eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
630 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی سیم کارت کسی سوخت باید گفت اللهم العَنِ الجبتَ و الطاغوت
بگو قبل خوردن شیره توت اللهم العَنِ الجبتَ و الطاغوت
بهترین ادویه آبگوشت اللهم العَنِ الجبتَ و الطاغوت
درمان کوفتگی انگشت شصت اللهم العَنِ الجبتَ و الطاغوت
یه چی یاد میدم ببند رو بازوت اللهم العَنِ الجبتَ و الطاغوت
رفتی عراق یه سر برو تا کوت اللهم العَنِ الجبتَ و الطاغوت
❣️أعوذ بالله مِن (عُمَر) الشيطان الرجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم❣️ 🚩 معجزۀ تهدید به نفرین حضرت فاطمه الزهرا سلام‌الله‌علیها در حقّ غاصبین خلافت و دفاع همه‌جانبه از جان امام زمانشان شیخ طوسى رحمه‌الله در اختيار الرّجال از حضرت امام جعفر الصادق عليه‌السلام و جناب سلمان محمدی رحمة‌الله‌علیه روايت نقل مى‌كند: هنگامى كه (اهل سقیفه) حضرت اميرالمؤمنين علی بن ابی طالب عليه‌السلام را به زور از خانه‌اش خارج کرده (و برای بیعت اجباری نزد زندیق مى‌بردند)، حضرت فاطمة الزهرا سلام‌الله‌علیها (به همراه جمعی از زنان بنی‌هاشم) از خانه خارج شدند و نزد قبر پدرش حضرت رسول‌خدا صلّی‏‌ الله‏‌ علیه‏‌ و‏آله آمده و خطاب به غاصبان ملعون فرمودند: ☄️ «پسر عمویم را رها کنید! سوگند به آن خدايى كه محمّد صلّی‏‌الله‏‌علیه‏‌و‏آله را به حق مبعوث نمود، اگر از او دست برنداريد، گيسوان خود را پريشان كرده و پيراهن رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌واله بر سر می‌افکنم و در برابر خدای تعالی فرياد خواهم زد؛ كه ناقۀ صالح در نزد پروردگار، عزيزتر از فرزندان من نیست!» (اشارۀ حضرت علیهاالسلام به نزول عذاب بر قوم ثمود پس از کشتن شترِ حضرت صالح توسط آنان و مقایسۀ مقام والای خود و سقط حضرت محسن بن علی علیه‌السلام توسط جنایتکاران سقیفه، نسبت به صالح نبی و پِی کردن ناقه‌اش) جناب سلمان محمدی علیه‌السلام مى‌گويد: به خدا سوگند، ديدم كه پايه‌هاى ديوار مسجد پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله از جا كنده شدند؛ به طورى كه اگر مردی بخواهد، مى‌تواند از زیر دیوار به مسجد داخل شود! پس به نزد ایشان رفتم و عرض کردم: «ای سرور و مولایم! همانا خدای تعالی پدرتان را رحمتی بر خلقش مبعوث کرد، پس شما عذابی بر آنان نباشید!» پس ناگهان ستون‌های مسجد بر زمین افتاد و آنقدر گرد و خاک به هوا بلند شد که در بینی‌های ما فرو رفت! 💠 «أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِيُّ فِي اخْتِيَارِ الرِّجَالِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام وَ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِ‌ أَنَّهُ لَمَّا اسْتَخْرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه‌السلام مِنْ مَنْزِلِهِ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَى الْقَبْرِ فَقَالَتْ خَلُّوا عَنِ ابْنِ عَمِّي فَوَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَئِنْ لَمْ تُخَلُّوا لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِي وَ لَأَضَعَنَ‌ قَمِيصَ رَسُولِ اللَّهِ عَلَى رَأْسِي وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فَمَا نَاقَةُ صَالِحٍ بِأَكْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنْ وَلَدَيَّ قَالَ سَلْمَانُ فَرَأَيْتُ وَ اللَّهِ أَسَاسَ حِيطَانِ الْمَسْجِدِ تَقَلَّعَتْ مِنْ أَسْفَلِهَا حَتَّى لَوْ أَرَادَ رَجُلٌ أَنْ يَنْفُذَ مِنْ تَحْتِهَا نَفَذَ فَدَنَوْتُ مِنْهَا وَ قُلْتُ يَا سَيِّدَتِي وَ مَوْلَاتِي إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَعَثَ أَبَاكِ رَحْمَةً فَلَا تَكُونِي نَقِمَةً فَرَجَعَتِ الْحِيطَانُ حَتَّى سَطَعَتِ الْغَبَرَةُ مِنْ أَسْفَلِهَا فَدَخَلَتْ فِي خَيَاشِيمِنَا.» 📚 مناقب (ابن‌شهرآشوب)، ج۳، ص۳۳۹ احتجاج (أبومنصورطبرسی)، ج۱، ص۸۶ 🔥 «اَللّهُمَّ العَن اَوّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخَرَ تابِعٍ لَهُ عَلَی ذَلِک.» 🔴ظهور - ان شاء الله  - خیلی نزدیک است🔴 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم                    یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر              ولــــــی الله است..
به یاد زمان هایی که میزدیم سوت اللهم العَنِ الجبتَ و الطاغوت
بهترین جمله جواب کسی که گفت کوفت اللهم العَنِ الجبتَ و الطاغوت
📚از خدا چه بخواهیم*!! مرحوم محمدتقی مجلسی، پدر بزرگوار علامه محمدباقر مجلسی نقل می کند: شبی از شب‌ها، پس از فراغ از نماز شب و تهجد، حالتی برایم ایجاد شد که فهمیدم در این هنگام هر حاجت و درخواستی از خداوند نمایم اجابت خواهد نمود. فکر کردم چه درخواستی از امور دنیا و آخرت از درگاه خداوند متعال نمایم که ناگاه با صدای گریه محمدباقر در گهواره‌اش مواجه شدم و بی‌درنگ گفتم: پروردگارا! به‌حق محمد و آل محمد، این کودک را مروّج دینت و ناشر احکام پیامبر بزرگت قرار ده و او را به توفیقاتی بی‌پایان موفق گردان. به برکت دعای نیمه‌شب پدر و تلاش و استمرار، علامه محمدباقر مجلسی، خدمات ارزشمندی را به جهان اسلام عرضه نمود. علاوه بر درس و تربیت شاگردان بزرگ و صدور فتوا و مسئولیت‌های مهم مرجعیت و مسافرت‌های مکرّر برای جمع آوری آثار اهل بیت(ع) یکی از تألیفات او بحارالانوار است که حدود ۱۱۰جلد می‌باشد.۱ دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند ۲ 📚۱. با اقتباس و ویراست از کتاب نماز خوبان
در سال ۳۵۱ق به دستور بر دیوار‌های مساجد بغداد شعارهای و نوشتند. این شعارها حاوی جملاتی در ، لعن بر ، لعن بر دفن امام حسن علیه السلام در کنار قبر جدش و لعن به منع کنندگان لعن بود. برخی از مردم نیمه‌شب نوشته‌ها را از دیوارها پاک کردند. اما بار دیگر معزالدوله دستور داد شعارها را به نوشتن لعن خدا بر معاویه و ظالمان به خاندان رسول خدا خلاصه کنند. مُعِزالدوله هم‌چنین دستور داد مراسم عزاداری در روز برگزار شود و مردم در این روز مغازه‌ها را تعطیل کنند. او به برگزاری جشن نیز مصمم بود و دستور داد در روز مردم با چراغانی مغازه‌ها و خیابان‌های بغداد شادمانی کنند. طوری بود که نمی‌توانستند اعتراض ‌کنند 📌۱۷ ربیع الثانی سالروز درگذشت معزالدوله دیلمی از حاکمان آل بویه و فاتح بغداد
💠مولا علی علیه‌السّلام: مَنْ یُعْطِ بِالْیَدِ الْقَصِیرَةِ یُعْطَ بِالْیَدِ الطَّوِیلَةِ کسى که با دست کوتاه ببخشد، با دست بلند به او بخشیده مى‌شود! 📚نهج‌البلاغه حکمت ۲۳۲ «اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
{صاحب ایمانِ عاریه‌ای نباشیم!} 💠مفضّل جُعفی گوید: (وجود نازنین) امام صادق صلوات‌ اللّه‌ علیه فرمودند: حسرت و پشیمانی و عذاب، همه برای کسی است که بدانچه (از عقائد و احکام و اعمال و اخلاق و آداب دین) می‌بیند، سودی نبرَد و نداند بر چه چیزی پابرجاست و (احاطه‌ای بر دین ندارد، تا بفهمد از جمیع حرکات و سکنات انسان) کدام برایش سودمند است و کدام زیان‌بار؟! عرض کردم: فدایت شوم، پس از میان مردم رستگارانشان چگونه شناخته می‌شوند؟ حضرت فرمودند: هر کس کردارش با گفتارش هماهنگ باشد، نجات برایش ثابت شده است و هر که کردارش با گفتارش هماهنگ نباشد (حرف حق می‌زند، ولی عملش باطل است)، ایمانش عاریه‌ای خواهد بود!!! 📚منابع: کافی ج۲ ص۴۱۹ مرآة العقول ج۱۱ ص۲۴۹ «اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
31.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج} لزوم احترام به بزرگ‌‌ترها و محبّت به کودکان/ 🎤استاد معاونیان؛ «پیشنهاد دانلود»
حرم
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿رمان واقعی #زندگینامه_شهیدایوب_بلندی ✿❀قسمت ۴۲
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿رمان واقعی ✿❀قسمت ۴۳ دیگر نه زور من به او می رسید نه محمدحسین تا نگذاریم از خانه بیرون برود. چاره اش این بود که چند سرباز با آمبولانس بفرستد. تلفنی جواب درست نمی دادند،رفتم بنیاد گفتند: _"اگر سرباز می خواهید، از کلانتری محل بگیرید." فریاد زدم: _"کلانتری؟" صدایم در راهرو پیچید. + "شوهر من است؟ کرده؟ به مردم بد نگاه کرده؟ است؟ برای این جنگیده، آن وقت من از سرباز ببرم؟ من که نمی خواهم دستگیرش کنند. میخواهم فقط از لباس سربازها و قبول کند سوار آمبولانس شود. چون زورم نمی رسد. چون اگر جلویش را نگیرم، دست خودش می‌دهد ، چون کسی به فکر او نیست" بغض گلویم را گرفته بود. چند روز بعد بنیاد خواسته من را قبول کرد... و ایوب را در بیمارستان بستری کرد. ایوب که مرخص شد، برایم خریده بود. وقتی به حالت عادی برگشته بود،... فهمیده بود که قبل از رفتنش چقدر توی کوچه داد و بیداد راه انداخته بود. لبخند زد و گفت _ "برایت تجربه شد. حواست باشد بعد از من خل نشوی و دوباره زن یکی مثل من بشوی. امثال من فقط دردسر هستیم. هیچ چیزی از ما به تو نمی رسد، نه پولی داریم، نه خانه ای، هیچی...." کمی فکر کرد و خندید: _"من می گویم زن یک حاجی بازاری پولدار شو." خیره شدم توی چشم هایش که داشت از اشک پر می شد. شوخی تلخی کرده بود. هیچ کس را نمی توانستم به اندازه ی ایوب دوست داشته باشم. فکرش را هم نمی کردم از این مرد جدا شوم. با اخم گفتم: _"برای چی این حرف ها را میزنی؟" خندید: _"خب چون هست شهلا، بیمه نامه ام توی کمد است. چند بار جایش را نشانت دادم.. دم دست بگذارش، لازمت می شود بعد من..." + بس کن دیگر ایوب _ مخارجتان سنگین است، کمک حالت می شود. + تو الان هجده سال است داری به من قول میدهی امروز میروم، فردا میروم، قبول کن دیگر ایوب، "تو نمی روی" نتوانستم جلوی خنده ام را بگیرم. سرش را تکان داد. _"حالا تو هی به شوخی بگیر، ببین من کی بهت گفتم." ادامه دارد... ✿❀
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿رمان واقعی ✿❀قسمت ۴۴ عاشق بود و چون قبل ازدواجمان بود، جاهای بکر و دست نخورده ای را می شناخت. توی راه بودیم. ایوب تپه ای را نشان کرد و ماشین را از سر بالایی تند آن بالا برد. بالای تپه پر بود از گل های ریز رنگی. ایوب گفت: _"حالا که اول بهار است، باید اردیبهشت بیایید، بببنید اینجا چه بهشتی می شود." در ماشین را باز کردیم که عکس بگیریم.باد پیچید توی ماشین به زور پیاده شدیم و ژست گرفتیم. ایوب دوربین را بین سنگ ها جا داد و دوید بینمان. بالای تپه جان می داد برای چای دارچینی و سیب زمینی زغالی که ایوب استاد درست کردنشان بود. ولی کم مانده بود باد ماشین را بلند کند. رفتیم سمت کلیسای جلفا هرچه به مرز نزدیک تر می شدیم، تعداد سرباز های بالای برجک ها و کنار سیم خاردارها بیشتر می شد. ایوب از توی آیینه بچه ها را نگاه کرد، کنار هم روی صندلی عقب خوابشان برده بود. گفت: _"شهلا فکرش را بکن یک روز محمدحسین و محمدحسن هم می شوند، میایند همچین جایی. بعد من و تو باید مدام به آن ها سر بزنیم و برایشان وسایل بیاوریم. بچه ها را توی لباس خاکی تصور کردم. حواسم نبود چند لحظه است که ایوب ساکت شده، نگاهش کردم... اشک از گوشه ی چشمانش چکید پایین نگاهم کرد: _"نه شهلا...می دانم گردن خودت است...من آن وقت دیگر ." . . . آن روزها حال و روز خوشی نداشتیم... خانم برادر ایوب تازه فوت کرده بود... و محسن، خواهر زاده ام، داشت با دست و پنجه نرم می کرد. فقط پنج سالش بود، ایوب زجر کشیدنش را نداشت. بعد از نماز هایش از خدا می خواست هر چه درد و رنج محسن است به او بدهد. تنها آمدم تهران تا کنار باشم. چند وقت بعد محسن از دنیا رفت. ایوب گفت: _"من هم تا بیشتر پیش شما نیستم" بعد از فوت محسن، ایوب برای روزنامه نوشت، درباره کمبود امکانات دارویی و پزشکی اسمش را گذاشته بود: 👈"آقای وزیر.....محسن مرد...."👉 مقاله اش با در روزنامه چاپ شد. 👈ایوب شد. گفت دیگر برای این روزنامه مقاله نمی نویسد. از تبریز تلفن کرد: _"شهلا...حالم خیلی بد است، تب شدید دارم." هول کردم: _"دکتر رفتی؟" _ آره، می گوید توی خونم عفونت است. می دانی درد پایم برای چی بود؟ گیج شدم، ارتباط تب و عفونت و درد پا را نمی فهمیدم. _ آن که از پایم رد شده بود، آلوده بوده، حالا جایش یک توی پایم درست شده... گفت می خواهد همانجا به دکتر اجازه دهد تا غده را دربیاورد. گفتم: _"توی تبریز نه، بیا تهران." با ناله گفت: _"پدرم را درآورده، دیگر...طاقت... ندارم." التماسش کردم: _"همه برای دوا و دکتر می آیند تهران، آن وقت تو از تهران رفتی جای دیگر؟ تو را به خدا بیا تهران ادامه دارد... ✿❀
ای ولی عصــــــــر و امام زمان ای سبــــب خلقت کون و مکان حجّت حــق حامیِ دین العجل شیعه گـــــــــرفتارُ ببین العجل ای بـــــــــه ولای تـــو تولّای ما مهـــــــر تـــــــو آیینهٔ دلهای ما تا تـــــو ز ما روی نهان کرده‌ای غم بـه دل پیر و جوان کرده‌ای ما که نداریم به غیر از تو کس ای شه خوبان تو به فریاد رس جهت سلامتی و تعجیل در فرج موفور السّرور ولیّ امر مسلمین جهان، یگانه وارث غدیر، آقا صاحب العصر و الزّمان، حضرت بقیّة اللّه الاعظم، مهدی موعود، عجّل اللّه تعالیٰ فرجه الشّریف، صلوات بر محمّد و آل محمّد🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6023681513697051809.MP3
21.55M
🧂شکر ❌شکر، سمّ سفید ❌مصرف شکر چه عوارضی دارد🤔 چند نوع شکر داریم و آیا تمام آنها مضر هستند❓️ ✅ برای شیرین کردن چه نوع شکری مصرف کنیم⁉️ 🔺سخنران :دکترمیرزایی @meshkatqom
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: چهارشنبه - ۰۲ آبان ۱۴۰۳ میلادی: Wednesday - 23 October 2024 قمری: الأربعاء، 19 ربيع ثاني 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام 🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليه السّلام 🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليه السّلام 🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليه السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: 🌺15 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ▪️23 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) ▪️43 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️53 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها 🌺60 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
آیا می دانید علی(علیه السلام) و معاویه چه تفاوتی با هم داشتند؟ به گفته طه حسین (۱۸۸۹-۱۹۷۳م) نویسنده سنی‌مذهب مصری در کتاب "عَلىٌّ وَ بَنُوه" دستگاه معاویه با مکر و حیله کار مى کرد و دین و فکر مردم را با پول مى خرید (و براى حفظ موقعیت خویش، هر کارى را روا مى دانست) در حالى که على (علیه السلام) اهل این گونه زد و بندهاى سیاسى نبود و حق و را بر همه چیز ترجیح مى داد. بى جهت چیزى به کسى نمى بخشید و اطاعت مردم را با مال خریدارى نمى کرد. شاهد گویاى این سخن گفتار خود امام (علیه السلام) است که در برابر پیشنهادهاى بعضى از اطرافیان مى فرمود: «أَتَأمُرُونى أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَورِ فیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیهِ؟! وَاللهِ لا أَطُورُ بِهِ ما سَمَرَ سَمَیرٌ وَ ما أَمَّ نَجْمٌ فِىْ السَّماءِ نَجْماً»; (آیا به من توصیه مى کنید که براى پیروزى خود، از جور و ستم در حق کسانى که بر آنها مى کنم استمداد جویم (و اموال بیت المال را بناحق، به این و آن بدهم؟) به خدا سوگند! تا جان در تن دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان آسمان در پى هم طلوع و غروب مى کنند، هرگز دست به چنین کارى نمى زنم).(1) حضرت به کسانى که سیاست آن حضرت را با سیاست معاویه مقایسه مى کردند، مى فرماید: «وَاللهِ! ما مُعاویَةُ بِأدْهَى مِنّْى لکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ وَ لَوْلا کِراهِیةُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أَدْهَى الْنّاسِ»; (به خدا سوگند! ، از من سیاستمدارتر نیست، امّا او (براى پیشبرد اهداف شخصى خود)، نیرنگ مى زند و مرتکب انواع گناه مى شود و اگر از خدعه و نیرنگ بیزار نبودم، من، از سیاستمدارترین مردم بودم).(2) (1) . نهج البلاغه، خطبه 126. (2) . نهج البلاغه، خطبه 200
🌱💚 ترس یک حس کاملا طبیعیه پس در شرایط بحران و فشار سعی نکن سرکوبش کنی و بخوای خودتو قوی جلوه بدی، بلکه اتفاقا بپذیر که عواملی درونی یا بیرونی باعث نگرانیت شدن و مضطربت کردن و تو لازمه که اونها رو ببینی تا بتونی باهاشون کنار بیای. ‌
♥️🍃 همه‌ی انسان‌ها اشتباه می‌کنند. چیزی که شخصیت ما را می‌سازد، اشتباهات ما نیست، بلکه نحوه‌ی برخوردمان با آن اشتباهات و درس گرفتن از آن‌ها، به جای توجیه‌تراشی است. ❤️🕊 🌸 🦢