eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
630 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
💐🍃🌿🌸🍃🌾 🍃🌺🍂•┈••✾◆🍃🌸🍃◆✾••┈• 🌿🍂 @haram110 🌸 •┈••✾◆🍃🌸🍃◆✾••┈• ❣ 💛 💠بطری وقتی پر است و می‌خواهی خالی اش کنی, خمش می‌کنی. هر چه خم شود خالی تر می‌شود, اگر کاملا رو به زمین گرفته شود, سریع تر خالی می‌شود. دل آدم هم همین طور است، گاهی وقت‌ها پر می‌شود از غم، از غصه، آن هم به خاطر حرف‌های دیگران؛ طعنه‌های دیگران، ... قرآن می‌گوید:  هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها ؛ خم شو و به خاک بیفت. " وَکُن مِّنَ السَّاجِدِین." سجده کن؛ ذکر خدا بگو ; این موجب می‌شود تو خالی شوی تخلیه شوی سبک شوی؛ ------------------ 🔆این نسخه‌ای است که خداوند برای پیامبرش پیچیده است: وَلَقَدْ نَعْلَمُ.......  ما قطعا می‌دانیم اطلاع داریم، دلت می‌گیرد، به خاطر حرف‌هایی که می‌زنند؛ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ السَّاجِدِینَ سر به سجده بگذار و خدا را  تسبیح کن. ------------------- 📚سوره ی حجر, آیه ی ۹۸ 🌺 @haram110 🌺 🍃⚘✨🍃⚘✨🍃⚘✨🍃 💛چه تعبیر زیبایی ... 🍁 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃
مرحوم دولابی . 🔹وقتی از در برابر آدم سرباز زد، از او پرسید: . 🔸أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ: آیا تکبّر ورزیدی یا از عالین بودی؟ . 🔹 محمّد و آل محمّد علیهم السلام هستند که برای احدی جز خدا سجده نکرده‌اند. . 🔸علّت این هم که مأمور به سجده برای آدم شدند، عالین بود که در وجود آدم قرار داشت. در واقع ملائکه برای آن نور سجده کردند. . 📙مصباح الهدی 277 @haram110
🌸 @haram110 🕊حضرت و حضرت (سلام الله علیهما) هر دو فرياد رس هستند 🍁 حضرت سلام الله علیها فرياد رس است: ✍ علامه مجلسي روايت مي‌كند، كه اگر حاجتي داشتي و سينه ات به خاطر او تنگ گشته، دو ركعت نماز بخوان؛ بعد از سلام نماز، سه مرتبه تكبير بگو و تسبيحات حضرت (عليهاالسّلام) را بخوان؛ سپس به برو و صد مرتبه بگو: يا مولاتي يا اغيثيني؛ پس گونه راست را بر زمين بگذار و همين را صد مرتبه بگو؛ سپس به سجده برو و همين را صد مرتبه بگو؛ و بعد از آن گونه چپ را بر زمين بگذار و همين را صد مرتبه بگو؛ و سپس به سجده برو و صد و ده مرتبه بگو، وحاجت خود را ياد كن؛ 👈 به درستي كه خداوند برآورده مي‌كند ان شاء الله تعالي. [1]. . 🍁 حضرت (عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) فرياد رس است: ✍ در زيارت آل يس (عليهم السّلام) مي‌خوانيم: السلام عليك اَ يّها العَلَم المنصوب والعِلم المَصب وب والغَوث والرحمَه الواسِعَه. [2]. سلام بر تو اي پرچم افراشته و دانش ريزان و فرياد رس و رحمت واسعه حق. مطلب. اينكه، قطب الدين راوندي از ابوالوفاي شيرازي نقل مي‌كند، كه در زندان ابن الياس گرفتار شده بودم؛ تصميم قتل مرا گرفته بود، كه متوسل به امام (عليه السّلام) شدم. خواب بر من غلبه پيدا كرد؛ وجود مبارك پيامبر (صلّي اللّهُ عليه وآله وسلّم) را ديدم. دستوري عملي براي به ائمه (عليهم السّلام) دادند. فرمودند: نشو به من و نه به دختر من و نه دو پسرم براي متاع دنيا؛ بلكه از براي آخرت متوسل شو و اما برادرم حضرت امیرالمومنین علي (عليه السّلام)، از كننده به تو انتقام مي‌كشد و امام سجاد (عليه السّلام)، براي از سلاطين و از شرور شياطين و امام و امام (عليهما السّلام)، براي آخرت و امام (عليه السّلام)، براي طلب عافيت و امام (عليه السّلام)، براي نجات در سفرهاي زميني و دريايي و امام (عليه السّلام)، براي نزول رزق از خدا و امام (عليه السّلام)، براي قضاي نوافل و نيكي اخوان و امام (عليه السّلام)، براي آخرت 👈و حضرت (عجل الله تعالی فرجه) اگر شمشير به محل ذبح تو (پيامبر (صلي اللّهُ عليه وآله وسلّم) با دست خود به گلو اشاره فرمود) رسيد، پناه ببر به او؛ به درستي كه او به فرياد تو مي‌رسد؛ چرا كه او است و پناه است براي كسي كه به او كند. فقل: يا مولاي يا صاحب الزمان! انا مستغيث بك. [3]. پس بگو: اي سرورم! اي زمان! من به تو پناه آورده‌ام و از تو طلب فريادرسي مي‌كنم. پس من گفتم: يا مولاي يا الزمان! به فريادم برس. ناگهان ديدم شخص اسب سواري از آسمان فرود آمد؛ در حالي كه سلاحي از در دست داشت. ✍ عرض كردم: اي مولاي من! شر كسي كه مرا اذيت مي‌كند، دفع كن. فرمود: شر او را از تو برطرف كردم؛ كار تو را انجام دادم؛ من درباره تو از خدا خواستم و خداوند دعاي مرا اجابت كرد. 🌤 صبح كه طلوع كرد، ابن الياس مرا خواست و خودش زنجير را باز كرد و مرا آزاد كرد و سؤال كرد: به چه كسي بردي و از چه كسي كمك گرفتي؟ 💫 گفتم: به كسي كه فريادرس طالبان هستند. [4] پی نوشت ها: 📚 [1]بحارالانوار، ج ۱۰۲، ص ۲۵۴، ح ۱۳ -حاشيه مفاتيح الجنان، نماز استغاثه به حضرت زهرا (عليهاالسّلام). [2] بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۱، توقيع ۵، به نقل از احتجاج. مفاتيح الجنان. زيارت حضرت صاحب الزمان (عليه السّلام) [3] (نجم الثاقب،، باب ۹، ص ۷۲۹ [4] الدعوات، راوندي، ص ۲-۱۹۱؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۲۴ الثاقب، باب ۹، ص ۷۲۹. ┏━━━━◦•●◉✿◉●•◦━ @haram110 ┗━━━━◦•●◉✿◉●•◦━ 💠 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج وَ العافیَه وَ النَّصر 💠
ا💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 ا🍃🌺🍂 ا🌿🍂 ا🌸. ⚪️🔹 ◎﷽◎ 🔹⚪️ 🌞🔹 🔹🌞 ✍ ، شبش و روزش بس است، ✍ و از عليه السّلام روايت شده: 🔆 بر و در -جمعه با هزار برابر است و هزار را پاڪ می ڪند و مقام را بالا می برد و است ڪه پس از تا آخر بر محمّد و آل بسيار فرستند. ✍ و با سند صحيح از عليه السّلام روايت شده: 🔆 هنگام روز از با قلمهاے و صحيفه هاے فرود می آيند و در عصر و شب و روز تا هنگام خورشيد جز بر و آن چيزے ننويسند. ✍🏻 سفارش شده، در بسيار گفتن: 🔆 ، 🔆 ، 🔆 » 🔆 🔆 و زياد فرستادن ، این بهتره،👇 💚اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ أَهْلِكْ عَدُوَّهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ. 🔆 🔆 :👇 💚يا دائِمَ الْفَضْلِ عَلى الْبَريِّةِ،...... 🔆 این در سفارش شده : ، ، #ص، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، و........... 🔆 و 🔆 در اول و و قرائت در رکعت دوم نماز و در رکعت دوم نماز عشاء. 🔆 : 🔆 (عج) ✍ و نيز شيخ فرموده: است در آخر روز به اين صورت ڪنند: 💚أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ تَوْبَةَ عَبْدٍ خَاضِعٍ مِسْكِينٍ مُسْتَكِينٍ لا يَسْتَطِيعُ لِنَفْسِهِ صَرْفا وَ لا عَدْلا وَ لا نَفْعا وَ لا ضَرّا وَ لا حَيَاةً وَ لا مَوْتا وَ لا نُشُورا وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الْأَخْيَارِ الْأَبْرَارِ وَ سَلَّمَ تَسْلِيما . 🔴🔴🔴🔴توجه تمام ادعیه و زیارات مربوط به امشب شب جمعه در آرشیو ببینید و کپی کنید👇👇👇👇 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴 🌴 @haram110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فواید #سجده کردن! ❓آیا #عبادت باعث سلامتی بدن میشود؟ حتما ببینید💯 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
4_5990131415319052655.mp3
7.25M
🍂 ▪️ بر طاق دو ابرو امام ساجدی کن ▫️ ▪️ویژه (ع) ▫️پیشنهاد ویژه دانلود 🏴 @haram110
✍ احکام 1⃣روی سجاده و قالیچه ای که آیات یا کلمه الله نوشته شده نماز خواندن جایز است؛ ولی نمی توان بر روی آن نوشته ها گرفت بلکه باید طوری سجاده را پهن نمود که نوشته مزبور ، طرف دست ها و سر قرار گیرد ؛ در غیر این صورت ، مرتکب حرام شده نماز هم باطل می باشد . 2⃣ کردن روی فرش و سجاده است و انسان باید هنگام سجده پیشانی را بر زمین یا چیزی که گیاه باشد ( و قابل خوردن یا پوشیدن برای انسان نباشد ) قراردهد ، پس اگر سجاده حصیر باشد سجده برآن اشکال ندارد . [۴۵] 3⃣نماز خواندن روی فرش و سجاده به فتوای بیشتر مراجع تقلید ، است مثل این که فرش یا سجاده ر ا نموده یا به از کسی گرفته یا خریده و تصمیم پرداخت پول آن را ندارد 4⃣نماز خواندن روی برای مردان و زنان اشکال ندارد . زیرا آن چه بر مردان حرام است « پوشیدن » ابریشم می باشد ؛ و قرار گرفتن روی فرش ، پوشش به شمار نمی رود . 5⃣نماز خواندن روی سجاده نجس اگر خشک باشد اشکال ندارد . [۴۶]
✔️ وقتی ولدزنای زناکار, را هم گمراه میکند😐 شیطان به خدمت حضرت صلّی اللّه علیه و آله رفت وگفت: یا رسول اللّه! من اگر توبه کنم آیا توبه من قبول می شود؟ حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله فرمودند که به شرط آنکه بروی در پیش قبر علیه السّلام کنی و به زیارت قبر او شوی. شیطان عزم جزم کرد که به زیارت قبر آدم علیه السّلام رود و به این قصد از خدمت آن حضرت مرخص شده بیرون آمد،پس عمــ💩ـــر ملعون را در راه دید و آنچه گذشته بود از برای او نقل کرد. عمر گفت:وای بر تو،ای شیطان!به امر خدا آدم را به آن حسن و جمال و کمال سجده نکردی امروز راضی می شوی به رسول او،که بر خاک آدم سجده کنی؟ عجب است از غیرت و تو؟! پس پشیمان شده به راهی که عمر امر نمود روانه شد و شاعری درین باب گفته: «ان کان ابلیس اغوی الناس کلهم فانت یا عمر اغویت شیطان » یعنی شیطان تمام مردمان را به انداخت و از راه به در برد،ای عمر!تو شیطان را از راه بردی و گمراه کردی. 📚، ج1 ص 310 لعن الله عمر ولدزنای زناکار👊🏼 *✨اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ✨*
علیه السلام . نوزدهم ماه رمضان سال ۴۰هجری قمری مطابق با هشتم بهمن سال ۳۹هجری شمسی، در مسجد کوفه فرق مبارک علیه السلام شکافته شد. پس از اتمام امیرالمومنین علیه السلام خبر از شهادت خود دادند. چند روز قبل از شهادتشان از فرزندشان امام مجتبى عليه السلام پرسیدند تا امروز چند روز از ماه رمضان میگذرد؟ حضرت عرض کردند: ۱۳روز گذشته است. از امام حسين عليه السلام پرسيدند چندروز باقى مانده است؟ امام حسين عليه السلام فرمود: ۱۷روز باقى مانده است. دراين هنگام اميرالمؤمنين عليه السلام دست به گرفتند وفرمودند: نزديک است اين موى من به خون سرم خضاب شود. شبهای آخر یک شب منزل امام مجتبی علیه السلام وشبی را درخانه سیدالشهداء علیه السلام افطار فرمودند، شب دیگری منزل حضرت زینب سلام الله علیها و در درخانه حضرت ام کلثوم سلام الله علیها دخترشان ازنسل حضرت زهرا سلام الله علیها تشریف بردند. اميرالمؤمنين عليه السلام درخواب پيامبر صلی الله عليه وآله را ديدند، وآن حضرت به نزديک شدن ملاقاتشان دربهشت بشارت دادند، و أميرالمؤمنين عليه السلام به دخترشان حضرت ام كلثوم سلام الله عليها خبردادند. ازطرف عمروعاص لعین و معاویه خبیث مأمور بر قتل حضرت علی علیه السلام شد. ابن ملجم درکوفه با و و لعنةالله علیهم همدست شدند و شمشیری را زهرآلود کردند. سحر نوزدهم ماه رمضان، بعد از اذان صبح امیرالمؤمنین علیه السلام وارد مسجد شدند وصدا زدند: "یاأيها الناس الصلاة" سپس ابن ملجم که به شکم خوابیده بود را بیدار کردند و فرمودند به شکم نخواب که خواب شیاطین است وبعد فرمودند میدانم چه قصد شومی داری از آن دست بردار که عاقبتت جهنم خواهد بود. مولا علی علیه السلام مشغول نماز شدند. در ركعت اول سر از برداشت شبيب خبیث بر آن حضرت حمله ور شد، ولى شمشيرش خطا رفت. بلافاصله ابن ملجم لعنه الله حمله كرد و شمشير او فرق مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام را شكافت و شريفشان به خون فرق مباركشان گشت و فرمود: "بسم الله وبالله وعلى ملةرسول الله، فزت ورب الكعبة" ناله جبرئيل نیز از آسمان بلند شد: "تهدمت والله اركان الهدى و انطمست اعلام التقى وانفصمت العروةالوثقى، قتل ابن عم المصطفى، قتل على المرتضى، قتله اشقى الاشقياء" ارشاد ج۲ ص۱۵ مستدرک سفينةالبحار ج۵ ص۲۱۳ الوقايع والحوادث ج۱ ص۱۹۰
حرم
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_دهم 💠 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زن‌عمو را از شدت گریه بند آور
✍️ 💠 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب ، از سرمای ترس می‌لرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو می‌گفت :«وقتی با اون عظمتش یه روزم نتونست کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا بودن که به بیعت‌شون راضی شدن، اما دست‌شون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام می‌کنن!» تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ می‌زد و حالا دیگر نمی‌دانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده می‌مانم و اگر قرار بود زنده به دست بیفتم، همان بهتر که می‌مُردم! 💠 حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمی‌کرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش داعش شوند. اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را می‌بلعید و جلو می‌آمد، حیدر زنده به می‌رسید و حتی اگر فاطمه را نجات می‌داد، می‌توانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟ 💠 آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریه‌هایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش می‌کرد و با مهربانی همیشگی‌اش دلداری‌ام می‌داد :«نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زن‌عمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد :«برو زودتر زن و بچه‌ات رو بیار اینجا!» عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زن‌عمو بود تا آرامم کند :«دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (علیه‌السلام)!» و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد که او هم کنار جمع ما زن‌ها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت :«ما تو این شهر مقام (علیه‌السلام) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!» 💠 چشم‌هایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان می‌درخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه کرد :«فکر می‌کنید اون روز امام حسن (علیه‌السلام) برای چی در این محل به رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعا کردن که از شرّ این جماعت در امان باشیم! شما امروز در پناه پسر (سلام الله علیهما) هستید!» گریه‌های زن‌عمو رنگ امید و گرفته و چشم ما دخترها همچنان به دهان عمو بود تا برایمان از کرامت (علیه‌السلام) بگوید :«در جنگ ، امام حسن (علیه‌السلام) پرچم دشمن رو سرنگون کرد و آتش رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز آمرلی به برکت امام حسن (علیه‌السلام) آتش داعش رو خاموش می‌کنن!» 💠 روایت عمو، قدری آرام‌مان کرد و من تا رسیدن به ساحل آرامش تنها به موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر می‌زدم و او می‌خواست با عمو صحبت کند. خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمی‌تواند از مسیر موصل به تلعفر برسد. از بسته بودن راه‌ها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر می‌کند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانه‌شان را جواب نمی‌دهند و تلفن همراه‌شان هم آنتن نمی‌دهد. 💠 عمو نمی‌خواست بار نگرانی حیدر را سنگین‌تر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد و ظاهراً حیدر هم از اخبار آمرلی بی‌خبر بود. می‌دانستم در چه شرایط دشواری گرفتار شده و توقعی نداشتم اما از اینکه نخواست با من صحبت کند، دلم گرفت. دست خودم نبود که هیچ چیز مثل صدایش آرامم نمی‌کرد که گوشی را برداشتم تا برایش پیامی بفرستم و تازه پیام عدنان را دیدم. همان پیامی که درست مقابل حیدر برایم فرستاد و وحشت حمله داعش و غصه رفتن حیدر، همه چیز را از خاطرم برده بود. 💠 اشکم را پاک کردم و با نگاه بی‌رمقم پیامش را خواندم :«حتماً تا حالا خبر سقوط موصل رو شنیدی! این تازه اولشه، ما داریم میایم سراغ‌تون! قسم می‌خورم خبر سقوط آمرلی رو خودم بهت بدم؛ اونوقت تو مال خودمی!» رنگ صورتم را نمی‌دیدم اما انگشتانم روی گوشی به وضوح می‌لرزید. نفهمیدم چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد. 💠 نگاهم در زمین فرو می‌رفت و دلم را تا اعماق چاه وحشتناکی که عدنان برایم تدارک دیده بود، می‌بُرد. حالا می‌فهمیدم چرا پس از یک ماه، دوباره دورم چنبره زده که اینبار تنها نبود و می‌خواست با لشگر داعش به سراغم بیاید! اما من شوهر داشتم و لابد فکر همه جایش را کرده بود که اول باید حیدر کشته شود تا همسرش به اسیری داعش و شرکای درآید و همین خیال، خانه خرابم کرد... ✍نویسنده: @haram110
‍ 💠 «وَ رَوَى مُعَاوِيَةُ بْنُ عَمَّارٍ قَالَ‏: كَانَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام خَرِيطَةُ دِيبَاجٍ صَفْرَاءُ فِيهَا تُرْبَةُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام؛ فَكَانَ إِذَا حَضَرَتْهُ الصَّلَاةُ صَبَّهُ عَلَى سَجَّادَتِهِ وَ سَجَدَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ‏ع السُّجُودُ عَلَى تُرْبَةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام يغرق [يَخْرِقُ‏] الْحُجُبَ السَّبْع.¹» ✍🏻 شيخ طايفه (طوسى) از معاوية بن عمار نقل نموده كه: 📿 عليه‏‌السلام كيسه‌‏اى داشت كه در آن پارچه‌‏اى از ديباج زرد بود و ميان آن (خاک قبر) عليه‏‌السلام را نگهدارى مى‌‏نمود و هميشه هنگام نماز آن را بر سجاده‌‏اش مى‏‌ريخت و بر آن سجده مى‏‌نمود. ✨ سپس مى‌‏فرمود: سجده بر تربت امام حسين عليه‌‏السلام را مى‌‏درد. 🎤 کلام فقیه: ❇️ بزرگ‏ترين عبادتى است كه خداوند پيامبرش را به آن امر نموده براى نزديک شدن به او؛ و امام معصوم در سجده‌‏اش ــ كه نهايت اوست ــ به تربت (خاک قبر) امام حسين عليه‌‏السلام متوسل مى‏‌شود كه پرده‌‏هاى هفتگانه را براى او برطرف كند. 🔴 پس چه مى‌‏توان گفت در مورد خونى كه آن خاک با اضافه شدن به آن، برطرف كننده‌ی پرده‏‌ها بين و مى‌‏شود و رساننده‌ی بندگان خدا به منتهاى است؟ 📌 ۱. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏۲، ص۷۳۳. 📚 برگرفته از کتاب چراغ هدایت، آیت الله العظمی وحید خراسانی ◼️ علیه‌السلام
هدایت شده از حرم
4_5990131415319052655.mp3
7.25M
🍂 ▪️ بر طاق دو ابرو امام ساجدی کن ▫️ ▪️ویژه (ع) ▫️پیشنهاد ویژه دانلود 🏴 @haram110
هدایت شده از حرم
🌸 @haram110 🕊حضرت و حضرت (سلام الله علیهما) هر دو فرياد رس هستند 🍁 حضرت سلام الله علیها فرياد رس است: ✍ علامه مجلسي روايت مي‌كند، كه اگر حاجتي داشتي و سينه ات به خاطر او تنگ گشته، دو ركعت نماز بخوان؛ بعد از سلام نماز، سه مرتبه تكبير بگو و تسبيحات حضرت (عليهاالسّلام) را بخوان؛ سپس به برو و صد مرتبه بگو: يا مولاتي يا اغيثيني؛ پس گونه راست را بر زمين بگذار و همين را صد مرتبه بگو؛ سپس به سجده برو و همين را صد مرتبه بگو؛ و بعد از آن گونه چپ را بر زمين بگذار و همين را صد مرتبه بگو؛ و سپس به سجده برو و صد و ده مرتبه بگو، وحاجت خود را ياد كن؛ 👈 به درستي كه خداوند برآورده مي‌كند ان شاء الله تعالي. [1]. . 🍁 حضرت (عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) فرياد رس است: ✍ در زيارت آل يس (عليهم السّلام) مي‌خوانيم: السلام عليك اَ يّها العَلَم المنصوب والعِلم المَصب وب والغَوث والرحمَه الواسِعَه. [2]. سلام بر تو اي پرچم افراشته و دانش ريزان و فرياد رس و رحمت واسعه حق. مطلب. اينكه، قطب الدين راوندي از ابوالوفاي شيرازي نقل مي‌كند، كه در زندان ابن الياس گرفتار شده بودم؛ تصميم قتل مرا گرفته بود، كه متوسل به امام (عليه السّلام) شدم. خواب بر من غلبه پيدا كرد؛ وجود مبارك پيامبر (صلّي اللّهُ عليه وآله وسلّم) را ديدم. دستوري عملي براي به ائمه (عليهم السّلام) دادند. فرمودند: نشو به من و نه به دختر من و نه دو پسرم براي متاع دنيا؛ بلكه از براي آخرت متوسل شو و اما برادرم حضرت امیرالمومنین علي (عليه السّلام)، از كننده به تو انتقام مي‌كشد و امام سجاد (عليه السّلام)، براي از سلاطين و از شرور شياطين و امام و امام (عليهما السّلام)، براي آخرت و امام (عليه السّلام)، براي طلب عافيت و امام (عليه السّلام)، براي نجات در سفرهاي زميني و دريايي و امام (عليه السّلام)، براي نزول رزق از خدا و امام (عليه السّلام)، براي قضاي نوافل و نيكي اخوان و امام (عليه السّلام)، براي آخرت 👈و حضرت (عجل الله تعالی فرجه) اگر شمشير به محل ذبح تو (پيامبر (صلي اللّهُ عليه وآله وسلّم) با دست خود به گلو اشاره فرمود) رسيد، پناه ببر به او؛ به درستي كه او به فرياد تو مي‌رسد؛ چرا كه او است و پناه است براي كسي كه به او كند. فقل: يا مولاي يا صاحب الزمان! انا مستغيث بك. [3]. پس بگو: اي سرورم! اي زمان! من به تو پناه آورده‌ام و از تو طلب فريادرسي مي‌كنم. پس من گفتم: يا مولاي يا الزمان! به فريادم برس. ناگهان ديدم شخص اسب سواري از آسمان فرود آمد؛ در حالي كه سلاحي از در دست داشت. ✍ عرض كردم: اي مولاي من! شر كسي كه مرا اذيت مي‌كند، دفع كن. فرمود: شر او را از تو برطرف كردم؛ كار تو را انجام دادم؛ من درباره تو از خدا خواستم و خداوند دعاي مرا اجابت كرد. 🌤 صبح كه طلوع كرد، ابن الياس مرا خواست و خودش زنجير را باز كرد و مرا آزاد كرد و سؤال كرد: به چه كسي بردي و از چه كسي كمك گرفتي؟ 💫 گفتم: به كسي كه فريادرس طالبان هستند. [4] پی نوشت ها: 📚 [1]بحارالانوار، ج ۱۰۲، ص ۲۵۴، ح ۱۳ -حاشيه مفاتيح الجنان، نماز استغاثه به حضرت زهرا (عليهاالسّلام). [2] بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۱، توقيع ۵، به نقل از احتجاج. مفاتيح الجنان. زيارت حضرت صاحب الزمان (عليه السّلام) [3] (نجم الثاقب،، باب ۹، ص ۷۲۹ [4] الدعوات، راوندي، ص ۲-۱۹۱؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۲۴ الثاقب، باب ۹، ص ۷۲۹. ┏━━━━◦•●◉✿◉●•◦━ @haram110 ┗━━━━◦•●◉✿◉●•◦━ 💠 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج وَ العافیَه وَ النَّصر 💠
هدایت شده از حرم
علیه السلام . نوزدهم ماه رمضان سال ۴۰هجری قمری مطابق با هشتم بهمن سال ۳۹هجری شمسی، در مسجد کوفه فرق مبارک علیه السلام شکافته شد. پس از اتمام امیرالمومنین علیه السلام خبر از شهادت خود دادند. چند روز قبل از شهادتشان از فرزندشان امام مجتبى عليه السلام پرسیدند تا امروز چند روز از ماه رمضان میگذرد؟ حضرت عرض کردند: ۱۳روز گذشته است. از امام حسين عليه السلام پرسيدند چندروز باقى مانده است؟ امام حسين عليه السلام فرمود: ۱۷روز باقى مانده است. دراين هنگام اميرالمؤمنين عليه السلام دست به گرفتند وفرمودند: نزديک است اين موى من به خون سرم خضاب شود. شبهای آخر یک شب منزل امام مجتبی علیه السلام وشبی را درخانه سیدالشهداء علیه السلام افطار فرمودند، شب دیگری منزل حضرت زینب سلام الله علیها و در درخانه حضرت ام کلثوم سلام الله علیها دخترشان ازنسل حضرت زهرا سلام الله علیها تشریف بردند. اميرالمؤمنين عليه السلام درخواب پيامبر صلی الله عليه وآله را ديدند، وآن حضرت به نزديک شدن ملاقاتشان دربهشت بشارت دادند، و أميرالمؤمنين عليه السلام به دخترشان حضرت ام كلثوم سلام الله عليها خبردادند. ازطرف عمروعاص لعین و معاویه خبیث مأمور بر قتل حضرت علی علیه السلام شد. ابن ملجم درکوفه با و و لعنةالله علیهم همدست شدند و شمشیری را زهرآلود کردند. سحر نوزدهم ماه رمضان، بعد از اذان صبح امیرالمؤمنین علیه السلام وارد مسجد شدند وصدا زدند: "یاأيها الناس الصلاة" سپس ابن ملجم که به شکم خوابیده بود را بیدار کردند و فرمودند به شکم نخواب که خواب شیاطین است وبعد فرمودند میدانم چه قصد شومی داری از آن دست بردار که عاقبتت جهنم خواهد بود. مولا علی علیه السلام مشغول نماز شدند. در ركعت اول سر از برداشت شبيب خبیث بر آن حضرت حمله ور شد، ولى شمشيرش خطا رفت. بلافاصله ابن ملجم لعنه الله حمله كرد و شمشير او فرق مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام را شكافت و شريفشان به خون فرق مباركشان گشت و فرمود: "بسم الله وبالله وعلى ملةرسول الله، فزت ورب الكعبة" ناله جبرئيل نیز از آسمان بلند شد: "تهدمت والله اركان الهدى و انطمست اعلام التقى وانفصمت العروةالوثقى، قتل ابن عم المصطفى، قتل على المرتضى، قتله اشقى الاشقياء" ارشاد ج۲ ص۱۵ مستدرک سفينةالبحار ج۵ ص۲۱۳ الوقايع والحوادث ج۱ ص۱۹۰
🌸 🕊حضرت و حضرت (سلام الله علیهما) هر دو فرياد رس هستند 🍁 حضرت سلام الله علیها فرياد رس است: ✍ علامه مجلسي روايت مي‌كند، كه اگر حاجتي داشتي و سينه ات به خاطر او تنگ گشته، دو ركعت نماز بخوان؛ بعد از سلام نماز، سه مرتبه تكبير بگو و تسبيحات حضرت (عليهاالسّلام) را بخوان؛ سپس به برو و صد مرتبه بگو: يا مولاتي يا اغيثيني؛ پس گونه راست را بر زمين بگذار و همين را صد مرتبه بگو؛ سپس به سجده برو و همين را صد مرتبه بگو؛ و بعد از آن گونه چپ را بر زمين بگذار و همين را صد مرتبه بگو؛ و سپس به سجده برو و صد و ده مرتبه بگو، وحاجت خود را ياد كن؛ 👈 به درستي كه خداوند برآورده مي‌كند ان شاء الله تعالي. [1]. . 🍁 حضرت (عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) فرياد رس است: ✍ در زيارت آل يس (عليهم السّلام) مي‌خوانيم: السلام عليك اَ يّها العَلَم المنصوب والعِلم المَصب وب والغَوث والرحمَه الواسِعَه. [2]. سلام بر تو اي پرچم افراشته و دانش ريزان و فرياد رس و رحمت واسعه حق. مطلب. اينكه، قطب الدين راوندي از ابوالوفاي شيرازي نقل مي‌كند، كه در زندان ابن الياس گرفتار شده بودم؛ تصميم قتل مرا گرفته بود، كه متوسل به امام (عليه السّلام) شدم. خواب بر من غلبه پيدا كرد؛ وجود مبارك پيامبر (صلّي اللّهُ عليه وآله وسلّم) را ديدم. دستوري عملي براي به ائمه (عليهم السّلام) دادند. فرمودند: نشو به من و نه به دختر من و نه دو پسرم براي متاع دنيا؛ بلكه از براي آخرت متوسل شو و اما برادرم حضرت امیرالمومنین علي (عليه السّلام)، از كننده به تو انتقام مي‌كشد و امام سجاد (عليه السّلام)، براي از سلاطين و از شرور شياطين و امام و امام (عليهما السّلام)، براي آخرت و امام (عليه السّلام)، براي طلب عافيت و امام (عليه السّلام)، براي نجات در سفرهاي زميني و دريايي و امام (عليه السّلام)، براي نزول رزق از خدا و امام (عليه السّلام)، براي قضاي نوافل و نيكي اخوان و امام (عليه السّلام)، براي آخرت 👈و حضرت (عجل الله تعالی فرجه) اگر شمشير به محل ذبح تو (پيامبر (صلي اللّهُ عليه وآله وسلّم) با دست خود به گلو اشاره فرمود) رسيد، پناه ببر به او؛ به درستي كه او به فرياد تو مي‌رسد؛ چرا كه او است و پناه است براي كسي كه به او كند. فقل: يا مولاي يا صاحب الزمان! انا مستغيث بك. [3]. پس بگو: اي سرورم! اي زمان! من به تو پناه آورده‌ام و از تو طلب فريادرسي مي‌كنم. پس من گفتم: يا مولاي يا الزمان! به فريادم برس. ناگهان ديدم شخص اسب سواري از آسمان فرود آمد؛ در حالي كه سلاحي از در دست داشت. ✍ عرض كردم: اي مولاي من! شر كسي كه مرا اذيت مي‌كند، دفع كن. فرمود: شر او را از تو برطرف كردم؛ كار تو را انجام دادم؛ من درباره تو از خدا خواستم و خداوند دعاي مرا اجابت كرد. 🌤 صبح كه طلوع كرد، ابن الياس مرا خواست و خودش زنجير را باز كرد و مرا آزاد كرد و سؤال كرد: به چه كسي بردي و از چه كسي كمك گرفتي؟ 💫 گفتم: به كسي كه فريادرس طالبان هستند. [4] پی نوشت ها: 📚 [1]بحارالانوار، ج ۱۰۲، ص ۲۵۴، ح ۱۳ -حاشيه مفاتيح الجنان، نماز استغاثه به حضرت زهرا (عليهاالسّلام). [2] بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۱، توقيع ۵، به نقل از احتجاج. مفاتيح الجنان. زيارت حضرت صاحب الزمان (عليه السّلام) [3] (نجم الثاقب،، باب ۹، ص ۷۲۹ [4] الدعوات، راوندي، ص ۲-۱۹۱؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۲۴ الثاقب، باب ۹، ص ۷۲۹. ┏━━━━◦)) 💠 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج وَ العافیَه وَ النَّصر 💠
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ◻️▫️موضوع سلقلقیه • قسمت — بیست • ششم ✔️ 🔺سر انجام وقتی خبر "حضرت امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه افضل الصلوات" به او داده شد، به رفته و خدا رو کرد !! قسمت — 1✔️ 👈به خدا سوگند ! قلم از نوشتن این مطلب 👈شرم دارد ، و تعجب میکنم از شدت دشمنی این زن فاحشه با مولای مظلومان علیه السلام ❌شگفتا ! اگر حضرت پیامبر اکرم محمد مصطفی صلی الله علیه و آله نفرموده بود👇 🔻"اللهم و ال من والاه و عاد من عاده و... " خدایا ! دوست بدار هر که علی را دوست میدارد و دشمنی کن با هر که علی را دشمن میدارد. "1 👈نمیدانم این زن با حضرت چه میخواست بکند؟! ✋مگر عایشه سلقلقیه نشنیده بود که حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بارها میفرمود : 🔻"لایحبّک الا مومن و لا یبغضک الا منافق ; 👉 دوست نمیدارد تو را مگر مومن و دشمنی نمیکند با تو مگر منافق. "2 🔻"من احب علیاً فقد احبنی و من ابغض علیاً فقد ابغضنی و من آذی علیاً فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله هر که علی را دوست بدارد ، مرا دوست داشته و هر که با علی دشمنی کند ، با من دشمنی کرده و هر که علی را بیازارد ، مرا آزارده و هر که مرت بیازارد خدا را آزرده ! "3 📚 1•- مقاتل الطالبین ابو الفرج ، ص٢۶ المعیار والموازنه اسکافی ص26 پاورقی خلاصه المواجهه احمد حسین یعقوبی ص111 معالم المدرستین ج1 ص233 اخیرا اشرقت الروح ص126 الجمل ضامن فی شدقم ص26 جواهر المطالب ابن دمشقی ج2 ص105 پاورقی 2•- المستدرک حاکم ،ج٣،ص١٠٩ سنن الکبری نسایی ج 5 ص 45 فضایل الصحابه نسایی ص 15 مسند حنبل ج5ص 370 مجمع الزوائد ج7ص17 مسند ابویعلیج1 ص429 صحیح ابن حبان ج 15 ص376 المعجم الاوسط طبرانی ج 2 ص24 الاستیعاب ابن البر ج 3 ص1099 فیض القدیر مناوی ج 4 ص282 تفسیر ثعلبی ج4 ص92 شواهد التنزیل ج1 ص 201 2•- سنن الترمذی ، ج۵، ٣٠۶ سنن نسایی ج8 ص 116 مجمع الزوائد ج9 ص133 مسند احمد ج 1 ص 95 فتح الباری ج1 ص 60 مسند الحمیدی ج1 ص31 السنن الکبری ج5 ص137 الاستذکار ابن عبد البر ج 8 ص 446 کنز العمال ج11 ص598 شواهد التنزیل ج 1 ص 477 تفسیر البقوی ج4 ص207 3•- ذخائر العقبی ص65 المسترک حاکم ج3 ص130 مجمع الزوائد هیثمی ج9 ص 132 المعجم الکبیر طبرانی ج23 ص380 الاستیعاب ابن عبد البر ج3 ص 1101 الجامع الصغیر ج 2 ص 554 کنز العمال ج11 ص601 ینابیع الموده ج2 ص 155 جواهر المطالب ابن دمشقی ج1 ص 63 مناقب خوارزمی ص70 تاریخ مدینه دمشق ج 42 ص 271 فیض القدیر ج6ص42 و...
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ◻️▫️موضوع سلقلقیه • قسمت — بیست • هفتم ✔️ 🔺سر انجام وقتی خبر "حضرت امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه افضل الصلوات" به او داده شد، به رفته و خدا رو کرد !! قسمت — 2 ✔️ ✋مگر به گوشش نرسیده بود که حضرت میفرمود: 🔻"یاعلی ! لا یحبک الا من طالبت و لادته ولا یبغضک الا من خبثت ولادته ولایوالیک الامومن ولا یعادیک الا کافر؛ تنها آنکه ولادتش پاک است👈 تو را دوست میداردو تنها آنکه ولادتش ناپاک است 👈با تو دشمن است جز مومن کسی دوست تو نیست ❌ جز کافر کسی با تو دشمنی نمیکند!"‼️ 3 🔻"ان علیا لایبغضه احد قط الا شارک ابلیس اباه فی رحم امه هرگز کسی با علی دشمنی نمیکند ❌، مگر اینکه👈 شیطان 👈با پدرش در رحم مادرش شریک ❌شده باشد" 🔻یا علی ! قاتل الله قاتلک و عادی من عاداک ؛ یاعلی خدا بکشد کسی را که باتو میجنگد و خدا دشمنی باشد که باتو دشمنی میکند !‼️ 📚1- غایه المرام ج1 ص202 الاحتجاج شیخ طبرسی ج 1 ص 88 بحار الانوار ج27 ص145 کمال دین شیخ صدوق ص261 2-تفسیر القرطبی ، ج١ ، ص٩١ شواهد التنزیل ج 1 ص448پاورقی تاریخ بغدادج 4 ص57 تاریخ مدینه دمشق ج42 ص290 میزان الاعتدال ذهبی ج1 ص197 الغدیر ج3 ص26.ج4ص324 مناقب علی بن ابیطالب سلام الله علیهما ابن مردویه ص247 مناقب خوارزمی ص324 شرح احقاق الحق ج 7 ص226 .ج 18 ص225.ج 21 ص587 3-مائۀ منقبه، ص٧۶ الکافئه شیخ مفید ص36 الاحتجاج شیخ طبرسی ج1 ص 205 التحصین سید بن طاووس ص577 بحار الانوار ج31ص339 الجمل شیخ مفید ص36 کشف الیقین علامه حلی ص275 غایه المرام ج1 ص 71.ج2 ص 135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 مسلمان شدن از اعجاز و علم صلوات‌الله‌علیه به آنچه می گوید 🖇 👤محدث مظلوم مرحوم برسی رحمه الله نقل می کند: 🔰و از آن اخبار روایت عمار بن یاسر است که گفت: همراه با آقایم امیرالمؤمنین روزی در قسمتی از صحراهای حیره بودم که ناگهان ناقوس را به صدا درآورد پس امیرالمؤمنین به من فرمود : ای ! آیا میدانی چه میگوید؟ گفتم ای مولای من ناقوس چه میگوید ؟ فرمود : همانا او برای مثلی میزند و میگوید: 🌸ای دنیا را رها کنید و قدری آهسته تر و با نرمی و مدارا [ پیش بروید ] 🌸همانا خدا به درستی و راستی بی نیاز و پایدار است 🌸ای خدای ما همانا دنیا ما را کرد و داد 🌸هیچ روزی بر ما نمیگذرد مگر این که قسمتی از ما را ضعیف و ناتوان میکند 🌸نمی دانیم چه از دست داده و ضایع کرده ایم مگر آن گاه که بمیریم میفهمیم چقدر زبان کردیم 🔰عمارگفت: فردا نزد راهب آمدم و به او گفتم را بزن : گفت به آن چه کار داری حال آن که تو ؟ گفتم سرش را به تو نشان میدهم پس شروع کرد به زدن ناقوس و من آن چه امیرالمؤمنین دیروز فرموده بود را بر آن خواندم پس به افتاد و و گفت به درستی که نزد من به خط (وصی موسی) دست نوشته ای است که همانا خداوند در امتها رسولی را میکند که او دارد که آن چه ناقوس میگوید را میداند! 📚مشارق‌انوارالیقین‌فی‌حقایق‌اسرارامیرالمومنین‌ج۱ ص۱۲۷ 📚ترجمه مشارق‌انوارالیقین‌ ج۱ ص۱۶۹ 📚الأمالي للصدوق ج۱ ص۲۹۵ @haram110
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞 قسمت ۶ وارد سالن پذیرایی شدند... همه بلند شدند،گویا همه آمده بودند وآنها نفر آخر..! به محض ورودشان بدستور کوروش خان . گرچه موافق نبودند.و صدای اعتراض همه را بلند کرد، اما همیشه برادر کوچکتر را داشت. همه بودند... *خاله شهین و اکبرآقا با دخترانش سهیلا و سمیرا و پسرشان حمید *عموسهراب و مریم خانم با دخترش فتانه و پسرش مهرداد *عمومحمد و طاهره خانم با دخترانشان مرضیه و ریحانه *آقای سخایی با تک دخترش مهسا از همه بیشتر با حمید و علی راحت بود... و میتوانست ارتباط برقرار کند.به سمت اکیپ پسرها رفت.مهرداد، حمید، یاشار و دوستان یاشار هم، به جمع اضافه شده بودند. حمید_ببین کی اومده.اشتباه اومدیااا. مهرداد _عهههه مگه شمام دعوتین با این جمله خنده بقیه پسرها بلند شد جواب یوسف مهلت را از بقیه گرفت و گفت: یوسف_ اره دیگه هی ما گفتیم نمیتونیم بیایماااا. ولی خب دیگه نشد هی اصرار کردن.بالاخره اومدیم هنوز حمید جوابش را نداده بود که از پشت سر کسی او را میخواند.کمی خودش را کنار کشید.از اکیپ فاصله گرفت.. حدسش زیاد سخت نبود.باز هم سمیرا بود که بود تحملش کند.آن هم مقابل همه.اما مجبور نبود به حرفهایش گوش کند و جواب دهد.!!نگاهی نمیکرد به او. خوب میدانست که چقدر دارد. _یووسف دارم با تو حرف میزنماا..!! باز که نگاهت روی زمینه. ببین بخاطر تو رفتم این لباسو خریدم. مقابلش چرخی زد.. دیگر نتوانست خوددار باشد... باید کمی تندی میکرد!! نباید؟!! نگاهش را کمی بالا آورد اما نه به سمت سمیرا.باید اول مطمئن میشد، فقط برای . با نگاهش چرخی زد. همه سرگرم بودند. کشید. _بنده نیازی نمیبینم بخام نظر بدم. مفهومه!؟ این را گفت و سریع از کنارش دور شد. انقدر همه درحال گفتگو و خنده بودند. که کسی صحبتهای آنها، عصبی شدن یوسف، و دلخوری سمیرا را ندید. خودش را به زیرزمین حیاط رساند... کیسه بکسی از سقف زیرزمین آویزان کرده بود برای این روزهایش.ضربه میزد تا آرام شود. تمام عصبانیتش را.روی کیسه خالی کرد. آرامتر شد... به حیاط آمد گرفت. مانند آبی بر آتش آرامترش کرد. قلبش تپش داشت.مدتی بود که اعتنا نمیکرد به تپشهای قلبش. دستهایش را درجیبش فرو کرد.. نگاهی به آسمان کرد.با نگاهش با خالق و معبودش، حرف میزد... «خدایا...میدونم که میبینی...میدونم از تک تک سلول بدنم خبر داری... میدونی نافرمانی کنم... میدونی چی میگم... کمکم کن...نکنه کنی... نکنه نکنی... ای وااای من...میدونم میدی هرچی بخوام...اگه هم ندی به حکمتت دارم...تو که میدونی چی میگم.تا کی صبر کنم؟؟ . نکنه پام بلغزه... تپش قلبش، او را، مجبور به نشستن کرد. نشست. پشت درختی بود. کسی او را نمیدید. همانجا روی زمین رفت. خدایا...میترسم..! میترسم..! از ! خودت کمکم کن. تا کی مهمونی، تا کی تحمل کنم، تا کی..!؟ خدایا اگه امتحانه، خیلی سخته. نکنه عذابه..میترسم نکشم.ببرم..یارب العالمین. یا غیاث المستغیثین. » مثل باران بهاری، اشک ازچشمش سرازیر بود... سردرد بدی گرفته بود..کی تمام میشد این ،.. بسمت آبخوری کنار حیاط رفت، باز صورتش را شست، تا کمی از قرمزی چشمانش و التهاب صورتش دراثر گریه ها، کمتر شود.. آرام بسمت ورودی خانه رفت... به آشپزخانه رسیده بود که این بار سهیلا و فتانه باهم دست به یکی کرده بودند. سهیلا_یوسف جونییی.. کجایی؟! یه ساعته دارم دنبالت میگردم!! تحویلش نگرفت مثل همیشه..!! فتانه خواست نزدیکتر شود.اما خودش را کنار کشید. از کنارش گذشت. فتانه بدون هیچ عکس العملی گفت: _وای یوسف چقدر این لباس بهت میاد! خیلی جذابت کرده..! با نگاهش بدنبال مادرش میگشت،.. بود در این مجلس.بالاخره او را یافت. بسمت مادرش رفت. آرام نجواکنان کنار گوش مادرش گفت: _سردرد بدی دارم. تو اتاقم هستم. کاریم داشتین بگید _ینی چی که میری تو اتاق.؟؟!! _نمیتونم مادرمن! نمیتونم.. به محض سکوت مادرش از فرصت استفاده کرد.بسمت اتاقش که در طبقه بالا بود رفت.. میانه راه پله، خاله شهین و مریم خانم او را دید.مدام باتعریف و تمجید سعی داشتند او را بحرف آورند. و چند دقیقه ای همکلامش شوند.سر به زیر لحظه ای مکث کرد.با گفتن "بااجازتون.." ادامه راه پله را بالا رفت... وارد اتاقش ‌شد.. همان اتاقی که تمام خانه را با آن عوض نمیکرد.با داشتن کتابخانه محبوبش،قاب ها و پوسترهایی از شهدا و حضرت آقا، کامپیوتر، و دستگاه پخشی که همیشه با نوای مداحی، روح و جانش را تسکین میداد.