#پیامای_شما😎
ممنون از لطفتون رفقای دوست داشتنی😘😘
خوشحالیم که از کانالمون لذت می برید☺️
منتظر شنیدن انتقادات پیشنهادات و نظراتتون هستیم💝
@hosinzade
❣🖇❣🖇❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣
❣🖇❣
❣
🎗#بدون_تو_هرگز ۳۵
📢‼️ این داستان واقعی است !!
احدی حریف من نبود🙃، گفتم یا مرگ یا #علی!!
به هر قیمتی باید برم #جلو .. دیگه عقلم کار نمیکرد .. با مجوز بیمارستانِ💒 صحرایی خودم رو رسوندم اونجا .. اما اجازه #ندادن جلوتر برم😔 !!
دو هفته از رسیدنم می گذشت 🌬.. هنوز موفق💪 #نشده بودم علی رو ببینم👁 که آماده باش دادن!!
آتیش 🔥روی خط #سنگین شده بود 😓.. جاده هم زیر آتیش .. به حدی فشار سنگین بود که هیچ نیرویی برای پشتیبانی نمیتونست به خط برسه .. 😰
توپخونه خودی هم حریف نمیشد .. حدس 🤔زده بودن کار یه دیدبانه و داره گرا میده .. چند نفر رو فرستادن شکارش🛡 اما هیچ کدوم برنگشتن .. علی و بقیه زیر آتیش 🔥سنگین دشمن .. بدون پشتیبانی گیر کرده بودن ...😭 ارتباط بیسیم هم قطع شده بود!!
دو روز تحمل کردم .. دیگه نمیتونستم .. اگر زنده پرتم میکردن وسط #آتیش🔥، تحملش برام راحتتر بود .. ذکرم 🗣شده بود .. علی علی ..
خواب😴 و خوراک نداشتم .. طاقتم #طاق شد .. رفتم کلید آمبولانس🚑 رو برداشتم !!
یکی از بچههای سپاه 👮فهمید .. دوید 🏃دنبالم ..
- خواهر👋 .. خواهر ...
جواب ندادم ...
- پرستار .. با توئم پرستار ..
دوید جلوی آمبولانس🚑 و کوبید روی شیشه .. با عصبانیت 😡داد زد ...
- کجا همین طوری #سرت رو انداختی پایین🗣؟
فکر کردی اون جلو دارن #حلوا پخش میکنن😠؟
رسما #قاطی کردم ...
- آره ... دارن حلوا پخش میکنن .. حلوای شهدا🥀 رو .. به اون که نرسیدم .. میخوام برم حلوا خورون #مجروحها 😭..
- فکر کردی کسی اونجا زنده مونده😲؟ .. توی جاده جز لاشه سوخته ماشینها و .جنازه سوخته بچهها هیچی نیست ..
بغض گلوش😥 رو گرفت .. به جاده نرسیده میزننت .. این ماشین هم بیت الماله .. زیر این آتیش نمیشه رفت .. ملائک هم برن اون طرف، توی این آتیش سالم نمیرسن 😨!!
- بیت المال .. اون بچههای تکه تکه شده ان .. من هم ملک نیستم .. من کسیم که ملائک جلوش زانو زدن ..😕
و پام رو گذاشتم روی #گاز .. دیگه هیچی برام مهم نبود .. حتی جون خودم 😣......
#ادامه_دارد ...
#رمان_بدون_تو_هرگز😍
#به_وقت_رمان💌
#رمان_سرا_دختران_حریم_حورا🙆🏻♀
@harime_hawra✨
❣
❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣🖇❣
🌸🍃🌸🍃
🎗#بدون_تو_هرگز ۳۶
📢‼️ این داستان واقعی است !!
و جعلنا خوندم .. پام تا ته روی پدال گاز بود .. ویراژ میدادم و میرفتم 😰!!
حق با اون بود .. جاده پر بود از لاشه ماشینهای سوخته... بدنهای سوخته و تکه تکه شده .. 😭
آتیش🔥 دشمن وحشتناک بود .. چنان اونجا رو شخم زده بودن که دیگه اثری از جاده نمونده بود .. 😔
تازه منظورش رو می فهمیدم🤔 .. وقتی گفت : دیگه ملائک هم جرات نزدیک شدن به خط رو ندارن ... واضح گرا میدادن .. آتیش خیلی دقیق بود!!😖
باورم نمیشد .. توی اون شرایط وحشتناک😱 رسیدم جلو .. 😊
تا چشم 👁کار میکرد شهید بود و شهید ..
بعضیها روی همدیگه افتاده بودن .. با چشمهای پر اشک 💧فقط نگاه👀 میکردم .. دیگه هیچی نمیفهمیدم .. صدای سوت خمپارهها رو نمیشنیدم .. دیگه کسی زنده نمونده که هنوز میزدن!!😢
چند دقیقه طول کشید تا به خودم اومدم .. بین جنازه شهدا دنبال علی خودم میگشتم .. 😰
غرق در خون .. تکه تکه و پاره پاره .. بعضیها بیدست✋ .. بیپا .. بیسر ..
بعضیها با بدنهای سوراخ و پهلوهای دریده ..😞 هر تیکه از بدن یکیشون یه طرف افتاده بود .. تعبیر خوابم😴 رو به چشم میدیدم ..😰
بالاخره پیداش کردم😍 .. به سینه افتاده بود روی خاک .. 😨چرخوندمش .. هنوز زنده بود .. به زحمت و بیرمق، پلکهاش حرکت میکرد .. سینهاش سوراخ سوراخ و غرق خون .😱. از بینی و دهنش، خون میجوشید .. با هر نفسش حباب خون میترکید و سینهاش میپرید!!😔
چشمش 👀که بهم افتاد .. لبخند😊 ملیحی صورتش رو پر کرد .. با اون شرایط😟 .. هنوز میخندید!!😅
زمان برای من متوقف شده بود ...😇
سرش رو چرخوند .. چشمهاش پر از اشک😭 شد .. محو تصویری که من نمیدیدم .. لبخند☺️ عمیق و آرامی، پهنای صورتش رو پر کرد .. آرامشی که هرگز، توی اون چهره آرام ندیده بودم ..😕 پرش های سینهاش آرام تر می پشد .. آرام آرام... آرامتر از کودکی که در آغوش پر مهر مادرش .. خوابیده😴 بود ...
#ادامه_دارد ..
#رمان_بدون_تو_هرگز😍
#به_وقت_رمان💌
#رمان_سرا_دختران_حریم_حورا🙆🏻♀
@harime_hawra✨
❣
❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣
❣🖇❣🖇❣🖇❣
هدیه نفر سوم چالش آنلاین🌸
مبارکشون باشه😍💐
به شادی استفاده کنید💫
#چالش_کده_دختران_حریم_حورا
@harime_hawra