4_5906851127571253241.mp3
6.58M
⚫️استاد محمدجواد محقق یزدی:
مؤمن باید نسبت به دو چیز ترس داشته باشد:
یکی گناهی که گذشته است و نمی داند که خداوند در مورد آن گناه با او چه می کند، و دیگری عمری که باقی مانده است و او نمی داند که چه چیزی از مهالک را در آن کسب می کند.
مؤمن را هیچ چیز الا این دو ترس اصلاح نمیکند
⚫️مولانا امیرالمؤمنین عليه السلام:
إيّاكَ وَ التَّحَلِّيَ بِالبُخلِ؛ فَإِنَّهُ يُزري بِكَ عِندَ القَريبِ، و يُمَقِّتُكَ إلَى النَّسيبِ
از آراستگى به بُخل بپرهيز؛ زيرا تو را نزد آشنا و نزديک، خوار و نزد خويشان دشمن مىسازد.
📚غررالحكم، ح۲۶۵۱
«اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ فیٖ فَرَجِ مَولاٰناٰ صاٰحِبَ العَصرِ وَ الزَّماٰن»🤲
⚫️مولا علی عليه السلام:
مَن أحَبَّ شيئاً لَهِجَ بِذِكرِهِ
هر كه چيزى را دوست بدارد، ياد آن وِرد زبانش شود.
📚غررالحکم، ح۷۸۵۱
«صَلَواٰتُ اللّٰهِ وَ صَلَواٰتُ مَلاٰئِکَتِهٖ وَ اَنبِیاٰئِهٖ وَ رُسُلِهٖ وَ جَمیٖعِ خَلقِهٖ، عَلیٰ مُحمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ، وَالسَّلاٰمُ عَلَیهِ وَ عَلَیهِم، وَ رَحمَةُ اللّٰهِ وَ بَرَکاٰتُه»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 «الهی! أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْيا مِنْ قُلُوبِنا كَما فَعَلْتَ بِالصَّالِحِينَ مِنْ صَفْوَتِكَ وَالْأَبْرارِ مِنْ خَاصَّتِكَ، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ و يَا أَكْرَمَ الْأَكْرَمِينَ!»
💖 خدایا! محبّت دنیا را از دل ما بیرون کن، آنگونه که درباره #نیکوکاران_برگزیدهات و #خاصان_نیکوکردارت انجام دادی؛ بهحق مهربانیات ای مهربانترین مهربانان و ای گرامیترین گرامیان!
📌 مناجاة الزّاهدين
◻️ #ماه_رمضان #دعا
👌نقش قلب در رفتار انسان ...
▪️قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : اِذا طابَ قَلبُ المَرءِ طابَ جَسَدُهُ؛
🔸رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : هنگامی که قلب آدمی از رذایل و ناپاکیهای اخلاقی پاک باشد تمام اعضای جسمانی او هم از گناهان و بدیها پاک خواهد شد.
📚خصال، ج ۱، ص ۳۱
📚بحار، ج ۶۷، ص ۵۰
«اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجْ»🤲
کلام حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
الحکمة ۳۳۰
أَقَلُّ مَا يَلْزَمُكُمْ لله أَلاَّ تَسْتَعيِنُوا بِنِعَمِهِ عَلَى مَعَاصِيهِ
کمترین حق خدا بر شما این است که با کمک نعمتهای الهی داده شده به شما گناه نکنید.
saying 330
Imam Ali ibn Abu Talib (PBUH) said: The least right of Allah on you is that you should not make use of His favors in committing His sins
حرم
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_دهم 💠 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زنعمو را از شدت گریه بند آور
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش
#قسمت_یازدهم
💠 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب #آمرلی، از سرمای ترس میلرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو میگفت :«وقتی #موصل با اون عظمتش یه روزم نتونست #مقاومت کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا #سُنی بودن که به بیعتشون راضی شدن، اما دستشون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام میکنن!»
تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ میزد و حالا دیگر نمیدانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده میمانم و اگر قرار بود زنده به دست #داعش بیفتم، همان بهتر که میمُردم!
💠 حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمیکرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش #اسیر داعش شوند.
اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را میبلعید و جلو میآمد، حیدر زنده به #تلعفر میرسید و حتی اگر فاطمه را نجات میداد، میتوانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟
💠 آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریههایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش میکرد و با مهربانی همیشگیاش دلداریام میداد :«نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زنعمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد :«برو زودتر زن و بچهات رو بیار اینجا!»
عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زنعمو بود تا آرامم کند :«دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (علیهالسلام)!» و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد که او هم کنار جمع ما زنها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت :«ما تو این شهر مقام #امام_حسن (علیهالسلام) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!»
💠 چشمهایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان میدرخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه کرد :«فکر میکنید اون روز امام حسن (علیهالسلام) برای چی در این محل به #سجده رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعا کردن که از شرّ این جماعت در امان باشیم! شما امروز در پناه پسر #فاطمه (سلام الله علیهما) هستید!»
گریههای زنعمو رنگ امید و #ایمان گرفته و چشم ما دخترها همچنان به دهان عمو بود تا برایمان از کرامت #کریم_اهل_بیت (علیهالسلام) بگوید :«در جنگ #جمل، امام حسن (علیهالسلام) پرچم دشمن رو سرنگون کرد و آتش #فتنه رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز #شیعیان آمرلی به برکت امام حسن (علیهالسلام) آتش داعش رو خاموش میکنن!»
💠 روایت #عاشقانه عمو، قدری آراممان کرد و من تا رسیدن به ساحل آرامش تنها به موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر میزدم و او میخواست با عمو صحبت کند.
خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمیتواند از مسیر موصل به تلعفر برسد. از بسته بودن راهها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر میکند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانهشان را جواب نمیدهند و تلفن همراهشان هم آنتن نمیدهد.
💠 عمو نمیخواست بار نگرانی حیدر را سنگینتر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد و ظاهراً حیدر هم از اخبار آمرلی بیخبر بود. میدانستم در چه شرایط دشواری گرفتار شده و توقعی نداشتم اما از اینکه نخواست با من صحبت کند، دلم گرفت.
دست خودم نبود که هیچ چیز مثل صدایش آرامم نمیکرد که گوشی را برداشتم تا برایش پیامی بفرستم و تازه پیام عدنان را دیدم. همان پیامی که درست مقابل حیدر برایم فرستاد و وحشت حمله داعش و غصه رفتن حیدر، همه چیز را از خاطرم برده بود.
💠 اشکم را پاک کردم و با نگاه بیرمقم پیامش را خواندم :«حتماً تا حالا خبر سقوط موصل رو شنیدی! این تازه اولشه، ما داریم میایم سراغتون! قسم میخورم خبر سقوط آمرلی رو خودم بهت بدم؛ اونوقت تو مال خودمی!»
رنگ صورتم را نمیدیدم اما انگشتانم روی گوشی به وضوح میلرزید. نفهمیدم چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد.
💠 نگاهم در زمین فرو میرفت و دلم را تا اعماق چاه وحشتناکی که عدنان برایم تدارک دیده بود، میبُرد. حالا میفهمیدم چرا پس از یک ماه، دوباره دورم چنبره زده که اینبار تنها نبود و میخواست با لشگر داعش به سراغم بیاید!
اما من شوهر داشتم و لابد فکر همه جایش را کرده بود که اول باید حیدر کشته شود تا همسرش به اسیری داعش و شرکای #بعثیشان درآید و همین خیال، خانه خرابم کرد...
#ادامه_دارد
✍نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@haram110
حال و هوای رمضان
که در خانه می پیچید،
مادربزرگ آردش را الک می کرد
و سهم هر روز را کنار می گذشت
هر غروب نزدیک اذان بوی حلوا
در ایوان خانه می پیچید؛
بوی آش رشته و نان تازه
عطر ریحان های دست چین مادر بزرگ،
و صدای اذانی که هر جنبنده ای را
به مناجات خدا دعوت میکرد!
و ما مشتاق تر از همیشه گوش به زنگ اذان
دور سفره ای جمع میشدیم
که بوی محبت میداد"
فرقی نداشت روزه باشی یا نه!
"به قول مادر بزرگ: مهم این بود که
به ضیافتی دعوت شدیم که کارش
پاکسازی دل بودو آموزش انسانیت"
وگرنه تحمل گرسنگی را که هرکسی دارد
این انسانیت است که لیاقت می خواهد...💖
@haram110
هدایت شده از حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای افطار🔰
بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ لَكَ صُمْنَا وَ عَلَى رِزْقِكَ أَفْطَرْنَا فَتَقَبَّلْ [فَتَقَبَّلْهُ] مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
التماس دعا
قبول حق
@haram110 🌸
Pnahian-Clip-TaghViatRavabeteKhanevadegiBaRozeEmamHosein-128k.mp3
2.29M
🎵 تقویت روابط خانوادگی با روضه امام حسین(ع)
#کلیپ_صوتی
موضوع:#روابط_خانواده
نوع محتوا:#استدلالی_دینی
رده سنی:#نوجوان #جوان #بزرگسال
مخاطب:#کم_حجاب #محجبه
@haram110
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
مرد که خوب باشد
زن عزیزِ خانه میشود لباس های رنگارنگش
موهایِ بلند و آبشارش
گلِ سر های گل گلی اش
و عطرِ تنش
خانه را زنده میکند.
مرد که مهربانِ یار باشد
زن عزیز دردانه یِ اش میشود.
حس امنیت و اعتماد درونش موج میزند
محبت اش تمام آدمهای اطرافش را احاطه میکند
بلند میخندد با شوق وقایع را تعریف میکند
دنبالِ بهترین ها میرود که بهترین باشد
خانه همیشه گرم و امن باقی میماند
مرد که دوست باشد
زن همپایِ خستگی ناپذیر لحظه های سخت میشود.
رفیقِ شش دانگِ سالهایِ طولانی
که او دیگر میداند هر مهر و علاقه ای که خرج میکند دوبرابرش را پس میگیرد.
مرد که خوب باشد زنش را میسازد
اخلاقش را شکل میدهد
مهرَش را بارور میکند
هر زنی در هر سن و چهره و اصالتی
نیاز دارد که یک مردِ مهربان رفیقِ روزهایِ سختش باشد...
@haram110