🌸#شباهت_های_حضرت_زهرا_و_امام_عصر_علیهما_السلام
@haram110
🕊حضرت #زهرا و حضرت #مهدي (سلام الله علیهما) هر دو فرياد رس هستند
🍁 حضرت #زهرا سلام الله علیها فرياد رس است:
✍ علامه مجلسي روايت ميكند، كه اگر حاجتي داشتي و سينه ات به خاطر او تنگ گشته، دو ركعت نماز بخوان؛
بعد از سلام نماز، سه مرتبه تكبير بگو و تسبيحات حضرت #زهرا (عليهاالسّلام) را بخوان؛
سپس به #سجده
برو و صد مرتبه بگو: يا مولاتي يا #فاطمه اغيثيني؛ پس گونه راست را بر زمين بگذار و همين را صد مرتبه بگو؛ سپس به سجده برو و همين را صد مرتبه بگو؛
و بعد از آن گونه چپ را بر زمين بگذار و همين را صد مرتبه بگو؛
و سپس به سجده برو و صد و ده مرتبه بگو، وحاجت خود را ياد كن؛
👈 به درستي كه خداوند برآورده ميكند ان شاء الله تعالي. [1].
. 🍁 حضرت #مهدي (عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) فرياد رس است:
✍ در زيارت آل يس (عليهم السّلام) ميخوانيم:
السلام عليك اَ يّها العَلَم المنصوب والعِلم المَصب وب والغَوث والرحمَه الواسِعَه. [2].
سلام بر تو اي پرچم افراشته و دانش ريزان و فرياد رس و رحمت واسعه حق.
#مؤيد مطلب. اينكه، قطب الدين راوندي از ابوالوفاي شيرازي نقل ميكند، كه در زندان ابن الياس گرفتار شده بودم؛
تصميم قتل مرا گرفته بود، كه متوسل به امام #سجاد (عليه السّلام) شدم.
خواب بر من غلبه پيدا كرد؛ وجود مبارك پيامبر (صلّي اللّهُ عليه وآله وسلّم) را ديدم.
دستوري عملي براي #توسل به ائمه (عليهم السّلام) دادند.
فرمودند: #متوسل نشو به من و نه به دختر من و نه دو پسرم براي متاع دنيا؛
بلكه از براي آخرت متوسل شو و اما برادرم حضرت امیرالمومنین علي (عليه السّلام)، از #ظلم كننده به تو انتقام ميكشد و امام سجاد (عليه السّلام)، براي #نجات از سلاطين و از شرور شياطين و امام #باقر و امام #صادق (عليهما السّلام)، براي آخرت و امام #كاظم (عليه السّلام)، براي طلب عافيت و امام #رضا (عليه السّلام)، براي نجات در سفرهاي زميني و دريايي و امام #جواد (عليه السّلام)، براي نزول رزق از خدا و امام #هادي (عليه السّلام)، براي قضاي نوافل و نيكي اخوان و امام #عسكري (عليه السّلام)، براي آخرت
👈و حضرت #مهدي (عجل الله تعالی فرجه) اگر شمشير به محل ذبح تو (پيامبر (صلي اللّهُ عليه وآله وسلّم) با دست خود به گلو اشاره فرمود) رسيد، پناه ببر به او؛
به درستي كه او به فرياد تو ميرسد؛
چرا كه او #فرياد_رس است و پناه است براي كسي كه به او #استغاثه كند.
فقل: يا مولاي يا صاحب الزمان! انا مستغيث بك. [3].
پس بگو: اي سرورم! اي #صاحب زمان! من به تو پناه آوردهام و از تو طلب فريادرسي ميكنم.
پس من گفتم: يا مولاي يا #صاحب الزمان! به فريادم برس.
ناگهان ديدم شخص اسب سواري از آسمان فرود آمد؛ در حالي كه سلاحي از #نور در دست داشت.
✍ عرض كردم: اي مولاي من! شر كسي كه مرا اذيت ميكند، دفع كن.
فرمود: شر او را از تو برطرف كردم؛ كار تو را انجام دادم؛
من درباره تو از خدا خواستم و خداوند دعاي مرا اجابت كرد.
🌤 صبح كه طلوع كرد، ابن الياس مرا خواست و خودش زنجير را باز كرد و مرا آزاد كرد و سؤال كرد:
به چه كسي #پناه بردي و از چه كسي كمك گرفتي؟
💫 گفتم: به كسي كه فريادرس طالبان #فريادرسي هستند. [4]
پی نوشت ها: 📚
[1]بحارالانوار، ج ۱۰۲، ص ۲۵۴، ح ۱۳ -حاشيه مفاتيح الجنان، نماز استغاثه به حضرت زهرا (عليهاالسّلام).
[2] بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۱، توقيع ۵، به نقل از احتجاج. مفاتيح الجنان. زيارت حضرت صاحب الزمان (عليه السّلام)
[3] (نجم الثاقب،، باب ۹، ص ۷۲۹
[4] الدعوات، راوندي، ص ۲-۱۹۱؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۲۴ الثاقب، باب ۹، ص ۷۲۹.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┏━━━━◦•●◉✿◉●•◦━
@haram110
┗━━━━◦•●◉✿◉●•◦━
💠 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج وَ العافیَه وَ النَّصر 💠
#علماےصالح
💢 #نجات شیعیان #ضعیف به ڪمک #علماے شیعه
قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّد سلام الله علیه:
يَأْتِي عُلَمَاءُ شِيعَتِنَا الْقَوَّامُونَ بِضُعَفَاءِ مُحِبِّينَا وَ أَهْلِ وَلَايَتِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ الْأَنْوَارُ تَسْطَعُ مِنْ تِيجَانِهِم
💫حضرت آقا امام هادی سلام الله علیه:
از میان شیعیان ما علمائی به پامی خیزند که ایستادگی افراد ضعیف از دوستان ما و آنها که ولایت ما را پذیرفتند به واسطه آنها است و روز قیامت از تاجی که علماء برسر دارند نور می درخشد.
📚احتجاج (طبرسي)، ج1، ص: 18
كتاب سليم بن قيس هلالي، ج1، ص: 257
فصول المهمة (تكملة الوسائل)، ج1، ص: 604
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج2، ص: 6
مستدرك الوسائل، ج17، ص: 320
🥀 متن شاهکار ادبی حضرت #علی علیه السلام
#خطبه_بدون_الف
👥👥 روزی جمعی از اصحاب #پیغمبر صلوات الله بحث می نمودند در اطراف این موضوع که کدام حرف است در حروف که از همه بیشتر در کلام موجود است؟🤔⁉
↶ معلوم شد حرف #الف از همه بیشتر است و هیچکس نمی نتواند کلامی بگوید که الف در آن نباشد.
#حضرت_امیرالمؤمنین علیه السّلام حضور داشتند.
🖋 ... 📓 کفعمی در مصباح، از هشام بن سایب کلبی و او از ابی صالح روایت می کند که مولا امیرالمومنین بدون تأمّل و فی البداهه #خطبه ای فرمودند. چنانکه #عقلها_حیران ماند و نام این خطبه را #مونقه گذاشتند؛ یعنی در #حسن و #نیکویی و #بلاغت، #شگفت_آور است. فرمودند :
👇🏼قسمت اول خطبه بدون الف
{ حَمِدتُ مَن عَظُمَت مِنَّتُهُ، وَ سَبَغَت نِعمَتُهُ، وَ سَبَقَت رَحمَتُهُ، وَ تَمَّت کَلِمَتُهُ، وَ نَفَذَت مَشیَّتُهُ، وَ بَلَغَت حُجَّتُهُ، و عَدَلَت قَضیَّتُهُ، وَ حَمِدتُ حَمَدَ مُقِرٍّ بِرُبوبیَّتِهِ، مُتَخَضِّعٍ لِعُبودیَّتِهِ، مُتَنَصِّلٍ مِن خَطیئتِهِ، مُعتَرِفٍ بِتَوحیَدِهِ، مُستَعیذٍ مِن وَعیدِهِ، مُؤَمِّلٍ مِن رَبِّهِ مَغفِرَةً تُنجیهِ، یَومَ یُشغَلُ عَن فَصیلَتِهِ وَ بَنیهِ، وَ نَستَعینُهُ، وَ نَستَرشِدُهُ، وَ نُؤمِنُ بِهِ، وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیهِ، وَ شَهِدتُ لَهُ بِضَمیرٍ مُخلِصٍ موقِنٍ، وَ فَرَّدَتُهُ تَفریدَ مُؤمِنٍ مُتقِنٍ، وَ وَحَّدَتُهُ تَوحیدَ عَبدٍ مُذعِنٍ لَیسَ لَهُ شَریکٌ فی مُلکِهِ، وَ لَم یَکُن لَهُ وَلیٌّ فی صُنعِهِ، جَلَّ عَن مُشیرٍ وَ وَزیرٍ، وَ تَنَزَّهَ عَن مِثلٍ وَ نَظیرٍ، عَلِمَ فَسَتَرَ، وَ بَطَنَ فَخَبَرَ، وَ مَلَکَ، فَقَهَرَ، وَعُصیَ فَغَفَرَ، وَ عُبِدَ فَشَکَرَ، وَ حَکَمَ فَعَدَلَ، وَ تَکَرَّمَ وَ تَفَضَّلَ، لَم یَزَل وَ لَم یَزولَ، وَ لیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ، وَهُوَ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ وَ بَعدَ کُلِّ شَیءٍ ...
☝🏼ستایش می کنم کسی را که
#منتش_عظیم است و #نعمتش_فراوان و #رحمتش بر #غضبش_پیشی گرفته است.➧
👈🏼 #سخن و #حکم او #تمامیّت یافته و #قطعی است خواست او #نافذ و #برهانش_رسا و #حکمش بر #عدالت است.➧
☝🏼ستایش می کنم، به سان سپاس آن که معترف به ربوبیّتش و پر خضوع دربندگی اوست. و از #گناه خویش #بریده و #کنده شده و به #توحید او اقرار می نماید. و از #وعید و #بیم #عذابش به خود او #پناه می برد.➧
↶ و از درگاه پروردگارش امیدوار #آمرزشی است که او را #نجات بخشد، در روزی که #انسان را به #گرفتاری خویش #مشغول و از #بستگان و #فرزندانش غافل می سازد.➧
👈🏼 از او #یاری و #هدایت می جوییم و به او #ایمان داریم و بر او #توکّل می کنیم. از ضمیری با #اخلاص و #یقین، برای او به #توحید گواهی می دهم و او را به یکتایی می شناسم.
🥀یکتا شناسی فردی #مؤمن و #استوار در #یقین.➧
⇐ و او را #یگانه می شمارم، یگانه دانستن بنده ای #خاضع. نه در #پادشاهی خود #شریکی دارد و نه در #آفرینشش_یاوری.➧
↵ برتر از آن است که #مشاور و #وزیری داشته باشد و #منزّه است از داشتن #همانند و #نظیری.➧
🍃 بر #کردارها #آگاهی یافت و پوشیده داشت. و از #نهان_امور #مطلع گردید و بدان #آگاه است و #اقتدار و چیرگی دارد.➧
🔹 #فرمان_روایی کرد و #عدالت گسترد؛ و برتر از شائبه ی هر #نقص و عیبی است و آنچه #شایسته ی هر چیزی بود، به او #عطا فرمود. ↶ همیشه #بوده و #هست و هیچ گاه #زوال نمی یابد. و چیزی #همانندش نیست. و او پیش از هر #چیزی است و پس از هر چیزی.↻📎
ادامه دارد📝
Ĵ⊕iη❃➔ @haram110
─┅═ೋ❅🥀❅ೋ═┅─
#مجردها_بدانند
در دنیایی که #طلاق بسیار رایج و پیشپا افتاده است، #نصیحت متاهلین چیزی نیست که بتوان نادیدهگرفت، زیرا ممکن است یک ازدواج را #نجات بدهد.
در ادامه به #چند درس ارزشمند که متاهلین میخواهند مجردها بدانند، اشاره شده است.
۱. هرگز از #قرارگذاشتن با همسرتان دست نکشید
چند ماه بعد از اینکه من و همسرم ازدواج کردیم، من با ارسال پیامکهای عاشقانه و بامزه شگفتزدهاش کردم و از او خواستم که با هم قرار بگذاریم. ما تمام شب را طوری رفتار کردیم که انگار نخستین قرارمان است و در نهایت اینکار باعث شد که احساس شادابی کنیم و بیشتر به هم وابسته شویم. این درس قدمتی به اندازهی زمان دارد اما همیشه کاملا درست است. وقتی قرارگذاشتن با همسرتان را متوقفکنید، جادو کمکم اثر خود را از دست میدهد. همیشه بابرنامه یا بیبرنامه با همسرتان قرار بگذارید، این کار رابطهی عاشقانه را زنده نگه میدارد!
هدایت شده از حرم
🌸#شباهت_های_حضرت_زهرا_و_امام_عصر_علیهما_السلام
@haram110
🕊حضرت #زهرا و حضرت #مهدي (سلام الله علیهما) هر دو فرياد رس هستند
🍁 حضرت #زهرا سلام الله علیها فرياد رس است:
✍ علامه مجلسي روايت ميكند، كه اگر حاجتي داشتي و سينه ات به خاطر او تنگ گشته، دو ركعت نماز بخوان؛
بعد از سلام نماز، سه مرتبه تكبير بگو و تسبيحات حضرت #زهرا (عليهاالسّلام) را بخوان؛
سپس به #سجده
برو و صد مرتبه بگو: يا مولاتي يا #فاطمه اغيثيني؛ پس گونه راست را بر زمين بگذار و همين را صد مرتبه بگو؛ سپس به سجده برو و همين را صد مرتبه بگو؛
و بعد از آن گونه چپ را بر زمين بگذار و همين را صد مرتبه بگو؛
و سپس به سجده برو و صد و ده مرتبه بگو، وحاجت خود را ياد كن؛
👈 به درستي كه خداوند برآورده ميكند ان شاء الله تعالي. [1].
. 🍁 حضرت #مهدي (عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) فرياد رس است:
✍ در زيارت آل يس (عليهم السّلام) ميخوانيم:
السلام عليك اَ يّها العَلَم المنصوب والعِلم المَصب وب والغَوث والرحمَه الواسِعَه. [2].
سلام بر تو اي پرچم افراشته و دانش ريزان و فرياد رس و رحمت واسعه حق.
#مؤيد مطلب. اينكه، قطب الدين راوندي از ابوالوفاي شيرازي نقل ميكند، كه در زندان ابن الياس گرفتار شده بودم؛
تصميم قتل مرا گرفته بود، كه متوسل به امام #سجاد (عليه السّلام) شدم.
خواب بر من غلبه پيدا كرد؛ وجود مبارك پيامبر (صلّي اللّهُ عليه وآله وسلّم) را ديدم.
دستوري عملي براي #توسل به ائمه (عليهم السّلام) دادند.
فرمودند: #متوسل نشو به من و نه به دختر من و نه دو پسرم براي متاع دنيا؛
بلكه از براي آخرت متوسل شو و اما برادرم حضرت امیرالمومنین علي (عليه السّلام)، از #ظلم كننده به تو انتقام ميكشد و امام سجاد (عليه السّلام)، براي #نجات از سلاطين و از شرور شياطين و امام #باقر و امام #صادق (عليهما السّلام)، براي آخرت و امام #كاظم (عليه السّلام)، براي طلب عافيت و امام #رضا (عليه السّلام)، براي نجات در سفرهاي زميني و دريايي و امام #جواد (عليه السّلام)، براي نزول رزق از خدا و امام #هادي (عليه السّلام)، براي قضاي نوافل و نيكي اخوان و امام #عسكري (عليه السّلام)، براي آخرت
👈و حضرت #مهدي (عجل الله تعالی فرجه) اگر شمشير به محل ذبح تو (پيامبر (صلي اللّهُ عليه وآله وسلّم) با دست خود به گلو اشاره فرمود) رسيد، پناه ببر به او؛
به درستي كه او به فرياد تو ميرسد؛
چرا كه او #فرياد_رس است و پناه است براي كسي كه به او #استغاثه كند.
فقل: يا مولاي يا صاحب الزمان! انا مستغيث بك. [3].
پس بگو: اي سرورم! اي #صاحب زمان! من به تو پناه آوردهام و از تو طلب فريادرسي ميكنم.
پس من گفتم: يا مولاي يا #صاحب الزمان! به فريادم برس.
ناگهان ديدم شخص اسب سواري از آسمان فرود آمد؛ در حالي كه سلاحي از #نور در دست داشت.
✍ عرض كردم: اي مولاي من! شر كسي كه مرا اذيت ميكند، دفع كن.
فرمود: شر او را از تو برطرف كردم؛ كار تو را انجام دادم؛
من درباره تو از خدا خواستم و خداوند دعاي مرا اجابت كرد.
🌤 صبح كه طلوع كرد، ابن الياس مرا خواست و خودش زنجير را باز كرد و مرا آزاد كرد و سؤال كرد:
به چه كسي #پناه بردي و از چه كسي كمك گرفتي؟
💫 گفتم: به كسي كه فريادرس طالبان #فريادرسي هستند. [4]
پی نوشت ها: 📚
[1]بحارالانوار، ج ۱۰۲، ص ۲۵۴، ح ۱۳ -حاشيه مفاتيح الجنان، نماز استغاثه به حضرت زهرا (عليهاالسّلام).
[2] بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۱، توقيع ۵، به نقل از احتجاج. مفاتيح الجنان. زيارت حضرت صاحب الزمان (عليه السّلام)
[3] (نجم الثاقب،، باب ۹، ص ۷۲۹
[4] الدعوات، راوندي، ص ۲-۱۹۱؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۲۴ الثاقب، باب ۹، ص ۷۲۹.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┏━━━━◦•●◉✿◉●•◦━
@haram110
┗━━━━◦•●◉✿◉●•◦━
💠 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج وَ العافیَه وَ النَّصر 💠
🌸#شباهت_های_حضرت_زهرا_و_امام_عصر_علیهما_السلام
🕊حضرت #زهرا و حضرت #مهدي (سلام الله علیهما) هر دو فرياد رس هستند
🍁 حضرت #زهرا سلام الله علیها فرياد رس است:
✍ علامه مجلسي روايت ميكند، كه اگر حاجتي داشتي و سينه ات به خاطر او تنگ گشته، دو ركعت نماز بخوان؛
بعد از سلام نماز، سه مرتبه تكبير بگو و تسبيحات حضرت #زهرا (عليهاالسّلام) را بخوان؛
سپس به #سجده
برو و صد مرتبه بگو: يا مولاتي يا #فاطمه اغيثيني؛ پس گونه راست را بر زمين بگذار و همين را صد مرتبه بگو؛ سپس به سجده برو و همين را صد مرتبه بگو؛
و بعد از آن گونه چپ را بر زمين بگذار و همين را صد مرتبه بگو؛
و سپس به سجده برو و صد و ده مرتبه بگو، وحاجت خود را ياد كن؛
👈 به درستي كه خداوند برآورده ميكند ان شاء الله تعالي. [1].
. 🍁 حضرت #مهدي (عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) فرياد رس است:
✍ در زيارت آل يس (عليهم السّلام) ميخوانيم:
السلام عليك اَ يّها العَلَم المنصوب والعِلم المَصب وب والغَوث والرحمَه الواسِعَه. [2].
سلام بر تو اي پرچم افراشته و دانش ريزان و فرياد رس و رحمت واسعه حق.
#مؤيد مطلب. اينكه، قطب الدين راوندي از ابوالوفاي شيرازي نقل ميكند، كه در زندان ابن الياس گرفتار شده بودم؛
تصميم قتل مرا گرفته بود، كه متوسل به امام #سجاد (عليه السّلام) شدم.
خواب بر من غلبه پيدا كرد؛ وجود مبارك پيامبر (صلّي اللّهُ عليه وآله وسلّم) را ديدم.
دستوري عملي براي #توسل به ائمه (عليهم السّلام) دادند.
فرمودند: #متوسل نشو به من و نه به دختر من و نه دو پسرم براي متاع دنيا؛
بلكه از براي آخرت متوسل شو و اما برادرم حضرت امیرالمومنین علي (عليه السّلام)، از #ظلم كننده به تو انتقام ميكشد و امام سجاد (عليه السّلام)، براي #نجات از سلاطين و از شرور شياطين و امام #باقر و امام #صادق (عليهما السّلام)، براي آخرت و امام #كاظم (عليه السّلام)، براي طلب عافيت و امام #رضا (عليه السّلام)، براي نجات در سفرهاي زميني و دريايي و امام #جواد (عليه السّلام)، براي نزول رزق از خدا و امام #هادي (عليه السّلام)، براي قضاي نوافل و نيكي اخوان و امام #عسكري (عليه السّلام)، براي آخرت
👈و حضرت #مهدي (عجل الله تعالی فرجه) اگر شمشير به محل ذبح تو (پيامبر (صلي اللّهُ عليه وآله وسلّم) با دست خود به گلو اشاره فرمود) رسيد، پناه ببر به او؛
به درستي كه او به فرياد تو ميرسد؛
چرا كه او #فرياد_رس است و پناه است براي كسي كه به او #استغاثه كند.
فقل: يا مولاي يا صاحب الزمان! انا مستغيث بك. [3].
پس بگو: اي سرورم! اي #صاحب زمان! من به تو پناه آوردهام و از تو طلب فريادرسي ميكنم.
پس من گفتم: يا مولاي يا #صاحب الزمان! به فريادم برس.
ناگهان ديدم شخص اسب سواري از آسمان فرود آمد؛ در حالي كه سلاحي از #نور در دست داشت.
✍ عرض كردم: اي مولاي من! شر كسي كه مرا اذيت ميكند، دفع كن.
فرمود: شر او را از تو برطرف كردم؛ كار تو را انجام دادم؛
من درباره تو از خدا خواستم و خداوند دعاي مرا اجابت كرد.
🌤 صبح كه طلوع كرد، ابن الياس مرا خواست و خودش زنجير را باز كرد و مرا آزاد كرد و سؤال كرد:
به چه كسي #پناه بردي و از چه كسي كمك گرفتي؟
💫 گفتم: به كسي كه فريادرس طالبان #فريادرسي هستند. [4]
پی نوشت ها: 📚
[1]بحارالانوار، ج ۱۰۲، ص ۲۵۴، ح ۱۳ -حاشيه مفاتيح الجنان، نماز استغاثه به حضرت زهرا (عليهاالسّلام).
[2] بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۱، توقيع ۵، به نقل از احتجاج. مفاتيح الجنان. زيارت حضرت صاحب الزمان (عليه السّلام)
[3] (نجم الثاقب،، باب ۹، ص ۷۲۹
[4] الدعوات، راوندي، ص ۲-۱۹۱؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۲۴ الثاقب، باب ۹، ص ۷۲۹.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┏━━━━◦))
💠 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج وَ العافیَه وَ النَّصر 💠
حرم
┏◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚┓ ☆اَلابِذِکرِاللهتَطمَئِنَّالقُلوب ☆☆رمان بلند امنیتی-بصیرتی-عاشقانه ☆ #کا
┏◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚┓
☆اَلابِذِکرِاللهتَطمَئِنَّالقُلوب
☆☆رمان بلند امنیتی-بصیرتی-عاشقانه
☆ #کابوس_رویایی
☆☆قسمت ۱۸۱ و ۱۸۲
صورت زن مثل گوجه به قرمزی میزند:
_تازه بہ دوران رسیده ها! هر چی سازمان میکشہ از دست همین عُقدهای هاست!تف... تف بہ این همہ اعتماد... تف بہ همچین آدم پستی!
نمیدانم چقدر اما مطمئنم اینقدر از سازمان کنده و برنامههاشان را بهم ریخته که این زن اینگونہ عصبی است.این بار قاعدهی شکار عوض شده! آن چند مردی که هستند هم حالشان مثل همان زن است، عصبی و مملو از خشمی گداخته!
سازمان #قبل از انقلاب بودجهی کمی داشت و کفاف بریز و بپاشهای بالاییها را بیشتر نمیداد. #بعد انقلاب زرنگ شدند تا همه چیز را #مردم و #بچهمذهبیها نگیرند. مصادرهها جای خود، تسخیر پادگانها و کش رفتن اسلحهها هم بہ جای خود، اکنون بہ دنبال #فروش عتیقههایی بودهاند که دست #اعیان و #اشراف بوده.#ثروت_ملی که آن سوی مرزها برایش لهله میزنند.گاه در صحبتهایشان طوری حرف میزنند که انگار #سند_انقلاب بنامشان است و #مردم و #امام_خمینی هیچکاره بودند! حال نباید از تقسیم غنائم جا بمانند. این غنیمتها هرچه میخواهد باشد! سمیرا با رفتنش همه را بہ شوک عمیقی انداخته است.تا سه صبح دور خانه میچرخند تا شاید چیزی دستگیرشان شود اما دریغ! سمیرا حساب همہ چیز را کرده بود. آنها هم دست از پا درازتر خانه را ترک میکنند. بعد هم پیمان و پری میروند. حامد صدایم میزند:
_آبجی رویا؟
برمیگردم سمتش.خجالت میکشد.
_امشب رو برید توی اتاق من توی هال هستم.
تشکر میکنم و به طرف اتاق میروم.از تیغهی خورشید معلوم است ساعت از هشت هم گذشته! مثل برق گرفتهها برمیخیزم.شال را روی سر مرتب میکنم و پیش از بیرون آمدن، حامد را صدا میزنم اما جوابی نمیشنوم.خیال میکنم خواب است اما وقتی وارد نشیمن میشوم. تشک و پتواش را تا و مرتب میبینم.انگار نیست.
چشمم بہ کاغذ روی تشک میخورد.کاغذ را برمیدارم.نوشته است:
" سلام خواهرم.رویا خانم... عذرمیخوام دیشب بد حرف زدم و شما رو ناراحت کردم. من اهل اینها #نیستم. از همان اول که #خدا رو کنار گذاشتن از #عاقبتشان ترسیدم. من نمیخوام کنارشان باشم. به زندگیای برمیگردم که بهش تعلق دارم.امیدوارم شما و شوهرتان هم بتونید خودتون رو #نجات بدید.از اینکه بیخبر رفتم مرا ببخشید. خداحافظتان... برادر کوچکتان حامد."
نامه را رها میکنم.بغض را خفه میکنم و با خود میگویم آفرین حامد! بهترین کار رو کردی! خانه خالی شده. ساک کوچکم را میبندم و قصد خانهی پیمان را میکنم.توی تاکسی مینشینم. راننده همانطور که به اخبار نیمروزی گوش میدهد فرمان را میچرخاند.نگاهم به عکس #آیتاللهخمینی که از آینه آویزان شده، گره میخورد. با #صلابت که چهرهای #جدی و #مصمم را قاب گرفته.چشماشان رنگ #مهر و #صداقت، #شجاعت و #سرسختی بہ هم تنیده شده. با عمامهی مشکی دور سرشان بدجور به دل مینشینند.مثل کوهی که همهی ایران بہ ایشان تکیه کرده است.جلوی در که میایستد کرایه را میدهم و پیاده میشوم.زنگ را فشار میدهم. وارد میشوم. پیمان با دیدن من تعجب میکند:
_تو اینجا چیکار میکنی؟
_اون خونه دیگه خالی شده، من دیگه مافوقی ندارم.گفتم بیام اینجا.
_باید با مرکز تماس بگیرم.
و عصر وقتی پیمان خبر میآورد که مرکز قبول کرده خوشحال میشوم! وضعیت نسبتاً خوبی بر جامعه حاکم است.دولت موقت توسط مهدی بازرگان ادارهی امور را بہ دست دارد. #زمستان۵۷ با خود گرمای #آزادی را آورد. خاطرهی شیرینش برف بازی در کوچهها و درست کردن آدمبرفی نبود...بازگشت #امام و ملت بہ آغوش آزادی از جنس #اسلامیاش بهترین قابی شد که بر دیوارها قرار گرفت.بهار قبل از رسیدن نوروز همه جا را از وجودش پر کرده.درست سال پیش همین موقعها بود که تنها شدم.آن روزها حتی خیال این روزها از ذهنم عبور نمیکرد! دو لیوان چای را روی سینی گذاشته و به اتاق میبرم. چشم پیمان به کاسهی خون میماند.
با دیدن من بلند میشود.کش و قوسی به خودش میدهد.
_چاییت رو بخور!
از دیشب در حال درست کردن یک شنود ریز است.یعقوب که بیشتر سر رشتهی این کارها را دارد موقتاً با همسرش به جای دیگری منتقل شده اند.چایش را سر میکشد.کمی حالش بهتر میشود و دوباره دست بہ کار میبرد.
_نمیخواد ادامه بدی!با این چشما اگه ادامه بده حتما موفق نمیشی.بزار با حوصله وقتی که حالت بهتر بود ادامه شو درست کن. باشه؟
نامردی میکند و برجکم را نشانه میگیرد.
_نه! باید تا عصر تحویلش بدم
ناراحت از اتاق بیرون میروم. تصمیم میگیرم به دیدن پری بروم. جوراب بلند و کلفت به همراه دامنی بلند میپوشم. جلوی آینه میایستم با روسری ور میروم تا کامل موهایم را بپوشانم. آدرس چایخانه را دارم. بعد از خداحافظی به راه میافتم. چایخانه در فروشگاههای مصادرهای بود.
☆ادامه دارد.....
☆☆نویسنده؛ مبینا رفعتی(آیه)
☆
┗◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛┛
حرم
┏◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚┓ ☆اَلابِذِکرِاللهتَطمَئِنَّالقُلوب ☆☆رمان بلند امنیتی-بصیرتی-عاشقانه ☆ #کا
┏◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚┓
☆اَلابِذِکرِاللهتَطمَئِنَّالقُلوب
☆☆رمان بلند امنیتی-بصیرتی-عاشقانه
☆ #کابوس_رویایی
☆☆قسمت ۲۳۱ و ۲۳۲
....خدایا اون پیرمرد چقدر سبکبال بود. دیدم اما تو رو #خوب ندیدم.شایدم لایق دیدنت نبودم.ولی هرچی هست #امروز اومدم.اومدم پیشت بگم گرچه دیر اومدم #ولی_اومدم. من با تو نبودم اما تو همیشه باهام بودی. کاش سالها زودتر به #زندان میافتادم.کاش همون موقع میگفتم أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّٰهُ... ولی دیر نشده امروز با تموم راههایی که رفتم ولی برگشتم در خونهی خودت. انگار جز تو خریداری برام نیست.هر خونه در زدم ولی هیچ خونهای بوی تو رو نداشت.پس با شوق و دل سرشار از عشق میگم أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّٰه...خدایا من #تسلیمت شدم و تسلیم #امرت.من #مسلمان شدم به عشقت و تو پروردگارم بودی.با عشق میگویم: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّٰه... أَشْهَدُ أَنْ محمداً رسول الله و أَشْهَدُ أَنْ عَلیاً ولے الله...من از #شوق کویت مسلمان شدم خدا... بہ #عشق آرامش #قرآنت...بہ عشق کلام زیبای #علیات در نهجالبلاغہ. هقهق نمیگذارد ادامه دهم.با صدای بلند گریہ میکنم.نمیخواهم منت بزارم نه!...اما حالا که بندهات شدم یه چیزی ازت میخوام.من که کسی رو ندارم بهم #کادوی مسلمان شدن بده پس خودت لطف کن.خدایا! خودت خانم موسوی رو #نجات بده. من #خطا کردم، #خامی کردم تو بیا و #بزرگی کن.جواب بدی رو با خوبی بده..."✨
زمان گذشت.چقدرش را نمیدانم اما مردم آمدهاند داخل! صدای قرآن از بلندگوها پخش شد.دلم هوایی میشود.برمیخیزم و در سرویس وضو میگیرم.اذان هم از گلدستهها بلند میشود..حی علی الصلاة... حی علی الفلاح...
انگار خدا خودش دعوتم میکند.میگوید بیا بندهام.قدمهایت را میشمارم تا در آغوشم غرق شوی.برای هرقدمت هم تصدق میروم.چه دلی از دلبران میبری تو خدا! در صف میایستم و نیت میکنم.هر نفسم در اینجا را #عنایت میدانم و عنایت.نفسی که در بیرق اسلام کشیده شود دیگر نفس نیست رگ #جان است.دعای قنوتم میشود چارهی راه و نجات خانم موسوے، شوهر و بچههایش.من میدانم آنها آدمهای خیلی خوبی هستند.دیگر به پستی سازمان شکی ندارم.پس تنها یک راه باقی میماند و آن هم نجاتشان به هر قیمتی است.
ساعتم یک را نشان میدهد.از این میترسم که چه آیندهای خواهم داشت؟سازمان کینهایتر از این حرفهاست و تا انتقام را با خونم نگیرد ول کن نیست! کاش یکیی پیدا میشد و بهم میگفت چی درست است و چی غلط! وقتی ذهن #آشوب است نمیتوان فهمید درست و غلط چیست و فقط فکر میکند! با صدایی خودم را جمع میکنم.پیرمردی با کلاه سبز رنگ است:
_سلام باباجون. مشکلی پیش اومده؟
_سلام. مشکل نه! چه مشکلی؟
سرش پایین است و خندهی شیرین بر لب.
_هیچی. آخه دیدم خیلی تو خودتی بابا.
خیلی وقت هم اینجا نشستی.داشتم اون طرف رو جارو میکردم برای همین دیدمت انشاالله به مشکل هم که برخوردی خود آقا صاحب الزمان گره از کارت باز کنه... دنیا و به مشکلاتشه!
برای دعاش تشکر میکنم.هیچ نمیگوید و میرود.اما یک مشکل بہ مشکلاتم اضافه شده.ترس این را دارم که آقا عماد مرا به جرم همکاری با سازمان دستگیر کند و تیرباران کنند از مرگ اینطوری هم میترسم! ساعت به ۲ رسیده با خود میگویم اگر آقا عماد از چهار زودتر برگشت چه؟اگر امروز هم استثناً زودتر بیاید چه؟
بلند میشوم.نمیتوانم همینطور بنشینم که کار از کار بگذرد.پیرمرد سید دارد قرآن میخواند.از خانم موسوی شنیدم که میگفت اگر بین دوراهی هستی از قرآن بخواه، استخاره کن! سرش پایین است و میگوید:
_چیزی میخوای بابا؟
_میشه برام استخاره بگیرین؟
_من؟
_بلہ شما. من عجلہ دارم.به نظر میاد خیلی وقته اینجا هستین و آدم درستکاری هستین.
سکوت میکند.قرآنش را باز میکند و میپرسد:
_نیت کردی باباجون؟
سر تکان میدهم.کمکم لبخند به لبش میآید.
_عجب استخارهای! تا به حال همچین استخارهای نگرفته بودم.گفته خوشیه!انگارعسله! یه چیزی ازونم بهتر! برو بابا... برو استخارهات عالیه. هرکاری میکنی بکن جز دست دست کردن.
با چشمان گرد نگاهش میکنم.بروم؟ استخاره میگوید خوب است؟از پیرمرد تشکر میکنم. دم در مسجد میایستم.من اینجا وارد وادی اسلام شدم. کمکم آن حس ترس رنگ میبازد.به این فکر میکنم چطور از این مخمصه نجاتشان دهم.قدم برمیدارم که یکهو فکری مثل شهاب از آسمان ذهنم عبور میکند.به طول و عرض خیابان نگاه میکنم تا کیوسک ببینم.مردی داخل است و حرف میزند.انگار من را منتظر نمیبیند.به شیشه میزنم و اشاره میکنم و بیرون میآید.مینا گفته بود شمارهی تلفنشان هم داشته باشم به دردم میخورد.شماره را میگیرم.هر بوقی که میخورد مساوی است با تپش قلبم.گاه تردید و گاه مصمم.با شنیدن صدای علی خوشحال میشوم.
_سلام علی جان. گوشی میدی به مامانت؟
☆ادامه دارد.....
☆☆نویسنده؛ مبینا رفعتی(آیه)
☆
┗◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛┛