🥀بسم رب الحیدر کرار علیه السلام🥀
#قصهشب
#قسمتچهلوچهارم
✍ چند نفر از همسایگان نزد حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام آمدهاند و دارند با او سخن میگویند .
ــ یا علی ! ما برای فاطمه احترام قائل هستیم ، امّا شما میدانید که ما نیاز به آرامش داریم .
ــ منظور شما از این سخن چیست ؟
ــ فاطمه هم شب گریه میکند هم روز ، ما از تو میخواهیم سلام ما را به او برسانی و به او بگویی که یا شب گریه کند و روز آرام باشد تا ما بتوانیم استراحت کنیم ، یا روز گریه کند و شب آرام باشد ، ما نیاز به آرامش داریم
ــ باشد ، من به فاطمه میگویم
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام به سوی خانه خود حرکت میکند و در گوشهای مینشیند . او با خود فکر میکند چگونه سخن همسایهها را به حضرت فاطمه سلام الله علیها بگوید
حضرت فاطمه سلام الله علیها به او نگاه میکند و میفهمد که او حرفی برای گفتن دارد ، امّا خجالت میکشد بگوید .
ــ علی جان ! تو سخنی با من داری ؟
ــ فاطمه جان ! همسایهها به من گفتهاند که به تو بگویم یا روز گریه کنی یا شب
ــ علی جان ! من به زودی از بین این مردم میروم و به پیش خدای خود میروم! 😭😭
آری ، اینگونه است که حضرت فاطمه سلام الله علیها را از گریه کردن منع میکنند ، او دیگر نباید به کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله بیاید و گریه کند . صدای گریه او ، مردم را آزار میدهد . او اوّلِ صبح ، از خانه بیرون میرود . او با این بیماری کجا میرود ؟
نگاه کن ! او به سوی قبرستان بقیع میرود . امام حسن و امام حسین علیهماالسلام نیز همراه او هستند . او در گوشهای از قبرستان مینشیند و شروع به گریه میکند . خورشید ، بالا میآید ، آفتاب داغ مدینه بر حضرت فاطمه سلام الله علیها میتابد، حضرت فاطمه سلام الله علیها از جای خود بلند میشود ، او به دنبال سایه میگردد .
آنجا درخت کوچکی هست ، حضرت فاطمه سلام الله علیها زیر سایه درخت مینشیند و به گریه خود ادامه میدهد
غروب آفتاب میشود ، حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام به دنبال حضرت فاطمه سلام الله علیها میآید و او را به خانه میبرد . شب در گوشهای از مدینه جلسهای تشکیل میشود .
ــ فاطمه برای گریه کردن به بقیع رفته است ، این برای ما خطر دارد .
ــ آری ، تا دیروز فاطمه در خانه خود گریه میکرد ، امّا امروز به بقیع رفته است ، اگر مردم بفهمند چه خواهد شد ؟
ــ به راستی چه باید کنیم ؟
ــ ما باید درختی که فاطمه زیر سایهاش مینشیند قطع کنیم تا آفتاب او را اذیّت کند و مجبور شود به خانه برگردد .
چند نفر با تبر به سوی بقیع میروند و آن درخت را قطع میکنند .
فردا صبح، حضرت فاطمه با امام حسن و امام حسین علیهماالسلام به سوی بقیع میآید . آفتاب بالا آمده است ، امّا اینجا دیگر درختی نیست تا حضرت فاطمه سلام الله علیها زیر سایهاش بنشیند
آنجا را نگاه کن ! علی برای دیدن حضرت فاطمه سلام الله علیها آمده است. او میبیند که حضرت فاطمه سلام الله علیها در آفتاب نشسته است، حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام آستین خود را بالا میزند :
ــ میخواهی چه کار کنی، مولای من ؟
ــ میخواهم برای فاطمه سایه بانی بسازم .
بیا من و تو هم مولای خود را کمک کنیم ، بیا برویم ساقه درخت خرما بیاوریم ...
خسته نباشی !
اینگونه است که بَیتُ الاَحزان (خانه غمها) ساخته میشود . سایبانی کوچک برای گریه کردن حضرت فاطمه سلام الله علیها
فاطمه جان ! بیا در زیر این سایه بان بنشین
( ادامه دارد ان شاء الله...)
#گزارشتحلیلیهجوم به بیت وحی🥀
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻