eitaa logo
دُخْتَـرانِ‌حَریمِ‌حَوْرا|𝐇𝐚𝐮𝐫𝐚❥︎
1.1هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
258 فایل
جایی‌براےباهم‌بودن‌وگذراندن‌لحظاتِ‌ناب‌ِنوجوانے😌💕 اطلاع‌رسانی‌های‌هیئت‌دختران‌حریم‌حوراءیزد🌱 • • پـُلِ‌ارتـباطے ما‌ و شمـا👀↯ @dokhtaran_harime_haura هیئت‌بانوان‌حریم‌حوراء↯ @harime_haura حجاب‌ملیکا↯ @melika_hejab
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️خواب امام حسین علیه السلام رو دیده بود به حضرت ❤️🍃عرض کرده بود :کاش من هم در کربلا بودم و شما رو یاری می کردم ✨امام فرموده بودند: ناراحت نباش سیدی از نسل ما علیه کفر قیام میکند تو در اون جنگ شرکت می کنی و شهید میشی... ✍️چهارده سال گذشت جنگ ایران و ارتش بعث عراق شروع شد ✍️باز هم خواب امام حسین علیه السلام رو دید ✨حضرت بهش فرموده بود: پسرم! حالا وقتش رسیده که به آرزویت برسی ✍️محمد علی عزمش رو برای رفتن به جبهه جزم کرد و مدت زیادی از خوابش نگذشت بود که شهید شد 🕊 🖤 ♡ (\(\ („• ֊ •„) ♡ ┏━∪∪━━━━━┓ ⃟🖤@harime_hawra ⃟🖤 ┗━━━━━━━━┛
سلام🌺 ممنون از انرژی دادنتون😃❤️ اینجا میتونید مطالعه کنید👇 @shorot_harime_hawra
26.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ منحصربه فردوعالیه دهه هشتادیا😍💪 . ✔️با حضور عبدالرضا هلالی، محمدحسین پویانفر و علی رام نورایی 🔊👌🏻 💚 (ع)✌️ 🖤 ♡ (\(\ („• ֊ •„) ♡ ┏━∪∪━━━━━┓ ⃟🖤@harime_hawra ⃟🖤 ┗━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا پذیرش ادمین نداریم ولی خادم اگه خواستید بشید به آیدی خانم حسین زاده پیام بدید @hosinzade
سلام🌺 با وجود شما عالی شده❤️ ممنون از انرژی دادنتون💋
وقتی خدا پشتمه بزار همه دنیا جلوم وایسن من قوی ترینم💪🇮🇷 💞 🖤 ♡ (\(\ („• ֊ •„) ♡ ┏━∪∪━━━━━┓ ⃟🖤@harime_hawra ⃟🖤 ┗━━━━━━━━┛
+میگفت: اللھم‌اجعلنی‌مِن‌انصارالمھدی! ولی‌... مامانش‌بھش‌میگفت‌فلان‌کارُانـجام‌بده، صدتاخونہ‌اونورتر صدایِ‌غُرغُرکردن‌هاش‌میرفت😩😤 از همینجا شروع کنیم☺️ 🖤 ♡ (\(\ („• ֊ •„) ♡ ┏━∪∪━━━━━┓ ⃟🖤@harime_hawra ⃟🖤 ┗━━━━━━━━┛
5f4c02aad234bcc4e20369e9_-5838564514633181122.mp3
28.44M
🌱 🦋 ⏰کمتر از دوازده دقیقه از امشبی به بعد، به عشق محرمت✨ چله گرفته ام که گُنَه کم کنم؛ ✨ با خواندن 🤲🏻در هر روز میخواهیم گناهامون کم کنیم 🏴 🖤↬@harime_hawra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌🖇♥️﷽♥️🖇 😃📖 🌸 همه مات و مبهوت شجاعت این فرمانده فقط نگاهش میکردیم👀 تیرها و گلوله ها و ترکش های خمپار های زمانی مثل نقل و نبات از اطرافش میگذشت اما او بیخیاله این حرف ها مدام" الله اکبر✊🏻" می گفت و از بچه ها می خواست بلند شوند. عراقی ها برجک پی ام پی هایشان را برداشته بودند و به جای آن پدافند چهار لول ضد هوایی کار گذاشته بودند تیرهای پدافنده رسام بود و مسیر عبور شان قشنگ در شب پیدا بود اسداللهی میانه تیرهای فسفری و رسام که مستقیم به طرفش می آمدند از چند سانتی اش رد می شدند ایستاده بود و سلاح را گرفته بود سمت دو سه تا از نیروهای که داشتند جای پیش روی عقب کی سینه خیز میرفتند با پرخاش و فریاد بهشون می گفت😠 :((که اگر از جای تان بلند نشوید خودم میزنم تان...!)) وقتی دید چند تا از تکاورها حرف‌هایش را جدی نگرفته‌اند و در جهتی خلاف خاکریز دشمن سینه خیز می روند چند گلوله کنارشان روی زمین خالی کرد...!👀😤 با چند تا از بچه ها "الله اکبر "گفتیم و از زمین کنده شدیم آر پی جی زنها تانک ها و نفربرها را نشانه گرفته بودند ما هم به سمت عراقی ها تیراندازی می‌کردیم چند تا از تانک ها و pmp هایشان که با موشک آرپی جی مان ناکار شد😎💪🏻 کمی آتش سبک تر شد با این حال ما دست از آتش نکشیدیم چند دقیقه بعد عراقی ها که جز تانکه و پی ام پی هیچ نیرویی پیاده‌ای نداشتند شروع به عقب نشینی کردند با آن همه تجهیزات و ادوات تا چند روز می توانستند باما بجنگند اما فرار را به قرار ترجیح داده بودند😏 تعقیبشان کردیم وقتی از بالای خاکریز به دنبال تانک های شان رفتیم تصور می کردیم دیگر کارشان یکسره شده است اما وقتی چشممان به یک خاک ریزه دیگر با همان استحکامات و آتش سنگین صد متر جلوتر از جایی که بودیم افتاد فهمیدیم که کار به این آسانی ها هم نیست پشت خاکریز جدید نیروهای تازه‌نفس عراقی با کلی تجهیزات منتظرمان بودند....! این بار حجم آتش چند برابر آن چیزی بود که پشت خاکریز های قبلی تجربه کرد بودیم.☄ تیرهای رسام طوری سریع و مستقیم نزدیک می شد که هر لحظه میگفتم این یکی دیگر صاف میخورد وسط کاسه چشمم 👁غافل از اینکه تا خدا نخواهد برگی از روی درخت به زمین نمی افتد🍃 تیرها همگی نزدیکم که می رسیدند قوس بر می‌داشتند و از بالای سرم می‌گذشتند نه یکبار و دوبار آن شب بارها شاهد این صحنه بودم طوری که احساس می کردم یک سپر نامرئی پوشیده ام که هیچ چیز به آن کارگر نمی افتد🛡 تیربارچی ها و آرپیجی زن ها بدون لحظه ای مکث مشغول شلیک کردن شدند اما من چون نیروی پیاده ای بین آن همه تجهیزات نمیدیدم آتش کس کردنم عملاً بی‌فایده و اتلاف مهمات بود. با هر زحمتی بود آن خاکریز را هم گرفتیم و از آن گذشتیم این بار هم یک خاکریز دیگر با نیروهای سرحال انتظارمان را میکشید فاصله این خاکریز تا خاکریز قبلی تا حدودی کمتر از فاصله دو خاکریزها اول بود این اولین باری بود که با چنین تله ای مواجهه شده بودیم عراقی ها برای اینکه راحت تر بتوانند بچه های مان را از پا در بیاورند و اجازه پیشروی را از آنها بگیرند دست به چنین کاری زده بودند معلوم نبود پشت این خاکریز چند خاکریز دیگر است😕 ♡ (\(\ („• ֊ •„) ♡ ┏━∪∪━━━━━┓ ⃟🎀@harime_hawra ⃟🎀 ┗━━━━━━━━┛