eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
630 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
6 ذی الحجّه 1 ـ ازدواج امیر المؤمنین و حضرت زهرا علیهما السلام در این روز درسال 2 هـ، آقا و سرور ما خاتم الأنبیاء صلّی الله علیه و آله، امیر المؤمنین علیه السلام را به سیّده نساء عالمیان فاطمه زهرا بتول عذرا علیها السلام تزویج فرمود. (1) این ماجرا بعد از رجوع از جنگ بَدر در روز سه شنبه 6 ذی الحجّه واقع شده است. (2) امام صادق علیه السلام فرمود : اگر خداوند متعال امیر المؤمنین علیه السلام را خلق نمی کرد، در تمام زمین انسانی که کفو و شایسته همسری با حضرت فاطمه علیها السلام باشد یافت نمی شد؛ از آدم ابو البشر و بعد از او». (3) ← خواستگاری از فاطمه علیها السلام هنگامی که سن مبارک بتول عذرا حضرت صدّیقه فاطمه ی زهرا علیها السلام نه سال کامل شد، از اطراف و اکناف اهل مدینه و عظمای قبایل و رؤسای عشایر و صاحبان ثروت و مکنت به خواستگاری حضرت آمدند. عدّه ای از منافقان نیز این جرأت را به خود دادند که با کمال بی شرمی به خواستگاری آن حضرت بیایند. هنگام خواستگاریِ بعضی از آن ها، رسول اکرم صلّی الله علیه و آله بسیار ناراحت شدند، و به عدّه ای از منافقان که اعتراض کردند، فرمودند : «من شما را رد نکردم، بلکه خدا شما را رد کرده و امر فاطمه علیها السلام از جانب خداوند متعال معیّن می شود». آنان غافل از این بودند که این گوهر گران بها را خداوند در سایه عزّت و حراست خود حفظ فرموده و او را در خور استعداد ابناء دنیا از ملوک و رعایا و ارباب فقر و غنا قرار نداده است؛ بلکه او را برای وصیّ پیامبر صلّی الله علیه و آله ذخیره فرموده است. (4) از امام حسین علیه السلام روایت شده که فرمود : روزی حضرت رسول صلّی الله علیه و آله در خانه امّ سلمه بود. فرشته ای با هیبت خاصّی بر آن حضرت نازل شد که با لغات گوناگون که به یکدیگر شباهتی نداشت مشغول تسبیح و تقدیس خداوند بود. او عرض کرد : صرصائیلم. خداوند مرا نزد شما فرستاده که به شما بگویم : «نور را با نور تزویج کن». حضرت فرمود : «چه کسی را با چه کسی» ؟ گفت : «فاطمه علیها السلام را با علی بن ابی طالب علیه السلام». ... 📚 منابع : 1. مصباح المتهجد : ص 613. و ... . 2. امالی طوسی رَحِمَهُ الله : ج 1، ص 42. بشارة المصطفی صلّی الله علیه و آله : ص 276. 3. کافی : ج 1، ص 461. و ... . 4. عیون اخبار الرضا علیه السلام : ج 1، ص 64. و ... .
← مهریه ی حضرت زهرا علیها السلام در مقدار و نوع مهریه ی آن حضرت روایات مختلفی وارد شده است : ـ یک لباس مشکی بلند و یک پوست گوسفند و مقداری عطر. (9) ـ یک لباس نرم و ملایم و یک زره و زیر اندازی از پوست قوچ. (10) ـ یک لباس نرم و ملایم و مشکی بلندو یک زره حَطَمی. (11) ـ چهار صد و هشتاد درهم. (12) ـ چهار صد مثقال نقره. (13) ـ پانصد درهم، که علّامه مجلسی و ابن شهر آشوب رَحِمَهما الله می فرمایند : اصحّ اقوال همین قول است. (14) ـ زره حَطَمی که ارزش آن سی درهم بود. (15) ـ دَرع حَطَمی و پوست قوچ یا میش. (16) ـ یک شتر. (17) ـ دَرع حَطَمی. (18) ـ یک پنجم زمین. پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود : «در آسمان معیّن شده که مهریه ی آن حضرت علیها السلام یک پنجم زمین است. پس هر که در زمین راه برود در حالی که با او و فرزندانش دشمن باشد، قدم زدن او تا روز قیامت در زمین حرام است». (19) ـ یک پنج زمین و چهار صدو هشتاد درهم. (20) امام باقر علیه السلام فرمود : مهر فاطمه علیها السلام یک پنجم دنیا و دو سوّم بهشت است، و در زمین چهار نهر فرات، نیل، نهروان و بلخ برای حضرت فاطمه علیها السلام است. خداوند به پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود : «ای محمّد، تو فاطمه را به مهریه ی پانصد درهم به ازدواج علی در آور تا سنّتی در بین امّت تو باشد». (21) در روایت دیگر : «یک چهارم دنیا و تمامی بهشت و جهنّم است، که دوستان خود را داخل بهشت می کند و دشمنان خود را به جهنّم روانه می نماید». (22) در روایت دیگر مهریه ی آن حضرت نصف دنیا ذکر شده است. (23) ← ولیمه ی عروسی اثاث منزل و ولیمه ی عروسی حضرت زهرا علیها السلام چنین بود که پیامبر صلّی الله علیه و آله به امیر المؤمنین علیه السلام فرمود : «زِرِه خود را بفروش». آن حضرت زره را فروخت و پول آن را خدمت پیامبر صلّی الله علیه و آله آورد. پیامبر صلّی الله علیه و آله مقداری را جهت تهیّه غذای عروسی به امّ سلمه دادند. بنابر بعضی روایات نصف از لوازم غذا را پیامبر صلّی الله علیه و آله و نصف دیگر را امیر المؤمنین علیه السلام تهیّه نمودند. ← جهازیه ی حضرت زهرا علیها السلام مقداری را هم به بلال و عمّار دادند که از بازار لوازم خانه را خریداری کنند. ... 📚 منابع : 9. بحار الأنوار : ج 43، ص 113. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 3، ص 400. 10. کافی : ج 5، ص 377. بحار الأنوار : ج 43، ص 144. 11. همان : ج 5، ص 378. و ... . 12. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 3، ص 399. و ... . 13. بحار الأنوار : ج 43، ص 112، 119. و ... . 14. دلائل الأمامة : ص 18. و ... . 15. قرب الأسناد : ص 173. و ... . 16. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 3، ص 399. بحار الأنوار : ج 43، ص 113. 17. افحام الأعداء و الخصوم : ص 47. و ... . 18. کافی : ج 5، ص 377. و ... . 19. بحار الأنوار : ج 43، ص 113. و ... . 20. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 3، ص 400. و ... . 21. بحار الأنوار : ج 43، ص 113. و ... . 22. امالی طوسی : ص 668. و ... . 23. دلائل الإمامة : ص 92. و ... .
یک پیراهن، یک عدد روسری، قطیفه سیاه خیبری یا عبای سیاه، پرده ی نازک پشمی، یک عدد حصیر از بافته های قریه ی هَجَر، آسیای دستی، یک عدد طشت مسی، مشک برای آب آوردن، کاسه ای سفالین، مَشکی مخصوص خنک کردن آب، ابریقی که طرف بیرونش رنگ شده بود، کوزه ی سفالین، پوست گوسفند. (24) امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید : در آن شب که دختر پیامبر صلّی الله علیه و آله به خانه ی من آمد، بسترمان جز یک پوست گوسفند نبود. (25) در جای دیگر از آن حضرت نقل شده که فرمود : من با فاطمه علیها السلام در حالی ازدواج کردم که جز یک پوست گوسفند چیزی نداشتیم که شب بر روی آن می خوابیدیم و روز عُلُوفه ی شترمان را بر روی آن می ریختیم و خدمتگزاری در خانه نداشتیم. (26) در روایتی دیگر می فرماید : پیامبر صلّی الله علیه و آله به خانه ی ما آمد در حالی که ما بر روی خود قطیفه ای انداخته بودیم که اگر از طول، آن را به روی خود می کشیدیم، پهلویمان خالی می شد و اگر از عرض می انداختیم سر و پاهایمان بدون روپوش می ماند. (27) بعضی از اهل سنّت نقل کرده اند : هنگامی که فاطمه علیها السلام به خانه ی علی علیه السلام رفت، در خانه ی آن حضرت چیزی جز ریگ پهن شده، کوزه ی سفالین، بالش و ظرفی برای آب نیافت. (28) بنابر نقلی دیگر دو کوزه ی کوچک، ظرف مخصوص شیر که از چوب می تراشیدند، سبویی سبز رنگ که روغن یا آرد در آن می ریختند، چهار بالش یا متکا یا پُشتی با رویه ای از پوست پر از گیاه خشک سبز رنگ، از اثاثیه ی منزل بود. (29) ← عروسی و شرکت کنندگان در بعضی روایات آمده است که 29 یا 30 روز بعد از خرید، امیر المؤمنین علیه السلام صبر کرد تا اینکه جعفر و عقیل به آن حضرت گفتند : از پیامبر صلّی الله علیه و آله بخواه که همسرت را به خانه بیاوری. بعضی همسران پیامبر صلّی الله علیه و آله گفتند : ما از پیامبر صلّی الله علیه و آله خواهش می کنیم که شما همسرت را بیاوری. ... 📚 منابع : 24. بیت الأحزان : ص 57. 25. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 2، ص 112. و ... . 26. ذخائر العقبی : ص 35. و... . 27. همان : ص 49، 106. و ... . 28. فاطمة الزهرا علیها السلام بهجة قلب المصطفی صلّی الله علیه و آله : ص 477 (674)، از المناقب احمد بن حنبل (خطّی). 29. بحار الأنوار : ج 43، ص 94. و ... .
پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود : «ما انتظار داریم خود او بیاید و از ما در خواست کند». امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید : عرض کردم : «حیا مانع من می شود». پیامبر صلّی الله علیه و آله اجازه ی مجلس عروسی و ولیمه را فرمودند، و به امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند : «هر کس را دوست داری دعوت کن». زنان به کار زن ها و امیر المؤمنین علیه السلام و عمّار و بلال و چند نفر دیگر به کار مجلس مردها که در مسجد بود، می رسیدند. اصحاب با هدایای خود در جشن عروسی آن دو نور الهی شرکت کردند، و از ولیمه ی عروسی که به دستور پیامبر صلّی الله علیه و آله فراهم آمده بود، میل کردند. در آن مجلس 4000 نفر از آن طعام خوردند و پیامبر صلّی الله علیه و آله غذایی برای امیر المؤمنین و فاطمه علیهما السلام فرستاد، در حالی که چیزی از آن غذا کم نشد و همچنان به جای ماند، با وجود اینکه سه روز از آن تناول می کردند. شب با مراسمی مخصوص، حسب الأمر پیامبر صلّی الله علیه و آله آن دو بزرگوار را به حجره ی امّ سلمه آوردند. امّ سلمه می گوید : هنگامی که خورشید غروب کرد، پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود : «فاطمه را بیاور». من رفتم و دست فاطمه علیها السلام را گرفته در حالی که لباسش بر زمین کشیده می شد و از خجالت و شرم عرق از چهره اش جاری بود، آن حضرت را نزد پدر بزرگوارش آوردم. هنگامی که خدمت آن حضرت رسید، از شدّت خجالت پایش لغزید. پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود : «خداوند تو را از لغزش های دنیا و آخرت نگه دارد». هنگامی که پیش روی آن حضرت قرار گرفت، چادر را از صورت فاطمه علیها السلام کنار زد تا علی علیه السلام چهره ی او را ببیند. سپس دست او را در دست علی علیه السلام قرار داد و این گونه بود که این زندگی نورانی آغاز شد. (30) ثمره ی ازدواج نورانی ثمره ی این ازدواج مبارک و نورانی و الهی پنج فرزند بود. دو امام معصوم علیهما السلام، آقا و مولایمان حضرت مجتبی علیه السلام و سرور شهیدان حضرت ابا عبدالله علیه السلام، دو دختر حضرت عقیله بنی هاشم زینب کبری و جناب امّ کلثوم علیهما السلام، که این فرزندان در زمان حیات پیامبر صلّی الله علیه و آله در مدّت نه سال به دنیا آمدند. آخرین فرزند ایشان حضرت محسن علیه السلام بود که بعد از شهادت پیامبر صلّی الله علیه و آله به مدّت چند روز به وسیله ی ضربه های بین در و دیوار و کتک های منافقین و ظالمین به شهادت رسید. (31) ... 📚 منابع : 30. بحار الأنوار : ج 43، ص 96 ـ 95، 114. و ... . 31. دلائل الإمامة طبری : ص 104، 134. تاریخ الأئمه علیهم السلام : ص 16.
🖤▪️🖤▪️🖤▪️🖤▪️🖤 🏴 ... روایت کوتاهی از ده شب محرم... ⭕️در این روایت نام هرشب محرم که به هرشهید اختصاص داده شده معین گردیده...⭕️ : ورود به کربلا ☀️🔥 امام حسین(ع) روز دوم محرم سال 61 هـ ق به سرزمین کربلا وارد شد. به خاطر همین روز دوم محرم،روز ورود به کربلا نام گذاری شده است. روز دوم،نماد پایداری است. اباعبدالله الحسین(ع) از همان آغاز حرکت،با حوادث گوناگونی روبه رو شد. از بی وفایی کوفیان گرفته تا تعقیب شدن از سوی سپاهیان دشمن. با این حال از ادامه راه منصرف نشد و هم چنان استواری ورزید. حسین(ع) آموزگار بزرگ پایداری است. ... 🖤▪️🖤▪️🖤▪️🖤▪️🖤
🌸✨🌸 ✨🌸 🌸 (ع)📜 💕 💛 💛 حبیب بن مظاهر (مظهر) اسدی (به عربی: حبیب بن مُظهر (أو مظاهر) بن رئاب الأسدی الکِنْدی، ثمَّ الفقعسی) که شیخ طوسی او را در میان فهرست اصحاب امام علی، امام حسن و امام حسین قرار داده‌است ولی در میان فهرست صحابه پیامبر اسلام از وی یاد نمی‌کند؛ و از این کار شیخ طوسی بر می‌آید که حبیب از صحابه نبوده‌است. همچنین نویسندگان استیعاب و اسد الغابه وی را در شمار صحابه پیامبر اسلام نیاورده‌اند.وی در جنگ‌های جمل، صفین و نهروان با علی بن ابی‌طالب همراه بود و در کربلا نیز در کنار حسین بن علی حضور داشت و شهید شد. 📝 وی چهارده سال پیش از هجرت پیامبر اسلام(ص) در خاندان بنی اسد در یمن به دنیا آمد. سال نهم هجری با خانواده‌اش به مدینه آمد و در آنجا ساکن شد. حبیب از کسانی بود که برای حسین بن علی(ع) نامه نوشت و هنگامی که مسلم بن عقیل به کوفه وارد شد، در منزل مختار به حمایت از او سخن گفت آن‌ها پس از خیانت کوفیان به سمت کربلا رفته و با او همراه گشتند وی در ظهر عاشورا و در سن ۷۵ سالگی شهید شد.وی در بسیاری از علوم از جمله فقه، تفسیر، قرائت، حدیث، ادبیات، جدل و مناظره تبحر داشت و حافظ کل قرآن مجید بود. در تاریخ اسلام از او به نیکی یاد شده و او را مردی با فضل و کمالات شمرده اند. حبیب بن مظاهر، با آن سن زیاد همچون یک قهرمان شمشیر می‌زد، و ۶۲ نفر از افراد دشمن را کشت. در این هنگام بدیل بن صریم عقفانی به او حمله کرد و با شمشیری بر فرق او زد، دیگری با نیزه به او حمله کرد، تا اینکه حبیب از اسب بر زمین افتاد، محاسن او با خون سرش خضاب شد. سپس بدیل بن صریم سرش را از تن جدا کرد. سر وی در کنار سر عباس بن علی(ع) و علی‌اکبر(ع) در آرامگاه باب‌الصغیر در سوریه بخاک سپرده شد و بدن او را در چند متری مدفن حسین بن علی(ع) دفن کرده‌اند و هم‌اکنون نیز قبر او با ضریح نقره‌ای در نزدیکی ضریح حسین بن علی(ع) قرار دارد. ..... منابع🗞 📗 رجال الطوسی ص۶۰، ۹۳، ۱۰۰ 📒 الامین، اعیان الشیعه، ج۴، ص۵۵۴ و..... 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
🖤▪️🖤▪️🖤▪️🖤▪️🖤 🏴 ... روایت کوتاهی از ده شب محرم... ⭕️در این روایت نام هرشب محرم که به هرشهید اختصاص داده شده معین گردیده...⭕️ : حضرت رقیه(س) 💔 (س) دردانه سه ساله حسین بن علی(ع) است. نام مبارک او در بعضی از کتاب های تاریخی و مقاتل نقل شده است و برخی دیگر مانند « ریاض الاحزان » از او با نام فاطمه صغری یاد کرده اند. رقیه(س) در روز سوم صفر سال 61هـ ق در سفر اهل بیت به شهر شام از دنیا رفته است.😞🖤 شاید نام گذاری روز سوم محرم به نام این بانوی کوچک به این انگیزه بوده که در گرما گرم عزاداری دهه اول،از مظلومیت او یادی شود...🥀🍂 حضرت رقیه(س) الگوی تربیت صحیح است. با تدبر در جملات کوتاهی که او هنگام دیدن سر بریده پدر به زبان آورده به خوبی می توان دریافت که این کودک از چه معرفت والایی برخوردار بوده است. ... 🖤▪️🖤▪️🖤▪️🖤▪️🖤
هدایت شده از حرم
(ع)📜 💕 💛 💛 حر بن یزید ریاحی از همراهان حسین بن علی در واقعه کربلا بود. حر از خاندان معروف بنی تمیم عراق و از رؤسای قبایل کوفیان بود. به‌درخواست ابن زیاد، برای مبارزه با حسین فراخوانده شد.او به سرکردگی هزار سوار برگزیده گشت. گفته‌اند وقتی از دارالاماره کوفه، با مأموریت بستن راه بر حسین بیرون آمد، ندایی شنید که: «ای حر!مژده باد تو را بهشت ...» 🐎 حر با سپاهش در منزل «قصر بنی مقاتل» یا «شراف»، راه را بر حسین بست و مانع از حرکت او به سوی کوفه شد. کاروان حسین را همراهی کرد تا به کربلا رسیدند و حسین در آنجا فرود آمد. حر وقتی فهمید کار جنگ با حسین بن علی جدی است، صبح عاشورا به بهانه آب دادن اسب خویش، از اردوگاه عمر سعد جدا شد و به کاروان حسین پیوست. توبه کنان کنار خیمه‌های حسین آمد و اظهار پشیمانی کرد، سپس اذن میدان طلبید. ظاهراً حر با اذن امام حسین اولین فردی است که به میدان رفت و درخطابهای مؤثر، سپاه کوفه را به خاطر جنگیدن با حسین توبیخ کرد. چیزی نمانده بود که سخنان او، گروهی از سربازان عمر سعد را تحت تأثیر قرار داده از جنگ با حسین منصرف سازد، که سپاه عمر سعد، او را هدف تیرها قرار داد. نزد حسین بازگشت و پس از لحظاتی دوباره به میدان رفت و با رجزخوانی، به مبارزه پرداخت و کشته شد. رجزاو چنین بود: انی انا الحر و ماوی الضیفاضرب فی اعناقکم بالسیفعن خیر من حل بارض الخیفاضربکم و لا اری من حیف همانا من حر هستم که میزبان میهمانانم، شمشیرم را بر شما فرود می‌آورم و حمایت از بهترین کسی که ساکن بلاد خیف شده می نمایم و می زنم شما را و باکی از شما ندارم. ‌ در زمان شاه عباس صفوی مرقد حر ساخته شد. .... 📗ابصار العین، ص ۱۱۵ و ۱۱۶ 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
هدایت شده از حرم
🖤▪️🖤▪️🖤▪️🖤▪️🖤 🏴 ... روایت کوتاهی از ده شب محرم... ⭕️در این روایت نام هرشب محرم که به هرشهید اختصاص داده شده معین گردیده...⭕️ : حضرت زهیر(ع) و... 🛡🗡 این شب مانند شب چهارم میان چند شهید کربلا مشترک است. شب پنجم به ✔️حبیب بن مظاهر و ✔️حضرت عبدالله بن حسن،کودک هشت ساله امام مجتبی(ع) نیز منسوب است. (ع) در شمار آخرین شهیدانی بود که پیش از شهادت امام حسین(ع) در ظهر عاشورا به شهادت رسید. ، الگوی عاشقی کربلاست. او تا چند روز پیش، از دیدار حسین(ع) هراس داشت، اما پس از آن که به خیمه امام گام نهاد، هراسش به عشقی جاودانه بدل شد.💕 بارقه نگاه حسین(ع) چنان در جانش اثر کرده بود که از همه هستی خود گذشت و از دنیا و خانمان گسست. او در این راه چنان پیش رفت که به یکی از فرماندهان سپاه آن حضرت تبدیل شد. ...
هدایت شده از حرم
🏴▪️🏴▪️🏴▪️🏴▪️🏴 🏴 ... روایت کوتاهی از ده شب ‌محرم... ⭕️دراین‌روایت نام هر شب‌محرم‌که به هر شهید اختصاص داده شده معین گردیده...⭕️ : حضرت علی اکبر(ع)💔 (ع) نخستین فردی بود که از بنی هاشم به میدان رفت. او فرزند بزرگ امام است و نزدیک ترین فرد به ایشان. چون غربت پدر را در میان خیل گرگ های خون آشام کوفه و شام می بیند، از همه یاران و افراد خاندان پیشی می گیرد و خود را در راه آرمانی فدا می کند. او گام به میدان می نهد تا حجت را تمام کند و شوق رسیدن به فیض شهادت را در دل یاران حسین(ع) قوت بخشد. علی اکبر(ع) الگوی سبقت گرفتن در شهادت است. ...
▪️▪️▪️▪️▪️▪️ 🏴 ... روایت کوتاهی از ده شب ‌محرم... ⭕️دراین‌روایت نام هر شب‌محرم‌که به هر شهید اختصاص داده شده معین گردیده...⭕️ : شب تاسوعا 💔🌄 ستاره 34 ساله آسمان کربلا و بزرگ ترین یار و یاور حسین(ع).😞💔 عبــاس یعنی چهره درهم کشیده و این نام نشان از صلابت و توانمندی سقای کربلا دارد. او فرزند علی(ع) و برادر حسین(ع) بود، با این حال هرگز برادر خود را به نام صدا نزد. (ع) این ادب و فروتنی را تا لحظه آخر بر خود واجب می دانست. او بهترین الگوی رشادت بود. زیرا پرچم دار سپاه بود و پرچم را به دست رشیدترین و شجاع ترین افراد لشگر می سپارند. او به اندازه ای محو یار شده بود که بر امواج دل انگیز آب روان، لب های خشکیده محبوب خود را در نظر آورد و داغ تشنگی را از یاد برد.💔💔 رشادت، وفاداری و فروتنی عباس(ع) یکی دیگر از برگ های زرین عاشورا است که همه را به شگفتی واداشته است. ... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
(ع)📜 💕 💛 💛 حر بن یزید ریاحی از همراهان حسین بن علی در واقعه کربلا بود. حر از خاندان معروف بنی تمیم عراق و از رؤسای قبایل کوفیان بود. به‌درخواست ابن زیاد، برای مبارزه با حسین فراخوانده شد.او به سرکردگی هزار سوار برگزیده گشت. گفته‌اند وقتی از دارالاماره کوفه، با مأموریت بستن راه بر حسین بیرون آمد، ندایی شنید که: «ای حر!مژده باد تو را بهشت ...» 🐎 حر با سپاهش در منزل «قصر بنی مقاتل» یا «شراف»، راه را بر حسین بست و مانع از حرکت او به سوی کوفه شد. کاروان حسین را همراهی کرد تا به کربلا رسیدند و حسین در آنجا فرود آمد. حر وقتی فهمید کار جنگ با حسین بن علی جدی است، صبح عاشورا به بهانه آب دادن اسب خویش، از اردوگاه عمر سعد جدا شد و به کاروان حسین پیوست. توبه کنان کنار خیمه‌های حسین آمد و اظهار پشیمانی کرد، سپس اذن میدان طلبید. ظاهراً حر با اذن امام حسین اولین فردی است که به میدان رفت و درخطابهای مؤثر، سپاه کوفه را به خاطر جنگیدن با حسین توبیخ کرد. چیزی نمانده بود که سخنان او، گروهی از سربازان عمر سعد را تحت تأثیر قرار داده از جنگ با حسین منصرف سازد، که سپاه عمر سعد، او را هدف تیرها قرار داد. نزد حسین بازگشت و پس از لحظاتی دوباره به میدان رفت و با رجزخوانی، به مبارزه پرداخت و کشته شد. رجزاو چنین بود: انی انا الحر و ماوی الضیفاضرب فی اعناقکم بالسیفعن خیر من حل بارض الخیفاضربکم و لا اری من حیف همانا من حر هستم که میزبان میهمانانم، شمشیرم را بر شما فرود می‌آورم و حمایت از بهترین کسی که ساکن بلاد خیف شده می نمایم و می زنم شما را و باکی از شما ندارم. ‌ در زمان شاه عباس صفوی مرقد حر ساخته شد. .... 📗ابصار العین، ص ۱۱۵ و ۱۱۶ 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
(ع)📜 💕 💙 💙 یا وهب بن وهب جوانی نصرانی مذهب بود که در مسیر حرکت حسین بن علی به سوی کربلا به دست وی اسلام آورد و در روز عاشورا در کربلا شهید شد. وهب و همسر و مادرش نصرانی بودند و در راه کربلا در ثعلبیه بدست علی بن حسین مسلمان شدند. 🐎 وهب در روز عاشورا بیست و پنج سال داشت. در این زمان از دامادی اش هفده روز می‌گذشت. وی پس از بریریا، عمرو بن مطاع به میدان رفت. 🥰 وهب در روز عاشورا به هنگام نبرد، بیست و چهار پیاده و دوازده سوار را کشت. وهب را اسیر کرده و نزد عمر بن سعد آوردند. عمر سعد فرمان داد گردنش را زدند و سرش را به سوی لشکر حسین بن علی انداختند. مادر وهب آن را برداشت و بوسید و با عمود خیمه، یک و به قولی دو تن را کشت و به فرمان حسین بن علی از معرکه خارج شد؛ و سپس مادر وهب سر پسرش را به سوی لشکر عمر برد سر را به صورت شمر انداخت و گفت چیزی را که به خدا داده‌ام پس نمی‌گیرم. ... 📗جواد محدثی، فرهنگ عاشورا. 📘جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص۳۷۳–۳۷۶. 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
(ع)📜 💕 💚 💚 حارث بن امری القیس کندی یکی از کشته شدگان نبرد کربلاست.وی نخست از یاران عمر سعد بود ولی پس از آن که با شروط حسین ابن علی (ع)مخالفت شد به جمع یاران وی پیوست و در جریان حادثه عاشورا شهید شد. نام کامل وی حارث بن امرء القیس بن عابس بن منذر بن امرءالقیس بن عمروبن معاویة اکرمین کندی است.وی در حادثه کربلا نخست از یاران و سپاهیان عمر ابن سعد بوده‌است ولی پس از آن که شرط حسین ابن علی پذیرفته نمی‌شود وی به سپاهیان حسین ابن علی می‌پیوندد. در میان منابع به شجاعت وی نیز اشاره شده‌است.سید محسن امین نیز به ویژگی شجاعت وی اشاره کرده و او را از یاران حسین ابن علی در نبرد کربلا دانسته‌است. .... 📘 الحسین فی طریقه إلی الشهادة نویسنده: علی بن الحسین الهاشمی جلد: 1 صفحه: 151  📗مع‌الرکب الحسینی (ج4) نویسنده: عزت‌الله مولایی جلد: 1 صفحه: 183 و..... 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
(ع)📜 💕 💙 💙 این دو برادر مادرى به همراه غلامشان شبیب روز عاشورا هنگامى كه امام حسین علیه‏السلام را در آن حال مشاهده كردند، گریه كنان به خدمت امام آمده و به اردوى او ملحق شدند. امام (ع)به آنها فرمود: اى فرزندان برادرم! چرا مى‏گریید؟! به خدا سوگند بعد از گذشت ساعتى چشمانتان روشن خواهد شد. گفتند: خدا ما را فداى تو گرداند، بر خود نمى‏گرییم بلكه گریه مى‏كنیم براى این كه شما را در محاصره این گروه مى‏بینیم و قدرت نداریم تا به چیزى بیش از جانمان از تو حمایت كنیم! امام (ع) فرمود: خدا شما را به خاطر این همراهى و یارى، بهترین پاداشى كه به متقین می‏دهد، عطا نماید. این دو برادر ایستاده بودند و حنظلة بن اسعد مردم كوفه را موعظه مى‏نمود و مبارزه كرد تا به شهادت رسید، آنگاه این دو برادر به سوى سپاه كوفه حركت كرده و روى به امام حسین علیه‏السلام نموده گفتند: السلام علیك یابن رسول الله! امام علیه ‏السلام فرمود: رحمت و سلام و بركات خدا بر شما باد. پس در حالى كه هماهنگ مبارزه مى‏كردند و یكى از دنبال دیگرى بود، هر دو به فیض شهادت نائل آمدند. ..... 📗این دو برادر مادرى هستند و پدران آنها حارث و عبدالله فرزندان سریع بن جابر از قبیله همدان هستند. (وسیلة الدارین 154). 📒 ابصار العین، 78. 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
(ع)📜 💕 💛 💛 او و برادرش نعمان از اصحاب امیرالمؤمنین (ع) هستند و حلاس در كوفه فرمانده نیروهاى آن حضرت بوده است. او ابتدا با سپاه عمربن سعد به كربلا آمده بود و چون عمربن سعد شرائط امام را نپذیرفت او شبانه به اردوى امام حسین (ع) پیوست. ... 📗 ابصار العین، 109 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
(ع)📜 💕 🧡 🧡 نام او یزید بن زیاد است و با عمر بن سعد به كربلا آمده بود، و چون كار به مقاتله انجامید، و سخنان امام را رد كردند، به جانب حسین علیه ‏السلام آمد. او كه تیرانداز ماهرى بود در برابر امام حسین علیه ‏السلام زانو زد و صد تیر به سوى دشمن پرتاب كرد و امام مى‏فرمود: خدایا! تیرهاى او را به هدف بنشان و بهشت خود را پاداش او قرار ده! و هنگامى كه تیرهاى او تمام شد، در حالى كه بپا مى‏خواست گفت: پنج تن از سپاه عمر بن سعد را كشتم، سپس بر سپاه دشمن حمله كرد و نوزده نفر را به قتل رساند و بعد به شهادت رسید. او هنگام حمله این رجز را می‏خواند: "انا یزید و ابى‌مهاجر اشجع من لیث نبیل خادر یارب انى للحسین ناصر ولا بن سعد تارك و هاجر. ..... 📗در زیارت ناحیه آمده است: «السلام على یزید بن مهاجر الكندى». او مردى شجاع و شریف بود و از كوفه بیرون آمد و به امام حسین علیه‏ السلام قبل از برخورد با حر بن یزید پیوست و به كربلا آمد. 📔(وسیلة الدارین 103). 📘 مقتل الحسین، مقرم 243. 📒 «منم یزید فرزند مهاجر، شجاع‌تر از شیر كه در بیشه باشد؛ خدایا من حسین را ناصرم، و از ابن سعد دور و بیزار هستم». 📕 وسیلة الدارین، 103. 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
(ع)📜 💕 💚 💚  او از تابعین بود و دلاورى فرزندان او در جنگ‌ها معروف است، در ایام مهادنه به خدمت امام علیه ‏السلام آمد. ... 📗 ابصار العین، 103 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
(ع) و ❤️ (غلام عامر بن مسلم)❤️ 💛 💛 💕سالم (غلام عامر بن مسلم ): او غلام عامر بود و در بصره سكونت داشت، و عامر از شیعیان آن شهر بشمار مى‏رفت، و هنگامى كه یزید بن ثبیط با فرزندان خود و برخى دیگر در مكه به خدمت امام علیه‏السلام آمدند، این دو نیز به همراه آنها به امام ملحق و با او به كربلا آمدند. 💕سالم بن عمرو: او اهل كوفه و از شیعیان بود، و در ایام مهادنه كه هنوز كار امام علیه‏السلام با سپاه كوفه به جنگ نیانجامیده بود، به كربلا آمد و به اصحاب امام ملحق شد. ... 📗 ابصار العین، 111 📒ابصار العین، 108
🌼🍃🌼 🍃🌼 🌼 (ع)📜 💕 💜 💜 🌹جوین بن مالك: او شیعه و در میان قبیله بنى تمیم بوده است، و با آنان براى جنگ با امام حسین (ع) بیرون آمد! و چون ابن سعد شرط‌ هاى امام را نپذیرفت، او نیز همانند گروه دیگرى دست از سپاهیان كوفه كشیده و شب هنگام به سوى اردوى امام كوچ كرد. 💫[تعدادى از سپاه عمر بن سعد كه در حدود سى نفر بودند شب عاشورا به امام حسین (ع)پیوستند.]💫 ..... 📗ابصار العین، 113 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
📜 🌹 💜 💜 💠 او از اصحاب رسول خدا (ص) و از مخلصین اصحاب امیرالمؤمنین( ع)است. 🔰هنگامى كه على (ع)در رحبه كوفه از مردم خواست كسى كه در غدیر خم حاضر بوده و حدیث غدیر را شنیده بپاخیزد و شهادت دهد، او به همراه گروهى دیگر برخاسته و گفتند: از رسول خدا( ص) شنیدیم كه مى‏ فرمود: «خداى عزوجل ولى من است و من ولى مؤمنین، پس هر كس من مولاى او هستم على مولاى اوست، خدایا دوست بدار كسى را كه او را دوست مى ‏دارد و دشمن بدار كسى كه او را دشمن مى ‏دارد»؛ 💫على( ع) او را تربیت كرده و قرآن تعلیم او نموده؛ او از مكه🕋 همراه امام حسین (ع) بوده و به كربلا آمده است. 📗ابصار العین، 93 ...
🌼🍃🍃🍃🌼 (ع)📜 🌹 💗 💗 🎐 سعیدبن عبدالله در جلوى امام ایستاد و امام نمازگزارد و او در اثر تیرباران دشمن به روى زمین افتاد در حالى كه مى ‏گفت: خدایا این گروه را لعنت كن همانند لعن قوم عاد و ثمود، و سلام مرا به پیامبرت برسان؛ همچنین گفت: پروردگارا! این زخم‌ها را براى درك ثواب تو در راه نصرت فرزند پیامبر تو بر جان خود خریدم. 🍃آنگاه به طرف امام التفاتى كرده گفت: آیا به عهد خود وفا كردم اى پسر رسول خدا؟! ❤️امام علیه ‏السلام فرمود: آرى، تو در بهشت پیشاپیش من قرار خواهى داشت. ♻️او در حالى به شهادت رسید كه سیزده تیر غیر از زخم نیزه و شمشیر بر بدنش فرو رفته بود 🌸و چون امام (ع) از نماز فارغ شد به اصحابش فرمود: اى انصار من! این بهشت است كه درهاى آن به روى شما باز شده 😊و نهرهاى آن جارى و میوه‏ هاى 🍇🍎🍏آن آماده است، و این پیامبر خداست و اینان شهدایى كه در راه خدا كشته شده ‏اند، منتظر قدوم شمایند، و شما را به بهشت بشارت مى‏ دهند، پس از دین خدا و دین پیامبر حمایت و از حرم پیامبر دفاع كنید. 💫اصحاب به امام عرض كردند: جان‌هاى ما فداى تو باد و خون‌هاى ما نگاهدارنده خون تو، به خدا سوگند كه هیچ گزندى به تو و حرم تو نمى‌رسد مادامى كه از ما كسى زنده باشد. :سعید بن عبدالله حنفی از وجوه شیعه در كوفه بود، هم صاحب شجاعت و هم اهل عبادت بوده است. او در مرتبه سوم نامه اهل كوفه را نزد امام حسین( ع)به مكه🕋 برد، و امام پاسخ را توسط او قبل از اعزام مسلم بن عقیل براى مردم كوفه فرستاد، و چون مسلم به كوفه آمد سعیدبن عبدالله پس از عابس و حبیب‌بن مظاهر قیام نمود و اعلان بیعت و نصرت نمود، و مسلم‌بن عقیل او را مجددا با نامه‏ اى براى امام( ع) به مكه فرستاد، و سعیدبن عبدالله ملازم او بود تا به كربلا آمد و شهید شد.(📒وسیلة الدارین، 146). ... 📗مقتل الحسین، مقرم 246 / تنقیح المقال، 2/28.
(ع)📜 🌹 💖 💖 💠سوار بن ابى حمیر: او نیز قبل از شروع جنگ به امام و یارانش ملحق شد، و در حمله اول مجروح گردید. او را سپاه كوفه اسیر كرده و نزد عمربن سعد بردند، عمربن سعد خواست او را به قتل برساند، خویشان او كه در سپاه كوفه بودند از ابن سعد خواستند كه او را آزاد نماید، و چون او مجروح شده بود پس از به شهادت رسید و در عبارت زیارت ناحیه آمده است: «السلام على الجریح المأسور سوار بن ابى حمیر الفهمى» ..... 📗مقتل الحسین، مقرم 254.
🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️🍃⚫️ (ع)📜 🌹 💛 💛 🌸او و پدرش از معروفین شیعه و از شجاعان مشهور بودند، با عمربن سعد به كربلا آمدند و قبل از آغاز جنگ به خدمت امام حسین (ع) رسیدند و بر او سلام كردند و نزد امام مانده و در حمله اول به شهادت رسیدند.🕊🥀 ..... 📒 ابصار العین، 112
🌺🍃رمـــان .. 🌺🍃 قسمت ۳۷ البوم خاطرات را میبندم، دوباره همان سردرد های همیشگی به سراغم می آیند، فردا🇮🇷 پیکر علی🇮🇷 من را می آورند، پیکر.. فکر کنم یا غرق خون است یا گلوله به قلبش خورده یا اینکه ترکشی بی رحم نفسش را گرفته... نمیدانم.. الان فقط نبودش را احساس میکنم، سمیه چندین بار تماس گرفته بود، هه فکرش را هم نمیکردم بعد از ازمایش بفهمم فرزندم پدر ندارد.... بغض به گلویم چنگ میزند، پدر.. علی کجایی ببینی پدر شدی؟؟ کجایی ببینی فاطمه ات مادر شده؟؟ یادت است میگفتی اگر فرزندمان دختر باشد اسمش را نرگس میگذاری و اگر پسر بود مهدیار میگذاریم! علی؟ من تنها چه کنم با این بچه؟ کجایی مانند همه پدرها برای فرزندت ذوق کنی و جشن بگیری؟ کجایی که مواظبم باشی وسایل سنگین برندارم و نازم را بکشی؟؟ کجایی؟؟ آرزو داشتم باهم به خرید وسایل فرزندمان برویم اما حالا.. علی اصلا من این بچه را بدون تو نمیخواهمممم. اه لعنت به من... لعنت به دیوانگیم... نفسی عمیق میکشم و اشک از چشمانم جاری میشود، روی زمین به سجده میروم و به غلط کردن میفتم، همیشه میگفتی شاکر باش فاطمه، خدا انسان های شاکرش را ارج میدهد. خدا غلط کردم، خدایا ارامم کن، خدایا مواظب این مادر دیوانه باش، خدایا یعنی لایقش هستم؟؟ نمیفهمم خدایا چرا الان؟چرا من؟چرا؟؟ صدای باز شدن در می آید، زینب را میبینم که با چشم هایی گود افتاده نگاهم میکند، کنارم روی زمین مینشیند و میگوید: _ فاطمه جان، تروخدا اینطور نکن با خودت، علیم راضی نیست بخدا فاطمه... سرم را پایین می اندازم، دست های زینب دور شانه ام حلقه میشود، سرم را روی شانه اش میگذارم، یاد شانه های برادرش میفتم... بغضم دوباره و دوباره و دوباره سر باز میکند.. دوباره میشکنم، در آغوش زینب گریه میکنم، زینب اما اینبار گریه نمیکند، مرا آرام میکند، یک آن حالت تعوع میگیرم، بین بغض و گریه به طرف سرویس بهداشتی که در اتاق بود میروم ، هنوز نمیدانند من باردارم! زینب کمرم را مالش میدهد ، فکر میکند مسموم شده ام،اب به صورتم میزنم وبه دیوار تکیه میدهم، زینب میگوید: _چیشد فاطمه خوبی؟؟ چیزی خوردی؟ همانطور نگاهش میکنم، لبخند پر درد ی میزنم و میگویم: - عمه شدی زینب خانوم، عمه بچه برادرت... زینب همانطور نگاهم میکند، ناباورانه با درد.. اما به روی خودش نمی آورد، لبخندی از اجبار برای آرام کردنم میزند ولی دیگر طاق نمیاورد، روی زمین زانو میزند و بغضش میشکند، بیچاره بچه من، که با اعلام وجودش همه زیر گریه میزنند.... لحظه ای دلم برای فرزندم سوخت، ناخودآگاه دستم را روی شکمم گذاشتم و گفتم: _اشکال نداره ، من هستم باهات، قول میدم تنهات نزارم، من مثل بابات بدقول نیستم... هنوز نمیتوانستم بگویم مامان جان، هنوز خودم را در غالب مادری احساس نمیکردم، روی زمین نشستم و زینب را در آغوش گرفتم ، سرش را که بلند کرد، دستانش را دوطرف سرم گذاشت و گفت: _فاطمه جان! مامان شدی! خداروشکر، ببخش دلتنگیای منو، باور کن خیلی خوشحالم، خیلی، فقط نبود داداشه که.. حرفش را قطع میکنم و میگویم: _زینب! من دیگه از هر ادمی نبود رو بهتر درک میکنم، نگران نباش! فقط، فقط اگر من نبودم مواظب... نگذاشت حرفم را کامل کنم، انگشتانش را جلوی دهانم گرفت و گفت: _فاااطمه! تو انقدر ناشکر و ضعیف نبودی! چرا اینطور میکنی؟ خدا هست، ماهستیم پیشت، داداشم هست.. مطمینم، همینجا... لحظه ای وجودم ارام گرفت، احساس کردم علی نگاهم میکند، احساس کردم کنار خدا ایستاده و مرا مینگرد! 🌺🍃ادامه دارد.... نویسنده؛ نهال سلطانی