* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت_170
✍ #میم_مشکات
- وقتی بیهوش بودی، به این فکر میکردم که اگه به هوش بیای اما یه اتفاق دیگه برات بیفته چی? مثلا حافظه ت رو از دست بدی، مشکل نخاع پیدا کنی یا مث الان ....
اون شب توی امامزاده، وقتی به تابلوی بالای امامزاده خیره شده بودم عکس مردی جلوی چشم هام بود که سوار یه اسب سفید بود اما چشم هاش....
اونجا بود که نذر کردم. نذر بودنت و سالم بودنت!
نمیدونم نذرم درست بود یا نه، نمیدونم بتونم از پسش بربیام یا نه اما مطمئنم قبول شده و یه روزی این مشکل هم حل میشه. وقتی کسی پدر فضل و بخشش باشه، اگه نذر یکی رو قبول کنه، امکان نداره حاجتش رو نصفه نیمه بده...
شاید یجا نده، اما در نهایت کامل میده
سیاوش که این حرفها امید خاصی را در دلش روشن میکرد پرسید:
-و اون نذر سخت چی بود?
- سختیش برای من نیست. برای تو هست که باید دل بکنی!
-دل بکنم? از چی?
- از پگاز!
سیاوش که احساس گیجی میکرد گفت:
-پگاز؟ چرا اون?
- من اسب تو رو نذر تعزیه حضرت کردم. میدونستم چقدر دوستش داری. با خودم فکر کردم بخشیدن چیزی که برات مهم نیست سخت نیست. اگه از دوست داشتنی هامون دل بکنیم لایق چیزای بهتری میشیم ...میدونم که نباید به جای تو تصمیم میگرفتم اما مطمئنم که شرایط من رو درک میکنی...
سیاوش ساکت شد. دل کندن از اسبی که آن همه دوستش داشت؟
اسبی که از کره گی بزرگش کرده بود را چطور میتوانست به دست دیگران بسپارد؟!
اما راحله راست میگفت. بخشیدن چیزهایی که دوست نداریم ارزشی نخواهد داشت... برای همین به احترام راحله و نذرش حرفی نزد...
- خب، وقتی من بیهوش بودم دیگه چه خوابایی برام دیدی?
راحله که میدانست این سکوت سیاوش به معنای رضایت است تصمیم گرفت کمی سر به سرش بگذارد:
-به این فکر میکردم که اگه قبل تموم شدن محرمیتمون بهوش نیای چی میشه
- چند روز دیگه ست?
-دو روز!
سیاوش هنوز می ترسید برای از دست دادن راحله. این مدت راحله خیلی اذیت شده بود و سیاوش میترسید مبادا از تصمیمش پشیمان شده باشد.
کلاهش را از سر برداشت و کنارش روی نیمکت گذاشت، دستی به موهای کوتاهش کشید و در حالیکه سعی میکرد کلافه گی اش را پنهان کند پرسید:
-خب، حالا که میخواد تموم شه میخوای چکار کنی?
- میدونی سیاوش، این مدت خیلی سخت گذشت. وقتی به این فکر میکنم که قرار باشه بقیه زندگیمون به همین روال باشه خیلی سخت میشه
سیاوش سعی کرد صدایش نلرزد:
-یعنی میخوای ....
نتوانست جمله اش را کامل کند. راحله خوشحال بود که سیاوش نمیتوانست چهره اش را ببیند وگرنه رازش لو میرفت:
- اینجوری خیلی سخته سیاوش...
سیاوش سکوت کرد. انگار دنیا روی سرش خراب شده باشد:
- درک میکنم... همینکه این مدت پیشم موندی هم ممنون
راحله لبهایش به خنده کش آمده بود، دلش سوخت... نتوانست بیشتر از این اذیتش کند:
-یعنی تو نمیخوای دیگه پیشت بمونم؟
و سیاوش که نمیخواست با خودخواهی اش مانع خوشبختی راحله شود در حالیکه تقلا میکرد صدایش از گلویش بیرون بیاید گفت:
- وقتی قراره اذیت بشی نه! لزومی نداره زندگیت رو خراب کنی!
راحله چرخید به سمت روبرویش و با بی تفاوتی گفت:
-حیف شد! آخه من حلقه خریده بودم برات برای سر عقد، میخواستم ببینم اندازه ت هست یا نه! خب اگه نمیخوای من بمونم باید صبر کنم به دست یکی دیگه اندازه کنم!
سیاوش که گیج شده بود گفت:
-حلقه؟ مگه نمیگی که نمیخوای بمونی؟
- من همچین چیزی گفتم? من گفتم زندگی اینجوری سخته، اما اگه تو هنوز مث روزای اول منو دوست داشته باشی من حاضرم تا جهنم هم باهات بیام!
سیاوش که هنوز نمیتوانست این حرفها را باور کند گفت:
- پس اون حرفها ....
راحله با بدجنسی گفت:
-وقتی شما یک هفته تمام خودت رو میزنی به فراموشی و مارو دق میدی خب ما هم باید یجوری تلافی کنیم دیگه... یادت باشه دیگه هیچ وقت سر به سر من نذاری
سیاوش کمی مکث کرد و بعد انگار کم کم به جریان پی برده باشد، زد زیر خنده:
-باشه، باشه خانوم... یکی طلب من...
بعد انگار بار بزرگی از روی دوشش برداشته باشند، عرق پیشانی اش را پاک کرد، نفسش را با صدا بیرون داد و گفت:
-هوووففف! خب حالا اون حلقه رو بده ببینم!
راحله گردنبند چوبی را که خریده بود از کیفش بیرون آورد و گفت:
-حلقه رو که باید با هم بریم بخریم، اما به جاش یه گردنبند برات گرفتم که جایگزین اون گردنبند قبلیت بشه
بعد بلند شد و در حالیکه گردنبند را به گردن سیاوش می انداخت گفت:
-ولی حسابی ترسیدیا!
-عمرا! منو رو هوا میبرن! از خداشونه تا یه پسر خوش تیپ مث من بهشون پیشنهادازدواج بده!
راحله خندید و سیاوش که از برملا شدن رازش با یک کلک ساده، حرصش گرفته بود ادامه داد:
-بالاخره نوبت ما هم میشه... تا الان که طلب من شده دوتا!
راحله بلند شد، دست سیاوش را گرفت تا بلند شود و همانطور که بازویش را بغل میکرد تا کمی پیاده بروند گفت:
-فعلا اقای طلبکار،مارو ببریه شام بده تا بعد هم خدا کریمه
* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت171
✍ #میم_مشکات
مدتی طول کشید تا شرایط برای مراسم مهیا شود. خرید ها انجام شد، خواهر ها از فرانسه آمدند و بالاخره، بعد از یک ماه و نیم، در یکی از شب های سرد پاییزی، در حالیکه بیرون برف میبارید، درون سالن گرم هتل، سرنوشت دو نفر، در میان صدای صلوات و کف و هلهله به یکدیگر پیوند خورد.
سید همان طور که کادو را به سیاوش میداد گفت:
-یادم تورا فراموش! اینم اخرین جناق مجردیت که طبق معمول، باختیش!
و همانطور که داشت گره کراوات سیاوش را مرتب میکرد ادامه داد:
-اخه تو که حافظه ت عین حافظه ماهی گلی نیم ساعته ست، چرا شرط میبندی اخوی؟
خب همینجوری به ما شام بده دیگه!
سیاوش کادو را گرفت و خندید.
*
چهار سال بعد، وقتی راحله موجود کوچک و ظریفی را در دستان سیاوش گذاشت ذوق زده گفت:
-بگیرش بابا سیاوش!
بابا! چه کلمه دلپذیری!
کاش میتوانست چهره این فرشته کوچک را ببیند. چشم هایش را کمی به هم فشار داد اما فایده ای نداشت! عمل هایی که انجام داده بود نتوانسته بودند کمک چندانی به بینایی اش کنند. آن تاریکی مطلق از بین رفته بود اما صرفا فضایی تاریک و روشن جلویش می دید.
حالا هم، جز همان تصویر مات و مبهم چیز دیگری پیدا نبود.
به آرامی نوزاد کوچک را، که داشت دست هایش را می مکید، بالا آورد و صورت نرم و لطیفش را به صورت خودش، که حالا با محاسن پوشیده شده بود، چسباند! گرمای خوشی زیر پوستش دوید.
بوسه ای نرم به پیشانی اش زد و دوباره چشم دوخت به چهره اش! احساس کرد رگه هایی از نور جلوی چشمانش میبیند. کم کم همه چیز سفید شد و بعد تصویری تقریبا واضح، جلوی چشمش نقش بست.
هنوز جزییات را نمیدید اما آنقدر میدید که بتواند فرشته معصومی را ببیند که در لحاف پشمی و ظریف سفیدی پیچیده شده و با چشم های روشنش که نشانه ای از پدر بود، زل زده بود به چشم های پدرش که حالا پر از اشک بود...
ریحانه ای که به برکت وجود و مهرش، چشمان پدر نوری گرفت و برای همین آلاء نامیده شد.
و سیاوش جملات آن سال های راحله در ذهنش مرور شد:
-کسی که پدر فضل و بخشش باشه، اگه نذر یکی رو قبول کنه، امکان نداره حاجتش رو نصفه نیمه بده...
#پایان...
#کمی_تأمل
✍...جماعت وهابی ساخت و گنبد و بارگاه را شرک میدانند و این عمل را بدعت ؛
البته به شیعه که میرسند ، فتواهای کیلویی در جواز قتل بدین جهت هم میدهند....
و اما همانطور که در جریانید بنای بر قبر مبارک پیامبراکرم صلی الله علیه و آله مشت محکمیست بر دهان این نواصب!
اما بعد..
👳♂ابن بطوطه شافعي از جهانگردان معروف اهل تسنن پيرامون ورودش به شهر بصره و ساخت مسجد بر روی قبر طلحه چنين مینويسد:
از جمله مشاهد بصره، قبر طلحه (يکي از افراد عشره مبشره) است که در داخل شهر قرار دارد و بر روی آن قبه و مسجدی بنا شده و در گوشهای از آن براي زائرين طعام آماده میشود. اهل بصره برای آن تعظيم شديد میکنند».
📚 رحلة ابن بطوطة، 14/2
❓سوالي که در ذهن انسان می گذرد، اين است که براستی آيا در شهر بصره هيچ عالمی نبوده است تا به فرض وهابيون اين بناء شرک را خراب کند؟
❓آيا اين تعظيم و احترام اهل تسنن نسبت به قبر طلحه خود بهترين دليل عملي مخالفت اهل سنت با وهابيت در مساله ساخت مسجد بر قبر نيست؟
#هشتمشوال
🏴اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🏴
#کمی_تأمل
‼️ افتخار «ذهبی» به گنبد و بارگاه ابوحنیفه!!!!!؟؟:::::
«وعلیه قبة عظیمة ومشهد فاخر ببغداد»
ابوحنیفه در بغداد گنبد بزرگ و بارگاه فاخری دارد.
📚 سیر أعلام النبلاء ج 6، ص 403، باب 163
⁉️ اگر #زیارت_قبور شرک است و بت پرستی و قبرپرستی؛
چرا بارگاه قبر #ابوحنیفه محل زیارت برای اهل سنت شده است و امثال ذهبی بهش افتخار میکنند و روزانه مردمان زیادی از اهل سنت به زیارت به اینجا می آیند؟؟
اگر ساخت گنبد و بارگاه شرک اکبر است چرا هر ساله قبر و بارگاه ابوحنیفه باشکوه تر از قبل میشود؟
چرا گنبد بارگاه و ضریح روی قبر ابوحنیفه را تخریب نمیکنید؟
چرا همانطور که فتوا به تخریب قبر و بارگاه رسول الله داده اید فتوا به تخریب گنبد و بارگاه ابوحنیفه و بخاری .. نمیدهید؟؟!!
#بقیعلنا #هشتمشوال #تخریب #حرمین
🏴اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🏴
🔴 جواز بنای بر قبور و بازسازی آن در کلام شیخ عزیز الرحمن عثمانی دیوبندی عالم اهلسنت
✍سوال: ۷۱۱ پخته کردن قبر و ساختن قبه بر آن از احادیث ثابت است یانه و اگر به اندازه یک بالش بطور آثار ساخته شود در آن حرجی نخواهد بود،اگر ساخته شده باشد ویران کردن چه حکم دارد؟ روضه مبارکه چه وقت ساخته شده ؟
🔸..اما فقها در هیچ جایی حکم انهدام قبور را نکرده اند و این بعضی از آثار ثبوت قبه معلوم می شود چنانچه منقول است که حضرت عمر به قبر حضرت ابراهیم رسیده در آنجا دو رکعت نفل خوان وحكم انهدام قبه را نفرمود، لذا امر انهدام قبات را هر کسی نموده خوب نکرده و بر قبر علامه ای نهادن از فعل خود آنحضرت ثابت می باشد طوریکه در صحاح آمده واز اثر حضرت عمر معلوم گردید که در آن زمانه نیز قبه وجود داشت ..
📚فتاوى دار العلوم دیوبند جلد5 صفحه 348
⁉️ سوال از مخالفین چرا صحابه و پیامبران را قبرپرست و بت پرست خطاب نمیکنند؟! آیا فقط ساخت گنبد و بارگاه برای اهل بیت علیهم السلام و بزرگان شیعه جرم و حرام است؟!
#قاعده_الزام
#بقیعلنا #هشتمشوال #تخریب #حرمین
🏴اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🏴
مولوی عبدالرحمن سربازی از علمای معاصر اهل تسنن و بیان جنایات وهابیت در مورد تخریب بیت شریف حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها :
یکی از رفتارهای افراطی وهابیت تخریب آثار متبرک متعلق به پیامبر(صلی الله علیه و آله) است و از جمله آنان تخریب منزل شریف حضرت خدیجه(سلام الله علیها) می باشد که تبدیل به دستشویی شده است
وهابیت در حالی منزل حضرت را تبدیل به دستشویی کرده اند که آثار یهود را به عنوان آثار باستانی حفظ نموده و حتی برداشتن تکه سنگی از آنجا جرم به حساب می آید.
⁉️ به راستی چنین تفکری محب رسول الله صلی الله علیه و آله و اصحاب و اهلبیت علیهمالسلام است؟
⁉️ چرا آثار یهود را باید حفظ کرد ولی آثار اسلامی باید از بین برود؟!!!
#هشتمشوال
🏴اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🏴
43.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان :
ناگفته هایی از وهابیت نجس
🔘در کلام مرحوم حجتالاسلام
شیخ عبدالحسین #بندانی_نیشابوری
⏱ : کمتر از ۹ دقیقه
#Wir_fordern_den_Bau_des_Baqi_Friedhofs✔️
#بناء_البقيع_مطلبنا
#بقیعلنا #هشتمشوال #تخریب #حرمین
• 🔝لطفا در نشر آن کوشا باشیم ✔️
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🏴
✴️ سه شنبه👈20 اردیبهشت / ثور 1401
👈8 شوال 1443👈10 می 2022
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
سالروز تخریب ضریح و حرم ائمه بقیع علیهم السلام در مدینه و حضرت حمزه سید الشهداء علیه السلام در احد به دست وهابیون.
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
❇️امروز روز خوش یُمن و شایسته ای است و برای امور زیر خوب است:
✅ شروع به شغل و کار.
✅قرض و وام دادن و گرفتن.
✅طلب حوائج و رفتن در پی خواسته ها.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅مسافرت.
✅ و خرید و فروش خوب است..
🚘 سفر :مسافرت خوب است.
👶زایمان :نوزاد علاقمند به علم گردد.
🤕 بیمار امروز زود خوب شود.
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز قمر در برج سنبله است و برای امور زیر نیک است:
✳️قباله و قولنامه نوشتن.
✳️خرید خانه و آپارتمان.
✳️ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✳️امور زراعی و کشاورزی.
✳️ خرید و فروش.
✳️ ارسال کالاهای تجاری.
✳️ خرید باغ و زمین زراعی.
✳️ و آغاز امور آموزشی خوب است.
👩❤️👨مباشرت:امشب(شب چهارشنبه)مباشرت و عروسی مکروه است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،#اصلاح_مو(سروصورت)دراین روز از ماه قمری ، باعث بیماری است.
💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن#خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، موجب درد سر می شود
✂️ ناخن گرفتن
سه شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد.
👕👚 دوخت و دوز.
سه شنبه برای بریدن،و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر آن را تکمیل کنند)
✅ وقت #استخاره در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن)
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که شب " چهارشنبه " دیده شود طبق ایه ی 9 سوره مبارکه "توبه " است.
اشتروا بایات الله ثمنا قلیلا...
و از معنای آن استفاده می شود که دو نفر برای قطع معامله یا توافقی نزد خواب بیننده بیایند.و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه #یاقابض که موجب رسیدن به آرزوها میگردد.
💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد..
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نسخههای تکمیلی اینجاس👇
🔸درمان تکمیلی با مشورت و تحت نظر طبیب طب سنتی:
یک حجامت عام انجام بده!
یک ماه بعد حجامت ساکرال (گودی کمر)
دو هفته بعد حجامت زیر شکم ۱ تا ۳ مرحله
❌برای یاد گرفتن آداب نوره و حنا پست «پاکسازی کل بدن با نسخه ضد سرطان» رو داخل پیج ببین!
❌این مشکل بخاطر غلبه سردی هست پس تا میتونی خوردن سردیها رو محدود کن مخصوصا خوردن سردیها در شب ممنوعه رفیق جانم❌
#کیست_تخمدان #طب_سنتی
#دوستان_گلم_استوریای_این_پیج_رو_امشب_حتما_دنبال_کنید👇
https://instagram.com/shahrenore110?igshid=YmMyMTA2M2Y=
🙏⚠️🙏 روز سه شنبه، روزی است که ...
قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: اطْلُبُوا الْحَوَائِجَ يَوْمَ الثَّلَاثَاءِ، فَإِنَّهُ الْيَوْمُ الَّذِي أَلَانَ اللَّهُ فِيهِ الْحَدِيدَ لِدَاوُدَ علیه السلام. (تفسیر القمی، ج2، ص199)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: خواسته های خود را روز سه شنبه (از خداوند) طلب کنید، زیرا سه شنبه روزی است که خداوند، آهن را در این روز برای حضرت داوود علیه السلام نرم کرد.
تذکر: روز سه شنبه است، لذا دست به دعا برمی داریم و از حضرت حق، فرج مولایمان صاحب الزمان علیه السلام را می خواهیم و 40مرتبه می گوییم: اللهمّ عجّل لولیّک الفرج
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جسارت وهابی ها به قبور ائمه بقیع علیهم السلام- حجةالاسلام معاونیان
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_6039714321670343642.pdf
1.27M
غربت بقیع- حجةالاسلام علی اکبر مهدی پور و دکتر سیدمحسن قائم فرد
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_6039714321670343646.pdf
2.58M
پنجره ای از پنجره های بهشت- دکتر هادی انصاری
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
👌👌👌 سروران گرامی!
به اطلاع می رساند که به مناسبت سالگرد تخریب قبور ائمّه بقیع علیهم السلام در هشتم شوال، سایت الکفیل، برای زیارت قبور ائمه بقیع علیهم السلام در آدرس زیر ثبت نام می کند. آن بزرگواران را به نیابت از مولایمان، حضرت صاحب الزمان علیه السلام، زیارت کنیم:
https://alkafeel.net/zyara/
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
* 💞﷽💞
🖤♥️ #مشکین1
هوالعزیز.
به سختی توی بستر نیمخیز شدم و به ساعت روی طاقچه نگاه کردم. نزدیک اذان صبح بود، پتو رو روی مریم کوچکم مرتب کردم و برای گرفتن وضو راه حیاط رو در پیش گرفتم. عماد دیشب به خونه برنگشته بود و از فرخنده سادات شنیدم که پیغام داده که ماشینش به مشکل برخورده و چون توی تعمیرگاه کارش طول کشیده، موندگار شهر شده تا صبح کارش انجام بشه. نمیدونم چرا دلم شور میزد و عرق سردی کنار شقیقههام نشسته بود، افکارم مغشوش بود و اضطراب زایمان هم برای خودش غوغا میکرد توی ذهن و دلم. امروز و فردا بود که بچه به دنیا بیاد.
در اتاق رو باز کردم و روی سکوی مشرف به حیاط ایستادم و به آسمون نگاه کردم کنگره های دور تا دور پشت بوم انگار تکهای از سیاه آسمون رو قاب گرفته بودند. از مهتاب خبری نبود و خوشهی پروین کمرنگ و بیجون نور میداد. آروم از دو پلهی سکو پایین رفتم و لبهی حوض نشستم و وضو گرفتم. یکی از سحرهای شهریورماه بود و خنکای هوا مطبوع و دلپذیر مینمود. به اتاقهای سمت دیگهی حیاط نگاه کردم. لامپ قرمز رنگ وسط اتاق روشن شد و صدای انا انزلناه حاج بابا برخاست. تا قبل از اونکه از اتاقشون خارج بشه به اتاق برگشتم. سجادهی مخملی رو پهن کردم و منتظر موندم تا اذان بگند. قرآن رو برداشتم و شروع به تلاوت کردم.
موذن حیعلیالصلاه رو که گفت، قامت بستم. نشسته نماز خوندن رو نمیخواستم حتی اواخر بارداری که هر دو پام ورم کرده بود و به سختی به رکوع و سجده میرفتم.
نمازم رو هم حتی بدون توجه همیشگی خوندم و فکرهای درهموبرهم، مگه اجازهی نفس کشیدن به من عاجز میدادن؟
سجاده رو روی تاقچه گذاشتم و در اون تاریک و روشن صبح به آینهی میخ شده روی دیوار نگاهی انداختم. ابروهای کمونی سیاهرنگ، چشمان درشت و قهوهای روشن روی زمینهی پوست سفید با بینی و لبهای معمولیم تناسب خوبی داشت. دنبالهی موهای بلند و سیاهم رو دوست داشتم، چون عماد دوستش داشت و اکثر اوقات خودش برام میبافت و همونطور میموند تا شب که برمیگشت و برام شونه میزد.
یادش به خیر، روزی که مریمِ شش ماههم رو به فرخنده سادات سپردم و به حمام رفته بودم.
موهام بلند و پر بود و تا این حجم رو شسته و آبکشی کنم طول کشیده بود و مریم، حسابی فرخنده سادات رو کلافه کرده بود، اونقدر که همراه بچه مسیر خونه رو تا حمام عمومی روستا طی کرده بود.
✍🏻 #مژگان_گ
* 💞﷽💞
🖤♥️ #مشکین2
به خونه که برگشتیم، حسابی برام گرد و خاک کرد و گفت:
- فردا صبح آماده باش، میسپرم به عفت بریم موهات رو کوتاه کنه، زنی که بچهدار شد دیگه باید تا یه مدت قید خوشکلیش رو بزنه، بچهم داشت از دست میرفت، چون خانوم معطل چهلگیسش بوده.
چشمی زیر لب گفتم و صبر کردم تا عماد بیاد و از اون حکم صادر شده تجدید نظر بگیره.
همون شب عماد که برگشت و ماجرا رو براش گفتم، بیتامل به سمت اتاق مادرش رفته و گفته بود، معصوم اجازه نداره موهاش رو کوتاه کنه. دیگه هم نمیخوام در این مورد چیزی بشنوم.
از تکون محکم بچهی درون شکمم، پهلوم درد گرفت و به زمان حال برگشتم.
هنوز همونطور سرپا روبروی آینه ایستاده بودم، به بسترم برگشتم و دراز کشیدم.
خوابم نمیبرد و فکرم مشغول بود. به یاد حرفهای گلی، دختر خالهم، افتادم. دیروز بود که برای بردن نهار حاج بابا به زمینهای کشاورزیش، قسمتی از مسیر رو همراهم شده و با احتیاط گفته بود:
_ تو مثل خواهرمی معصوم، خودت میدونی که هم تو و هم زندگیت برام مهمه نمیخوام از من به دل بگیری.
پرسشی نگاهش کردم و گفتم:
- چرا گلیجون؟ چیزی شده؟
- نه، فقط میخوام یه مطلبی رو بهت بگم فقط قول بده از من به دل نگیری.
_ خوب بابا بگو، چرا اینقدر مقدمه میچینی؟
_ میگم... میگم، حرفهایی در مورد عماد تو روستا پخش شده، میدونم که تو هم شنیدی و به روی خودت نمیاری. معصوم جان! یه کمی بیشتر حواست رو جمع شوهرت کن، جوونه، خوش بر و رو هم هست، پول و پله هم که داره شکر خدا مبادا کار بده دست خودش.
خندیدم و در جوابش در نهایت ایمان به عشق عماد گفتم:
_ باور کن عماد مرد پاک و خوبیه، من بهش اعتماد دارم، نمیخوام با حرف مردم زندگی رو به کام خودم و اون تلخ کنم.
گلی نگاهش رو به گالشهای پلاستیکیش دوخت و زمزمهوار گفت:
- باور کن دعای این چند روزم همینه، که ماجرا فقط حرف دهن چهار تا آدم وامونده باشه.
اونقدر پیام جملههای آخرش تلخ بود که احساس کردم ذائقهم هلاهل شد.
دقیق و موشکاف که فکر میکردم، به این نتیجه میرسیدم که گلی هم بیراه نمیگفت. چند وقتی بود که رفتار و اخلاق عماد مثل همیشه نبود. هزار و یک فکر توی سرم بیداد میکرد و درون دلم غوغا بود.
سعی کردم دلم رو خوش کنم و افکار بد رو پس بزنم که، دیوونه یی معصوم، اون تو رو خیلی میخواد، خودش بارها گفته که چشمم جز تو کسی رو نمیبینه.
اینچند سال جز صداقت مگه چیزی دیده بودم از عماد؟
شاید نیاز داشتم به بازیابی لحظههای تلخ و شیرین زندگیم.
مرور خاطراتی که لحظهلحظههاش برام شیرین بود.
دلم میلرزه از این تصور که شاید عمر شادیهام کوتاه بوده و چه زود داره به آخر میرسه.
کاش که این افکار، شکی زودگذر و ترسی بیمورد باشه.
✍🏻 #مژگان_گ
✴️چهارشنبه 👈21 اردیبهشت /ثور 1401
👈9 شوال 1443👈11 می 2022
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🔘 پایان ماه نیسان رومی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز برای امور زیر خوب است:
✅ آغاز نگارش کتاب مقاله پایان نامه.
✅انجام امور زراعی و کشاورزی.
✅ و نماینده و قاصد فرستادن خوب است.
👶 زایمان خوب و نوزاد پاک دامن و با حیا باشد. ان شاالله
🚘مسافرت :مکروه است و در صورت نیاز همراه صدقه باشد.
🔭 احکام نجوم.
🌗 امروز قمر در برج سنبله و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️ قرار داد و قولنامه نوشتن.
✳️خرید خانه و آپارتمان.
✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✳️امور زراعی و کشاورزی.
✳️خرید و فروش.
✳️ارسال کالا به مشتری.
✳️خرید باغ و زمین زراعی.
✳️ و آغاز امور اموزشی خوب است.
💉💉 حجامت خون دادن فصد باعث درد در اعضا می شود.
💇♂💇 اصلاح سر وصورت باعث درد و بیماری می شود.
👩❤️💋👨مباشرت: فرزند چنین شبی یکی از علما گردد.
😴🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 10 سوره مبارکه "یونس علیه السلام" است.
دعوا هم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم فیها سلام..
و مفهوم آن این است که از خواب بیننده عمل صالح یا خیری به وجود آید که در دنیا و آخرت به او نفع رساند.ان شالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن
🔵 چهارشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود.
👕👚 دوخت ودوز
چهارشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله
✴️️ وقت #استخاره در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ #ذکر روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد.
💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام#امام_رضا_علیه السلام_#امام_جواد_علیه_السلام و #امام_هادی_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نسخه چهارم و نکات تکمیلی اینجاس👇
🔸نسخه چهارم: خانمهای متاهل باید رابطه جنسی خودشونو اصلاح کنن! یعنی چی؟! یعنی داشتن روابط جنسی منظم در طول هفته که در اون روابط، خانم به ارگاسم کامل برسه! این مورد هم باعث پیشگیری از کیست و سرطان سینه میشه و هم نقش بسیار مهمی توی درمان داره
🔹آداب و نحوه استفاده از نوره و حنا رو توی پست «پاکسازی کل بدن با نسخه ضد سرطان» داخل پیجم کامل توضیح دادم و باید از روش اولی که گفتم داخلش استفاده کنید
❌خوردن سردیها ممنوع
🔸خوردن گرمیها مثل دوسین، خوردن آب سیب، یک عدد سیب با دانههاش و شیربادام عالیه
#کیست_سینه #سرطان_سینه #ارگاسم_زنان #رابطه_زناشویی #طب_سنتی
#دوستان_گلم_استوریای_این_پیج_رو_امشب_حتما_دنبال_کنید👇
https://instagram.com/shahrenore110?igshid=YmMyMTA2M2Y=
ارتباط با ادمین جهت ثبت سفارشات:👇
🆔@meshkat120
📱09100100908
🌍@shahrenore
#درس_های_کافی –•دوران غیبت قسمت🔖 اول
💭(خیلی زیبا و پر نکته)
👥مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ صَالِحِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ يَمَانٍ التَّمَّارِ 👥قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام جُلُوساً فَقَالَ لَنَا إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً الْمُتَمَسِّكُ فِيهَا بِدِينِهِ كَالْخَارِطِ لِلْقَتَادِ ثُمَّ قَالَ هَكَذَا بِيَدِهِ فَأَيُّكُمْ يُمْسِكُ شَوْكَ الْقَتَادِ بِيَدِهِ ثُمَّ أَطْرَقَ مَلِيّاً ثُمَّ قَالَ إِنَ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً فَلْيَتَّقِ اللَّهَ عَبْدٌ وَ لْيَتَمَسَّكْ بِدِينِه.
•———••———••———••———••———•
▫️يمان تمار گويد: خدمت حضرت امام جعفرالصادق عليه السلام نشسته بوديم، به ما فرمود: همانا صاحب الامر را غيبتى است، هر كه در آن زمان دينش را نگه دارد مانند كسى است كه درخت خار قتاد را با دست بتراشد سپس فرمودند: اين چنين و با اشاره دست مجسم فرمود كداميك از شما ميتواند خار آن درخت را به دستش نگهدارد، سپس لختى سر به زير انداخت و باز فرمود: همانا صاحب الامر را غيبتى است، هر بنده ای بايد از خدا پروا كند، و به دين خود بچسبد.
📚الكافي (ط - الإسلامية)، ج۱، ص: ۳۳۶
🔅ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🔅
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..
#تبری_نشانه_کمال_دین ▫️قسمت 🔖 اول
💠 دوستداران ابوبکر زندیق و عمر حرامزاده هرگز به بهشت نمی روند❗️
🔹عن سعدان عن رجل عن أبی عبدالله الإمام الصادق علیه السّلام فی قوله: ﴿و إن تبدوا ما فی أنفسكم أو تخفوه یحاسبكم به الله فیغفر لمن یشاء ویعذب من یشاء﴾ قال:
حقیق على الله أن لایدخل الجنّة من كان في قلبه مثقال حبّة من خردل من حبّهما
🔹سعدان از مردی از حضرت امام جعفرالصادق صلوات الله علیه نقل كرد كه آن حضرت درباره آيه ﴿و ان تبدوا ما في أنفسكم أو تخفوه يحاسبکم به الله فيغفر لمن يشاء و يعذب من يشاء﴾
📖(بقرة: 284)
{و اگر آنچه در دل داريد عيان كنيد يا نهان داريد، خداوند شما را بدان محاسبه مى كند، پس هر كه را خواهد مى آمرزد و هر كه را خواهد عذاب مى كند. }
فرمودند:
حقیقتاً اینگونه است که خداوند داخل بهشت نكند کسی را که (ذرّه ای ولو) به اندازه یک دانه خردل از محبّت آن دو نفر (ابوبکر و عمر ) را در دل داشته باشد.
📚بحارالأنوار: ج 27، ص 57، ح 15 از تفسیر عیاشی: 1/ 156
• 🔝لطفا در نشر آن کوشا باشیم ✔️
⭕اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⭕