💠اهدای بیش از ۱۹ هزار جلد کتاب به کتابخانه فاطمی
♦️رئیس اداره کتابخانه حرم مطهر کریمه اهلبیت(س) با بیان اینکه از ابتدای سال 1400 تا کنون 19 هزار و 508 جلد کتاب به این کتابخانه اهدا شده است، گفت: در 6 ماه نخست سال جاری 3 هزار و 811 جلد کتاب اهدا شده که از این تعداد 7 نسخه خطی، 3 کتاب چاپ سنگی سربی، 45 جلد به زبان های غیر فارسی و 2 هزار و 989 جلد سایر منابع است.
#خبر #کتابخانه
📎https://news.amfm.ir/?p=127708
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
@astanqom
#کتاب_صوتی
#عبور_از_غبار
اصلیتمون بوشهریه؛ یعنی بابام بوشهری بود. تو دوازدهسیزدهسالگی از بوشهر بیرون زده و اومده بود خرمشهر، بعدش هم شد کارگر پالایشگاه آبادان.
پدرم آدم خوبی بود. معمولاً آروم بود، اما بعضی وقتها عصبانی میشد و میافتاد به جونمون. من و خواهرم و برادرم هیچوقت از دستش ناراحت نمیشدیم؛ به هر حال پدرهای اون موقع همهشون سختگیر بودن. اگه بخوام راستش رو بگم خداییش زیادی شیطون بودیم، در عین حال ازش حساب هم میبردیم. وقتی توی خونه شیطنت میکردیم، مادرم خط و نشون میکشید و انگشت تکون میداد که بذار بابات از سر کار بیاد.
دربارهی مادرم باید عرض کنم که اصلیت مادرم بحرینی بود. بعضیها میگفتن پدرِ مادرم از بحرین به میناب مهاجرت کرده و همونجا زن گرفته. بعضیها هم می گفتن اهل دشتستان بوده، احتمالاً دومی درستتر باشه.
برعکس پدرم، مادرم خیلی آروم بود؛ ساکت و سر به زیر .
پدرم بعدِ بازنشستگی مغازه لوله کشی باز کرد. من فکر میکنم لوله کشی بیشتر ساختمونهای قدیمی خرمشهر کار پدرم بود. از اونجایی که بیشتر کارگرهای شرکت نفت لوله کشی و برقکاری بلد بودند؛ بابا مغازه لوله کشی زده بود. حتی بعضیهاشون نقاشی و بنایی هم یاد داشتند. به قول پدرم همه شون آچارفرانسه بودند. همیشه
میگفت: : توپالایشگاه باید همه کاری بلد باشی، اگر هم نباشی باید یاد بگیری؛ چون پالایشگاه ازمون میخواد، اگه بلد نباشی کلات پس معرک س.
#حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@haramqom_lib
https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1
پرتال کتابخانه
http://lib.amfm.ir/
به اطلاع کلیه مراجعین محترم میرساند:
با توجه به تکمیل ظرفیت ثبت نام یکساله در تمامی مقاطع، قسمت خواهران در صورت نیاز جهت استفاده از خدمات کتابخانه بصورت موقت (یک ماه) به مسئول ثبت نام در قسمت خواهران مراجعه فرمایید.
ثبت نام دانشجویی، حوزوی و عادی در قسمت برادران تا اطلاع ثانوی ادامه دارد.
همچنین با توجه به اتمام ثبت نام یکساله، دانش آموزان عزیز در قسمت برادران نیز می توانند از مزایای استفاده بصورت موقت (یک ماه) استفاده نمایند.
لینک ثبت نام:
http://lib.amfm.ir/register/
#حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@haramqom_lib
https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1
پرتال کتابخانه
http://lib.amfm.ir/
قرار بعدی خود را گذاشت با تو به فردا،دلش میان حرم ماند و رفت از در ساعت...
✍️ محمدجواد الهیپور
#عرض_ارادت
🔷🔸💠🔸🔷
کانال رسمی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
🆔@astanqom
#نهج_البلاغه
#امام_علی(ع) فرمودند:
🌹أكْبَرُ الْعَيْبِ أَنْ تَعِيبَ مَا فِيکَ مِثْلُهُ🌹
❇️بزرگترين عيب آن است كه آنچه را در خود توست براى ديگران عيب بشمارى.
📚حکمت ۳۵۳
#کانال_نهج_البلاغه_ونکات_ناب
💯لینک عضویت در کانال👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2296905733C4ebbc76964
┄┄┅═✧❁🌼💐🌸❁✧═┅┄
#کتاب_صوتی
#عبور_از_غبار
اصلیتمون بوشهریه؛ یعنی بابام بوشهری بود. تو دوازدهسیزدهسالگی از بوشهر بیرون زده و اومده بود خرمشهر، بعدش هم شد کارگر پالایشگاه آبادان.
پدرم آدم خوبی بود. معمولاً آروم بود، اما بعضی وقتها عصبانی میشد و میافتاد به جونمون. من و خواهرم و برادرم هیچوقت از دستش ناراحت نمیشدیم؛ به هر حال پدرهای اون موقع همهشون سختگیر بودن. اگه بخوام راستش رو بگم خداییش زیادی شیطون بودیم، در عین حال ازش حساب هم میبردیم. وقتی توی خونه شیطنت میکردیم، مادرم خط و نشون میکشید و انگشت تکون میداد که بذار بابات از سر کار بیاد.
دربارهی مادرم باید عرض کنم که اصلیت مادرم بحرینی بود. بعضیها میگفتن پدرِ مادرم از بحرین به میناب مهاجرت کرده و همونجا زن گرفته. بعضیها هم می گفتن اهل دشتستان بوده، احتمالاً دومی درستتر باشه.
برعکس پدرم، مادرم خیلی آروم بود؛ ساکت و سر به زیر .
پدرم بعدِ بازنشستگی مغازه لوله کشی باز کرد. من فکر میکنم لوله کشی بیشتر ساختمونهای قدیمی خرمشهر کار پدرم بود. از اونجایی که بیشتر کارگرهای شرکت نفت لوله کشی و برقکاری بلد بودند؛ بابا مغازه لوله کشی زده بود. حتی بعضیهاشون نقاشی و بنایی هم یاد داشتند. به قول پدرم همه شون آچارفرانسه بودند. همیشه
میگفت: : توپالایشگاه باید همه کاری بلد باشی، اگر هم نباشی باید یاد بگیری؛ چون پالایشگاه ازمون میخواد، اگه بلد نباشی کلات پس معرک س.
#حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@haramqom_lib
https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1
پرتال کتابخانه
http://lib.amfm.ir/
✅از تحفه های کتابخانه آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام
📙مجموعه شعر " زبدة القصاید "
"در وصف ولی عصرحجة الله الاعظم سلطان عوالم امکان حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی ظهوره با ملحقات "
📝تألیف: عارفچۀ نوحه گر و هو محمدعلی بن حسین بن اسماعیل الطبسی
چاپ سنگی ، در 254 صفحه جیبی با افتادگی چند صفحه از ابتدا
📝تحریر هذا الکتاب و ترتیبه فی سنة ثلاث و ستین و ثلاثمائة 1363
مطبوع در مطبعۀ اسلامیه سلالة السادات آقای حاجی سید احمد کتابچی
☘️شامل هفده قصیده در مدح امام زمان عجل الله فرجه الشریف
ابیاتی در مناقب و مصائب پدر بزرگوار ان حضرت و ابیاتی هم در شرح حال علیا معظمه مادر آن حضرت
پس از قصیده هفدهم قصیده مهدویه و در پی مسبعی در مدح آن حضرت
✨دیگر عناوین این مجموعه عبارتند از:
در عظمت قران مجید ، در مدح چهارده معصوم علیهم السلام ، در مناقب حضرت عباس علیه السلام ، تجدید المطلع در مصائب حضرت عباس علیه السلام ، در مناقب شاهزاده اعظم حضرت عبدالعظیم علیه السلام ، در فضیلت زیارت آنشاهزادۀ والاگهر ، در مدح حضرت معصومه خواتون سلام الله علیها و شرافت بلدۀ طیبۀ قم ، در رفعت ماه صیام و توصیف هلال آن ، اسماء مبارکه شهداء علیهم السلام[کربلا] ، نبذة من وقایع ظهورالتجاء ناظم بخدا و شفیعان روز جزاء "علی بح الرّمل" ، در استغاثه بحضرت حجة بن الحسن صلوات الله و سلامه علیه ، تقریظی از ادیب فاضل افصح الشّعرا المتاخرین آقای منعم بن مسکین ، در معراج حضرت رسالت پناه از طبع افضل الدین ابراهیم علی الشروانی المتخلّص بخاقانی ، در وصف حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام ، فی الرباعیات ، چند رباعی و قصیده در
🔶🔷🔶🔷💠🔶🔷🔶🔷
#ثبتنام
#ترمپاییز
#قرآنوحدیث
مرکز قرآن و حدیث آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه علیها السلام برگزار می کند؛
علاقمندان به آموزشهای قرآنی و معارفی با مراجعه به سایت مرکز قرآن و حدیث به آدرس:
Qhkarimeh.com
می توانند به صورت حضوری، نیمه حضوری و مجازی در کلاسهای ترم پاییز این مرکز ثبت نام کنند.
📌جهت مشاهده ی دروس در دو بخش حضوری و مجازی به لینکهای زیر مراجعه نمایید.
لینک واحد مجازی👇🏻👇🏻 https://qhkarimeh.ir/n/D4
لینک واحد حضوری👇🏻👇🏻 https://qhkarimeh.ir/n/Dp
@Qhkarimeh
•┈┈•••✾•🍃🌸🍃•✾•••┈┈•
🌐کانال اداره آموزش آستان مقدس
https://eitaa.com/joinchat/3693609004Cd2c974e063
💠 دو خصلت است که بالاتر از آنها چیزی نیست: ایمان به خدا و سود رساندن به برادران.
🔺امام حسن عسکری"علیه السلام"
#عکس_نوشت
▪️◾️🔳◾️▪️
کانال معارفی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
https://eitaa.com/joinchat/4045733908C710c8085de
#کتاب_صوتی
#عبور_از_غبار
اصلیتمون بوشهریه؛ یعنی بابام بوشهری بود. تو دوازدهسیزدهسالگی از بوشهر بیرون زده و اومده بود خرمشهر، بعدش هم شد کارگر پالایشگاه آبادان.
پدرم آدم خوبی بود. معمولاً آروم بود، اما بعضی وقتها عصبانی میشد و میافتاد به جونمون. من و خواهرم و برادرم هیچوقت از دستش ناراحت نمیشدیم؛ به هر حال پدرهای اون موقع همهشون سختگیر بودن. اگه بخوام راستش رو بگم خداییش زیادی شیطون بودیم، در عین حال ازش حساب هم میبردیم. وقتی توی خونه شیطنت میکردیم، مادرم خط و نشون میکشید و انگشت تکون میداد که بذار بابات از سر کار بیاد.
دربارهی مادرم باید عرض کنم که اصلیت مادرم بحرینی بود. بعضیها میگفتن پدرِ مادرم از بحرین به میناب مهاجرت کرده و همونجا زن گرفته. بعضیها هم می گفتن اهل دشتستان بوده، احتمالاً دومی درستتر باشه.
برعکس پدرم، مادرم خیلی آروم بود؛ ساکت و سر به زیر .
پدرم بعدِ بازنشستگی مغازه لوله کشی باز کرد. من فکر میکنم لوله کشی بیشتر ساختمونهای قدیمی خرمشهر کار پدرم بود. از اونجایی که بیشتر کارگرهای شرکت نفت لوله کشی و برقکاری بلد بودند؛ بابا مغازه لوله کشی زده بود. حتی بعضیهاشون نقاشی و بنایی هم یاد داشتند. به قول پدرم همه شون آچارفرانسه بودند. همیشه
میگفت: : توپالایشگاه باید همه کاری بلد باشی، اگر هم نباشی باید یاد بگیری؛ چون پالایشگاه ازمون میخواد، اگه بلد نباشی کلات پس معرک س.
#حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@haramqom_lib
https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1
پرتال کتابخانه
http://lib.amfm.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش
پسری اشک فشان است به حال پدرش
📥نسخه باکیفیت را از اینجا دریافت کنید.
#کلیپ #شهادت_امام_حسن_عسکری
▪️◾️🔳◾️▪️
کانال رسمی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
▪️@astanqom
#کتاب_صوتی
#یحیی
«یحیی» روایتی است از زندگی «سید یحیی رحیم صفوی» از فرماندهان جنگ.
چندوقتی بود مادرم جلوی چشم ما ذرهذره آب میشد. بعضی وقتها حتی توان حرف زدن نداشت. با دست به چیزی اشاره میکرد؛ خواهرم ماهمنیر بلند میشد و براش میآورد. بیشتر وقتها به صورتش نگاه میکردم. دلم نمیخواست اینطور رنگپریده ببینمش. استخوان گونههایش بیرون زده بود، انگار یک لایه پوست نازک رویش کشیده بودند. وقتی داشت با دستهای لرزان بغچهی حمامش را میبست، احساس میکردم گوشوارههایش که به هر لنگهی آن یک سکه آویزان بود، روی لالهی گوشش سنگینی میکند.
مادرم زیبا و از خانوادهای بافرهنگ بود. چشمهایی سبز و موهایی طلایی داشت. پدرم وقتی جوان بود، برای مسابقهی تیراندازی روی اسب به شهرکرد رفته بود؛ آنجا مادرم را بین تماشاچیها دیده و با یک نگاه به آن چشمهای سبز عاشقش شده بود... .
#حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@haramqom_lib
https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1
پرتال کتابخانه
http://lib.amfm.ir/