eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
629 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❌13ماه مبارک رمضان سال 95 هجري ❌به درك رفتن ❌ مادرش فارعه(قارعه) نامي بودكه قبل ازهمسري با يوسف بن عقيل پدرظاهري حجاج,درمنزل حارث بن كلده طبيب بود. 😆هنگامي كه به دنيا آمد سوراخ نداشت🙈 وطبيب براي اوسوراخي قرارداد. همچنين او نمي خورد تا اينكه بز سياهي كشتند واز برپستان مادر و به صورت حجاج ماليدند و او از روز چهارم پستان قبول كرد. به اين سبب حجاج شدو ميگفت: بيشترين من در ريختن است 📚مروج الذهب ج3 ص132 ‼️کسی که بودنش بر همه واضح و روشن بود... اين صفت ازكسي كه مدت حمل او دوسال ونيم بوده وبيش ازدوسال ونيم پس ازمرگ پدرش به دنيا آمده بعيد نيست! (با وجود اینکه دو سال و نیم بعد از به درک رفتن پدرش به دنیا آمد مادرش مدعی بود که نکرده و این  مدت باردار بوده😂) 📚بحارالانوار ج60ص256 تعدادكشتگان به دست اين ملعون به جزجنگها يكصدوبيست هزارنفر 😳 نوشته اند. هنگامي كه هلاك شددر زندان او پنجاه هزار مردو سي هزار زن بودند كه 16هزاراز آنها وبرهنه بودندوقاعده اين ملعون اين بودكه و واطفال راباهم زنداني ميكردو زندان او نداشت 📚تاريخ دمشق ج12ص185 مروج الذهب ج3ص175 عده زيادي از بزرگان وشيعيان اميرالمؤمنين (عليه السلام) ازجمله بن زياد نخعي رحمه الله, غلام اميرالمؤمنين رحمه الله, عبدالرحمن بن ابي ليلي انصاري رحمه الله,يحيي بن ام طويل رحمه الله, رحمه الله رابه شهادت رسانيد كه 15روزبعد ازشهادت جبيربه مرض آكله مبتلا شدوجانش رابه مالك دوزخ سپرد 📚بحارالانوار ج39ص324 ج42ص126و149,ج71ص220 درزمان سفاح قبرش راپيداكردندوآنچه مانده ازاو بود و برباد دادند 📚الوقايع والحوادث ج1ص156 اوبيست سال درعراق حكومت كردوعمرش 53يا73بود 📚توضيح المقاصد ص22 اما و اما يادمان نرود... درتاريخ آمده حرامزاده با جامعه كاري كردكه بعدها الگوي جنايتكاراني نظير و بن يوسف گرديد قال الحسن بصري:تشبه زياد بعمر فأفرط وتشبه الحجاج بزياد فأهلك الناس. 📚الاخبارالموفقيات ص311 📚البيان والتبيين ج1ص245 📚البخلاﺀ ج1ص134 گرچه حتي شمشير حجاجها هم ❌نتوانست درايجاد رعب و وحشت به پاي عمر ملعون برسد شعبي ميگويد:كانت درة عمرأهيب من سيف الحجاج 📚شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج1ص181 📚وفات الاعيان ج3ص14 📚صبح الاعشي قلقشندي ج14ص143 📚الدرالمستطاب ص192 جهت خشنودی دل آقا و مولا والزمان (علیه السلام) حداقل بار لعن فراموش نشود اَللهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرج🌺 @haram110
از امام صادق نقل شده ایشان فرمود :ناصبی کسی نیست که با ما اهل بیت دشمنی کند چراکه تو پیدا نمیکنی کسی را که بگوید من با محمد و آل محمد دشمنی دارم. بلکه ناصبی آنست که باشما دشمنی کند در حالی که می‌داند که شما مارا دوستدارید و از شیعیان ما هستید. @haram110
         ✴️ دوشنبه 👈6 فروردین / حمل 1403 👈14 رمضان 1445👈25 مارس 2024 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🏴شهادت جناب مختار ثقفی( ۶۷ هجری) 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی. ❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅ملاقات با بزرگان و علماء و حاکمان. ✅شراکت و امور شراکتی. ✅داد و ستد و تجارت. ✅و طلب علم و حوائج خوب است. 🚘 سفر: مسافرت مکروه و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود). 👶زایمان مناسب و نوزاد دارای کمالات و علاقمند به علم و دانش می باشد. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج میزان و از نظر نجومی  مناسب برای امور زیر است: ✳️خواستگاری عقد و ازدواج. ✳️آغاز معالجه و درمان. ✳️و فروش و تبدیل طلا و جواهرات نیک است. 🟣 امور مربوط به نوشتن ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است. 👩‍❤️‍👨 مباشرت و مجامعت: مباشرت امشب: مباشرت مکروه و ممکن است فرزند جن زده باشد. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه باعث شادی می شود. 🔴 حجامت: یا در این روز از ماه قمری ، سلامتی در پی دارد. 🔵ناخن گرفتن: دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد. 👕دوخت و دوز لباس: دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود. ✴️️ استخاره: وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن). ✳️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه. ✳️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد. 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴😴 تعبیر خواب تعبیر خوابی که امشب شبِ سه شنبه دیده شود طبق ایه ی 15 سوره مبارکه "حجر" است. لقالوا انما سکرت ابصارنا بل نحن قوم... و از معنای آن استفاده می شود که شخصی بی حد و حساب با خواب بیننده گفتگویی باطل کند ولی به جایی نرسد و کار خواب بیننده روبراه شود. ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 🌸زندگیتون مهدوی🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعتیاد به اینترنت کودکان را چکار کنیم ؟ نکات مهم تربیتی @haram110
4_6044175246502663130.mp3
4.27M
. علت شناسی افزایش قند خون بعد از افطار⚠️ اصلی‌ترین موضوع در افزایش قند خون در افراد دیابتیک و سالم چیست؟ روش درست خوردن خرما❗️ اگر کسی روش درست خوردن خرما را بداند میتواند از پرخوری جلوگیری کرده و از خطرات افزایش قند خون دور باشد @meshkatqom 🌿🌸
🛑 به فحاشی نکنید که او را یاری کرده. 🖇 ۱۴رمضان سالروزشهادت مختارثقفی رحمه الله و غفره 🌸 امام باقر صلوات‌الله‌علیه فرمودند: ✅ لاَ تَسُبُّوا اَلْمُخْتَارَ فَإِنَّهُ قَتَلَ قَتَلَتَنَا وَ طَلَبَ بِثَارِنَا وَ زَوَّجَ أَرَامِلَنَا وَ قَسَمَ فِينَا اَلْمَالَ عَلَى اَلْعُسْرَةِ. 🔰مختار را ندهید زیرا او ما خاندان را کشت و برای ما کرد بیوه زنان ما را شوهر داد و در موقع تنگدستی ما را نمود. 📚رجال كشی، ص۱۲۵، ش۱۹۷ 💠 نکته ای که هست اینکه انچه در روایات ما هست مدح فعل مختار در قصاص از قاتلین اهل‌بیت است اما قیام او تایید و مدح نشده‌. الروافض الحيدري @
میلاد مبارک امام حسن مجتبی (سلام الله علیه) را تبریک عرض میکنم🌹 🟢 اعمال شب پانزدهم ماه مبارک رمضان 1️⃣ غسل امام صادق (علیه السلام) فرمودند : در شب اول ماه رمضان و شب نیمه آن است . بحارالأنوار ، جلد 81 ، صفحه 17 2️⃣ نماز أمیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند : هرکس در شب پانزدهم ماه رمضان ، 4 رکعت نماز (دو نماز 2 رکعتی) بخواند ؛ در رکعت اول هر دو نماز بعد از ، پنجاه بار و در دو رکعت دوم هر دو نماز ، بعد از سوره حمد ، بیست و پنج بار سوره توحید را بخواند ؛ خدا گناهش را در چشم به هم زدنی می آمرزد هرچند به تعداد کف و به تعداد ریگ های و تعداد آسمان و تعداد برگ درختان باشد . بحارالأنوار ، جلد 97 ، صفحه 383 3️⃣ دعا دعای پیامبر (صلی الله علیه و آله) در شب پانزدهم ماه رمضان عبارت است از : " يَا جَبَّارُ ، أَنْتَ سَيِّدِيَ الْمَنَّانُ ، أَنْتَ مَوْلَايَ الْكَرِيمُ ، أَنْت‏ سَيِّدِيَ الْغَفُورُ ، أَنْتَ مَوْلَايَ الْحَلِيمُ ، أَنْتَ سَيِّدِيَ الْوَهَّابُ ، أَنْتَ مَوْلَايَ الْعَزِيزُ ، أَنْتَ سَيِّدِيَ الْقَدِيرُ ، أَنْتَ مَوْلَايَ الْوَاحِدُ ، أَنْتَ سَيِّدِيَ الْقَائِمُ ، أَنْتَ مَوْلَايَ الصَّمَدُ ، أَنْتَ سَيِّدِيَ الْخَالِقُ ، أَنْتَ مَوْلَايَ الْبَارِئُ ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اغْفِرْ لِي وَ ارْحَمْنِي وَ تَجَاوَزْ عَنِّي ، إنَّكَ أَنْتَ الْأَجَلُّ الْأَعْظَمُ " . بحارالأنوار ، جلد 98 ، صفحه 78 و 77 4️⃣ زیارت امام حسین (علیه السلام) امام صادق (علیه السلام) فرمودند : هرکس در یکی از سه شب ماه رمضان ، یعنی شب اول ، شب نیمه و شب آخر ، با حالت و و نزد قبر امام حسین حاضر شود ، گناهان و خطاهایی که مرتکب شده است ، از او می ریزد همانگونه که باد سخت ، برگ های خشکیده را می اندازد ، و در نتیجه آنگونه که مادر وی را زاییده است از گناهان پاک می شود . به علاوه برای او اجری چون اجر کسی که در آن سال به و برود منظور می شود . بحارالأنوار ، جلد 101 ، صفحه 99 اللهم عجل لولیک الفرج
بر شتر سوار جمل بر عمر ماده لعنت بر عایشه آشغال عوضی بی ریخت کثافت لاشی لعنت
حرم
* 💞﷽💞 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
* 💞﷽💞 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان کابوس رویایی💗 قسمت77 چند جای دیگر هم توقف می کنیم اما متوجه این رفتار های کیانوش نمی شوم. او برای سرکار رفتن از من خداحافظی کرد اما حالا دور تا دور شهر را دارد می گردد. پیمان هم دست بردار نیست و هر کجا او می رود، او نیز می رود. کیانوشت وی این خانه‌ی اشرافی و قصر مانند ساعت ها رفته و الان که هوا تاریک شده، هنوز برنگشته است. کم کم عصبانی و خسته تر می شوم و غرغرهایم شروع می شود. _من خسته شدم! این همش داره میره مهمونی. برگردیم ما هم! انگار دهانش را بهم دوخته اند. دریغ از یک کلام! بی توجه چشمانش را با پشت دست می مالد و خمیازه‌ی کوتاهی می کشد. سرم را روی صندلی می گذارم و زیر لب آهسته آهسته غر می زنم. آخرین حد توجه اش این است که پایش را کمی جا به جا کند. از این حجم بی خیالی لجم گرفته، انگار من آدم نیستم و به چشمش نمی آیم. در ماشین را باز می کنم که به طرفم برمی گردد. _کجا؟ مثل خودش با درجه‌ی آخر بی خیالی و در عین حال که نگاهش نمی کنم، جواب می دهم:" میرم خونه. شما هر وقت دوست داشتین بیاین. موقع تعقیب گفتی اگه پیاده شم گمش می کنی. من وظیفه مو انجام دادم بقیه‌ش با شما. سرش را مدام تکان می دهد. _بشین الان میریم دیگه! این یارو هم یکم دیگه باید بیاد. _من نمیتونم! از ظهر چیزی نخوردم و گرسنمه. خسته شدم ازین دزد و پلیس بازی! در حالی که سعی دارد خودش را خونسرد نشان دهد، پلک روی پلک می گذارد. _باشه! ولی یکم دیگه صبر کنی تمومه! _آخه چقدر دیگه؟ شما دقیق بگین کی! تا کی خب باید علاف باشیم. این کار خاصی نمیکنه. از لای در باد سوزناکی می خزد. نمیدانم این وقت شب تاکسی گیرم خواهد کرد. با خواهش های غیرمستقیم پیمان می گویم یکم دیگر صبر می کنم. من می نشینم، او قصد رفتن دارد. از ماشین پیاده می شود و سرش را توی ماشین می آورد. _من یکم دیگه برمی گردم. نچی می کنم و استرس مرا می ترساند. با خود می گویم، من می خواستم بروم سرزنشم می کرد حالا که نوبت خودش شده که خوب بلد است جا بزند. _آخه اگه تو این فاصله شما نیومدین و این اومد، من چیکار کنم؟ _شما برو دنبالش من خودمو بهت می رسونم. نگران نباش، قول میدم خیلی دیر نیام. گرچه مخالف هستم اما نظر من چه اهمیتی دارد. فعلا اش را جواب نمی دهم و به تکان ریز دست قناعت می کنم. هر لحظه چشمم به در است و می ترسم باز شود. هزاران فحش در دل به پیمان و کیانوش و هر کسی که مرا توی این کار انداخت می دهم. یکهو در باز می شود و آنچه نباید می شد، شد. برگ های درخت مزاحمم شده اند و نمیتوانم چیزی ببینم. پایم را روی صندلی جلو می گذارم و با غر کفش هایم را به کف ماشین پرت می کنم. با دیدن پیرمردی که در دستش سطل آشغال است نفس راحتی می کشم. سرم را روی فرمان می گذارم و از گوشه‌ی چشم خانه را می پایم. با باز شدن در قلبم فرو می ریزد. پیمان با ساندویچ های در دستش مرا غافلگیر می کند. برای لحظه ای بی هیچ حرف نگاه مان در هم تنیده می شود. لب می گزم و به سختی روی صندلی شاگرد می نشینم. پیمان در کنارم می‌نشیند و ساندویچ ها را به طرفم می گیرد. سرش پایین است و عذر می خواهد که نمی دانسته من از چه خوشم می آید. حسابی ذوق زده می شوم اما آن را تنها در درونم می بلعم. تمام دلخوری هایم با این کارش بر طرف می شود. سرم را پایین می اندازم و آهسته لقمه ام را قورت می دهم. نگاه هایش رهگذری است که به دل می نشیند‌. هنوز از آرامش مان چیزی نگذشته که دوباره صدای در می شود و این بار کیانوش با یک کیف سامسونت خارج می شود. مردی هم با لباس رسمی و کت و شلوار اتو کشیده برایش دولا راست می شود. پیمان ساندویچ را رها می کند و با هیجان لب می زند: _خودشه! خودشه! _چی خودشه؟ کیف؟ تکان های ریز سرش و بعد حرفش که تایید می کند این همان مدارک است پایه های دلم را می لرزاند. ماشین در تاریکی شب و خلوتی خیابان ها به دنبالش می رود. گاه تنها چشمم به رفتگر هایی می خورد و با جاروی بلند خود بر سینه‌ی خیابان و کوچه جارو می زنند. اشتهایم کور می شود و تمام وجودم می شود یک جفت چشم که هر سو ماشین مدل بالای کیانوش می رود، آن هم دنبالش به حرکت در می آید. طولی نمی کشد که جلوی یک خانه‌ی لوکس دیگر می ایستد. این خانه به چشمم آشنا می زند و یکهو یادم می افتد خانه‌ی خود کیانوش است. این خانه را همان وقت ها که با آن ها معاشرت داشتیم دیدم. _این خونه‌ی خودشه. فکر کنم دیگه کار امروزش تمومه. ⭕️کپی بدون نام نویسنده حرام است ⭕️ نویسنده‌مبینارفعتی (آیه)
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان‌ کابوس رویایی💗 قسمت78 پیمان لب کج می کند و اندکی سر خم می کند. دنده اش را جا به جا می کند و می گوید: _آره، فکر کنم کارمون تموم شد. دیگه فهمیدیم الان اون اطلاعات دست خودشه. امیدوارم به همین زودی پای میز قرارداد نره. هومی می گویم و در تایید حرفش می گویم:" آقاکیوان می گفت فقط یک شب اون اطلاعات دستشه. من چطور اونا رو گیر بیارم آخه؟" _نمیدونم. احتمال داره کی بخواد اونا رو بده به قدر قدرتا. ولی مهم نیست، منو هوشنگ بیستو چهار ساعته تعقیبش می کنیم اگه احساس کردیم موقع تحویلش نزدیکه بهت میگم که بری بیاریش. تا به خانه برسیم ساندویچ را خورده ام. پری تشکم را کنار خودش پهن می کند و از کارهایم می پرسد. من هم تمام ماجرا را از سیر تا پیازش را برایش می گویم. دلم برای چند ساعت ساعت پیش که در کنار پیمان بودم، تنگ شده. نمیدانم کی ولی خوابم می برد. صبح صبحانه نخورده مجبورم از خانه بیرون بزنم. من و پری خواب مانده ایم و استرس دارم دیر به قرارم با کیانوش برسم. امروز قرار است خودم مستقیم به گالری بروم. یک نفس پله ها را طی می کنم. وقتی به طبقه‌ی سوم می رسم دیگر نایی برایم نمانده‌. با اخرین جانی که برایم هست در را می کشم و وارد می شود. کیانوش با دیدن چهره‌ی بی رنگ و رویم لب می گزد و لیوان آب را با عجله به دستم می دهد. _خوبی؟ ردی صندلی نشسته ام و خس خس نفس هایم به گوشش می رسد. آهسته سر تکان می دهم. آب را که قورت می دهم انگار آتش عطشم فرو می کشد. دستش را کنارم ستون می کند. خودم را عقب می کشم تا حرارتش به من نخورد. ضعف در بدنم می پیچد و رمقی ندارم. به سختی به این موضوع اعتراف می کنم و کیانوش با دست پر از انواع خوراکی ها به استقبالم می آید. به نان و پنیر قناعت می کنم و با خوردن چند لقمه جان به تنم برمی گردد. تا ظهر مشغول اندازه گیری هستیم تا هر تابلو را با فاصله‌ی مشترک بزنیم. دستم را از میخ پر می کنم و آهسته با کمک چکش در دل دیوار نفوذ می دهم. مدام تصاویر دیشب به ذهنم می آید. سعی دارم طبیعی رفتار کنم اما یک لحظه هم فکر آن سامسونت از سرم بیرون نمی رود. تابلو را روی دیوار آویزان می کنم و انگشتم را به شکل قاب کنار هم می گذارم. صدای کیانوش از پشتم ظاهر می شود که می گوید: _آفرین! کج نیست. در حالی به پشت سرم نگاه می کنم که او خودش را به من چسبانده است. به زور لبخند می زنم و به بهانه‌ی تابلو از او جدا می شوم. _نه! احساس میکنم بیشتر به طرف راست مایل شده. با این که می دانم راستِ راست است اما مجبورم یک چیزی سر هم کنم. تابلو را کج می کنم و لبخند زنان می گویم:" الان راست شد!" انگار نمی خواهد به برجکم بزند و با باشه‌ای خوشحالم می کند. کارمان تا عصر طول می کشد. ظرف های ناهار را توی سینک می ریخته است، می شوید. عصرانه را در کنار تابلو ها می خوریم. علاوه بر این که استرس آن کیف را دارم؛ حال باید بار اضطراب این که کسی بفهمد نصف شان مال من نیست، هم به دوش بکشم. دانه‌ی پرتقال را به دهانش می گذارد و برایم تعریف می کند: _از بعضیام دعوت کردم فردا بیان. _فردا؟ چشمکی می زند:"آره دیگه... الان همه چی تکمیل شد و مونده کارای خود کافه که به خود بچه ها سپردم انجامش بدن." آهان را آهسته می گویم. دیگر وقا رفتن رسیده. پالتو و کیفم را از روی جالباسی برمی دارم. کیانوش می خواهد کمکم کند تا پالتو را بپوشم اما بی اختیار گوشه‌ی پالتو که در دستش است را می کشم و می گویم خودم می توانم! خیلی به غرورش برمی خورد اما تقصیر خودش هم هست! مجبور می شوم به دروغ بگویم که کار دارم و او برود. اول اصرار می کند که نه! من کاری ندارم و هر چقدر هم طول بکشد مهم نیست اما این بار هم مجبورم بزنم به برجکش و بگویم که میخواهم تنها باشم. لب های افتاده اش را جمع می کند و با یک خداحافظی از من دور می شود. به رفتن خیره می شوم. صدای جیغ لاستیک ها در گوشم می جنبد. طولی نمی کشد که هوشنگ را بر موتور در تعقیب کیانوش می بینم. نگاه کوتاهم را بدرقه اش می کنم و با قدم هایم خودم را به خیابان می رسانم. در میان راه گاه خورده سنگ ها را با پا شوت می کنم و در خیالات غرق می شوم. باد سوزناکی موهایم را از کلاه بیرون می کشد. یقه‌ی پالتو را بالا می آورم تا گردنم از گزند سرما محفوظ باشد. ⭕️کپی بدون نام نویسنده حرام است ⭕️ نویسنده‌مبینارفعتی(آیه) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💫🌺🍃 🌺 ❇️ زیارتنامه امام حسن مجتبی علیه‌السلام بسم الله الرحمن الرحیم اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمینَ سلام بر تو اى فرزند پیامبر (خدا) پروردگار جهانیان اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ فاطِمَهَ الزَّهْراَّءِ سلام بر تو اى فرزند امیرمؤمنان سلام بر تو اى فرزند فاطمه زهرا اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَبیبَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِفْوَهَ اللّهِ سلام بر تو اى حبیب خدا سلام بر تو اى برگزیده خاص خدا اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمینَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّهَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ اللّهِ سلام بر تو اى امین (وحى ) خدا سلام بر تو اى حجت خدا سلام بر تو اى نور خدا اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِراطَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَیانَ حُکْمِ اللّهِ سلام بر تو اى راه (مستقیم ) خدا سلام بر تو اى بیان (کننده) حکم خدا اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دینِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّیِدُ الزَّکِىُّ سلام بر تو اى یاور دین خدا سلام بر تو اى آقاى پاک (و منزه از هر عیب) اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْقاَّئِمُ الاْمینُ سلام بر تو اى نیکوکردار وفادار سلام بر تو اى قیام کننده (به امر خدا) و امین اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْعالِمُ بِالتَّأویلِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْهادِى الْمَهْدِىُّ سلام بر تو اى داناى به تأویل (قرآن ) سلام بر تو اى راهنماى راه یافته اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الطّاهِرُ الزَّکِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا التَّقِِیُّ النَّقِىُّ سلام بر تو اى پاکیزه منزه سلام بر تو اى پرهیزکار پاکدامن السَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقیقُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الشَّهیدُ الصِّدّیقُ سلام بر تو اى حق سزاوار بدان سلام بر تو اى شهید راست گفتار اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ سلام بر تو اى ابا محمد حسن بن على و رحمت خدا و برکات او 1⃣1⃣8⃣ 💫 اسم مبارک امام حسن علیه السلام، به حروف ابجد، عدد ۱۱۸ می باشد. 📿۱۱۸ صلوات، نثار روح مطهر آن امام بزرگوار می‌کنیم. علیه‌السلام 🌺 💫🌺🍃
✴️ سه شنبه 👈7 فروردین /حمل 1403 👈15 رمضان 1445👈26 مارس 2024 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌾💐☘🍀🎋🍃💐🌷🌺🥀🌼🌸 🌹میلاد با سعادت سبط اکبر رسول اکرم ، امام مجتبی علیهما سلام الله " 3 هجری قمری ". 🌺🌸🌼🥀🌻🌷💐🍃🌿🍀🌱🎋 🐪 حرکت مسلم بن عقیل به سمت کوفه " 60 هجری" 😭 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ امروز روز خوب و مبارکی است و برای امور زیر خوب است : ✅خواستگاری و عقد و عروسی. ✅مسافرت. ✅لباس نو پوشیدن. ✅خرید و فروش. ✅و دیدار با بزرگان و علماء خوب است. 🤕 بیمار امروز زود خوب شود. 🚘 مسافرت : مسافرت خوب است. 👶زایمان : مناسب زایمان نیست. 🔭 احکام نجوم . 🌗 امروز قمر در برج میزان و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️خواستگاری عقد و ازدواج. ✳️آغاز معالجه و درمان. ✳️و فروش تبدیل طلا و جواهرات نیک است. 🟣نوشتن ادعیه احراز و نماز حرز و بستن آن خوب است. 👩‍❤️‍👨مباشرت. امشب شبِ چهارشنبه زفاف و مباشرت مکروه است. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،(سروصورت)در این روز از ماه قمری ، باعث سرور وشادی می شود. 💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن. 🔴 یا در این روز از ماه قمری ،سلامت آفرین است. ✂️ ناخن گرفتن سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید بر هلاکت خود بترسد. 👕👚 دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر ان را تکمیل کنند) ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن) 😴😴 تعبیر خواب تعبیر خوابی که شب " چهارشنبه " دیده شود طبق ایه ی 16 سوره مبارکه "نحل" است. و علامات و بالنجم هم یهتدون... و از معنای آن استفاده می شود که برای خواب بیننده حالتی غیر از آن حالتی که داشت روی دهد و از جانب شخص خوب و بزرگی به عظمت و بزرگی برسد ان شاءالله.و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد . 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
سحر پانزدهم.... ✍ و..... وعده دیدار رسید.... ❄️سلام مادر.... برای عرض تبریک آمده ام.... قدم نو رسیده ات... مبارک.... ❄️همه این سحرها، دلم را، به امید سرزدن به خانه تو... لنگ لنگان، تا پانزدهمین سحر، کشانده ام.... چقدر دلم، تنگ آغوشت، بود.... و اولین دردانه تو... اولین بهانه من، برای کوفتن در خانه ات.... ❄️هلال رمضان... به قرص ماه، بدل گشته...تا زمین آماده رونمايي فرزند تو شود.... ماه زاده را، جز قرص قمر، چه کسی رونمايي تواند کرد؟؟ ❣صدای نوزدات... خواب را از چشمان مان ربوده است... نوازش های تو بر قنداقه مجتبی... قند در دلمان، آب می کند.... کمی آهسته تر، نوزادت را بنواز... مادر دلمان شیشه ترک خورده ایست، که در حسرت آغوش تو، سالهاست، بر چادر مشکی ات، بوسه می زند... ❄️آغوشت... مامن بی همتای دربدری های من است... کاش، ... لحظه تولدم به آسمان، مرا نیز، چون دردانه ات، در آغوش بکشی.... و هزاار بار، عاشقانه بنوازی ام...مادر ❄️پشت قنوت امشبم، گرم است به آغوش تو .... من به دنبال لمس حرارت بوسه هايت، سجاده گرد سحر پانزدهم، شده ام... آنقدر به تکرار نامت، مست ، میکنم... تا تمام آرامش نفس تو را ، به یک جرعه سر بکشم... ❣مادر.... چون دردانه ات....مرا نیز...بوسه باران می کنی؟؟؟.... سید پیمان موسوی طباطبایی
4_5855110957931430084.mp3
2.77M
🍃🌸دعای سحر فرهمند🍃🌸 ☘️🌷☘️🌷☘️🌷☘️🌷
4_426664464956260621.mp3
10.86M
🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼
4_538225570454962326.mp3
4.49M
🙏مناجات و صوت بسیار زیبا و تاثیر گذار حضرت امیرالمومنین در مسجد کوفه 🌹 😔الهم انی اسئلک الاماااان التماس دعا ▪️ @haram110
4_5843930535289685707.mp3
22.86M
⬆️ ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @haram110 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
4_5857330605619937470.mp3
4.15M
تحدیر(تندخوانی)جز پانزده 🦋✨🦋✨🦋
4_5915614437108090688.mp3
13.08M
استاد پرهیزگار 🌹