eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
629 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
💜📎💜📎💜📎💜📎💜 📎💜📎💜📎💜📎💜 💜📎💜📎💜📎💜 📎💜📎💜📎💜 💜📎💜📎💜 📎💜📎💜 💜📎💜 📎💜 💜 با لبخند و خوشحالی برگشتیم خونه تو راه کنار سوپر گوشتی نگهداشت و چشمکی زد _صبر کن الان میام لبخند زدم سرمو تکون دادم رفت داخل مغازه چند دقیقه بعد با دوتا پلاستیک پر از مواد برگشت پاکتا رو گذاشت صندلی های عقب و خیلی زود پشت فرمون نشست _خونه ابزارآلات کباب دارید؟ بلند خندیدم _ابزارالات چیه دیگه؟ دستی توی موهاش کشید با نجابت خاصی گفت _من بلد نیستم قشنگ حرف بزنم شما ببخشید سرمو تکون دادم _بله داریم _خب خداروشکر بریم مهمونشون کنم بلکه دلخوری امروز صبح یادشون بره نگاهمو دوختم به کوچه ی منتهی به خونه خیلی نگهداشت و پیاده شدیم پلاستیکهارو از پشت برداشت و دور زد اومد کنارم پشت در ایستاد یقه لباسشو درست کرد دست برد سمت زنگ در چندبار کوتاه فشرد صدای مازیار اومد که میگفت _اومدم اومدم بعد هم صدای لخ لخ دمپایی های آبی رنگش ریز خندیدم همزمان در خونه بازشد مازیار با چهره ی برزخی گفت _میخندی به چی؟ چشمامو چرخوندم سمت امیرحیدر مصنوعی سرفه ای کرد _سلام خوبی؟ دستشو دراز کرد سمت حیاط _بفرمایید تو امیرحیدر سلام کرد و دست برد پشت کمرم تا اول من وارد شم پوزخند مازیار رو دیدم توجه نکردم و وارد خونه شدم زودتر از مازیار و امیرحیدر که مشغول حرف زدن بودن رفتم داخل مامان و بابا رو به روی تی وی نشسته بودن مارال و امیرحسین هم سرشون تو کتاب تست مارال بود سلام کردم رو به امیرحسین گفتم _تو همیشه باید اینجا باشی بزرگوار؟ خودکار مارالو پرت کرد سمتم _رو تو برم بشر خوشگذشته انگار؟ میدونستم مامان و بابا چشم دوختن به لب من تا وضع و اوضاع خوشحالی و ناراحتیمو ببینن قری انداختم توی گردنم و جواب دادم _جای شما اصلا خالی نبود همزمان با مارال بلند یلند خندیدن و مامان دستاشو برد سمت آسمون و زیر لب زمزمه کرد الحمدلله 💜 📎💜 💜📎💜 📎💜📎💜 💜📎💜📎💜 📎💜📎💜📎💜 💜📎💜📎💜📎💜 📎💜📎💜📎💜📎💜 💜📎💜📎💜📎💜📎💜