بالا همــہ را شِـنیده اے.... 🌸🍃🍂🍃🌸
هدایت شده از حرم
عشق به امام زمان(عج) پرسش: چگونه می توان عشق به امام زمان (عج) را در خود تقویت نمود؟ پاسخ: عشق به امام زمان(عج) بسیار ارزنده و سازنده است. تقویت این عشق تنها با عمل میسراست. كسی كه واقعاً به احكام الهی مقید گردد، سنخیت پیدا كرده و در این صورت حتی ممكن است مورد نظر حضرت واقع گردد. خواندن دعای عهد با توجه به مضامین آن در هر روز، هم چنین به نیابت حضرت كارهای خیرانجام دادن، از اموری است كه این ارتباط را مستحكم تر خواهد نمود. درپایان نیز توصیه می كنیم رویاهای خود را در این زمینه ها برای كسی بازگونكنید، چرا كه در صورت بازگو كردن ممكن است توفیقات از دست برود.
هدایت شده از حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرسیدم ﺍﺯﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﮐﻪ ﺗﻮ ﮐﯿﺴﺖ؟؟ ﮔﻔﺘﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﯿﺴﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺗﻮ ﺯ ﺭﺏ؟؟؟ "ﻋﺠﻞ ﻟﻮﻟﯿﮏ " ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﺮﯾﺴﺖ
هدایت شده از حرم
9.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎼 ترانهٔ My Three-Year-Old Hero «قهرمان سه سالهٔ من» 🔸 دومین ترانهٔ انگلیسی از گروه وتر با موضوع دختر سه سالهٔ امام حسین(ع) ♥️ حسین را جهانی کن!
✳️اهل بیت امام حسین علیه السلام از کودکانی که پدرشان در کربلا شهید شده بود،خبر شهادت پدر را مخفی میداشتند. 🌺دختر سه ساله ی حسین علیه السلام شبی از خواب پرید و بهانه پدر گرفت و گفت: بابایم حسین الان کنارم بود و مرا در آغوش گرفت...به کجا رفت؟ 🌹 اهل بیت که از خواب رقیه آگاه شده بودند صدای ضجه و ناله شان بلند شد. 🔴صدای شیون به خانه ی یزید رسید و از خواب بیدار شد! پرسید در خرابه چه خبر است؟ ✳️گفتند دختر حسین،بهانه ی پدر گرفته است. 🔥 یزید لعنت الله گفت: سر پدرش را برایش ببرید.. 🌸 سر حسین علیه السلام را درون طشتی نهاده و با پارچه ای میپوشانند و برای رقیه خاتون می آورند. او به خیال اینکه برایش غذا آورده اند فرمود: عمه جان من گرسنه نیستم،من بابایم حسین را می خواهم! 🌾گفتند: هرچه میخواهی در میان طشت است. دختر ابی عبدالله با دستهای کوچکش روی ظرف را برداشت... ✨چشمش به سر بریده پدر افتاد،سر را در آغوش گرفت و با سر پدر شروع به دردودل کرد ... بعد از ساعتی اهل بیت حسین دیدند که سر یک طرف و رقیه به طرفی افتاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد... 🌹حضرت سکینه نقل میکند: هنگامی که در خرابه شام بودیم ،شبی در خواب دیدم پنج نفر بر مرکبهایی از نور سوارند و فرشتگان انها را احاطه نموده و خادمی نیز با آنها است براهی میروند، 💠مرکبها گذشتند ولی خادم بر طرف من آمد و گفت: سکینه جدت رسول خدا بهت سلام میرساند. 🌹گفتم: سلام خدا بر رسولش، تو کیستی؟ ✨گفت : من خادمی هستم از خدمه بهشت. 🌹گفتم : این مردانی که بر مرکبهای نور سوارند،کیستند و به کجا میروند؟ ✨ گفت اولی آدم صفی الله،دومی ابراهیم خلیل الله،سومی موسی کلیم الله، چهارمی عیسی روح الله و پنجمی که محاسنش را در دست گرفته،گاهی می افتد و برمیخیزد... او جدت رسول خداست ،که برای زیارت پدرت حسین به کربلا میروند. 🌷 همینکه نام جدم را شنیدم به سویش دویدم تا از مصائبی که بر ما گذشته او را خبر بدهم و بگویم ستمکاران با ما چه کرده اند، 🌟که ناگهان دیدم پنج هودج از نور به زمین فرود آمدند و در میان هر هودج خانمی نشسته. 💐پرسیدم اینان کیستند؟ ✨گفت: اولی حوا ام البشر، دومی آسیه بنت مزاحم، سومی مریم دختر عمران، چهارمی خدیجه خویلد، و اون خانومی که دست بر سر نهاده گاهی می افتدو گاهی برمیخیزد جده ی تو فاطمه دختر رسول خداست. 🍀گفتم میروم و به جده ام فاطمه شکایت این ستمکاران را مینمایم.دویدم جلوی حضرت زهرا را گرفتم و گریه کنان گفتم: 💫مادر،مادر بخدا قسم حق مارا منکر شدند... مادر،مادر بخدا سوگند جمع مارا پراکنده ساختند، مادر..مادر بخدا پدرم حسین را شهید کردند.. 🌹 فرمود: سکینه جان دیگر بس است.ناله ات جگرم را آتش زد و بندهای قلبم را برید، 💥 این پیراهن آغشته به خون پدرت حسین است که از خود جدا نمیکنم تا خدا را ملاقات نمایم... که ناگهان از خواب بیدار شدم... 🔥پس از آنکه یزید دریافت که برنامه قتل حسین بر خلاف تصوراتش نتوانست محبت اهل بیت را از دلها بیرون کند و نه تنها حکومتش تثبیت نشد بلکه متزلزل گشت و با واکنش قتل حسین علیه السلام از همه طرف رو به رو شد. ⚫️در مقام گرامیداشت ظاهری اهل بیت برآمد و آنان را در مجلسی خصوصی احضار کرد و گفت:شما دوست دارید در شام بمانید و با عزت و احترام زندگی کنید و همواره مورد لطف حکومت باقی بمانید 🔷 یا به مدینه برگردید و سه حاجت شما بر آورده گردد؟ ✍ادامه دارد... 📕 اعیان الشیعه ج 1 ص626. 📗مقرم 456 📘نفس المهموم ص 466 📔بحار ج 45 ص 144
حرم
#رمان_مردی_در_آینه📝 💟 #قسمت_پنجاه_دوم 🎀نظامی سابق سکوت آزار دهنده اي توي اتاق بود ... اگر قبو
📝 💟 🎀نقشه بزرگ 2 ماه فرصت ... بدون اینکه اسم شاهدم رو بهشون بدم ... یا اينکه بگم از کجا حقيقت رو پيدا کرده بوديم ... فقط اسم الکس بولتر رو بهشون دادم ... و فرصتي که ازش به عنوان طعمه براي گير انداختن بقيه اعضاي اون باند استفاده کنن ... بعد از اين مدت ... حتي اگه نتونسته باشن از اين فرصت استفاده کنن ... من از شاهدم استفاده مي کردم ... هر چقدر هم سخت يا حتي غير ممکن ... مجبورش مي کردم حرف بزنه و اون رو به جرم قتل به دادگاه مي کشيدم ... اما دلم نمي خواست به اين راحتي تموم بشه ... اون بايد تاوان تمام کارهايي رو که کرده بود پس مي داد ... جلسه مشترک تموم شد ... به زحمت، خودم رو تا پشت ميزم رسوندم و نشستم ... کوين از گروه شون جدا شد و اومد سمتم ... - مي خواستم ازت عذرخواهي کنم ... حرف هاي اون روزم خوب نبود ... که گفتم پليس خوبي نيستي ... و ... تو واقعا پليس خوبي هستي ... در تمام اين سال ها بهترين بودي ... نگاهم رو ازش گرفتم ... اوبران داشت به سمت مون مي اومد ... نمي خواستم جلوي اون حرفي زده بشه ... شايد کوين داشت ازم عذرخواهي مي کرد ... ولي اتفاق 10 سال پيش ... چيزي نبود که هرگز از خاطرات من پاک بشه ... خاطره اي که امثال کوين ... هر چند وقت يک بار، با همه وجود ... دوباره برام زنده اش مي کردن ... - فراموشش کن ... اوبران ديگه کاملا بهمون نزديک شده بود ... کوين که متوجهش شد ... با لبخند سري براي لويد تکان داد و رفت ... - پاشو ... بايد برگرديم بيمارستان ... - داشتم پرونده جان پروياس رو نگاه مي کردم ... توش نوشتن چند سال پيش توي يه حادثه دختر 3 ساله اش کشته شده ... هر چند افسر پرونده ... اون رو حادثه عنوان کرده اما فکر کنم بايد دوباره اين پرونده باز بشه ... پرونده رو کشيد سمت خودش ... و شروع به ورق زدن کرد ... - فکر مي کني حادثه نبوده؟ ... - اگه حادثه نبوده باشه چي؟ ... جان پروياس کسي بوده که با همه قوا جلوي اونها رو گرفته ... اگه حادثه، صحنه سازي بوده باشه ... و توي اون صحنه سازي به جاي خودش، دخترش کشته شده باشه چي؟ ... فکر مي کنم اين پرونده ارزشِ دوباره باز شدن رو داره ... پرونده رو بست و گذاشت روي ميز خودش ... - اينکه ارزش داره يا نه رو من پيگيري مي کنم ... و تو همين الان، يه راست برمي گردي بيمارستان ... با زبون خوش نري به خاطر عدم ثبات عقلي و رواني ... و به جرم خودآزادي و اقدام به خودکشي، بازداشتت مي کنم ... رفت سمت میزش و کتش رو از روي پشتي صندليش برداشت ... ناخودآگاه خنده ام گرفت ... - قبل از اينکه من رو ببري بيمارستان ... يه جاي ديگه هم هست که حتما بايد خودم برم ... دستم رو گذاشتم روي ميز ... و به زحمت از جا بلند شد .... ✍نویسنده:
« نهج البلاغه؛ حکمت شماره پنجم » قالَ مولانا امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیهما السلام): الْعِلْمُ وِرَاثَهٌ كَرِيمَةٌ، وَالْأَدَبُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ، وَالْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ. درود خدا بر آقای ما امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب باد فرمودند: علم ميراثي گرانبها، و آداب، زيورهاي هميشه تازه، و انديشه، آيينه اي شفاف است. Amir al-mu'minin, peace be upon him, said: Knowledge is a venerable estate; good manners are new dresses; and thinking is clear mirror.
🏴آجرک‌الله‌ یا صاحب الزمان ۲۳محرم‌ سالروز‌ تخریب حرم‌مطهرامامین‌عسکریین‌علیهماالسلام را به محضر مقدس حضرت ولی‌عصر بقیةالله الأعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف تسلیت عرض می‌کنیم