✨🕊✨
⚙️#مهارتهای_همسرداری_8
#اقتدار_مردانه #خواسته_زنانه (3)
#داستان
✨روزی روزگاری توی جنگلی درخت کوچولویی بود که کم کم رشد میکرد و روز به روز بزرگتر میشد.
🌳تا اینکه تنه ی درخت ضخیم، و شاخو برگاش مثل یه چتر بزرگ شد. درخت همه چی مثل : نور و غذای کافی داشت، ولی احساس کمبود میکرد.
💢آرزو میکرد کاش میتونستم سایه ام رو مثل یه چتر روی سر یکی باز کنم و تنه ی محکمم #تکیه_گاه کسی باشه و از کسی محافظت کنم.
🔻کاش میتونستم از کسی در برابر باد شدید، سیل، نور زیاد، سرما و گرما #محافظت کنم، چون فکر میکنم مفید بودن حس خوب #ارزشمند_بودن بهم میده.
⭕️نزدیک درخت، گلی🌷 بود که آروم آروم غنچه هاش باز میشد. وقتی غنچه های گل باز شد، گل با خودش گفت: کاش میتونستم با بوی خوش و زیبایی و طراوت گلبرگهام باعث #آرامش کسی بشم، چون با این کار احساس ارزشمند بودن و آرامش میکنم.