eitaa logo
حرف حساب
7.1هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
41 ویدیو
14 فایل
برش‌هایی از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیه السلام ارتباط با مدیر: @Einizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ با اینکه فرمانده بود... 1⃣ با اینکه فرمانده بود، اما همیشه با بچه‌ها محشور و با آن‌ها سر یک سفره می‌نشست. بارها دیدم که به پاس‌بخش می‌گفت برای من هم پست بگذار. نوبتش که می‌شد، یک اسلحه برمی‌داشت و می‌رفت پست می‌داد. این که من فرمانده هستم و باید فرماندهی‌ام را بکنم، از این خبرها نبود. 2⃣ پابه‌پای بچه‌ها کار می‌کرد. زمانی که در قسمت غربی خرمشهر در کوی آریا مستقر بودیم، یک کامیون سیمان برای سنگرسازی آمد. آن روز اکثر بچه‌ها روزه بودند. محمد بچه‌ها را برای کمک صدا زد. هفت، هشت نفر از بچه‌ها جمع شدند. خودش هم با بچه‌ها تمام گونی‌های سیمان پنجاه کیلویی را از کامیون خالی کرد. 📚 از کتاب | جستارهایی از زندگی و خاطرات 📖 ص ۱۳۳ 🎙 راوی: یکی از همرزمان شهید ✍ نویسنده: علی اکبری مزدآبادی ❤️ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f