ا💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
ا🍃🌺🍂
ا🌿🍂
ا🌸. ⚪️🔹 ◎﷽◎ 🔹⚪️
🌞🔹 #اعمال_پُر_برکت_شب_جمعه 🔹🌞
✍ #جمعه، شبش #تابناڪ و روزش بس #روشن است،
✍ و از #امام #صادق عليه السّلام روايت شده:
🔆 #صلوات بر #محمّد و #آل_محمّد در #شب-جمعه با هزار #ڪار #_نيك برابر است و هزار #گناه را پاڪ می ڪند و مقام #انسان را #هزاردرجه بالا می برد و #مستحب است ڪه پس از #نماز #عصر_پنجشنبه تا آخر #روز_جمعه بر محمّد و آل #محمّد بسيار #صلوات فرستند.
✍ و با سند صحيح از #حضرت #صادق عليه السّلام روايت شده:
🔆 هنگام #عصر روز #پنجشنبه #فرشتگان از #آسمان با قلمهاے #طلا و صحيفه هاے #نقره فرود می آيند و در عصر #پنجشنبه و شب و روز #جمعه تا هنگام #غروب خورشيد جز #صلوات بر #محمّد و #خاندان آن #حضرت چيزے ننويسند.
✍🏻 #ذکرهای سفارش شده، در #اعمال #شب #جمعه بسيار گفتن:
🔆 #سبحاناللّه،
🔆 #اللّهاكبر،
🔆 #لاالهالاّاللّه»
🔆 #سبحاناللهوالحمدللهولاالهالااللهواللهاکبر
🔆 و زياد #صلوات فرستادن ، این #صلوات بهتره،👇
💚اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ أَهْلِكْ عَدُوَّهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ.
🔆 #دعای_کمیل
🔆 #ده_مرتبه_بگويد:👇
💚يا دائِمَ الْفَضْلِ عَلى الْبَريِّةِ،......
🔆 #قرائت این #سورهها در #شب #جمعه سفارش شده :
#اسراء، #کهف، #ص، #سجده، #یس، #واقعه، #دخان، #احقاف، #جمعه، #شعرا، #نمل، #قصص، #زخرف، #طور و...........
🔆 #طلب_آمرزش و #دعا_درحق_مومنان
🔆 #قرائت #سوره_جمعه در #رکعت اول #نماز_مغرب و #عشاء و قرائت #سوره_توحید در رکعت دوم نماز #مغرب و #سوره_اعلی در رکعت دوم نماز عشاء.
🔆 #نماز_برای_والدین:
🔆 #نماز #امام_زمان (عج)
✍ و نيز شيخ فرموده:
#مستحب است در آخر روز #پنجشنبه به اين صورت #استغفار ڪنند:
💚أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ تَوْبَةَ عَبْدٍ خَاضِعٍ مِسْكِينٍ مُسْتَكِينٍ لا يَسْتَطِيعُ لِنَفْسِهِ صَرْفا وَ لا عَدْلا وَ لا نَفْعا وَ لا ضَرّا وَ لا حَيَاةً وَ لا مَوْتا وَ لا نُشُورا وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الْأَخْيَارِ الْأَبْرَارِ وَ سَلَّمَ تَسْلِيما .
🔴🔴🔴🔴توجه
تمام ادعیه و زیارات مربوط به امشب شب جمعه در آرشیو ببینید و کپی کنید👇👇👇👇
📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚
🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴💚🔴
🌴 @haram110
ویژه #عقد_کرده_ها
#مهارتهای_انتخاب_همسر
👈توسل ،ریسمانی آسمانی
ازدواج نقطۀ اتصال تو به #آسمان است،
پس در این راه به ریسمانی چنگ بزن
که تو را به #اوج آسمان برساند، نه به عمق زمین.
این نکته بر تمام نکتهها حکومت میکند.
از ابتدا تا #انتهای مسئلۀ ازدواج، توسّل را فراموش نکنید.
⚠️حتّی اگر کسی نخواهد در هیچ کدام از مسائل زندگی، به اهلبیت علیهم السلام توسّل کند، در ازدواج باید #متوسّل شود؛ زیرا هر چه قدر هم که نکات گفته شده در این نوشتار را به دقّت مراعات کنید، باز هم احتمال اشتباه وجود دارد.
🔆 پس باید #تکیهگاه مطمئنّی پیدا کرد و آن تکیهگاه مطمئن، چیزی جز آستان مقدّس اهل بیت علیهم السلام نیست.
✅وقتی خواستید #جواب مثبت هم بدهید، به درِ خانۀ اهل بیت علیهم السلام بروید و بگویید: «من وظیفهام را انجام دادهام.
#احساسی و عاشقانه تصمیم نگرفتهام. معیارهایم را فراموش نکردهام.
#تحقیق کردهام و پیش مشاور هم رفتهام.
حالا به این نتیجه رسیدهام که این شخص به دردم میخورد. این، #نتیجهای است که من به آن رسیدهام؛ امّا شما که #مظهر علم خدا هستید و صلاح و فساد کارم را بهتر از من میدانید، اگر واقعاً این مورد به #صلاح من نیست و ما نمیتوانیم زندگی موفّقی داشته باشیم، #خودتان قبل از ازدواج به هر بهانهای
که شده، آن را منتفی کنید.
اگر هم به هر دلیلی در زندگی دچار
#مشکل شدم، مشکلات زندگی را مایۀ
#رشد من قرار دهید».
📛جدایی از اهل بیت علیهم السلام و
#اعتماد بر یافتههای خویش در مسئلۀ ازدواج، چیزی نیست که بگویید:
#امتحانش مجّانی است!
این امتحان، گاهی آن قدر
#گران تمام میشود که باید گفت:
قیمت آن، یک# زندگی است.
📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص ۱۰۸ _ ۱۰۷
#نیمه_دیگرم
#کتاب_اول
#از_من_بودن_تا_ما_شدن
استاد #عباسی_ولدی
❤️🍃❤️
🔴 #توسل ، #ریسمانی_آسمانی
📌ازدواج نقطۀ اتصال تو به #آسمان است، پس در این راه به ریسمانی چنگ بزن که تو را به #اوج آسمان برساند، نه به عمق زمین.
🔰این نکته بر تمام نکتهها حکومت میکند.🔰
از ابتدا تا #انتهای مسئلۀ ازدواج، توسّل را فراموش نکنید.
⚠️حتّی اگر کسی نخواهد در هیچ کدام از مسائل زندگی، به اهلبیت علیهم السلام توسّل کند، در ازدواج باید #متوسّل شود؛ زیرا هر چه قدر هم که نکات گفته شده در این نوشتار را به دقّت مراعات کنید، باز هم احتمال اشتباه وجود دارد.
🔆 پس باید #تکیهگاه مطمئنّی پیدا کرد و آن تکیهگاه مطمئن، چیزی جز آستان مقدّس اهل بیت علیهم السلام نیست.
✅وقتی خواستید #جواب مثبت هم بدهید، به درِ خانۀ اهل بیت علیهم السلام بروید و بگویید: «من وظیفهام را انجام دادهام. #احساسی و عاشقانه تصمیم نگرفتهام. معیارهایم را فراموش نکردهام. #تحقیق کردهام و پیش مشاور هم رفتهام. حالا به این نتیجه رسیدهام که این شخص به دردم میخورد. این، #نتیجهای است که من به آن رسیدهام؛ امّا شما که #مظهر علم خدا هستید و صلاح و فساد کارم را بهتر از من میدانید، اگر واقعاً این مورد به #صلاح من نیست و ما نمیتوانیم زندگی موفّقی داشته باشیم، #خودتان قبل از ازدواج به هر بهانهای که شده، آن را منتفی کنید. اگر هم به هر دلیلی در زندگی دچار #مشکل شدم، مشکلات زندگی را مایۀ #رشد من قرار دهید».
📛جدایی از اهل بیت علیهم السلام و #اعتماد بر یافتههای خویش در مسئلۀ ازدواج، چیزی نیست که بگویید: #امتحانش مجّانی است! این امتحان، گاهی آن قدر #گران تمام میشود که باید گفت: قیمت آن، یک #زندگی است.
📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص ۱۰۸ _ ۱۰۷
#مجردانه
حرم
《●بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم●》 #داستان_هایی_از_امام_زمان(عج) « #ناپیدا شدن امام #زمان عل
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
💠 #داستان_هایی_از_امام_زمان(عج)💠
🔸« #بالا رفتن #شتر بسوی #آسمان» 🔸
یوسف بن احمد جعفری میگوید: در سال ۳۰۶ هجری قمری برای حجّ به مکه رفتم و تا سال ۳۰۹ هجری قمری مجاور مکه بودم، سپس به قصد شام، از مکه بیرون آمدم. در مسیر راه، نماز صبح من قضا شد، از محمل پیاده شدم و آماده نماز گشتم، ناگهان چهار نفر ناشناس را در میان محمل دیدم، ایستادم و از دیدار آنها، در تعجّب فرو رفته بودم، یکی از آنها به من گفت: «از چه تعجّب میکنی؟ نمازت را در وقت نخواندی و با مذهب خودت مخالفت نمودی! » به آن شخص گفتم: «تو چه میدانی که من در کدام مذهب هستم. »
او گفت: «آیا میخواهی امام زمان خود را ببینی؟ »
گفتم: «آری. »
او اشاره به یکی از آن چهار نفر کرد.
به او گفتم: «دلائل و نشانههای راستی سخن تو چیست؟ »
گفت: «کدام را دوست داری؟! آیا میخواهی ببینی که شتر و آنچه بر پشت آن است بسوی آسمان، بالا بروند، یا دوست داری محمل بالا برود؟ »
گفتم: «هر کدام باشد، دلیل خواهد بود. »
ناگهان دیدم شتر و آنچه بر او بود، بسوی آسمان بالا رفت، و آن مردی که آن شخص به او اشاره
کرد، گندمگون بود و چهره اش همچون طلا میدرخشید، و بین چشمانش اثر سجده دیده میشد.
(- 📚انوار البهیّه)
---------------
حرم
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_هفتم 💠 از صدای پای من مثل اینکه به حال آمده باشد، نگاهم کرد و
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_هشتم
💠 عباس بیمعطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نمانده بود به سمت ایوان برگشت.
میدانستم از #شیرخشک یوسف چند قاشق بیشتر نمانده و فرصت نداد حرفی بزنم که یکسر به آشپزخانه رفت و قوطی شیرخشک را با خودش آورد.
💠 از پلههای ایوان که پایین آمد، مقابلش ایستادم و با نگرانی نجوا کردم :«پس یوسف چی؟» هشدار من نهتنها #پشیمانش نکرد که با حرکت دستش به امّ جعفر اشاره کرد داخل حیاط شود و از من خواهش کرد :«یه شیشه آب میاری؟»
بیقراریهای یوسف مقابل چشمانم بود و پایم پیش نمیرفت که قاطعانه دستور داد :«برو خواهرجون!» نمیدانستم جواب حلیه را چه باید بدهم و عباس مصمم بود طفل #همسایه را سیر کند که راهی آشپزخانه شدم.
💠 وقتی با شیشه آب برگشتم، دیدم امّ جعفر روی ایوان نشسته و عباس پایین ایوان منتظر من ایستاده است. اشاره کرد شیشه را به امّ جعفر بدهم و نصف همان چند قاشق شیرخشک باقیمانده را در شیشه ریخت.
دستان زن بینوا از #شادی میلرزید و دست عباس از خستگی و خونریزی سست شده بود که بلافاصله قوطی را به من داد و بیهیچ حرفی به سمت در حیاط به راه افتاد.
💠 امّ جعفر میان گریه و خنده تشکر میکرد و من میدیدم عباس روی زمین راه نمیرود و در #آسمان پرواز میکند که دوباره بیتاب رفتنش شدم.
دنبالش دویدم، کنار در حیاط دستش را گرفتم و با #گریهای که گلویم را بسته بود التماسش کردم :«یه ساعت استراحت کن بعد برو!»
💠 انعکاس طلوع آفتاب در نگاهش عین رؤیا بود و من محو چشمان #آسمانیاش شده بودم که لبخندی زد و زمزمه کرد :«فقط اومده بودم از حال شما باخبر بشم. نمیشه خاکریزها رو خالی گذاشت، ما با #حاج_قاسم قرار گذاشتیم!» و نفهمیدم این چه قراری بود که قرار از قلب عباس برده و او را #مشتاقانه به سمت معرکه میکشید.
در را که پشت سرش بستم، حس کردم #قلبم از قفس سینه پرید. یک ماه بیخبری از حیدر کار دلم را ساخته و این نفسهای بریده آخرین دارایی دلم بود که آن را هم عباس با خودش برد.
💠 پای ایوان که رسیدم امّ جعفر هنوز به کودکش شیر میداد و تا چشمش به من افتاد، دوباره تشکر کرد :«خدا پدر مادرت رو بیامرزه! خدا برادر و شوهرت رو برات حفظ کنه!»
او #دعا میکرد و آرزوهایش همه حسرت دل من بود که شیشه چشمم شکست و اشکم جاری شد.
💠 چشمان او هم هنوز از شادی خیس بود که به رویم خندید و دلگرمی داد :«#حاج_قاسم و جوونای شهر مثل شیر جلوی #داعش وایسادن! شیخ مصطفی میگفت #سید_علی_خامنهای به حاج قاسم گفته برو آمرلی، تا آزاد نشده برنگرد!»
سپس سری تکان داد و اخباری که عباس از دل غمگینم پنهان میکرد، به گوشم رساند :«بیچاره مردم #سنجار! فقط ده روز تونستن مقاومت کنن. چند روز پیش #داعش وارد شهر شده؛ میگن هفت هزار نفر رو کشته، پنج هزار تا دختر هم با خودش برده!»
💠 با خبرهایی که میشنیدم کابوس عدنان هر لحظه به حقیقت نزدیکتر میشد، ناله حیدر دوباره در گوشم میپیچید و او از دل من خبر نداشت که با نگرانی ادامه داد :«شوهرم دیروز میگفت بعد از اینکه فرماندههای شهر بازم #اماننامه رو رد کردن، داعش تهدید کرده نمیذاره یه مرد زنده از #آمرلی بره بیرون!»
او میگفت و من تازه میفهمیدم چرا دل عباس طوری لرزیده بود که برای ما #نارنجک آورده و از چشمان خسته و بیخوابش خون میبارید.
💠 از خیال اینکه عباس با چه دلی ما را تنها با یک نارنجک رها کرد و به معرکه برگشت، طوری سوختم که دیگر ترس #اسارت در دلم خاکستر شد و اینها همه پیش غم حیدر هیچ بود.
اگر هنوز زنده بود، از تصور اسارت #ناموسش بیش از بلایی که عدنان به سرش میآورد، عذاب میکشید و اگر #شهید شده بود، دلش حتی در #بهشت از غصه حال و روز ما در آتش بود!
💠 با سرانگشتان لرزانم نارنجک را در دستم لمس کردم و از جای خالی انگشتان حیدر در دستانم #آتش گرفتم که دوباره صدای گریه یوسف از اتاق بلند شد.
نگاهم به قوطی شیر خشک افتاد که شاید تنها یکبار دیگر میتوانست یوسف را #سیر کند. بهسرعت قوطی را برداشتم تا به اتاق ببرم و نمیدانستم با این نارنجک چه کنم که کسی به در حیاط زد.
💠 حس کردم عباس برگشته، نارنجک و قوطی شیر خشک را لب ایوان گذاشتم و به #شوق دیدار دوباره عباس، شالم را از روی نرده ایوان برداشتم.
همانطور که به سمت در میدویدم، سرم را پوشاندم و به سرعت در را گشودم که چهره خاکی #رزمندهای آینه نگاهم را گرفت. خشکم زد و لبهای او بیشتر به خشکی میزد که به سختی پرسید :«حاجی خونهاس؟»...
#ادامه_دارد
نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد
@haram110
حرم
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 🌺🌸 #خاطرات_غدیر_خم ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علی
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
🌺🌸 #خاطرات_غدیر_خم ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله )
#بخش_بیست_و_ششم
#چه كسى #روى دست #آسمان است؟ 🌺🌸
#بخش_اول
محمّد و على (ع) بر بالاى منبر ايستاده اند و همه چشمها به آنها خيره شده است.
صداى پيامبر بار ديگر سكوت را مى شكند: «اى مردم! چه كسى بر شما ولايت دارد؟ »
پيامبر، منتظر جواب مردم است، همه فرياد مى زنند: «خدا و پيامبر او».
براى بار دوم پيامبر سؤل مى كند: «چه كسى بر شما ولايت دارد؟ ».
مردم در جواب مى گويند: «خدا و پيامبر او».
و بار سوم هم پيامبر همان سؤل را مى كند و مردم همين جواب را مى دهند.۱۰۶
همه مسلمانان، اطاعت از خدا و پيامبر را بر خود واجب مى دانند، هيچ كس در ولايت خدا و پيامبر شك ندارد.
همسفرم! نگاه كن!
پيامبر دست على (ع) را در دست مى گيرد، و تا آنجا كه مى تواند دست او را بالا مى آورد و با صداى بلند مى گويد: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلىٌّ مَوْلاهُ؛ هر كس من مولاى او
هستم اين على، مولاى اوست ».
سپس پيامبر چنين دعا مى كند: «خدايا! هر كس على را دوست دارد تو او را دوست بدار ويارى كن، و هر كس با على دشمنى كند با او دشمن باش و او را ذليل كن ». ۱۰۷
پيامبر اين سخن خود را سه بار تكرار مى كند.۱۰۸
پيامبر مى خواهد همه مردم، على (ع) را ببينند، براى همين، بازوىِ على (ع) را با مهربانى مى گيرد و او را بلند مى كند.
اكنون على (ع) يك سر و گردن از پيامبر بالاتر قرار گرفته است.۱۰۹
ببين چگونه على (ع)، روى دست آسمان است!!
به راستى چرا پيامبر على (ع) را اين گونه بلند كرده است؟
او مى خواهد همه مردم، امام خود را به خوبى ببينند.
صداى پيامبر به گوش مى رسد: «اى مردم! اين على است كه برادر و جانشين من است، او اميرمؤنان است و به همه دانش هاى من آگاه است ».۱۱۰
و بعد از آن پيامبر مى گويد: «اى مردم آيا شنيديد؟ ».
همه صدا مى زنند: «آرى، اى رسول خدا! ».
پيامبر بار ديگر مى گويد: «آيا شنيديد؟ ».
بار ديگر مردم جواب مى دهند: «آرى، اى رسول خدا! ».
اكنون پيامبر رو به آسمان مى كند و مى گويد: «خدايا! تو شاهد باش كه من وظيفه خود را انجام دادم، من سخن تو را براى همه اين مردم گفتم».
و بعد از آن مى گويد: «اى جبرئيل! تو هم شاهد باش».۱۱۱
در اين ميان، مردى از ميان جمعيّت برمى خيزد و مى گويد: «اى رسول خدا! منظور شما از اين كه على، مولاى ماست،
چيست؟ ».
من با تعجّب به او نگاه مى كنم، سخن پيامبر خيلى واضح و روشن بود، به نظر شما آيا جمله «هر كس من مولاى او هستم، على مولاى اوست» توضيح بيشترى مى خواهد؟
امّا پيامبر با روى باز جواب او را مى دهد و مى گويد: «هر كس من پيامبر او هستم اين على امير اوست».۱۱۲
على (ع) امير و آقاى همه مسلمانان است.
با اين سخنِ پيامبر، ديگر براى هيچ كس شكّى نمانده است.
پيامبر بار ديگر مردم را مورد خطاب قرار مى دهد.
اين سخنان پيامبر است:..... #ادامه_دارد
📚منابع:
۱۰۷.المبسوط في فقه الإماميّة، أبو جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي (ت ۴۶۰ ه)، تحقيق: محمّد علي الكشفي، طهران: المكتبة المرتضويّة، الطبعة الثالثة، ۱۳۸۷ ه.
۱۰۸.مجمع البيان في تفسير القرآن، أبو عليّ الفضل بن الحسن الطبرسيّ (ت ۵۴۸ ه.)، تحقيق: السيد هاشم الرسوليّ المحلاّتيّ والسيّد فضل اللّه اليزديّ الطباطبائيّ، بيروت: دار المعرفة، الطبعة الثانية، ۱۴۰۸ ه.
۱۰۹.مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، نور الدين علي بن أبي بكر الهيثمي (ت ۸۰۷ ه)، بيروت: دار الكتب العلمية، الطبعة الاُولى، ۱۴۰۸ ه.
۱۱۰.المجموع (شرح المهذّب)، الإمام أبو زكريا محي الدين بن شرف النووي (ت۶۷۶ ه)، بيروت: دار الفكر.
۱۱۱.المحلّى، أبو محمّد علي بن أحمد بن سعيد (ابن حزم) (ت ۴۵۶ ه)، تحقيق: أحمد محمّد شاكر، بيروت: دار الفكر.
۱۱۲.مختصر بصائر الدرجات، حسن بن سليمان الحلّي (ق ۹ ه)، قمّ: انتشارات الرسول المصطفى.
حرم
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 🌺🌸 #خاطرات_غدیر_خم ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علی
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
🌺🌸 #خاطرات_غدیر_خم ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله )
#بخش_بیست_و_ششم
#چه كسى #روى دست #آسمان است؟ 🌺🌸
#بخش_پایانی
اين سخنان پيامبر است:
اى مردم! هر دانشى كه خدا به من داده بود به على آموختم، بدانيد فقط او مى تواند شما را به سوى رستگارى رهنمون كند، از شما مى خواهم هرگز با او مخالفت نكرده و از قبول ولايت او، سرپيچى نكنيد.
اى مردم! آيا مى دانيد على، اوّلين كسى بود كه به من ايمان آورد؟ آيا آن روز را به ياد مى آوريد كه فقط من و على، به خداى يگانه ايمان داشتيم و هيچ كس همراه ما نبود؟ على كسى است كه بارها و بارها در مقابل دشمنان من، جان خويش را به خطر انداخته است، على، پيش من از همه، عزيزتر است، او يارى كننده دين خدا و هدايت كننده شماست.۱۱۳
اى مردم! بدانيد كه عترت و خاندان هر پيامبرى از نسلِ خود او بوده است، امّا عترت و خاندان من از نسلِ على مى باشد. ۱۱۴
من راه مستقيم را به شما نشان مى دهم، بدانيد كه على و فرزندان او، راه مستقيم هستند.۱۱۵
مردم
! خداوند مى فرمايد: (فَٔامِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِى أَنزَلْنَا) «به خدا و پيامبر و نورى كه نازل شده است، ايمان بياوريد ».۱۱۶
اى مردم! بدانيد آن نورى كه شما بايد به آن ايمان بياوريد، على و فرزندان او مى باشد.
اى مردم! خوبى هاى على بيش از آن است كه بتوانم آن را براى شما بگويم، آن قدر بگويم كه هر كس از او اطاعت كند به رستگارى بزرگى رسيده است.۱۱۷
من پيامبر خدا هستم و على جانشين من و فرزندان او، امامانِ شما هستند و آخرينِ آنها، مهدى است.
مهدى همان كسى است كه يارى كننده دين خدا مى باشد و پيامبران قبل از من به او بشارت داده اند، او از جانب خدا انتخاب شده است و وارث همه علمها و دانشها مى باشد، او ولىّ خدا در روى زمين مى باشد.۱۱۸
اى مردم، سخنان مرا به كسانى كه در شهر و ديار خود هستند، برسانيد.۱۱۹
سخنان پيامبر به پايان مى رسد.پيامبر مى خواهد اين سخنان او به گوش همه مردم برسد.
آرى، اين همان خطبه غدير است كه تاريخ را مبهوتِ عظمت خود كرده است.
خطبه غدير، فريادِ بلندِ ولايت است.
بعد از لحظاتى...صداى اللّه اكبرِ پيامبر در غدير مى پيچد.۱۲۰
خدايا چه خبر شده است؟
گويا جبرئيل آمده و آيه جديدى را آورده است: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَرَضِيتُ لَكُمُ الاْءِسْلامَ دِينًا: امروز دين را بر شما كامل كرده و نعمت خود را تمام نمودم و به اين راضى شدم كه اسلام، دين شما باشد ».۱۲۱
پيامبر اين آيه را براى مردم مى خواند، همه
مردم مى فهمند كه اسلام با ولايتِ على (ع) كامل مى شود.۱۲۲
اسلام بدون ولايت، دين ناقصى است كه هرگز نمى تواند انسان را به كمال برساند.
📚منابع:
۱۱۳.مختلف الشيعة، أبو منصور الحسن بن يوسف بن المطهّر الأسدي الحلّي (ت ۷۲۶ ه)، تحقيق: مؤسّسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرّسين، قمّ: مؤسّسة النشر الإسلامي، الطبعة الاُولى، ۱۴۱۲ ه.
۱۱۴.مدارك الأحكام، السيّد محمّد العاملي، (ت ۱۰۰۹ ه)، قمّ: مؤسّسة آل البيت لإحياء التراث، الطبعة الاُولى، ۱۴۱۰ ه.
۱۱۵.المراجعات، عبد الحسين شرف الدين العاملي (ت ۱۳۷۷ ه)، تحقيق: حسين الراضى، قمّ: دار الكتاب الإسلامي.
۱۱۶.المزار، محمّد مكّي العاملي الجزيني الشهير بالشهيد الأوّل (ت۷۸۶ ه)، تحقيق ونشر: مدرسة الإمام المهدي قمّ الطبعة الاُولى، ۱۴۱۰ ه.
۱۱۷.مسار الشيعة في مختصر تواريخ الشريعة، أبو عبد اللّه محمّد بن محمّد بن نعمان العكبري البغدادي (ت ۴۱۳ ه)، تحقيق: مهدي نجف، بيروت: دار المفيد للطباعة والنشر، الطبعة الثانية
، ۱۴۱۴ ه.
۱۱۸.مستدرك الوسائل ومستنبط المسائل، الميرزا حسين النوري (ت ۱۳۲۰ ه)، تحقيق: مؤسّسة آل البيت، قمّ: مؤّسة آل البيت، الطبعة الاُولى، ۱۴۰۸ ه.
۱۱۹.المستدرك على الصحيحين، أبو عبد اللّه محمّد بن عبد اللّه الحاكم النيسابوري (ت ۴۰۵ ه)، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، بيروت: دار الكتب العلميّة، الطبعة الاُولى، ۱۴۱۱ ه.
۱۲۰.المسترشد في إمامة أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام، أبو جعفر محمّد بن جرير الطبري الإمامي (ق ۵ ه)، تحقيق: أحمد المحمودي، طهران: مؤسّسة الثقافة الإسلاميّة لكوشانبور، الطبعة الاُولى، ۱۴۱۵ ه.
۱۲۱.مستند الشيعة في أحكام الشريعة، العلاّمة المولى أحمد بن محمّد مهدي النراقي (ت ۱۲۴۵ ه)، تحقيق: مؤسّسة آل البيت لإحياء التراث، مشهد: مؤسّسة آل البيت لإحياء التراث، ۱۴۱۵ ه.
۱۲۲.مسند أبي يعلى الموصلي، أبو يعلى أحمد بن عليّ بن المثنّى التميمي الموصلي (ت ۳۰۷ ه)، تحقيق: إرشاد الحقّ الأثري، جدّة: دار القبلة، الطبعة الاُولى، ۱۴۰۸ ه.
حرم
در #آسمان #ملائک خوش ذوق ، شهر #بهشت را که بنا کردند
اول به سوی #صحن و سرای تو ، چندین هزار پنجره وا کردند
#یا_معصومه
#حضرت_معصومه
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#علائم #علائم_ظهور #علامت #ظهور #دوران_غیبت #علامتهای_ظهور #غیبت #صیحه #صیحه_آسمانی #صیحه_زمینی #صیحه_شیطانی #شیطان #حق #حقیقت #ندا #منادا #صوت #صدا #آسمان #ابر #رعدوبرق #رعد_و_برق #باران #برف #زمین #ارض #سماوات #حق_با_علی #ابلیس #عثمان #شیعه #شیعیان #روافض #رافضی #شک #شبهه #اهل_باطل #باطل #حقیقت #ریبه