فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نسخههای تکمیلی اینجاس👇
🔸درمان تکمیلی با مشورت و تحت نظر طبیب طب سنتی:
یک حجامت عام انجام بده!
یک ماه بعد حجامت ساکرال (گودی کمر)
دو هفته بعد حجامت زیر شکم ۱ تا ۳ مرحله
❌برای یاد گرفتن آداب نوره و حنا پست «پاکسازی کل بدن با نسخه ضد سرطان» رو داخل پیج ببین!
❌این مشکل بخاطر غلبه سردی هست پس تا میتونی خوردن سردیها رو محدود کن مخصوصا خوردن سردیها در شب ممنوعه رفیق جانم❌
#کیست_تخمدان #طب_سنتی
#دوستان_گلم_استوریای_این_پیج_رو_امشب_حتما_دنبال_کنید👇
https://instagram.com/shahrenore110?igshid=YmMyMTA2M2Y=
🙏⚠️🙏 روز سه شنبه، روزی است که ...
قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: اطْلُبُوا الْحَوَائِجَ يَوْمَ الثَّلَاثَاءِ، فَإِنَّهُ الْيَوْمُ الَّذِي أَلَانَ اللَّهُ فِيهِ الْحَدِيدَ لِدَاوُدَ علیه السلام. (تفسیر القمی، ج2، ص199)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: خواسته های خود را روز سه شنبه (از خداوند) طلب کنید، زیرا سه شنبه روزی است که خداوند، آهن را در این روز برای حضرت داوود علیه السلام نرم کرد.
تذکر: روز سه شنبه است، لذا دست به دعا برمی داریم و از حضرت حق، فرج مولایمان صاحب الزمان علیه السلام را می خواهیم و 40مرتبه می گوییم: اللهمّ عجّل لولیّک الفرج
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جسارت وهابی ها به قبور ائمه بقیع علیهم السلام- حجةالاسلام معاونیان
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_6039714321670343642.pdf
1.27M
غربت بقیع- حجةالاسلام علی اکبر مهدی پور و دکتر سیدمحسن قائم فرد
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_6039714321670343646.pdf
2.58M
پنجره ای از پنجره های بهشت- دکتر هادی انصاری
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
👌👌👌 سروران گرامی!
به اطلاع می رساند که به مناسبت سالگرد تخریب قبور ائمّه بقیع علیهم السلام در هشتم شوال، سایت الکفیل، برای زیارت قبور ائمه بقیع علیهم السلام در آدرس زیر ثبت نام می کند. آن بزرگواران را به نیابت از مولایمان، حضرت صاحب الزمان علیه السلام، زیارت کنیم:
https://alkafeel.net/zyara/
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
* 💞﷽💞
🖤♥️ #مشکین1
هوالعزیز.
به سختی توی بستر نیمخیز شدم و به ساعت روی طاقچه نگاه کردم. نزدیک اذان صبح بود، پتو رو روی مریم کوچکم مرتب کردم و برای گرفتن وضو راه حیاط رو در پیش گرفتم. عماد دیشب به خونه برنگشته بود و از فرخنده سادات شنیدم که پیغام داده که ماشینش به مشکل برخورده و چون توی تعمیرگاه کارش طول کشیده، موندگار شهر شده تا صبح کارش انجام بشه. نمیدونم چرا دلم شور میزد و عرق سردی کنار شقیقههام نشسته بود، افکارم مغشوش بود و اضطراب زایمان هم برای خودش غوغا میکرد توی ذهن و دلم. امروز و فردا بود که بچه به دنیا بیاد.
در اتاق رو باز کردم و روی سکوی مشرف به حیاط ایستادم و به آسمون نگاه کردم کنگره های دور تا دور پشت بوم انگار تکهای از سیاه آسمون رو قاب گرفته بودند. از مهتاب خبری نبود و خوشهی پروین کمرنگ و بیجون نور میداد. آروم از دو پلهی سکو پایین رفتم و لبهی حوض نشستم و وضو گرفتم. یکی از سحرهای شهریورماه بود و خنکای هوا مطبوع و دلپذیر مینمود. به اتاقهای سمت دیگهی حیاط نگاه کردم. لامپ قرمز رنگ وسط اتاق روشن شد و صدای انا انزلناه حاج بابا برخاست. تا قبل از اونکه از اتاقشون خارج بشه به اتاق برگشتم. سجادهی مخملی رو پهن کردم و منتظر موندم تا اذان بگند. قرآن رو برداشتم و شروع به تلاوت کردم.
موذن حیعلیالصلاه رو که گفت، قامت بستم. نشسته نماز خوندن رو نمیخواستم حتی اواخر بارداری که هر دو پام ورم کرده بود و به سختی به رکوع و سجده میرفتم.
نمازم رو هم حتی بدون توجه همیشگی خوندم و فکرهای درهموبرهم، مگه اجازهی نفس کشیدن به من عاجز میدادن؟
سجاده رو روی تاقچه گذاشتم و در اون تاریک و روشن صبح به آینهی میخ شده روی دیوار نگاهی انداختم. ابروهای کمونی سیاهرنگ، چشمان درشت و قهوهای روشن روی زمینهی پوست سفید با بینی و لبهای معمولیم تناسب خوبی داشت. دنبالهی موهای بلند و سیاهم رو دوست داشتم، چون عماد دوستش داشت و اکثر اوقات خودش برام میبافت و همونطور میموند تا شب که برمیگشت و برام شونه میزد.
یادش به خیر، روزی که مریمِ شش ماههم رو به فرخنده سادات سپردم و به حمام رفته بودم.
موهام بلند و پر بود و تا این حجم رو شسته و آبکشی کنم طول کشیده بود و مریم، حسابی فرخنده سادات رو کلافه کرده بود، اونقدر که همراه بچه مسیر خونه رو تا حمام عمومی روستا طی کرده بود.
✍🏻 #مژگان_گ
* 💞﷽💞
🖤♥️ #مشکین2
به خونه که برگشتیم، حسابی برام گرد و خاک کرد و گفت:
- فردا صبح آماده باش، میسپرم به عفت بریم موهات رو کوتاه کنه، زنی که بچهدار شد دیگه باید تا یه مدت قید خوشکلیش رو بزنه، بچهم داشت از دست میرفت، چون خانوم معطل چهلگیسش بوده.
چشمی زیر لب گفتم و صبر کردم تا عماد بیاد و از اون حکم صادر شده تجدید نظر بگیره.
همون شب عماد که برگشت و ماجرا رو براش گفتم، بیتامل به سمت اتاق مادرش رفته و گفته بود، معصوم اجازه نداره موهاش رو کوتاه کنه. دیگه هم نمیخوام در این مورد چیزی بشنوم.
از تکون محکم بچهی درون شکمم، پهلوم درد گرفت و به زمان حال برگشتم.
هنوز همونطور سرپا روبروی آینه ایستاده بودم، به بسترم برگشتم و دراز کشیدم.
خوابم نمیبرد و فکرم مشغول بود. به یاد حرفهای گلی، دختر خالهم، افتادم. دیروز بود که برای بردن نهار حاج بابا به زمینهای کشاورزیش، قسمتی از مسیر رو همراهم شده و با احتیاط گفته بود:
_ تو مثل خواهرمی معصوم، خودت میدونی که هم تو و هم زندگیت برام مهمه نمیخوام از من به دل بگیری.
پرسشی نگاهش کردم و گفتم:
- چرا گلیجون؟ چیزی شده؟
- نه، فقط میخوام یه مطلبی رو بهت بگم فقط قول بده از من به دل نگیری.
_ خوب بابا بگو، چرا اینقدر مقدمه میچینی؟
_ میگم... میگم، حرفهایی در مورد عماد تو روستا پخش شده، میدونم که تو هم شنیدی و به روی خودت نمیاری. معصوم جان! یه کمی بیشتر حواست رو جمع شوهرت کن، جوونه، خوش بر و رو هم هست، پول و پله هم که داره شکر خدا مبادا کار بده دست خودش.
خندیدم و در جوابش در نهایت ایمان به عشق عماد گفتم:
_ باور کن عماد مرد پاک و خوبیه، من بهش اعتماد دارم، نمیخوام با حرف مردم زندگی رو به کام خودم و اون تلخ کنم.
گلی نگاهش رو به گالشهای پلاستیکیش دوخت و زمزمهوار گفت:
- باور کن دعای این چند روزم همینه، که ماجرا فقط حرف دهن چهار تا آدم وامونده باشه.
اونقدر پیام جملههای آخرش تلخ بود که احساس کردم ذائقهم هلاهل شد.
دقیق و موشکاف که فکر میکردم، به این نتیجه میرسیدم که گلی هم بیراه نمیگفت. چند وقتی بود که رفتار و اخلاق عماد مثل همیشه نبود. هزار و یک فکر توی سرم بیداد میکرد و درون دلم غوغا بود.
سعی کردم دلم رو خوش کنم و افکار بد رو پس بزنم که، دیوونه یی معصوم، اون تو رو خیلی میخواد، خودش بارها گفته که چشمم جز تو کسی رو نمیبینه.
اینچند سال جز صداقت مگه چیزی دیده بودم از عماد؟
شاید نیاز داشتم به بازیابی لحظههای تلخ و شیرین زندگیم.
مرور خاطراتی که لحظهلحظههاش برام شیرین بود.
دلم میلرزه از این تصور که شاید عمر شادیهام کوتاه بوده و چه زود داره به آخر میرسه.
کاش که این افکار، شکی زودگذر و ترسی بیمورد باشه.
✍🏻 #مژگان_گ
✴️چهارشنبه 👈21 اردیبهشت /ثور 1401
👈9 شوال 1443👈11 می 2022
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🔘 پایان ماه نیسان رومی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز برای امور زیر خوب است:
✅ آغاز نگارش کتاب مقاله پایان نامه.
✅انجام امور زراعی و کشاورزی.
✅ و نماینده و قاصد فرستادن خوب است.
👶 زایمان خوب و نوزاد پاک دامن و با حیا باشد. ان شاالله
🚘مسافرت :مکروه است و در صورت نیاز همراه صدقه باشد.
🔭 احکام نجوم.
🌗 امروز قمر در برج سنبله و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️ قرار داد و قولنامه نوشتن.
✳️خرید خانه و آپارتمان.
✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✳️امور زراعی و کشاورزی.
✳️خرید و فروش.
✳️ارسال کالا به مشتری.
✳️خرید باغ و زمین زراعی.
✳️ و آغاز امور اموزشی خوب است.
💉💉 حجامت خون دادن فصد باعث درد در اعضا می شود.
💇♂💇 اصلاح سر وصورت باعث درد و بیماری می شود.
👩❤️💋👨مباشرت: فرزند چنین شبی یکی از علما گردد.
😴🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 10 سوره مبارکه "یونس علیه السلام" است.
دعوا هم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم فیها سلام..
و مفهوم آن این است که از خواب بیننده عمل صالح یا خیری به وجود آید که در دنیا و آخرت به او نفع رساند.ان شالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن
🔵 چهارشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود.
👕👚 دوخت ودوز
چهارشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله
✴️️ وقت #استخاره در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ #ذکر روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد.
💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام#امام_رضا_علیه السلام_#امام_جواد_علیه_السلام و #امام_هادی_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نسخه چهارم و نکات تکمیلی اینجاس👇
🔸نسخه چهارم: خانمهای متاهل باید رابطه جنسی خودشونو اصلاح کنن! یعنی چی؟! یعنی داشتن روابط جنسی منظم در طول هفته که در اون روابط، خانم به ارگاسم کامل برسه! این مورد هم باعث پیشگیری از کیست و سرطان سینه میشه و هم نقش بسیار مهمی توی درمان داره
🔹آداب و نحوه استفاده از نوره و حنا رو توی پست «پاکسازی کل بدن با نسخه ضد سرطان» داخل پیجم کامل توضیح دادم و باید از روش اولی که گفتم داخلش استفاده کنید
❌خوردن سردیها ممنوع
🔸خوردن گرمیها مثل دوسین، خوردن آب سیب، یک عدد سیب با دانههاش و شیربادام عالیه
#کیست_سینه #سرطان_سینه #ارگاسم_زنان #رابطه_زناشویی #طب_سنتی
#دوستان_گلم_استوریای_این_پیج_رو_امشب_حتما_دنبال_کنید👇
https://instagram.com/shahrenore110?igshid=YmMyMTA2M2Y=
ارتباط با ادمین جهت ثبت سفارشات:👇
🆔@meshkat120
📱09100100908
🌍@shahrenore
#درس_های_کافی –•دوران غیبت قسمت🔖 اول
💭(خیلی زیبا و پر نکته)
👥مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ صَالِحِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ يَمَانٍ التَّمَّارِ 👥قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام جُلُوساً فَقَالَ لَنَا إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً الْمُتَمَسِّكُ فِيهَا بِدِينِهِ كَالْخَارِطِ لِلْقَتَادِ ثُمَّ قَالَ هَكَذَا بِيَدِهِ فَأَيُّكُمْ يُمْسِكُ شَوْكَ الْقَتَادِ بِيَدِهِ ثُمَّ أَطْرَقَ مَلِيّاً ثُمَّ قَالَ إِنَ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَيْبَةً فَلْيَتَّقِ اللَّهَ عَبْدٌ وَ لْيَتَمَسَّكْ بِدِينِه.
•———••———••———••———••———•
▫️يمان تمار گويد: خدمت حضرت امام جعفرالصادق عليه السلام نشسته بوديم، به ما فرمود: همانا صاحب الامر را غيبتى است، هر كه در آن زمان دينش را نگه دارد مانند كسى است كه درخت خار قتاد را با دست بتراشد سپس فرمودند: اين چنين و با اشاره دست مجسم فرمود كداميك از شما ميتواند خار آن درخت را به دستش نگهدارد، سپس لختى سر به زير انداخت و باز فرمود: همانا صاحب الامر را غيبتى است، هر بنده ای بايد از خدا پروا كند، و به دين خود بچسبد.
📚الكافي (ط - الإسلامية)، ج۱، ص: ۳۳۶
🔅ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🔅
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..
#تبری_نشانه_کمال_دین ▫️قسمت 🔖 اول
💠 دوستداران ابوبکر زندیق و عمر حرامزاده هرگز به بهشت نمی روند❗️
🔹عن سعدان عن رجل عن أبی عبدالله الإمام الصادق علیه السّلام فی قوله: ﴿و إن تبدوا ما فی أنفسكم أو تخفوه یحاسبكم به الله فیغفر لمن یشاء ویعذب من یشاء﴾ قال:
حقیق على الله أن لایدخل الجنّة من كان في قلبه مثقال حبّة من خردل من حبّهما
🔹سعدان از مردی از حضرت امام جعفرالصادق صلوات الله علیه نقل كرد كه آن حضرت درباره آيه ﴿و ان تبدوا ما في أنفسكم أو تخفوه يحاسبکم به الله فيغفر لمن يشاء و يعذب من يشاء﴾
📖(بقرة: 284)
{و اگر آنچه در دل داريد عيان كنيد يا نهان داريد، خداوند شما را بدان محاسبه مى كند، پس هر كه را خواهد مى آمرزد و هر كه را خواهد عذاب مى كند. }
فرمودند:
حقیقتاً اینگونه است که خداوند داخل بهشت نكند کسی را که (ذرّه ای ولو) به اندازه یک دانه خردل از محبّت آن دو نفر (ابوبکر و عمر ) را در دل داشته باشد.
📚بحارالأنوار: ج 27، ص 57، ح 15 از تفسیر عیاشی: 1/ 156
• 🔝لطفا در نشر آن کوشا باشیم ✔️
⭕اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⭕
⚡️ نماز پر فضیلت والدین برای شب پنج شنبه
1)رَوَى ابْنُ مَسْعُودٍ عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: مَنْ صَلَّى لَيْلَةَ الْخَمِيسِ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ رَكْعَتَيْنِ، يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ مَرَّةً، وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ خَمْسَ مَرَّاتٍ، وَ قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهَا خَمْسَ مَرَّاتٍ، فَإِذَا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ تَعَالَى خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً، وَ جَعَلَ ثَوَابَهَا لِوَالِدَيْهِ، فَقَدْ أَدَّى حَقَّ وَالِدَيْه.(مصباح المتهجد، ج1، ص 255/ جمال الأسبوع،ص 142)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هرکس شب پنج شنبه، بین نماز مغرب و عشا، دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک بار حمد، 5 بار آیة الکرسی، و هر یک از سوره های کافرون، توحید، فلق و ناس(یعنی معوَّذَتَین) را 5 بار بخواند، و بعد از نماز 15 بار استغفار نماید، و ثواب این نماز را به پدر و مادرش تقدیم کند، حقّ والدین را ادا نموده است.
2)رَوَى ابْنُ مَسْعُودٍ عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: مَنْ صَلَّى لَيْلَةَ الْخَمِيسِ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ رَكْعَتَيْنِ يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ مِائَةَ مَرَّةٍ وَ يُرْوَى مَرَّةً وَاحِدَةً، وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ خَمْسَ مَرَّاتٍ، وَ قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً، فَإِذَا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ تَعَالَى خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً، وَ جَعَلَ ثَوَابَهُ لِوَالِدَيْهِ فَقَدْ أَدَّى حَقَّ وَالِدَيْهِ، وَ يَقُولُ: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ ثَوَابَهَا لِوَالِدَيَّ». فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ أَدَّى حَقَّهُمَا، وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ مَا أَعْطَى الشُّهَدَاءَ، وَ إِذَا مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ كَانَ مَلَكٌ عَنْ يَمِينِهِ وَ مَلَكٌ عَنْ شِمَالِهِ يُشَيِّعُونَهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ بِالتَّكْبِيرِ وَ التَّهْلِيلِ حَتَّى يَدْخُلَ الْجَنَّةَ، وَ يَنْزِلُ فِي قُبَّةٍ بَيْضَاءَ، فِيهَا بَيْتٌ مِنْ زُمُرُّدٍ أَخْضَرَ، سَعَةُ ذَلِكَ الْبَيْتِ كَأَوْسَعِ مَدِينَةٍ فِي الدُّنْيَا سَبْعَ مَرَّاتٍ، ... ، يُعْطِي اللَّهُ تَعَالَى هَذَا الثَّوَابَ لِمَنْ يُصَلِّي هَذِهِ الصَّلَاةَ، وَ يَجْعَلُ ثَوَابَهَا لِوَالِدَيْهِ، وَ لَهُ مِثْلُ ذَلِكَ، وَ لَا يُنْقَصُ مِنْ أَجْرِهِ شَيْءٌ، وَ كَتَبَ لَهُ بِكُلِّ رَكْعَةٍ عَشْرَةَ آلَافِ صَلَاةٍ، وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ شَعْرَةٍ عَلَى جَسَدِهِ نُوراً، هَذَا جَزَاءُ اللَّهِ لِأَوْلِيَائِه.(جمال الأسبوع، ص 99-100)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هرکس شب پنج شنبه، بین نماز مغرب و عشا، دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت 100 بار حمد (و به روایت دیگر یک بار حمد)، 5 بار آیة الکرسی، و هر یک از سوره های کافرون، توحید، فلق و ناس(یعنی معوَّذَتَین) را 15 بار بخواند، و بعد از نماز 15 بار استغفار نماید، و بگوید: «بار الها! ثواب این نماز را برای پدر و مادرم قرار ده» در این صورت حقّ والدین را ادا نموده است، و خداوند آنچه به شهدا اعطا نموده است، به وی می بخشد، و هنگامی که از صراط عبور می کند، یک فرشته از سمت راست، و یک فرشته از سمت چپ او قرار می گیرند و از جلو، وی را با تکبیر و تهلیل مشایعت می کنند تا آن که به بهشت وارد شود. وی در بهشت به قبه ای سفید فرود می آید. در آن قبّه، خانه ای از زمرّد سبز قرار دارد. وسعت آن خانه، هفت برابر بزرگ ترین شهری از شهرهای دنیاست. ... خداوند این پاداش را به کسی می دهد که این نماز را بخواند و پاداشش را برای پدر و مادر خود قرار دهد. همچنین نظیر این ثواب بدون آن که ذرّه ای کم شود، برای خود وی نیز منظور می شود. خداوند به ازای هر رکعت از این نماز، ده هزار نماز می نویسد، و به ازای هر مویی که در بدن دارد، نوری به او اعطا می کند. این است پاداشی که خداوند برای اولیای خویش تمهید نموده است.
✅ «اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
❌ *احتمال آسیب زا بودن ازدواج با افرادی دارای شرایط زیر ؛ قابل پیش بینی ست وباید بیشتر دقت کنید :*
☄ازدواج دو فرد با فرهنگهای کاملاً متفاوت
☄تفاوت سنی زیاد بین زوجین مثلاً 10 تا 20 سال
☄بالاتر بودن سن دختر از پسر
☄ازدواج یک پسر با زنی بیوه
☄ازدواج دختر با مردی که از ازدواج پیشین خود فرزندی دارد.
☄ازدواج دو فرد مطلقه که دارای فرزندان بزرگسال می باشند.
☄ازدواج افرادی که فاصله طبقاتی بسیار زیادی با هم دارند.
☄ازدواج دختری برخوردار از تحصیلات دانشگاهی با پسری که از لحاظ تحصیلی پایین است.
☄ازدواج با فرد معتاد به مواد مخدر
☄ازدواج با شخصی که قبلاً ازدواج های متعددی داشته است.
☄ازدواج با فردی که خانواده اش شدیداً مخالف این وصلت هستند.
☄ازدواج بدون داشتن اطلاعات کافی از موقعیت فردی، خانوادگی و اجتماعی شخص مقابل.
☄ ازدواج با فردی که شغل ثابت نداشته و به دلیل مسائل شخصیتی خاص، قادر به سازگاری در محیط کار نیست.
☄ ازدواج با دختر یا پسری که هنوز دانشجو است و از ثبات اقتصادی، شغلی و فکری لازم برخوردار نمی باشد.
▪️در تعریف کردن، بخیل نباشید!
از رفتارها یا کارهای همسرتان، تعریف و تمجید کنید. لازم نیست برای این کار، یک سرویس طلا بخرید! فقط کافی است کمی فکر کنید و کارهایی را به یاد آورید که او تا بحال انجام داده است و شما بی توجه بوده اید . مثلاً اگر او هر روز صبح زود، از خواب بیدار می شود تا برای شما و فرزندان، صبحانه را آماده کند می توانید بگویید: «عزیزم، ازاینکه با تو ازدواج کرده ام خیلی خوشحالم. خیلی از زنها هستند که حتی ساعت 9 صبح هم از خواب بیدار نمی شوند» مطمئن باشید اگر همسرتان بداند که شما قدر کارهای او را می دانید، با انرژی و عشق بیشتری به شما لطف می کند
اگر سال هاست كه در زندگی تان از موضوعی رنج می برید
بهتر است يا آن را "بپذيريد"و يا راهی در جهت "تغيير" مشكل تان بيابيد
اما به هيچ وجه "تحمل"نكنيد
*"تحمل كردن" موجب رنجِ روان تان می شود
*"تحمل كردن"شما را در دراز مدت فرسوده و ناتوان می سازد
“تحمل كردنِ" موضوعی دردناك ، شما را از درون می شكند، به گونه ای كه ديگر هيچ گاه حال و هوای روح و روان تان به حالت مطلوب باز نخواهد گشت.
* "تحمل كردن"، هر يك از ما را در برابر بيماری های جمسانی و روانی آسيب پذير می سازد
زيرا روح و جسم شما ساليان سال در حال "مبارزه" بوده است و ناگهان روزی فرا می رسد كه در می یابید ديگر تاب و توان جنگجو بودن را ندارد.
•┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈•
💑 *به این ویژگی همسـرتان دقت کنـید*
🔸معمولاً زنان برای بيــان مشكلاتشان نظم منطقی ندارنــد و پــس از بیان يك مشـكل، بلافاصله به سراغ مشكل بعدی میروند و اگر حس کنند مردشان، حرف هايشان را نمیفهمد بيش از پيش افسرده میشوند.
🔸اگر مرد به طبیعی بودن بینظمی در کلام زن آگاه نباشد بیجهت عصبانی شده و زندگی تلخ میگردد.
*بی حرمتی در هر شرايطی ممــنوع!*
🔸توی دعـواهاتون حرمتهای همدیگــه رو حفظ کنید و از مرز بعضی از کلمات و جملات خارج نشوید. اگر خط قرمــزها رو رد کنــید، حرمت های بینتون شکستـه میشه و جبـران این بیحرمتیها خیلی زمان میبره. مواظب باشــید...
💑 *با شوهر خود خوشرو و خوش زبان باشید*
🔸از نکات بسیار مهم در جلب محبت شوهر، رعایت اخلاق حسنه است. همیشه با گرمی و مهربانی و به آهستگی با شوهر خود صحبت کنید. هیچ گاه صدایتان را در مقابل او بلند نکنید.
🔸مبادا کلمات توهین آمیز درباره او به کار ببرید. هرگز او را به دلیل معایب یا نواقصش مورد استهزا قرار ندهید.
🔸اگر شوهر، احترام شما را نگه نمیدارد، برخورد خوب خود را کنار نگذارید و مطمئن باشید رفتار صحیح شما به تدریج او را اصلاح خواهد کرد.
* 💞﷽💞
🖤♥️ #مشکین3
نمیدونم محبت بود یا غیرت یا خودخواهی، ولی کارهاش به دلم مینشست و عجیب، دل میبرد. شاید که اون خودخواهانه من رو دوست داشت و من حتی به اون شکل عشق ورزیدنش هم ایمان داشتم. وقتی که عماد به محمد گفته بود خیلی وقته چشمهاش دنبال منه انگار که حس میکردم روی ابرها سیر میکنم و در واقع تا زمانیکه بله رو گفتم هیچی رو جز شیرینی ته دلم به یاد نمیارم.
دو روز بعد عقد، عماد از پدر و مادرم خواست که، مهیای جشن عروسی بشیم و وقتی که دلیل خواستم مستقیم و نوازشگون نگاهم کرد و گفت:
- دوست دارم فقط مال من باشی، تو خونهی خودم، تو اتاق خودم، فقط مال من. اونقدر نزدیک که من باشم و تو و دیگه هیچکس.
بوسهیی آروم گوشهی شقیقهم زد و ادامه داد:
- من از هیچی ترس ندارم به جز اتفاقی که بخواد تو رو از من بگیره.
با همین چند کلمه قانع شده بودم و خروار خروار قند توی دلم آب شده بود و روی سرخ کرده بودم.
در جواب پدرم هم که میگفت، چند وقتی عقد بمونید تا جهیزیهش رو فراهم کنم گفته بود، هر چی که در توان دارید، براش تهیه کنید بقیهش با خودم. معصوم روی چشمهای من جا داره.
چقدر اونروز ذوق کرده بودم و مادرم حرص خورده و چشم گرد کرده بود.
بالاخره عماد پیروز شد و حرف خودش رو به کرسی نشوند و مهیای جشن شدیم.
توی روستای ما رسم براین بود که دو بار مراسم عروس کشون با پای پیاده و به اتفاق عروس و داماد و اهالی انجام بشه. یکبار از حمام عمومی روستا تا خونهی آرایشگر و یک بار هم از آرایشگاه تا محل جشن که اصولا خونهی پدری داماد بود.
فضای داخل رختکن حمام رو کاملا به یاد دارم. دیسهای پر از شیرینی و لیوانهای شربت بین خانمها پخش میشد. دو سه تایی از اونها دف میزدند و بقیه هلهله میکردند و ترانههای محلی رو به صورت دسته جمعی میخوندند. مادر و فرخنده سادات من رو محکم پوشوندند، هم از سرما و هم از دید جمعیت نامحرم بیرون از حمام. آماده شده بودیم برای عروس کشون اول. در حالیکه مادر و مادر شوهرم در طرفینم بودند از حمام بیرون رفتیم. فرخنده سادات گفته بود که عماد راضی نشده و گفته معصومه رو با ماشین تا آرایشگاه میبرم. قرار بر این شده بود تا عروس کشون برگزار بشه ولی بدون عروس و داماد!
به محض بیرون رفتن، بازوم رو آروم گرفت و فشاری خفیف داد و چه حرارتی داشت دستهاش.
به سمتش چشم چرخوندم و غلیظ و سنگین نگاهم کرد.
به لب گزیدن مادرم و فرخنده سادات توجهی نکرد و کنار گوشم گفت:
_ چادرت رو بکش روی اون لپهای گلی دختر! نمیخوام نامحرم تو رو ببینه.
از خجالت گر گرفتم و سریع چادرم رو طوری روی صورتم کشیدم که فقط چشمهام پیدا بود.
درون ماشین که نشستم در رو بست و به سمت مخالف رفت و خودش هم سوار شد و مقابل چشمان بهت زدهی اهالی روستا حرکت کرد و از اونجا دور شد. فاصلهی حمام تا تنها آرایشگاه روستا سه کوچهی باریک و پیچ در پیچ بود.
سرم رو اونقدر پایین گرفته بودم که چونهم با لبهی زریدار لباسم برخورد میکرد. واقعا خجالت میکشیدم و ضربان قلبم رو میشنیدم. آروم و شمرده گفت:
_ به عزیز سپردم که به عفت بسپاره مبادا دست به قیچی بشه موهات رو کوتاه کنه. کارِتون هم که تموم شد چادر و چارقدت رو محکم بکش توی صورتت.
با خجالت و صدایی که میلرزید گفتم:
_ چشم، خیالتون راحت باشه آقا عماد.
خندید و با سرخوشی گفت:
_ میخواستم خیالم راحت باشه که پام رو توی یه کفش کردم و گفتم فقط باید معصوم رو برام بگیرید. تو آهوی زیبایی هستی که به وقتش یه گرگ درنده میشی و از حقت نمیگذری. همین اخلاقت من رو شیفته کرد.
✍🏻 #مژگان_گ
* 💞﷽💞
🖤♥️ #مشکین4
نفسهام بلاتکلیف بودند از پایین رفتن یا بالا اومدن. قلبم از اعتراف زیباش رقصکنان میتپید و لبخند روی لبم رو توان جمع کردن نبود. این حقیقتی غیر قابل کتمان بود که من هم میخواستمش. توی یک روستا بزرگ شدیم و قد کشیدیم. گاهی به خونهی ما رفت و آمد داشت. با محمد، برادرم، دوست بود و به اصطلاح جان در دو قالب بودند. عماد از خاندان مصباح بزرگ بود. پدرش کسی بود که سر پیش ارباب و کدخدا خم نمیکرد و خیلیها از اون حساب میبردند. عروس این خانواده بودن آرزوی خیلی از دخترهای روستا بود و البته که من هم مستثنی نبودم. دغدغهی سالهای نوجوونیم این بود که مخفیانه به اتاق محمد سرک بکشم برای دیدن دوستش.
بهار که از راه میرسید، مادرم توی بهارخواب زیلو پهن میکرد و محمد و عماد با هم درس میخوندند و کار من شده بود رفتن به پشت بوم و مخفیانه دید زدن.
عماد خاص بود و من شاید که خاصپسند بودم!
عماد که پیداش میشد دلم بیقرار دیدنش میشد و اون روزها حتی سلام کردن دخترها هم به پسرهای عزب و مجرد گناه محسوب میشد.
گرم صحبت با محمد که میشدند آروم و بیصدا از نردبوم چوبی کنار راهرو بالا میرفتم تا از روی بوم بتونم ببینمش و روح سرکش من حرفهای مادر رو بر نمیتابید وقتی دائم گوشزدم میکرد:
- آخر از اون بالا میفتی دختر، تو میری روی بوم چیکار؟
و من سر خوشانه اما بیصدا میخندیدم و میگفتم:
- برم ببینم دونههای نارنجی که کاشتم توی گودی بوم سبز شده یا نه.
و نگاه پر از عتاب و توبیخگرای مامان رو میل تفسیر و ترجمه نبود و شاید که اصلا توان و منطقش نبود. عقل از سر پریده و عشق در دل لونه کرده بود.
قد نسبتا بلند و موهای خرمایی روشن و چشمهای سبزآبی عماد، از سایر پسرهای روستا متمایزش کرده و حتی با برادر بزرگش، علی، هم متفاوت بود. تیپش همیشه به روز بود. به شهرهای بزرگ زیادی رفت و آمد داشت و همین امر باعث شده بود تا خوشپوشتر از بقیه باشه و البته که رفتارش هم پر از جذبه و غرور بود.
از کنار دختران روستا با چنان هیبتی رد میشد که اگر تن میلرزوند، دل هم میبرد و اگرچه در اون مواجههها ابروهام گرهدار بود و در ظاهر توجهی بهش نداشتم و مثل باقی دخترها عرقش نمیشدم اما هزار بار در دل تحسینش میکردم و از خدا میخواستم که سهم من باشه از زندگی.
اونروز، عماد مراسم عروس کشون دوم رو هم برنتابید و جمعیت بدون عروس و داماد مسیر رو طی کردند.
آخر شب، وقتی که میهمانها رفتند و به اتاق حجله رفتیم، روبروم نشست و پر محبت و عمیق به چشمهام چشم دوخت و گفت:
- خوشحالم که بالاخره مال من شدی. دیرزمانی بود که تو شدی بودی کل خواستهم از این دنیا.
سرم رو پایین انداختم و غرق خوشحالی بودم و البته کمی شرم.
روی دو زانو کمی جلوتر اومد و دست برد زیر چونهم و با اشارهیی به چشمهام ادامه داد:
_ آخه این چشمها سرمه میخواستن؟
انگار مطلبی رو به یاد آورد که صدادار خندید و گفت:
_ روزی که عزیز رو فرستادم از حاج ابراهیم اجازه بگیره بیاییم خواستگاری، وقتی برگشت تعریف کرد که، گوشهی چارقدش رو خیس کرده و روی ابروهات کشیده چون گمان میکرده با سرمه اینقدر سیاهشون کردی. آره معصوم؟
آروم خندیدم و تایید کردم. نگاهش رو از چشمهایم سُر داد روی گونههام و با پشت انگشتانش نوازشش کرد و گفت:
_اصلا این لپهای گلی سرخاب زدهی خدایی هست، سرخاب نمیخواست که.
دستی روی موهای سیاهرنگم کشید و سنجاق طلایی رنگی که از سفر تبریز برایم خریده بود رو باز کرد و موهام مثل رشته های ابریشم دورم پخش شد. داغی و تب نگاهش ذوب کننده بود. داشتم از خجالت و شرم آب میشدم. شاید پی به احوالم برد که نفس عمیقی کشید و نگاه سنگینش رو از روم برداشت و باز به خودش مسلط شد.
- موندم خجالت و رنگ عوض کردنت رو باور کنم یا جسارت و سرکشیهات رو.
دستم رو تا حوالی لبهاش بالا برد و سرش رو کمی خم کرد و بوسهیی روش کاشت و چنان امواج مغناطیسش توی تموم بدنم پخش شد که دمای بدنم رو چند درجهیی افزایش داد.
نفسی گرفت و گفت:
_معصوم! میدونم و میشناسمت که گلیم خودت رو از آب میکشی و خیالم از بابت تو راحته ولی خوب، میدونی که حاج بابا دشمن زیاد داره و منت دار ارباب و کدخدا نبوده و همین باعث شده تا پی کینه و انتقام باشن. تو دیگه عضوی از این خونواده یی. همین امشب چند کلمه حرف دارم باهات خوش دارم که همیشه ملکهی ذهنت بشه و نیاز به یادآوری نباشه.
محجوب نگاهش کردم و گفتم:
_ بله میدونم، فرخنده سادات همه رو بهم گفته.
با نگاهش که حالا تموم مهربونیش رو پس میزد و رنگ جدیت گرفته و جذبهدار مینمود جواب داد:
_ یکبار دیگه هم از خودم بشنو.
✍🏻 #مژگان_گ
✴️ پنجشنبه 👈22 اردیبهشت/ثور 1401
👈 10 شوال 1443 👈12 می 2022
🕋 مناسبت های دینی و اسلامی
🌹اول ماه ایاز رومی :
👈 این ماه سی و یک روز است. در طول این ماه از غذاهای شور و گوشت های سنگین مانند کله ی حیوانات و گوشت گاو و افراط در خوردن ماست نهی شده است.
👈 حمام رفتن هنگام صبح خیلی مفید است.
👈 حرکت و تقلای زیاد قبل از غذا خوب نیست.
🎇 امور دینی و اسلامی .
❇️ روز خوش یُمن و خوبی برای امور زیر است :
✅خرید رفتن.
✅ مسافرت.
✅ امور زراعی و کشاورزی .
✅ دیدار روسا و مسئولین.
✅ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅قرض و وام دادن و گرفتن.
✅و شروع به کار خوب است.
🤒 مریض امروز زود خوب می شود .
👶 زایمان خوب و نوزادش مبارک و روزی دار خواهد شد.
🚘 مسافرت :خوب و مفید و سود دارد.
👩❤️👩 مباشرت و مجامعت :
👩❤️👩 امروز : شیطان نزدیک فرزند هنگام زوال ظهر نگردد تا پیر شود ان شاءالله.
🔭احکام نجوم .
🌗 امروز قمر در برج میزان و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است :
✳️ مسافرت.
✳️خواستگاری عقد و ازدواج.
✳️ فروش جواهرات.
✳️ شروع به معالجه و درمان.
✳️ مباشرت.
✳️ و نو بریدن و پوشیدن نیک است.
💑 امشب : امشب (شبِ جمعه ) پس از فضیلت نماز عشا ،مجامعت برای سلامتی مفید و امید می رود فرزند حاصل از ان از ابدال و یاران امام زمان عجل الله فرجه گردد.ان شاءالله
💇♂💇 اصلاح سر و صورت :
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)
در این روز ماه قمری ، باعث عزت و احترام می شود.
💉💉حجامت فصد خون دادن .
#خون_دادن یا #حجامت و فصد باعث درد و الم می شود.
🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب جمعه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 11سوره مبارکه "هود علیه السلام" است.
الا الذین صبروا و عملوا الصالحات.....
و مفهوم آن این است که برای خواب بیننده کاری پیش آید که در نظر مردم مشکل باشد ولیکن چون صبر کند موجب نیکنامی و راحتی ایام عمرش می گردد.ان شاءالله و شما مطلب خود را دراین مضامین قیاس کنید .
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
هدایت شده از حرم
حرم:
👌دوستان و سروران گرامی!
شب جمعه است. با ثبت نام در دو آدرس زیر، حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت اباالفضل علیه السلام را در این شب جمعه به نیابت از مولایمان حضرت ولی عصر علیه السلام زیارت کنیم.
زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام:
http://www.imamhussain.org/arabic/enaba/
زیارت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام:
http://alkafeel.net/zyara/
توجه: از طرف سایت، یک نفر زیارت می کند و نماز می خواند و سپس برای کسانی که ثبت نام کرده اند، اتمام زیارت اعلام می شود.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»