🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
💕" #داستانی_عبرت_آموز"✿🌸
زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسباب کشی کردند. روز بعد هنگام صرف صبحانه زن متوجه شد که همسایه اش در حال آویزان کردن رخت های شسته است.
رو به همسرش کرد و گفت: لباس ها را چندان تمیز نشسته است. احتمالا بلد نیست لباس بشوید شاید هم باید پودرش را عوض کند.
مرد هیچ نگفت.مدتی به همین منوال گذشت و هر بار که زن همسایه لباس های شسته را آویزان می کرد، او همان حرف ها را تکرار می کرد.
یک روز با تعجب متوجه شد همسایه لباس های تمیز را روی طناب پهن کرده است به همسرش گفت: یاد گرفته چه طور لباس بشوید.
مرد پاسخ داد: من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره هایمان را تمیز کردم!
❌یادمان باشد زود"قضاوت"نکنیم❌
❣
4_5918160016979788625.m4a
2.65M
◾️و اذا زینب حین نظرت الی هلال محرم...
◾️نوحه عربی بسیار جانسوز
@haram110
حرم
◾️و اذا زینب حین نظرت الی هلال محرم... ◾️نوحه عربی بسیار جانسوز @haram110
ترجمه👇👇
و همانا زینب هنگامی که هلال ماه محرم را دید اشکهایش جاری شد
و شانه هایش لرزید و پهلوهایش خم شد
نمیدانم نمیدانم این هلال محرم چرا اینگونه است
زینب آماده مصائب شد
آماده آه و ناله شد
این زینب است و این حال این شبهایش است
و اما فاطمه ی زهرا
او در چه حالیست؟
فریاد زد ای مردم مرا ملامت نکنید
گریه میکنم بر فرزندانم
و فریاد زد کجاست آنکه مرا آرام کند با اشکهایش برای پسرم که رگهایش بریده شد
وای پسرم
پسری که در تشییعش حاضر نشدند و او را دفن نکردند😭
روايتي از امام رضا(ع) هست که در روز اول محرم به ابنشَبيب فرمودند◀️فرمودند: فرزند شبيب اگر بر سيدالشهدا(ع) گريه کردي تا اشکت بر گونهات جاري شد خدا هر گناهي که کردي کم يا زياد، صغير يا کبير را ميبخشد◀️بعد دستور دوم را فرمودند که اگر مي خواهي خدا را ملاقات کني در حالي که گناهي نداشته باشي سيدالشهدا(ع) را از نزديک و شايد هم از دور زيارت کن اين دو دستور، يعني انسان هر وقت احساس کرد سنگين شده و آلوده شده و نميتواند عبادت کند، بايد خودش را با گريه يا زيارت، بدون تأخير به سيدالشهدا(ع) که سرچشمه طهارت است، برساند.◀️بعد فرمودند: اگر خوشحال ميشوي در غرفههايي از بهشت ساکن شوي که در جوار نبي اکرم(ص) باشي، لعن قاتلين سيدالشهدا(ع) را ترک نکن.◀️در ادامه نيز دستور چهارم را که خيلي عجيب است، فرمودند: اگر ميخواهي از ثوابي مثل ثواب شهدا کربلا بهرهمند شوي، هر وقت سيدالشهدا را ياد کردي، عرض حاجت به ايشان کن و بگو «يا ليتني کنت معهم فأفوز فوزا عظيما»؛ اي کاش من هم در کربلا با شهداي تو بودم و به فوز خون دادن پيش روي تو ميرسيدم.◀️در مورد پنجمين دستور نيز فرمودند: اگر دوست داري در بهشت در درجات ما باشي، غصه و شاديات را از ما جدا نکن آنجا که ما خوشحاليم، خوشحال باش و آنجا که ما غصه داريم غصهدار باش.البته واضح است که هيچ کس به مقام امام نميرسد، مقصود اين است که اگر ميخواهيد بين ما و شما در بهشت حائل نباشد اينگونه باش ممکن است کسي در بهشت باشد ولي هفتصد سال يک بار هم سيدالشهدا(ع) را نبيند.حضرت در انتهاي اين روايت فرمودند تلاش کن خودت را به ولايت ما برساني برسی.
⚫️حضرت ولیعصر (عج):
هر مومنی بعد از ذکر مصائب سیدالشهدا(ع) برای فرج من دعا کند. من برای او دعا می کنم...
📚مکیال المکارم( جلد 1 صفحه 333)
#لبیک_یامهدی
🌺🍃🍂🌸🍃🍂🌺
حرم
🏴بررسی روایات در مورد #سیاهپوشی 📝قسمت دوم 3️⃣امام جعفر صادق علیه السّلام فرمودند: «خطب رسول الله
#حی_علی_العزا_فی_ماتم_الحسین علیه السلام
#حی_علی_بُکاءُ_فی_ماتم_الحسین علیه السلام
🏴بررسی روایات در مورد #سیاهپوشی
📝قسمت سوم
3⃣روایت شده است:
«قتل الحسین بن علی و علیه جبه خزّ دکناء»[۸]
«امام حسین علیه السلام کشته شد در حالی که بر تن شریفش لباسی از خز سیاه بود.»
لذا پیراهن پاره پاره و خونین امام حسین علیه السلام به رنگ مشکی یا تیره است.
🔲 دوره امام زین العابدین علیه السلام و ائمه اطهار از فرزندان ایشان علیهم السلام
1⃣ سلیمان بن راشد از پدرش نقل می کند که:
«رأیت علی بن الحسین و علیه درّاعه سوداء و طیلسان أزرق»[۹]
«امام سجاد علیه السلام را دیدم که جبّه ای سیاه رنگ و جلوباز پوشیده بودند.»
2⃣بانوان بنی هاشم در ماتم امام حسین علیه السّلام لباس های سیاه و خشن پوشیدند.
روی عن عمرو بن زین العابدین أنّه قال: «لمّا قتل جدی الحسین المظلوم الشهید لبس نساء بنی هاشم فی مأتمه ثیابالسواد و لم یغیّرنها فی حرّ أو برد و کان الإمام زین العابدین یصنع لهنّ الطعام فی المأتم»[۱۰]
«هنگامی که جدّم حسین علیه السّلام کشته شدند، زنان بنی هاشم لباس سیاه و خشن پوشیدند و از گرما و سرما شکایتی نمی کردند و اینگونه بود که امام سجاد علیه السّلام برای آن ها غذای ماتم زدگان و عزاداران تهیه می کرد.»
✔️سیاه پوشیدن هاشمیات تحت اشراف امام معصوم حضرت زین العابدین علیه السّلام بوده ایشان نه تنها از این کار نهی نمی فرمودند بلکه فعل امام در عزاداری ایشان به عنوان تقریر، تأیید و رجحان فعل هاشمیات و نوعی خدمت به سیاهپوشان بر عزای حسین علیه السلام است.[۱۱]
3⃣ عماد الدین ادریسی قرشی از ابی نعیم اصفهانی به سندش از ام سلمه نقل کرده که:
«عن اُمّ سَلَمَهَ انّها لَمّا بَلَغَها مَقتَلُ الحُسین ضَرَبَت قُبّهً فی مَسجِدِ رسول الله جَلَسَت فیها و لَبیسَت سَوادً»[۱۲]
«هنگامیکه خبرشهادت امام حسین علیه السلام به ام سلمه رسید در مسجد پیامبر صلی الله علیه واله وسلم قبّه ای (خیمه ای) سیاه زد و جامه سیاه پوشید.»
✔️این قضیه به بانویی مربوط می شود که هفت سال همسر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بود و بیش از پنجاه سال با امامان معصوم از نزدیک در ارتباط، و محشور و مأنوس بوده است. ودایع امیرالمؤمنین و امام حسین (علیهما السلام) در نزد او بود، و امام حسین (علیه السلام) او را مادر خطاب می کرد، با توجه به اینکه پوشیدن لباس سیاه به نشانه عزا همواره رخ میداد، می توان عمل ایشان را به تقریر معصومین (علیهم السلام) نیز نسبت داد و عمل او را علاوه بر سیره کاشف از سنت دانست.
ادامه دارد ان شاءالله ....
⚫️عاقبت ادعای دروغین روضه خوان!
🌹آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
🌴روضه خوان های قدیم اول شروع روضه شان میگفتند:
« یا لَیتَناٰ کُنّا مَعَک فَاَفُوزُ فَوْزاً عَظیٖما» یعنی ای کاش ما هم در رکاب تو ای حسین بودیم و به آن رستگاری بزرگ می رسیدیم.
🔻یک نفر روضه خوان مقید بود حتما این جمله را هر بار بگوید.
🔵یک شب برای اینکه به این شخص بفهمانند که تو اهل این ادعا نیستی، در عالم خواب دید که روز عاشوراست.
🔰لشکر ابن سعد این طرف و
لشکر امام حسین علیه السلام آن طرف صف آرایی می کردند.
🌴او در خواب مراقب بود که مبادا امام حسین علیه السلام او را ببیند و بگوید بیا مرا یاری کن.
🌼اتفاقا امام حسین علیه السلام او را دید و گفت:
«آشیخ حسین،بیا این اسب و زره و شمشیر را بگیر و مرا یاری کن!»
🍁او هم به ناچار اسب آقا را گرفت، سوار شد، زره را پوشید و شمشیر را برداشت،
اما با این حال مراقب بود که به محض اینکه آقا به خیمه گاه میروند فرار کند، که همینطور هم شد.
✳️ به محض اینکه امام حسین علیه السلام وارد خیمه شدند،
اسب امام علیه السلام را برداشت و فرار کرد.
⚫️وقتی از خواب بلند شد فهمید که یک عمر دروغ میگفته که:
«یا لَیتَناٰ کُنّا مَعَک فَاَفُوزُ فَوْزاً عظیما»
و امشب به او فهماندند که تو مرد این حرف نبودی!
🔴مگر کسی می تواند حبیب بن مظاهر یا زهیر بشود؟
در شب عاشورا امام حسین علیه السلام فرمودند: «من بیعت خود را از شما برداشتم ، هر کدامتان دست یکی از افراد خانوادهٔ مرا بگیرید و از اینجا بروید»
♦️حضرت سرشان را پایین انداخته بودند که اصحاب خجالت نکشند.
✨ اما زهیر در همان حال به امام حسین علیه السلام عرض کرد:
«آقا، ما اگر هزار مرتبه در راه شما شهید شویم ، دست از یاریتان بر نخواهیم برداشت.»
🆔 @haram110
▪️▪️▪️▪️▪️
📘در محضر آیت الله مجتهدی ره
باهر گناه سیلی میزنیم به صورت امام زمان⁉️
دعوا شده بود، آقا امیرالمومنین(ع) رسید ....
گفت: آقای قصاب ولش کن بزار بره
گفت: به تو ربطی نداره
گفت: ولش کن بزار بره
به تو ربطی نداره
دستشو برد بالا، محکم گذاشت تو صورت علی(ع)
آقا سرشو انداخت پایین رفت
مردم ریختن گفتن فهمیدی کیو زدی؟!
گفت: نه فضولی میکرد زدمش
گفتن: زدی تو گوش علی(ع)، امیرالمومنین
ساتورو برداشت دستشو قطع کرد، 🔪
گفت: دستی که بخوره تو صورت علی(ع) دیگه مال من نیست ...
دستی که بخوره تو صورت امام زمانم نباشه بهتره .....
❗️امام زمان(عج) فرمود: هر موقع گناه میکنی یه سیلی تو صورت من میزنی❗️
📚 بحارالانوار ج۴۱، ص ۲۰۳-۲۰۴
📚 الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۷۵۸-۷۵۹
@haram110
▪️مُحرَم، عاشورا، کربلا، امام حسین، حُر، زهیر، وهب و ... ؛
▪️بهترین فرصت برای توبه به سوی حسینِ زمان، برای یاری مهدیِ حسین با تزکیه نفس و ترک گناه به وسیله ازدیاد محبت نسبت به اهل بیت به این طریق : صبح و شام گریه بر امام حسین و عزیزانش، دعای زیاد برای فرج، صلوات و لعن زیاد، تغذیه درست، شرکت در مجالسِ عزای حسینی و ... (طبق روایات اهل بیت)
▫️هدف: بندگی
▫️ نتیجه: دولت الزهرا با ظهور مهدیِ زهرا (سلام الله علیهما)
♦️برای یاری امام زمان نگیم نمیشه و دیر شده و ما گنهکاریم و ... عده ای روز تاسوعا و عاشورا از لشکر دشمن به امام حسین پیوستند، الان هم همین طور است و نزدیک تاسوعا و عاشورای امام زمان عج هستیم، از همین الان شروع کن بسم الله ... حُرهای زمان، آزادگان زمان بیایید راه باز است ...
▪️امام صادق علیه السلام فرمودند :
قائم ما در روز عاشورا ظهور میکند
(نه تنها هر سال و هر عاشورا بلکه هر روز و هر لحظه باید متوقع و منتظر ندای ظهور مولا صاحب الزمان باشیم)
♦️ خدایا به خون امام حسین و یارانش در کربلا قسمت میدهیم، این عاشورا را روز ظهور منتقمشان حضرت صاحب الزمان قرار بده
#تشرف_شيخ_حسين_آل_رحيم (ره )
شيخ باقر كاظمي (ره ) فرمود: در نجف شخصي به نام شيخ حسين آل رحيم زندگي مي كرد كه مردي پاك طينت و ازمقدسين و مـشـغـول بـه تـحـصـيل علم بود.
ايشان به مرض سل مبتلا شد، به طوري كه باسرفه كردن از سـيـنـه اش اخلاط و خون خارج مي شد.
با همه اين احوال در نهايت فقرو پريشاني بود و قوت روز خـود را هـم نـداشت .
غالب اوقات نزد اعراب باديه نشين درحوالي نجف اشرف مي رفت تا مقداري قوت ، هر چند كه جو باشد بدست آورد.
باوجود اين دو مشكل ، دلش به زني از اهل نجف تمايل پيدا كـرد، امـا هـر دفـعـه كه او راخواستگاري مي كرد، نزديكان زن به خاطر فقرش جواب مثبت به او نمي دادند وهمين خود علت ديگري بود كه در هم و غم شديدي قرار بگيرد.
مـدتـي گـذشـت و چـون مـرض و فقر و نااميدي از آن زن ، كار را بر او مشكل كرده بود،تصميم گـرفـت عـمـلـي را كـه در بين اهل نجف معروف است انجام دهد، يعني چهل شب چهارشنبه به مسجد كوفه برود و متوسل به حضرت بقية اللّه ارواحنافداه بشود، تا به مقصدبرسد.
شـيخ حسين مي گويد: من چهل شب چهارشنبه بر اين عمل مواظبت كردم .
شب چهارشنبه آخر شد.
آن شب ، تاريك و از شبهاي زمستان بود.
باد تندي مي وزيد وباران اندكي هم مي باريد.
من در دكه مسجد كه نزديك در است نشسته بودم ، چون نمي شد داخل مسجد شوم ، به خاطر خوني كه از سـيـنه ام مي آمد و چيزي هم نداشتم كه اخلاط سينه را جمع كنم و انداختن آن هم كه در مسجد جـايـز نـبود.
از طرفي چيزي نداشتم كه سرما را از من دفع كند، لذا دلم تنگ و غم و اندوهم زياد گشت و دنياپيش چشمم تاريك شد.
فـكـر مي كردم شبها تمام شد و امشب ، شب آخر است ، نه كسي را ديدم و نه چيزي برايم ظاهر شد.
ايـن هـمـه رنـج و مـشقت ديدم بار زحمت و ترس بر دوش كشيدم تابتوانم چهل شب از نجف به مسجد كوفه بيايم با همه اين زحمات ، جز ياس ونااميدي نتيجه اي نگرفتم .
در ايـن كار خود تفكر مي كردم در حالي كه در مسجد احدي نبود.
آتشي براي درست كردن قهوه روشـن كـرده بـودم و چون به خوردن آن عادت داشتم ، مقدار كمي با خودم از نجف آورده بودم ، نـاگاه شخصي از سمت در اول مسجد متوجه من شد.
از دور كه او را ديدم ، ناراحت شدم و با خود گـفـتم : اين شخص ، عربي از اهالي اطراف مسجداست و نزد من مي آيد تا قهوه بخورد.
اگر آمد، بي قهوه مي مانم و در اين شب تاريك هم و غمم زياد خواهد شد.
در ايـن فـكـر بـودم كـه بـه مـن رسيد و سلام كرد.
نام مرا برد و مقابلم نشست .
از اين كه اسم مرا مـي دانـسـت تـعـجب كردم ! گمان كردم او از آنهايي است كه اطراف نجف هستند ومن گاهي ميهمانشان مي شوم .
از او سؤال كردم از كدام طايفه عرب هستي ؟ گفت : از بعضي از آنهايم .
اسم هر كدام از طوايف عرب را كه در اطراف نجف هستند بردم ، گفت : نه از آنهانيستم .
در اين جا نـاراحـت شـدم و از روي تـمـسخر گفتم : آري ، تو از طري طره اي ؟(اين لفظ يك كلمه بي معني است ) از سـخـن مـن تـبـسـم كرد و گفت : من از هر كجا باشم ، براي تو چه اهميتي خواهدداشت ؟ بعد فرمود: چه چيزي باعث شده كه به اين جا آمده اي ؟ گفتم : سؤال كردن از اين مسائل هم به تو سودي نمي رساند.
گفت : چه ضرري دارد كه مرا خبر دهي ؟ از حـسـن اخـلاق و شـيريني سخن او متعجب شدم و قلبم به او مايل شد و طوري شد كه هر قدر صحبت مي كرد، محبتم به او زيادتر مي شد، لذا يك سبيل (يكي از دخانيات )ساخته و به او دادم .
گفت : خودت بكش من نمي كشم .
برايش يك فنجان قهوه ريختم و به او دادم .
گرفت و كمي از آن خورد و بعد فنجان رابه من داد و گفت : تو آن را بخور.
فنجان را گرفتم و آن را خوردم و متوجه نشدم كه تمام آن را نخورده است .
خلاصه طوري بود كه لحظه به لحظه محبتم به او زيادترمي شد.
بـه او گفتم : اي برادر امشب خداوند تو را براي من فرستاده كه مونس من باشي .
آياحاضري با هم كنار حضرت مسلم (ع ) برويم و آن جا بنشينيم ؟ گفت : حاضرم .
حال جريان خودت را نقل كن .
گـفتم : اي برادر، واقع مطلب را براي تو نقل مي كنم .
از روزي كه خود را شناخته ام شديدا فقير و مـحـتـاجم و با اين حال چند سال است كه از سينه ام خون مي آيد وعلاجش را نمي دانم .
از طرفي عيال هم ندارم و دلم به زني از اهل محله خودمان درنجف اشرف مايل شده است ، ولي چون دستم از مـال و ثـروت خـالـي اسـت گـرفتنش برايم ميسر نمي شود.
اين آخوندها مرا تحريص كردند و گفتند: براي حوائج خودمتوجه حضرت صاحب الزمان (ع ) بشو و چهل شب چهارشنبه در مسجد كـوفـه بيتوته كن ، زيرا آن جناب را خواهي ديد و حاجتت را عنايت خواهد كرد و اين آخرين شب از شـبـهـاي چـهارشنبه است و با وجود اين كه اين همه زحمت كشيدم اصلا چيزي نديدم .
اين است علت آمدنم به اين جا و حوائج من هم همينها است .
در اين جا در حالي كه غافل بودم ، فرمود: سينه ات كه عافيت يافت ، اما آن زن ، پس به همين زودي او را خواهي گرفت ، و اما فقرت ، تا زمان مردن به حال خود باقي است .
حرم
#تشرف_شيخ_حسين_آل_رحيم (ره ) شيخ باقر كاظمي (ره ) فرمود: در نجف شخصي به نام شيخ حسين آل رحيم زند
در عـين حال من متوجه اين بيان و تفصيلات نشدم و به او گفتم : به طرف مزار جناب مسلم (ع ) نرويم ؟ گفت : برخيز.
بـرخـاسـتم و ايشان جلوي من براه افتاد.
وقتي وارد مسجد شديم ، گفت : آيا دو ركعت نماز تحيت مسجد را نخوانيم ؟ گفتم : چرا.
او نـزديـك شـاخـص (سنگي كه ميان مسجد است ) و من پشت سرش با فاصله اي ايستادم .
تكبيرة الاحـرام را گـفـتـم و مـشغول خواندن فاتحه شدم .
ناگاه قرائت فاتحه اورا شنيدم به طوري كه هـرگـز از احـدي چـنين قرائتي را نشنيده بودم .
از حسن قرائتش باخود گفتم : شايد او حضرت صـاحـب الزمان (ع ) باشد و كلماتي شنيدم كه به اين مطلب گواهي مي داد.
تا اين خيال در ذهنم افـتـاد بـه سـوي او نظري انداختم ، اما در حالي كه آن جناب مشغول نماز بود، ديدم نور عظيمي حضرتش را احاطه نمود، به طوري كه مانع شد كه من شخص شريفش را تشخيص دهم .
همه اينها وقتي بود كه من مشغول نماز بودم و قرائت حضرت را مي شنيدم و بدنم مي لرزيد، اما از بـيم ايشان نتوانستم نماز را قطع كنم ، ولي به هر صورتي كه بود نماز راتمام كردم .
نور حضرت از زمين به طرف بالا مي رفت .
مشغول گريه و زاري و عذرخواهي از سوء ادبي كه در مسجد با ايشان داشتم ، شدم وعرض كردم : آقاي من ، وعده شما راست است .
مرا وعده داديد كه با هم به قبرمسلم (ع ) برويم .
اين جا ديدم كه نور متوجه سمت قبر مسلم (ع ) شد.
من هم به دنبالش براه افتادم تا آن كه وارد حرم حضرت مسلم (ع ) گـرديـد و تـوقف كرد وپيوسته به همين حالت بود و من مشغول گريه و ندبه بودم تا آن كه فجر طالع شد و آن نور عروج كرد.
صـبح ، متوجه كلام آن حضرت شدم كه فرمودند: اما سينه ات كه شفا يافت ، و ديدم سينه ام سالم و ابدا سرفه نمي كنم .
يك هفته هم طول نكشيد كه اسباب ازدواج با آن دختر من حيث لا احتسب (از جـايـي كه گمان نداشتم ) فراهم شد و فقر هم به حال خود باقي است ، همان طوري كه آن جناب فرمودند.
والحمدللّه
كمال الدين ج 2، ص 146، س 34.
🤲 خداوندا،
از تو می خواهم....
🌼نه مثل مختار، بعد از واقعه❌
🍃نه مثل حر، میان واقعه❌
🌼و نه مثل توابین، بعد از واقعه❌
🍃بلڪه مثل مسلم، پیشتاز واقعه
🌼و مثل عباس(ع)، در تمام واقعه
🍃در رڪاب ڪسی باشیم ڪه به انتظارش ایستاده ایم.
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
YEKNET.IR -Karimi;Alimi-Shab 02 Safar1397-006.mp3
4.55M
🔳 #شور احساسی روضه ای #محرم
🌴جلوی آیینه خودم میبینم خیلی تغییر کردم
🌴جدی جدی با روضه های تو خودمو پیر کردم
🎤 #حمیدعلیمی
👌بسیار دلنشین
YEKNET.IR -Karimi-Shab 06 Moharam1397-004.mp3
3.56M
🔳 #واحد احساسی #محرم
🌴گل فاطمه گشته نقش چمن
🌴بدن پاره تر از گل یاسمن
🎤 #محمودکریمی
👌فوق زیبا
YEKNET.IR -Moghadam.Shab2Moharam97.05.mp3
2.68M
کربلایی_محمد_حسین_حدادیان_جلسات.mp3
3.14M
⏯ #شور احساسی
🍃وقتی که شبا هوای کربلا کنم گریه می کنم
🍃از ته دلم بخوام تورو صدا کنم گریه می کنم
🎤 #محمدحسین_حدادیان
👌فوق زیبا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 #شب_اول_محرم ۱۳۹۸
📍هیات #خادم_الرضا علیه السلام #قم
🎞 به تموم زائران کربلا . . .
🎤 #کربلایی_وحید_شکری
⚜️✨✨⚜️✨✨⚜️✨✨⚜️✨✨⚜️✨✨⚜️✨✨⚜️
#مولا_امیرالمومنین_وجود_مبارک_خود_را_اینگونه_معرفی_میکند:
✅قال امیر المومنین(علیه السلام) فی خطبته:
⚜️أنَا الْمُفَوِّضُ إلَيَّ أمْرُ الخَلائق⚜️
✨من كسي هستم كه جميع امور خلائق ، به او تفويض و محوّل شده است.
📚 مشارق الانوار الیقین فی اسرار امیرالمومنین (ع)حافظ رجب برسی ص۲۶۸
@haram110
✨⚜️✨✨⚜️✨✨⚜️✨✨⚜️✨
اسامی #امیرالمومنین علی علیه السلام در #قرآن
7️⃣3️⃣ سابق مقرّب؛
💫امام صادق عليه السلام در تفسير آيه شريفه «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ☆ اُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» (1)«پيشگامان پيشگام هستند، آنان مقرّبانند» مى فرمايند: اين آيه به خصوص در شأن اميرمؤمنان على عليه السلام نازل گشته، چرا كه آن حضرت بر ايمان از همه مردم پيشى گرفته و خداوند متعال بدين آيه او را مدح فرموده است.
📚سوره واقعه آيات 10_11 (1)
تفسير اين روايت در «تأويل الآيات ج 2 ص 642 ح 5» از امام صادق عليه السلام نقل شده است📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞امیرالمومنین علیه السلام کسری شیعیانش را جبران می کند...
.
#حاج_مهدی_توکلی
YEKNET.IR - vahed 1 - shabe 1 muharram 98 - mokhtari.mp3
3.15M
🏴 #هل_من_ناصر
🔳 #واحد احساسی #محرم
🌴ای سینه ها دست ها وقت نمایش است
🌴ای دیده ها اشک ها هنگام بارش است
🎤مهدی #مختاری
👌فوق زیبا
YEKNET.IR - zamine 2 - shabe 1 muharram 98 - mokhtari.mp3
5.86M
🏴 #هل_من_ناصر
🔳 #واحد احساسی #محرم
🌴چشام وقف توئه
🌴دلم وقف غمت
🎤مهدی #مختاری
👌بسیار زیبا