eitaa logo
حرف حساب
7.2هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
15 فایل
برش‌هایی از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیه السلام ارتباط با مدیر: @Einizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ این حقوق یک افسر جزء است نه یک فرمانده! 🔻 گفتم حاجی راستی چقدر حقوق می‌گیری؟ حاجی مبلغی را گفت که من بسیار تعجب کردم زیرا او یک سردار و فرمانده‌ نظامی بزرگ در ایران بود. گفتم حاجی این حقوق یک افسر جزء است نه یک فرمانده! یک سردار مثل شما در عراق سه برابر این حقوق می‌گیرد؛ با مزایای فراوان! حاجی به من گفت: شیخنا! مهم نیست فرمانده چقدر از کشورش می‌گیرد. مهم این است که چه چیزی به کشورش می‌دهد و خدای متعال چند برابر آن را به او خواهد بخشید و این یک حتمی است. شیخنا! ما به صورت موقت در این دنیا هستیم و ما و شما به سوی پروردگار کریم خود رهسپاریم. 👤 راوی: «سامی مسعودی» از فرماندهان حشد الشعبی ❤ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳ این حقوق یک افسر جزء است نه یک فرمانده! 🔻 گفتم حاجی راستی چقدر حقوق می‌گیری؟ حاجی مبلغی را گفت که من بسیار تعجب کردم زیرا او یک سردار و فرمانده‌ نظامی بزرگ در ایران بود. گفتم حاجی این حقوق یک افسر جزء است نه یک فرمانده! یک سردار مثل شما در عراق سه برابر این حقوق می‌گیرد؛ با مزایای فراوان! حاجی به من گفت: شیخنا! مهم نیست فرمانده چقدر از کشورش می‌گیرد. مهم این است که چه چیزی به کشورش می‌دهد و خدای متعال چند برابر آن را به او خواهد بخشید و این یک حتمی است. شیخنا! ما به صورت موقت در این دنیا هستیم و ما و شما به سوی پروردگار کریم خود رهسپاریم. 👤 راوی: «سامی مسعودی» از فرماندهان حشد الشعبی ❤ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ میوه وقتی می‌رسد باغبان باید آن را بچیند 📌 عازم بیروت شد تا را ببیند. ساعت حدود ۹ شب حاجی از بیروت به دمشق برگشت. شخص همراهش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند. 🔸 سکوت شد. یکی گفت: «حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نروید.» حاج‌قاسم با لبخند گفت: «می‌ترسید شهید بشوم؟» باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد: - شهادت که افتخار است، رفتن شما برای ما فاجعه‌ است! - حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم. و... 🔸 حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌‌ شمرده گفت: «میوه وقتی می‌رسد باغبان باید آن را بچیند، میوه‌ی رسیده اگر روی درخت بماند، پوسیده می‌شود و خودش می‌‌افتد.» بعد نگاهش را بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد و گفت: «اینم رسیده‌ است، اینم رسیده‌ است...» ساعت ۱۲ شب هواپیما پرواز کرد. ساعت دو صبح جمعه خبر شهادت حاجی رسید. 👤 راوی: یکی از مسئولان یگان فاطمیون 📚 از کتاب ؛ جستاری در خاطرات دوستان و هم‌رزمان ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
این حقوق یک افسر جزء است نه یک فرمانده! 🔻 گفتم حاجی راستی چقدر حقوق می‌گیری؟ حاجی مبلغی را گفت که من بسیار تعجب کردم زیرا او یک سردار و فرمانده‌ نظامی بزرگ در ایران بود. گفتم حاجی این حقوق یک افسر جزء است نه یک فرمانده! یک سردار مثل شما در عراق سه برابر این حقوق می‌گیرد؛ با مزایای فراوان! حاجی به من گفت: شیخنا! مهم نیست فرمانده چقدر از کشورش می‌گیرد. مهم این است که چه چیزی به کشورش می‌دهد و خدای متعال چند برابر آن را به او خواهد بخشید و این یک حتمی است. شیخنا! ما به صورت موقت در این دنیا هستیم و ما و شما به سوی پروردگار کریم خود رهسپاریم. 👤 راوی: «سامی مسعودی» از فرماندهان حشد الشعبی ❤ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳ میوه وقتی می‌رسد باغبان باید آن را بچیند 📌 عازم بیروت شد تا را ببیند. ساعت حدود ۹ شب حاجی از بیروت به دمشق برگشت. شخص همراهش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند. 🔸 سکوت شد. یکی گفت: «حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نروید.» حاج‌قاسم با لبخند گفت: «می‌ترسید شهید بشوم؟» باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد: - شهادت که افتخار است، رفتن شما برای ما فاجعه‌ است! - حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم. و... 🔸 حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌‌ شمرده گفت: «میوه وقتی می‌رسد باغبان باید آن را بچیند، میوه‌ی رسیده اگر روی درخت بماند، پوسیده می‌شود و خودش می‌‌افتد.» بعد نگاهش را بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد و گفت: «اینم رسیده‌ است، اینم رسیده‌ است...» ساعت ۱۲ شب هواپیما پرواز کرد. ساعت دو صبح جمعه خبر شهادت حاجی رسید. 👤 راوی: یکی از مسئولان یگان فاطمیون 📚 از کتاب ؛ جستاری در خاطرات دوستان و هم‌رزمان ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ امروز چند بار نزدیک بود شهید شویم، اما حیف... 🔻 شهید حسین پورجعفری، رئیس‌دفتر و همراه همیشگی سردار شهید می‌گفت: روزی در منطقه‌ای در سوریه، حاجی خواست با دوربین دید بزند. خیلی محل خطرناکی بود. من بلوکی را که سوراخی داشت، بلند کردم که بالای دیوار بگذارم تا برای دوربین استتار باشد. همین که بلوک را بالا گذاشتم، تک‌تیرانداز بلوک را طوری زد که تکه‌تکه شد و روی سروصورت ما ریخت. حاجی کمی فاصله گرفت. دوباره خواست با دوربین اطراف را دید بزند که این‌بار گلوله‌ای کنار گوشش روی دیوار نشست. خلاصه شناسایی به‌خیر گذشت. بعد از شناسایی برای تجدید وضو داخل خانه‌ای شدیم. احساس کردم اوضاع اصلاً مناسب نیست؛ به اصرار زیاد حاجی را سوار ماشین کردیم و راه افتادیم. هنوز زیاد دور نشده بودیم که همان خانه منفجر شد و حدود ۱۷ نفر به شهادت رسیدند. بعد از این اتفاق حاجی به من گفت: «حسین! امروز چند بار نزدیک بود شهید شویم، اما حیف ...». 📚 برگرفته از کتاب «اخلاق و معنویت در مکتب شهید سلیمانی» 👤 به قلم جمعی از نویسندگان ❤ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ هر کی نیاد خائنه! 🔻 توی خوابگاه جمع بودیم. یکی دو نفر گفتند: «با این هوای سرد، واجبه برین تشییع؟!» گاو پیشونی سفید خوابگاه در نقد نظام، صدایش را انداخت در گلویش و با عصبانیت فریاد زد: «شما حالی‌تون نیست! این‌ها با این کار به ایران و ایرانی توهین کردن. هر کی نیاد تشییع، خائنه!» 📚 از کتاب | خاطرات مردم اهواز از ایام شهادت 📖 ص ۶۴ ❤️ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
میوه وقتی می‌رسد باغبان باید آن را بچیند 🔻 «حاج‌ قاسم» عازم بیروت شد تا «سیدحسن‌نصرالله» را ببیند. ساعت حدود ۹ شب حاجی از بیروت به دمشق برگشت. شخص همراهش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند. 🔸 سکوت شد. یکی گفت: «حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نروید.» حاج‌قاسم با لبخند گفت: «می‌ترسید شهید بشوم؟» باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد: - شهادت که افتخار است، رفتن شما برای ما فاجعه‌ است! - حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم. و... 🔺 حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌‌ شمرده گفت: «میوه وقتی می‌رسد باغبان باید آن را بچیند، میوه‌ی رسیده اگر روی درخت بماند، پوسیده می‌شود و خودش می‌‌افتد.» بعد نگاهش را بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد و گفت: «اینم رسیده‌ است، اینم رسیده‌ است...» ساعت ۱۲ شب هواپیما پرواز کرد. ساعت دو صبح جمعه خبر شهادت حاجی رسید. 👤 راوی: یکی از مسئولان یگان فاطمیون 📚 از کتاب ؛ جستاری در خاطرات دوستان و هم‌رزمان ❤️ پ.ن: نزدیک سالگرد شهادت حاج قاسم دوباره داغ به دلمون گذاشتن سلام ما رو به سردار برسون آقا سید... ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
امروز چند بار نزدیک بود شهید شویم، اما حیف... 🔻 شهید حسین پورجعفری، رئیس‌دفتر و همراه همیشگی سردار شهید می‌گفت: روزی در منطقه‌ای در سوریه، حاجی خواست با دوربین دید بزند. خیلی محل خطرناکی بود. من بلوکی را که سوراخی داشت، بلند کردم که بالای دیوار بگذارم تا برای دوربین استتار باشد. همین که بلوک را بالا گذاشتم، تک‌تیرانداز بلوک را طوری زد که تکه‌تکه شد و روی سروصورت ما ریخت. حاجی کمی فاصله گرفت. دوباره خواست با دوربین اطراف را دید بزند که این‌بار گلوله‌ای کنار گوشش روی دیوار نشست. خلاصه شناسایی به‌خیر گذشت. بعد از شناسایی برای تجدید وضو داخل خانه‌ای شدیم. احساس کردم اوضاع اصلاً مناسب نیست؛ به اصرار زیاد حاجی را سوار ماشین کردیم و راه افتادیم. هنوز زیاد دور نشده بودیم که همان خانه منفجر شد و حدود ۱۷ نفر به شهادت رسیدند. بعد از این اتفاق حاجی به من گفت: «حسین! امروز چند بار نزدیک بود شهید شویم، اما حیف... ». 📚 برگرفته از کتاب «اخلاق و معنویت در مکتب شهید سلیمانی» 👤 به قلم جمعی از نویسندگان ❤️ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f